تتمة الأعلام للزركلي

    از ویکی‌نور
    تتمة الأعلام للزرکلي
    تتمة الأعلام للزركلي
    پدیدآورانیوسف، محمد خیر (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرالاعلام. مستدرک

    المستدرک الأول و الثاني

    وفیات 1396-1415ق، 1976-1995م
    ناشردار ابن حزم
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1422 ق یا 2002 م
    چاپ2
    موضوعاسلام ‏-‏ سرگذشت‌نامه و کتاب شناسى

    خاور شناسان - سرگذشت‌نامه و کتاب‌شناسی

    کشورهای عربی - سرگذشت‌نامه و کتاب‌شناسی
    زبانعربی
    تعداد جلد3
    کد کنگره
    ‏CT‎‏ ‎‏203‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏4‎‏ ‎‏ز‎‏40958‎‏ ‎‏1381
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تتمة الأعلام للزركلي، از آثار نویسنده و مورخ سورى، محمد خير رمضان يوسف، به زبان عربى در سه جلد است كه در آن، حدود سه هزار نفر از شخصيت‌هاى اسلامى و ديگران (وفات‌كرده از تاريخ 1396-1415ق، برابر با 1976-1995م) را معرفى كرده است.

    درباره اين اثر، چند نكته گفتنى است:

    1. دانستنى است كه سال‌ها قبل، نویسنده، شاعر و مورخ سورى، خيرالدين زِرِكلى (بيروت 1310-1396ق) كتابى نوشت به نام «الأعلام: قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين» در هشت جلد و در آن شرح حال شخصيت‌هاى اسلامى و مستشرقان را توضيح داد. اين اثر در نزد پژوهشگران بسيارى، مقبول افتاد و مرجع علمى شد و بارها منتشر گرديد.
    2. نویسنده در اين اثر، همان طور كه خودش يادآور شده فقط درگذشتگان مدت نوزده سال از اول محرم سال 1396 تا آخر ذوالحجه 1415ق، را شناسانده است.[۱]در نتيجه اين اثر، مستدرك كتاب «الأعلام» زركلى نيست، بلكه ادامه آن است.
      نویسنده تأكيد كرده است: انگيزه من در ايجاد اين محدوديت اين بود كه صاحب «الأعلام» وفاتش در سوم ذوالحجه 1396ق، بود و كتابش را بعد از افزودن مطالبى به چاپ سپرده بود و قبل از تصحيحش درگذشت، همان طور كه ناشر ذكر كرده است. پس شروع به تحديد تاريخ وفيات كردم، بعد از وفات او در حدود يك ماه و آن آغاز سال 1397ق، بود يا آغاز سال 1977م و آنگاه كه بر كتاب «ترتيب الأعلام على الأعوام» آگاه شدم، دريافتم كه زركلى از وفيات سال 1396م، نياورده جز شرح حال يك نفر.[۲]
    3. نویسنده در مقدمه‌اش كه آن را در تاريخ 1416/8/4ق، نوشته و مكانش را مشخص نكرده، چنين آورده است: خداى كريم را سپاسگزارم كه مرا به اتمام اين اثر موفق كرد بعد از آنكه ترديد داشتم در اقدام به آن، بلكه عزمم در آغاز بر اين بود كه بر تراجم «أعلام المسلمين» - عرب و عجم - اقتصار كنم كه آثارى فكرى يا سلوكى - تربيتى يا رأى و دعوت و ارشادى را پديد آورده‌اند؛ وليكن گستردگى تحقيق را برگزيدم و به نظرم رسيد كه بهتر است اين اعلام و غير آن را از خلال كتاب‌هایى معرفى كنيم كه محققان و عموم خوانندگان مى‌شناسند و در كتابخانه‌هاى عمومى و اختصاصى يافت مى‌شود؛ وليكن چند سالى اين كار متوقف شد. مشهورترين كتاب در اين زمينه عبارت است از: «الأعلام» نوشته زركلى و «معجم المؤلفين» و «أعلام النساء» نوشته كحاله.
      من شجاعت اقدام بر اين كار را پيدا نكردم مگر بعد از آنكه ديدم برخى از نشريات، علاقه‌مندند و رصد مى‌كنند تا درگذشتگان هر ماه، يا هر فصل را بشناسند و ثمره تلاش آنان پراكنده در اين نشريات باقى مى‌ماند، باآنكه نياز شديدى به آن هست و... پس به اين كار اقدام كردم و به چند نشريه كه در مدتى معين (1396-1415ق)؛ يعنى نوزده سال منتشر شده بودند، مراجعه كردم كه برخى هفتگى، برخى ماهانه، برخى فصلنامه و برخى، دوفصلنامه و برخى سالنامه بودند؛ علاوه بر هزاران شماره از روزنامه‌هاى گوناگون كه من آن‌ها را بدون هيچ نظم خاصى دنبال مى‌كردم و بعد به كتاب‌هایى مراجعه كردم كه منبع اصلى هستند؛ پس به منابع بسيارى، عمومى يا اختصاصى، مراجعه كردم.[۳]
    4. نویسنده در اين اثر، در هر سه جلد، تعداد فراوانى از تصاوير اشخاص و دست‌خط آنان و... را به مناسبت آورده است.
    5. نویسنده شرح حال شخصيت‌هاى مهمى را بيان كرده و از جمله درباره امام خمينى چنين آورده است: روح‌اللّه موسوى خمينى، پدرش مصطفى بود و در قصبه خمين - در جنوب اراك نزدیک شهر قم - متولد شد. درحالى‌كه چهار ساله بود پدرش درگذشت و در سال 1335ق به اراك هجرت كرد و مشغول دروس ابتدايى و مقدّمات و سطوح شد. برخى از استادانش عبارتند از: محمدجواد اصفهانى مشهور به شاه‌آبادى اصفهانى، ابوالحسن رضى قزوينى، حسین طباطبائى بروجردى. وى در مدت 15 سال به مرتبه اجتهاد رسيد. سپس نویسنده تصويرى از دست‌خط امام خمينى را آورده است.
      او همچنين اسامى و مشخصات تعدادى از كتاب‌هایى را كه درباره امام خمينى نوشته شده و يا سخنان و مطالبى از او را كه به زبان عربى ترجمه شده، ذكر كرده و بعد افزوده است: من مى‌گويم كه در كتاب «الإمام الخميني لبنة أساسية...»، تعداد 46 كتاب و رساله براى او شمرده شده است.[۴]
    6. دانستنى است كه برخى از مطالب نویسنده جاى تأمل دارد و گاه اشتباه است؛ به‌عنوان نمونه، نویسنده تصويرى از استاد مطهرى آورده و او را چنين معرفى كرده است: مرتضى فرزند محمدحسين مطهرى (1338-1399ق1919/-1979م)، در روستاى فريمان از توابع خراسان متولد شد. مقدمات علوم دينى را در مشهد امام رضا(ع)، سپس در قم آموخت و برخى از استادانش عبارتند از: روح‌اللّه خمينى، ميرزا مهدى شهيدى، محمدحسين طباطبائى. او همچنين در هنگام تحصيل، تدريس هم مى‌كرد و در تهران مشغول تدريس و تبيين علمى و دينى شد. از سال 1376 تا 1398ق در دانشكده الهيات به فعاليت علمى پرداخت و حماسه جوانان را بر ضدّ نظام پادشاهى آن دوران برمى‌انگيخت و نشاط سياسى‌اش بعد از پيروزى انقلاب اسلامى بيشتر شد و همچون ستاره‌اى در مجامع علمى و دينى و اجتماعى درخشيد و از اعضاى ممتازى شد كه اداره حكومت اسلامى را برعهده گرفتند؛ هرچند او به‌صورت رسمى منصب حكومتى را اشغال نكرد. در هنگام خروج از جلسه‌اى با حضور سياستمداران مهمّ در تهران، آتش گلوله بر وى گشوده شد و شب چهارم جمادى‌الآخره كشته شد و پيكرش به قم منتقل گرديد. او آثار فراوانى پديد آورده كه چاپ و منتشر شده است و همگى به زبان فارسی است و ذكر برخى از آن‌ها كه به عربى ترجمه شده، گذشت.[۵]
      گفتنى است كه اينكه نویسنده يكى از استادان شهيد مطهرى را ميرزا مهدى شهيدى شمرده، اشتباه است؛ همان طور كه خود استاد شهيد تصريح كرده كه: «... دقيقاً به ياد دارم كه در آن سنين كه ميان 13 تا 15 سالگى بودم، در ميان آن همه علما و فضلا و مدرّسين حوزه علميّه مشهد، فردى كه بيش از همه در نظرم بزرگ جلوه مى‌نمود و دوست مى‌داشتم به چهره‌اش بنگرم و در مجلسش بنشينم و قيافه و حركاتش را زير نظر بگيرم و آرزو مى‌كردم كه روزى به پاى درسش بنشينم، مرحوم «آقا ميرزا مهدى شهيدى رضوى» مدرّس فلسفه الهى در آن حوزه بود. آن آرزو محقّق نشد؛ زيرا آن مرحوم در همان سال‌ها (1355ق) درگذشت».[۶]

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.

    2. علل گرايش به مادى‌گرى، در مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، جلد اول، تهران، انتشارات صدرا.

    پانويس


    وابسته‌ها