نصوص الكلم علی كتاب فصول الحكم

    از ویکی‌نور
    نصوص الكلم علی كتاب فصول الحكم
    نصوص الكلم علی كتاب فصول الحكم
    پدیدآوراناوجبی، علی (به کوشش)

    فارابی، محمد بن محمد (نویسنده)

    نعسانی حلبی، محمد (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرفصوص الحکمه. شرح
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشر1389ش
    چاپ1
    شابک978-600-5594-80-5
    موضوعفارابی، محمد بن محمد، 260؟ - 339ق. فصوص الحکم - نقد و تفسير هستي شناسی
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏291‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏7‎‏ف‎‏6
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    نصوص الكلم علی كتاب فصول الحكم، شرح ابوفراس محمد بدرالدین حلبی (1298-1362ق)، بر کتاب «فصوص الحكم» محمد بن محمد فارابی (257 یا 259-339ق) است که به کوشش علی اوجبی مورد تحقیق قرار گرفته و منتشر شده است در ابتدای این اثر مقدمه‌ای به قلم رسول جعفریان آمده است.

    در واقع این اثر، حواشی‌ای چند در شرح و تبیین برخی از مشکلات رساله فصوص الحكمة فارابی است. این حواشی شامل 54 عنوان است[۱].

    در ابتدای کتاب شرح زندگانی نویسنده و شارح، سپس متن فصوص و در ادامه شرح آن آمده است.

    در متن کتاب فصوص الحكمة شماره‌هایی در پرانتز گنجانده شده که همان ‎طور که بیان شد، به عدد 54 می‌رسد. این شماره‌ها همان مواردی است که شارح آن‌ها را به‌عنوان ابهامات فصوص در نظر گرفته و بعد از پایان کتاب فصوص الحكمة، به شرح و رفع ابهام از آن‌ها می‌پردازد.

    برخی از فصوص مثل فص اول دارای هشت ابهام است که نویسنده در طی هشت عنوان، به شرح و ابهام‎زدایی آن می‌پردازد و برخی از فصوص مثل فص چهارم و پنجم هیچ ابهامی در نظر شارح در آن وجود ندارد[۲].

    عنوان اولی که شارح درصدد رفع ابهام از آن است، واژه «فص» است. وی در توضیح فص می‌گوید: فص هر چیز به معنای خلاصه و گزیده آن چیز است[۳].

    فارابی در فص اول، تمامی ماهیت‎های موجود را مرکب از ماهیت و هویت می‌داند و تصریح می‌کند که این دو متفاوت از یکدیگرند؛ یعنی چیستی پدیده، عین هویت او نیست؛ زیرا اگر این‌گونه بود، می‌بایست هرگاه که ماهیت انسان را (به‌عنوان‌مثال) تصور می‌کردیم، هویت او هم تصور می‌شد و با علم به ماهیتش، به وجودش پی می‌بردیم..[۴]. شارح در توضیح آن می‌گوید: اگر ماهیت انسان عین وجودش باشد، هرآینه علم به ماهیت انسان باید همان علم به وجودش باشد؛ درصورتی‌که ‎چنین نیست؛ زیرا زیاد پیش می‌آید که ما انسان را تصور می‌کنیم و به دنبال آن معنای وجود و ماهیت و حیثیت آن در ذهنمان خطور نمی‌کند[۵].

    شارح در ادامه می‌گوید: اگر کسی بگوید: «چنین نیست که تصور ماهیت، جدا از تصور وجود باشد؛ زیرا تعقل و تصور ماهیت همان تعقل و تصور وجود است»، ما در جواب او می‌گوییم: این مطلب صحیح نیست؛ زیرا اگر ‎چنین بود، به‌مجرد تصور ماهیت در ذهن، باید وجود نیز حاضر می‌شد؛ درصورتی‌که چنین نیست و چه‌بسا بسیاری از ماهیت‎ها را می‌توان در ذهن تصور کرد، درصورتی‌که وجودی در خارج ندارند[۶].

    فارابی در فص شصت‌وچهارم چنین می‌گوید: موضوع، همان چیزی است که حامل صفات و احوال گوناگون است، مانند آب نسبت به انجماد و جوشش؛ چوب نسبت به صندلی و در و لباس نسبت به سیاهی و سفیدی[۷]. شارح بر این تعریف فارابی اشکال گرفته است و می‌گوید: ظاهر این تعریف، «ماده» را در بر نمی‌گیرد. ایشان بعد از تعریف «ماده» و ارتباط آن با «موضوع»، اقسام «ماده» را برشمرده است[۸].

    محقق درباره این اثر می‌گوید: ازآنجاکه تنها متن موجود از نصوص الكلم، نسخه‌ای به شکل چاپ سنگی است که در سال 1325ق، در مطبعة السعادة مصر به طبع رسیده و خوشبختانه نمونه‌ای از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می‌شود، همان اساس کار قرار گرفت؛ اما چون این شرح، حاوی متن فصوص الحكمة نیز بود و نگارنده توفیق این را داشت که سال‎ها پیش فصوص را به‍‌همراه مهم‎ترین شرح آن به خامه سید اسماعیل حسینی شنب‎غازانی تصحیح و منتشر سازد، نصوص «S»، با شرح یادشده «M» مقابله و تفاوت‎ها در پاورقی‌ها ثبت گردید. در موارد اندکی نیز که متن نصوص غلط می‌نمود، به آن‌ها نیز اشاره شد. شماره‌های داخل پرانتز بیانگر شماره حاشیه محشی است[۹].

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها