تحفة الأولیاء (ترجمه اصول کافی)

    از ویکی‌نور
    تحفة الأولیاء (ترجمه اصول کافی)
    تحفة الأولیاء (ترجمه اصول کافی)
    پدیدآورانمرادی، محمد (محقق)

    کلینی، محمد بن یعقوب (نویسنده)

    اردکانی، محمد علی (مترجم)

    مسعودی، عبدالهادی (محقق)
    عنوان‌های دیگرالکافی. اصول. فارسی - عربی
    ناشرمؤسسه علمی فرهنگی دار الحديث، سازمان چاپ و نشر
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1388 ش
    چاپ1
    شابک978-964-493-395-0
    موضوعاحادیث شیعه - قرن 4ق. کلینی، محمد بن یعقوب، - 329ق. الکافی. اصول - نقد و تفسیر
    زبانعربی
    تعداد جلد4
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏129‎‏ ‎‏/‎‏ک‎‏8‎‏ ‎‏ک‎‏220423
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تحفة الأولیاء اثر ميرزا محمّد على بن محمّد حسن نحوى اردكانى يزدى از علماى قرن سيزدهم هجرى از ترجمه نسبتاً كهن اصول كافى در چهار جلد است.[۱] وى عالمى اديب و لغت شناس بوده و از همين جهت است كه به «فاضل نحوى» لقب يافته است.

    اطلاعات جانبى فراوانى در زمينه تفسير، حديث، عقائد، فلسفه، تاريخ و لغت در آن ارائه شده و به مثابه سرمايه‌اى است ارزشمند كه نبايد در عرصه پژوهش حديثى و ترجمه متون دينى ناديده گرفته شود.

    تحفة الأولياء به دليل قدمتى نزدیک به دويست سال، از مواريث فرهنگى و دينى كشور است. از اين رو، هم مى‌تواند بازگوكننده فعاليت عالمان دينى در گستره نشر باورها و آموزه دينى و توسعه فرهنگ و تعاليم اهل‌بيت عليهم‌السلام باشد، و به لحاظ علمى تجربه‌اى سودمند براى كسانى است كه به ترجمه علاقه مند هستند، و مى‌تواند زمينه ساز گسترش فعاليت ترجمه متون دينى به شمار آيد.

    ساختار و محتواى كتاب

    كتاب با آغازى از محقق آن[۲] و پيشگفتارى از آقاى محمد مرادى درباره مؤلف و انگيزه‌ى وى از تألیف،[۳] همچنين ترجمه‌هایى كه بر كتاب كافى انجام گشته است[۴] آغاز ميگردد، سپس مقدمه‌اى از مترجم[۵] و در ادامه ترجمه‌ى خطبه‌ى كافى آورده شده است.[۶]

    اردكانى در اين ترجمه، سعى كرده به قلمى روان، اصول كافى را به گونه‌اى ترجمه كند كه براى همگان، خواندن و فهم آن آسان شود و مشكلات پاره‌اى از اصطلاحات را كه فهم آنها براى خوانندگان مشكل است، حل نمايد، بدين جهت مجبور به شرحِ متن نيز شده و اين امر، جذابيت ترجمه را دو چندان ساخته است.

    وى كه كتاب را بنا به دستور شاهزاده محمد ولى ميرزا، والى وقت يزد، نگاشته در آغاز، صفحاتى را به توضيح پاره‌اى از اصطلاحات حديثى و رجالى اختصاص داده و در سه فايده سخن گفته است: «فايده نخست، در انواع حديث و اصطلاحات مربوط به آن. فايده دوم، در توضيح اصطلاحات موجود در كتاب الكافى در نقل خبر با اسناد خاص، مانند روى اصحابنا. فايده سوم در توضيح برخى اصطلاحات مؤلف را در سند و گويندگان مانند العالم، ابوالحسن و....»

    شيوه و نكات اين ترجمه

    1. ساختار زبانى كتاب، و عدم امكان نگارش ساده و كوتاه همه مطالبى كه در متن آمده، مترجم را وادار كرده كه در موارد فراوان، به شرح متن اقدام كند. بنا بر اين، تحفة الاولياء را مى‌توان ترجمه‌اى شرح گونه به شمار آورد.[۷]
    2. ترجمه گرچه شرح گونه است و بنا براین بايد فراتر از ترجمه تحت اللفظى باشد، اما او چنان پابند كلمات بوده كه كتاب را به روش لفظى و كلمه به كلمه ترجمه كرده و حتى همه واوها، فاها، ثمّ‌ها و امثال اينها را به فارسی برگردانده است. در عين صفت ياد شده، گاه هم ترجمه آزاد است و از لفظى بودن فاصله گرفته و حاصل معنا بيان می‌شود.[۸]
    3. بيشتر احاديث مشكل و پيچيده را شرح و تفسير مى نمايد. گاه با ترجمه آميخته شده و يك نواخت نمی‌باشد، گاه در توضيح يك روايت، به شرح روايت ديگرى ارجاع داده، و گاه به كتابى كه در شرح حديث است ارجاع مى نمايد.[۹]
      مترجم گاه هم از ديگران در شرح احاديث، استفاده كرده است. او در شرح لغات، وجوه معنايى آنها را نوشته، ريشه‌يابى كرده و احتمال ريشه‌ها، را بازگو می‌كند.
    4. همه افزوده مترجم، شامل شرح و توضيح مربوط به بحث ياد شده نيستند، گاه اين توضيح‌ها در آغاز ابواب و به مناسبت ورود به بحثى مناقشه برانگيزه و يا اصطلاحى غريب است، و گاه در پايان آنها و براى جمع‌بندى است، و برخى هم در ميانه احاديث و كشف حقيقت معنا و هويدا ساختن منظور، انجام يافته است.[۱۰]
    5. گاه ترجمه به گونه‌اى است كه مطلب، روشنى لازم را از دست داده، تنها با مراجعه به متن عربى قابل فهم است. از اين رو، مترجم پس از ترجمه متن، و به ناگزير، با عنوان: «حاصل اين كه» اقدام به نتيجه‌گيرى نموده تا ابهام نوشته را برطرف سازد.
    6. مترجم، متن عربى بيشتر آيات را در ترجمه آورده گاه هم تفسير و قول تفسيرى را اضافه مى نمايد، و براى پرهيز از تكرار در ترجمه، به گذشته و يا آينده حواله داده است.[۱۱]
    7. گاه آيات در نسخه كافى كه در اختيار مترجم بوده، با قرآن تفاوت داشته، از اين رو، به آن تصريح مى‌كند، و گاه آيه را از قرآن نقل، و به ترجمه آن مبادرت كرده، و در برخى موارد از آوردن آيات در ترجمه به اين دليل، خوددارى كرده است.
    8. در تعدادى از روايات، متن گفتار معصوم با آيه‌اى از قرآن، به صورت اقتباسى، تأويلى و يا تفسيرى آورده شده، و از اين رو با الفاظ قرآن تفاوت دارد. در چنين مواردى مترجم، تصريح به، اقتباس از آيه و يا خطاى راوى دارد و با تصريح به اين كه فلان فراز ذكر شده، در قرآن نيست، متن آيه را ذكر ترجمه مى نمايد. و در مواردى نيز، با تصريح به ناسازگارى آيه مذكور در روايت با قرآن، بدون توجه به لوازم كلام، آن را نسبت به قرآن ديگرى غير از قرآن موجود مى‌دهد كه به گفته وى، در نزد اهل‌بيت بوده است.
    9. وى چندين نسخه از كافى در اختيار داشته كه از آنها ياد كرده، براى انتخاب بهترين ترجمه، و اصلاح برخى از عبارت‌ها، به آنها مراجعه كرده است.
    10. مترجم گاه متن يك حديث را ناتمام تشخيص داده و از مصادرى چون نهج‌البلاغه، التوحيد، علل الشرايع براى تكميل آن استفاده مى‌كند، و به صورت جداگانه در ادامه نوشته خود آن را افزوده است.[۱۲]
    11. ادبيات و كلمه به كار رفته در ترجمه، يكسان نيست، تعابير عاميانه، غريب، محلى، دربارى و تعابيرى ملوكانه در آن يافت می‌شود.
      همچنين، از عبارت‌ها و كلمات مترادف، از عربى و فارسی، بسيار استفاده كرده كه باعث حجم زياد ترجمه گرديده است.
    12. قالب سبک و واژه به كار گرفته شده در ترجمه، فارسی است، در عين اين كه از واژه عربى هم در ترجمه به فراوانى بهره گرفته شده است. كاربرد واژه فارسی در اين ترجمه، نشان از آن دارد كه مترجم، كاملًا به ادبيات و كاربرد واژه فارسی تسلط داشته است.
    13. در اين ترجمه، از تعيين موارد و مصاديق عينى اشخاص، اشيا، اماكن و رخدادها براى بيرون آمدن از اجمال كلام استفاده شده است. نيز گاه معناى دومى براى عبارت ذكر می‌كند.
    14. مترجم، براى پرهيز از تكرار در ترجمه، به گذشته و يا آينده حواله داده است.[۱۳]
    15. مباحث مناقشه برانگيز، سبب می‌شود مترجم به اظهار نظر پرداخته، ديدگاه خود را ذكر می‌كند.[۱۴]
    16. مترجم در ترجمه و شرح، گاه به نقد و بررسى مطالب هم پرداخته، و در موضوعات حساس، به دقت و درنگ فراخوانده و توصيه رجوع به اهلش می‌كند.
    17. در ترجمه، اسناد احاديث را حذف نكرده و همه آنها را در ترجمه آورده، با اين تفاوت كه گاه به جاى اسم راوى و يا معصوم، از كنيه و يا لقب و گاه هم اسم آنها را استفاده كرده است.[۱۵]

    پانویس