الإيضاح لناسخ القرآن و منسوخه و معرفة أصوله و اختلاف الناس فيه

    از ویکی‌نور
    ‏الإيضاح لناسخ القرآن و منسوخه و معرفة أصوله و اختلاف الناس فيه
    الإيضاح لناسخ القرآن و منسوخه و معرفة أصوله و اختلاف الناس فيه
    پدیدآورانمکی بن حموش (نويسنده) مزودي، کريمه بنت علي (محقق)
    ناشردار الکتب العلمية
    مکان نشرلبنان - بيروت
    سال نشرمجلد1: 2012م , 1434ق,
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الإيضاح لناسخ القرآن و منسوخه و معرفة أصوله و اختلاف الناس فيه، اثر ابومحمد مکی بن ابی‎طالب قیسی (متوفی 437ق)، پژوهشی است پیرامون مسئله نسخ در قرآن کریم و اصول و ویژگی‌های آن که با تحقیق احمد حسن فرحات، به چاپ رسیده است.

    محقق بر این باور است که کتاب حاضر، بهترین و کامل‌ترین کتابی است که پیرامون موضوع ناسخ و منسوخ در قرآن نوشته شده است[۱].

    در نسبت این کتاب به مؤلف، تردیدی وجود نداشته و اکثر کتب تراجمی که به شرح زندگی‌نامه نویسنده پرداخته‌اند، این کتاب را جرء آثار وی دانسته‌اند[۲].

    نویسنده در موضوع ناسخ و منسوخ در قرآن، دو کتاب «الإيجاز لناسخ القرآن و منسوخه» و «الإيضاح لناسخ القرآن و منسوخه» را نوشته است. در کتاب اول، خلاصه نظرات خود را در موضوع نسخ مطرح کرده که البته این کتاب به دست ما نرسیده است؛ اما در کتاب دیگر (اثر حاضر) اصول نسخ را بسط و شرح کرده و دیدگاه‌های مختلف را درباره آن توضیح داده است[۳].

    تاریخ نگارش

    در آخر یکی از نسخ خطی کتاب، به اتمام نگارش آن در تاریخ 419ق، تصریح شده است[۴].

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از محقق و نویسنده آغاز و مطالب در ده باب، ارائه شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه محقق، ابتدا به بررسی نسبت کتاب به مؤلف و تاریخ تألیف آن و وصف نسخه‌های خطی آن پرداخته شده و سپس تحت عنوان «دراسة بين يدي الكتاب»، پیرامون مقدماتی در مورد اصول نسخ، بحث شده است[۵].

    در مقدمه مؤلف، به موضوع کتاب و اهمیت آن، اشاره گردیده است[۶].

    در باب اول، ابتدا به بررسی معنای لغوی نسخ و وجوه آن در کلام عرب پرداخته شده است. در این زمینه، سه وجه ذکر گردیده است:

    1. به معنی نقل، مانند: «نسخت الكتاب»؛ این زمانی گفته می‌شود که مطالب کتابی، به کتاب دیگر نقل شود.
    2. به معنی ازاله شیء و حلول در محل آن، مانند کلام عرب که می‌گوید: «نسخت الشمس الظل» (آفتاب سایه را از بین برد و به‌جای آن قرار گرفت.
    3. به معنی ازاله و عدم حلول در محل آن، مانند قول عرب که می‌گوید: «نسخت الريح الآثار»؛ این زمانی گفته می‌شود که باد اثر چیزی را از بین برده و به‌جای آن قرار نگرفته و هر دو از میان رفته‌اند[۷].

    نویسنده معتقد است معنی اصطلاحی نسخ، مأخوذ از معنای لغوی دوم و سوم بوده و به معنای اولی جایز نیست. وی در این باب، در بیان معنای اصطلاحی نسخ، به تعاریف عام نپرداخته و فقط تعریفی را مورد بحث و بررسی قرار داده که مأخوذ از معنای لغوی و مشتق از آن است. بنابراین در این کتاب، نسخ در قرآن، فقط دائر مدار معنای لغوی دوم و سوم می‌باشد[۸].

    باب دوم به بیان حقیقت نسخ و کیفیت آن اختصاص یافته است. نویسنده در ابتدای این باب، به این نکته اشاره دارد که پیش از وی، کسی مانند او، به این موضوع، نپرداخته است. نویسنده در این باب، به بحث از علم خداوند و اینکه تغییر فقط در مأموربه اتفاق می‌افتد و نسخ یعنی اینکه خداوند، یک مأموربه را به‌جای مأموربه دیگری می‌نشاند و تغییر و تبدیل در مأموربه است نه در امر خداوند که کلام و صفت اوست.

    پیرامون این باب، امور زیر، قابل ملاحظه است:

    1. مباحث مطرح‌شده در این باب، مطالبی است که در کتب سایر علما و مؤلفین نیز ذکر شده است، اما از لحاظ سبقت تاریخی در تألیف، جای بررسی وجود دارد.
    2. این باب، نتیجه شبهه‌ای است که معتزله، پیرامون خلق قرآن و امکان نسخی که به قول به بداء منجر خواهد شد، مطرح کرده‌اند و بدون شک این موضوع در عصر مؤلف، از موضوعات بحث‎برانگیزی بوده است.
    3. نویسنده در این باب، بین نزول تدریجی قرآن و امکان نسخ، رابطه برقرار کرده است؛ این امر را سیوطی نیز در کتاب «الإتقان» خود ذکر کرده است[۹].

    در باب سوم، به بررسی نصوص دال بر جواز نسخ در قرآن، پرداخته شده و در این زمینه، آیات 39 سوره رعد:يمْحُو اللَّهُ مَا يشَاءُ وَ يثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ‎ (خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات مى‌کند و اصل کتاب نزد اوست)، 52 سوره حج:وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لاَ نَبِي إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيطَانُ فِي أُمْنِيتِهِ فَينْسَخُ اللَّهُ مَا يلْقِي الشَّيطَانُ ثُمَّ يحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبرى را نفرستادیم جز اینکه هرگاه چیزى تلاوت می‌نمود، شیطان در تلاوتش القاى [شبهه] مى‌کرد؛ پس خدا آنچه را شیطان القا مى‌کرد محو مى‌گردانید، سپس خدا آیات خود را استوار می‌‏ساخت و خدا داناى حکیم است)، 101 سوره نحل:وَ إِذَا بَدَّلْنَا آيةً مَكَانَ آيةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا ينَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يعْلَمُونَ (و چون حکمى را به‌جاى حکم دیگر بیاوریم و خدا به آنچه به‌تدریج نازل مى‌کند داناتر است، مى‌گویند: «جز این نیست که تو دروغ‏بافى» [نه]، بلکه بیشتر آنان نمی‌‏دانند)، 106 سوره بقره:مَا نَنْسَخْ مِنْ آيةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَي‎ءٍ قَدِيرٌ (هر حکمى را نسخ کنیم، یا آن را به [دست] فراموشى بسپاریم، بهتر از آن، یا مانندش را می‌آوریم؛ مگر ندانستى که خدا بر هر کارى تواناست)، 48 سوره مائده:لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجاً (براى هریک از شما [امت‎ها] شریعت و راه روشنى قرار داده‌‏ایم) و آیه 86 سوره اسراء:وَ لَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَينَا إِلَيكَ (و اگر بخواهیم، قطعاً آنچه را به تو وحى کرده‌‏ایم می‌بریم) به‌صورت مفصل، بررسی گردیده و آیات دال بر نسخ و آیاتی که چنین دلالتی ندارند، مشخص شده است[۱۰].

    در باب چهارم به بیان آنچه که جایز است از طرف خداوند نسخ شود و آنچه قابل نسخ نمی‌باشد، اشاره شده است. در این رابطه، به بیان این قاعده پرداخته شده است که طبق نظر عامه علما، تمامی احکام، فرایض، اوامر، نواهی، حدود و عقوبات از احکام دنیوی، قابل نسخ از طرف خداوند بوده، اما در عوض، تمامی آنچه که به آن وعده داده شده و نیز قصص و اخبار امم گذشته و همچنین اخبار از بهشت، دوزخ، حساب، عقاب، بعث، حشر، خلق آسمان‌ها و زمین و خلود کفار در نار و مؤمنین در بهشت، قابل نسخ نمی‌باشد[۱۱].

    در باب پنجم، به بیان اقسام منسوخ در قرآن پرداخته شده و آیات نسخ‎شده، به شش دسته اصلی تقسیم شده است. در پایان این باب نیز به تقسیم‌بندی اقسام ناسخ پرداخته شده است. اقسام ناسخ از دیدگاه نویسنده، سه قسم می‌باشد:

    1. اینکه ناسخ فرض بوده و فرضی را نسخ کند که در این صورت، فعل منسوخ، جایز نیست، مانند قول خداوند در سوره نساء، آیه 15:وَ اللاَّتِي يأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ... (و از زنانِ شما، کسانى که مرتکب زنا می‌‏شوند...) که در آن، به حبس زانیه تا اینکه بمیرد یا اینکه خداوند سبیل و راهی برای او قرار دهد، حکم شده است؛ سپس در آیه 2 سوره نور:الزَّانِيةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ (به هر زن زناکار و مرد زناکارى صد تازیانه بزنید)، حکم صد تازیانه برای او صادر شده است که در این صورت، عمل به فرض منسوخ سابق، جایز نیست.
    2. اینکه ناسخ و مسوخ، هر دو فرض بوده، اما مخیر بین فعل و ترک اول باشیم، مانند آیه 65 انفال:إِنْ يكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يغْلِبُوا مِائَتَينِ وَ إِنْ يكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يغْلِبُوا أَلْفاً (اگر از [میان] شما بیست تن، شکیبا باشند بر دویست تن چیره می‌‏شوند و اگر از شما یک‎صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز می‌گردند)، که مقابله یک به ده مؤمنین با کفار، فرمان داده شده، اما در آیه بعدی:فَإِنْ يكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يغْلِبُوا مِائَتَينِ وَ إِنْ يكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يغْلِبُوا أَلْفَينِ (پس اگر از [میان] شما یک‎صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز گردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن غالب گردند)، حکم به مقابله یک بر دو، صادر گردید که هر دو حکم، قابل اجراست.
    3. اینکه ناسخ، امر به ترک عمل منسوخی که فرض است باشد، بدون آنکه بدلی برای آن ذکر شده باشد و مکلف، مخیر بین فعل منسوخ و ترک آن باشد، درحالی‌که فعل آن، افضل است، مانند نماز شب که در ابتدا فرض بوده، اما به علت تخفیف، امر به ترک آن صادر شد، درحالی‌که مکلف، مخیر بین انجام و ترک آن است و فعل آن، افضل می‌باشد[۱۲].

    بیان اموری که جایز است ناسخ و منسوخ باشند، معنی نسخ سنت با سنت، فرق بین نسخ و تخصیص و استثناء، اقسام مخصصات قرآن، شروط ناسخ و منسوخ، قول جامع مقدمات ناسخ و منسوخ و آیات نسخ‎شده در قرآن کریم، سایر موضوعاتی است که در ابواب دیگر کتاب، بدانها پرداخته شده است.

    وضعیت کتاب

    فهرست موضوعات کتاب، به‌همراه فهرست اعلام مذکور در متن، در انتهای کتاب آمده است.

    در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع و اشاره به اختلاف نسخ[۱۳]، به توضیح و تشریح برخی از مطالب متن، از جمله روایات مذکور، پرداخته شده است[۱۴].

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها