اسکندرنامه (بخش ختا)

    از ویکی‌نور
    اسکندر نامه (بخش ختا)
    اسکندرنامه (بخش ختا)
    پدیدآورانمنوچهر خان حکیم (نویسنده) ذکاوتی قراگزلو، علیرضا (به کوشش)
    عنوان‌های دیگراسکندر نامه نقالی اسکندر نامه. برگزیده
    ناشرمرکز پژوهشی میراث مکتوب
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1384 ش
    چاپ1
    شابک964-8700-12-5
    موضوعاسکندر مقدونی، 356 - 323 ق. م. - داستان

    افسانه‌ها و قصه‌های ایرانی

    داستان‏های فارسی - قرن 11ق.

    نثر فارسی - قرن 11ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏PIR‎‏ ‎‏6556‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏501‎‏ ‎‏1384
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    اسكندرنامه (بخش ختا) کتابى است به زبان فارسی حاوى قصه‌هاى عامیانه و در واقع بخشى است از «اسكندرنامه نقالى» است. شايد بتوان گفت كه مفصل‌ترين و پرتنوع‌ترين قصه‌هاى عامیانه چند قرن اخير اسكندرنامه نقالى است. تألیف اسكندرنامه نقالى به منوچهر خان حكيم منسوب است كه دقيقاً مشخص نيست چه كسى بوده است[۱].

    ساختار

    کتاب مشتمل بر يادداشتى به قلم مصحح کتاب عليرضا ذكاوتى قراگزلو [۲]و متن کتاب است. کتاب مشتمل بر عناوين كلى است كه مصحح بر برخى عنوان‌ها، عناوين فرعى نيز افزوده است كه داخل كروشه ذكر شده است.

    گزارش محتوا

    «اسكندرنامه» عبارت است از داستانهاى فارسی و تركى از منثور و منظوم كه قهرمان اصلى آنها اسكندر مقدونى يا اسكندر رومى (356-323ق.م.) يا اسكندر ذوالقرنين است و كلمه «اسكندر» تمام يا جزئى از عنوان آنهاست. شمارى اسكندرنامه هم وجود دارد كه موضوع آنها ربطى به اسكندر رومى ندارد. بعضى از اسكندرنامه سرايان نيز ظاهراً به دليل شهرت اسكندر به عنوان پادشاهى جهانگیر و پيروزمند يا حاكمى حكيم و فيلسوف مشرب، نام اثر خود را اسكندرنامه اختيار كرده‌اند تا يادآور نام اسكندر باشد.

    اسكندر، پسر فيليپ دوم پادشاه مقدونى، در بيست سالگى به جاى پدر نشست. وى از چند سال پيش از رسيدن به سلطنت تا سى و دو سالگى كه چشم از جهان بربست، از لحاظ سياسى و نظامى چنان درخشيد كه در آن روزگار بى‌سابقه بود. او طى زمانى كوتاه بر گستره پهناورى از جهان متمدن عصر خود سيطره يافت. پس از مرگ وى، تنى چند از سرداران و ملازمانش به انگیزه خوشامدگويى و چاپلوسى يا به دليل عشق و تعصبى كه به این جوان ناآرام و خارق‌العاده داشتند، از نبردها، گفتار و رفتار و اتفاقات شگفت‌آور زندگى او داستانها پرداختند و مبالغه‌ها كردند و تاريخ زندگى وى را با افسانه درآمیختند. اسكندر اصولاً مردى نامجو، بلندپرواز، خيال‌پرور و خرافه‌پرست بود كه خود را نخست نظركرده خدايان مى‌پنداشت و... بنابراین به نظر مى‌رسد اسكندر خود نخستين عامل در خلق افسانه‌ها وگزارشهاى غيرواقع درباره خويش بود.

    داستان زندگى اسكندر از انگشت‌شمار نوشته‌هایى است كه با اقبال اقوام گوناگون روبرو شد و هر قومى كه این داستان پرماجرا را اقتباس كرد آن را با عناصر فرهنگى و اعتقادات بومى و دينى خود درآمیخت و شاخ و برگهایى بدان افزود و به عبارتى آن را آب و رنگ محلى بخشيد.

    روايت سُريانى داستان اسكندر به عربى راه يافت و با قصه ذوالقرنين قرآن درآمیخت و مواد تازه فراوانى بدان افزوده شد و در بسيارى جاها رنگ و بوى اسلامى به خود گرفت.

    داستان اسكندر نخستين بار در اواخر قرن چهارم هجرى از عربى به فارسی درآمد و به قول صاحب مجمل التواريخ و القصص، به «اخبار اسكندر» شهرت يافت. این ترجمه منثور اساس يا خمیرمايه اسكندرنامه‌هاى منثور و منظوم متعددى قرار گرفت كه کتاب حاضر از آن جمله است.

    داستان اسكندر به مرور زمان، در میان فارسی‌زبانان رنگ و لعاب ایرانى بيشترى به خود گرفت، شاخ و برگهاى زيادى به آن داده شد و بيش از پيش باب طبع ایرانیان گرديد تا در عهد صفويان، به کتاب مفصلى تبديل شد. نخستين بخش این اسكندرنامه حجيم، كه به اسكندرنامه هفت جلدى شهرت يافته و نثرى روان و ساده دارد، تا آنجا كه مربوط به تسخير ایران و كشته شدن داراى كيانى است، كم و بيش با روايات شاهنامه فردوسى و اسكندرنامه نظامى همخوانى دارد اما داستان از آن پس یکسره راه افسانه در پيش مى‌گیرد و به شرح عياريها، جادوگريها، كارهاى خارق عادت و معجزات عجيب و غريب در مكانهاى خيالى آمیخته مى‌شود. در این قصه مفصل، به نامهاى متعددى چون مهتر نسيم عيار، شداد، صيادخان خطايى، كوه عتيق و امثال اينها برمى‌خوريم كه ممكن نيست در اصل داستان و حتى اسكندرنامه قديم سابقه داشته باشد.

    در اسكندرنامه حاضر كه ناقل آن منوچهرخان حكيم معرفى شده است، اسكندر با ذوالقرنين مذكور در قرآن مجيد یکى دانسته مى‌شود. اسكندر ذوالقرنين در این کتاب پهلوانى بى‌بديل و مبارزى مردافكن و جوانمردى پاک‌باز و پيامبرى نیک‌آيين است كه از جانب پيامبران سلف نظر كرده شده و مأمور زدودن كفر از صحنه گیتى و نشر و اعتلاى كلمه حق و دين اسلام است. این اثر هم از جهت اشتمال بر بخشى از اخبار اسكندر كه در میان ایرانیان رايج بوده و هم به لحاظ لغات و تعبيرات و اصطلاحات عصر صفوى و امثال فراوانى كه در آن به كار رفته حائز اهمیت است.

    وضعيت کتاب

    قديم‌ترين نسخه‌اى كه از تحرير نقالى اسكندرنامه موجود است، به تاريخ 1106ق. مى‌باشد و نسخه‌هاى چاپى و سنگى و خطى كمابيش با هم متفاوت است. يعنى هم در ترتيب حوادث و هم در عبارات، تابع سليقه نقال و حتى كاتب بوده است. یک نسخه كامل مصور در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى وجود دارد كه تاريخ اصلى آن 1265ق. مى‌باشد ولى تكمله كسرى‌هاى آن به خط پسر كاتب اصلى به تاريخ 1323ق. است. به گمان آقاى ذكاوتى قراگزلو، استوارترين نسخه موجود كه هم تاريخ درست و غير مخدوش دارد و هم افتادگى ندارد، نسخه کتابخانه ملك است كه البته شامل بخشى از اسكندرنامه نقالى مى‌باشد كه عنوان آن چنين است: «هذا کتاب اسكندرنامه جلد خطا (ختا)».

    قابل تذكر است كه در نسخه‌هاى چاپى و خطى ديگر اسكندرنامه، داستان ختا بعضاً در جلد دوم و بعضا در جلد سوم است.

    نسخه حاضر در برنامه مشتمل بر پاورقى‌هایى به قلم مصحح کتاب است. فهرست مطالب در ابتداى کتاب و فهارس اعلام، مكانها، لغات و تعبيرات خاص، اجناس(ابزارهاى نبرد، جواهر، عطريات و...)، پيشه‌ها (نظامى، ديوانى، دربارى، اجتماعى و...) و کتابنامه در انتهاى اثر آمده است.

    پانويس


    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب
    2. كيوانى، مجدالدين، فرهنگ آثار ایرانى-اسلامى، ج1، ص230-233.

    وابسته‌ها