ترجمه تاريخ هندوستان (شروع شده با اخبار راجپورت جنگ ماهاهرا در 1500سال قبل از ميلاد)
ترجمه تاريخ هندوستان (شروع شده با اخبار راجپورت جنگ ماهاهرا در 1500سال قبل از ميلاد) | |
---|---|
پدیدآوران | اردشير (مترجم) حسینی اشکوری، صادق (گردآورنده) |
عنوانهای دیگر | ترجمه تاريخ هندوستان (شروع شده با اخبار راجپورت جنگ ماهاهرا در 1500سال قبل از ميلاد) ترجمه تاریخ هندوستان |
ناشر | مجمع ذخائر اسلامى مؤسسه تاريخ علم و فرهنگ |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1392ش , 2013م, |
شابک | 978-964-988 -541 -4 |
موضوع | مطبوعات و سياست - ھند - تاريخ
مطبوعات - هندي روزنامه ھای ھندي |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ترجمه تاریخ هندوستان، توسط شخصی به نام اردشیر، به امر ظلالسلطان (مترجم دربار ظلالسلطان، فرزند ارشد ناصرالدین شاه قاجار (درگذشته 1336ق))، از انگلیسی به فارسی ترجمه شده است. این کتاب به کوشش سید صادق حسینی اشکوری منتشر شده است.
ساختار
کتاب، مشتمل بر مقدمه محقق و بیست فصل است که در ضمن آن دیدهها و شنیدهها و تاریخ هندوستان به شیوه داستانوار با اشاره به حوادث، جنگها و... بدون اشاره به هیچ منبعی نقل شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه محقق اثر، از دلائل ترجمه آثار هندی و اهتمام ویژه ظلالسلطان در اطلاع یافتن از اوضاع سیاسی و وضعیت فرهنگی کشورهای دیگر یاد شده است. در آخر نیز به چهارده اثری که بسیاری از آنها ترجمه روزنامههای هندی است اشاره گردیده است[۱].
مباحث کتاب با ذکر اخبار راجپوت و جنگ ماهاهرا در 1500 سال قبل از میلاد آغاز شده است: طوایف معظم و فرمانرواهای هندوستان به راجپوتها موسوم هستند که همان طوایف چنگی هندوستان هستند[۲].
در فصل سوم رواج دین اسلام در هندوستان مطرح شده است: «و طوایف ترک و افغان و غیره را که خلفای عرب از بغداد و دمشق، خود... و مملکت آنها را در حیطه تصرف آورده و به زیب و زینت اسلام آراسته کردند و با هم دست داده و یکدل و یکجهت شده بودند که هندوها را هدایت به راه مستقیم کرده، دین اسلام را بر آنها عرضه دارند. در آن عصر اسلامیان به منتهی درجه به هندوها و امثال آنها تفوق و برتری داشتند»[۳].
همچنین در این فصل کتاب سرگذشت سلطان محمود غزنوی بدین صورت گزارش شده است: «شرح حال محمود را چنین حکایت کردهاند که در جوانی در سلک سرباز و جزو قشون پدر خود بوده و در سن سی سالگی که پدرش بدرود زندگانی گفته، سلطنت و شاهی را او دارا شد و بعد از سی سال دیگر که شصت سال داشت پنجاب و بخارا و مملکت ایران را هم از ضرب شمشیر در قبضه اقتدار خود کشید»[۴]. تخریب معبد و از بین بردن بتها از جمله اقدامات سلطان محمود در مصر بوده است. به گفته نویسنده برهمنهای معبد سومنات، بتها را در اتاقی مخفی نمودند. فاتحین پس از تجسسات وافیه راهی به آن اتاق برده و بتها را بیرون آورده، از آن طرف برهمنهای ساکنین آنجا به ملاحظه این حال به حضور سلطان آمده، از اینکه مبلغی تقدیم او کنند که از شکستن و انهدام معبود آنها غمض عین نماید. سلطان محمود قبول نکرده و در جواب گفت گویا به این مضمون که: «ما در اینجا نه پی حشمت و جاه آمدهایم»؛ فقط آمدن من به این نقاط و تحمل این صدمات برای ترویج دین و شکستن این بتها است، نه برای مال دنیا و فوراً عمودی برداشته و بزرگترین بت مرصع پرقیمت آنها را از دست خود در هم کوفته و متفرق ساخت که از درون او یک قطعه جواهر گرانبهایی پیدا شده و به زمین افتاده و ریزریز شد. برهمنها اگرچه از این حال خیلی افسردهحال بودند، ولی جیفه دنیایی نگذارده و به محض دیدن آن جواهر یکیک بهتعجیل و تحریص آنها را همچون مرغ دانهخوار از زمین برچیدند و به قول مردود خودشان مال دنیا را به خداهای خود ترجیح دادند و مجموع آن جواهرات را ضبط نمودند. خلاصه سلطان محمود چنانچه آرزو داشت به مقصود خود نائل شد[۵].
در بخشی از فصل یازدهم کتاب گزارشی از قحطی بنگاله و شایعات دست داشتن انگلیسیها در این موضوع ذکر شده است: «در سال 1775م، الا یک سال پس از آن قحطی سختی در بنگاله رخ نمود؛ چنانکه تجاوز از یک ربع جمعیت آنجا تلف شدند و آن زمان در کلکته چنان گفتند که انگلیسیها با محمدرضا خان متعلق شده و برنج و سایر حبوبات را انبار نموده که به قیمت گران بفروشند و بالاخره این مطلب باعث بلوای عام شد»[۶].
نویسنده تنها به ذکر حوادث و اتفاقات سیاسی - اجتماعی بسنده نکرده است و گاه تحلیلهایی نیز ارائه کرده که قابل توجه است: «اگرچه امتناع از دخول در جنگ در مواردی صلاح انگلیسیها بوده و هست و در مواردی اسباب خسران آنها؛ چنانکه وقتی انگلیسیها حاضر کمک دادن به... نشدند، او هم ناچار با فرانسویان متحد گردیده و از آنها اعانت ساخت. در این وقت دولت انگلیس مجدد با فرانسه به جنگ درآمده و پادشاه فرانسه در خاک خودش به دست یکی از رعایایش کشته شد و در پاریس وزرای دولت به منتها درجه متوهم شده و در آن وقت جمهوری شدند»[۷].
مقایسه آداب و رسوم مردم هند با فرهنگ اروپایی از دیگر مباحث قابل توجه کتاب است: «در اروپا تا پسرانشان به سن بیستویک سالگی نرسند، عروسی نمیکنند، ولی در هندوستان در قدیم الایام اولادشان را بهزودی عروسی مینمودند و نیز در اروپا اشخاص جوان هریک مشغول کسب و کاری شده و مایه هم رسانیده، عروسی خود را خودشان میکنند و در هندوستان برخلاف این، خرج عروسی پسرهاشان را باید پدرشان متحمل شود و در اروپا خانه عروس و داماد منزل خارج از خانه پدریاشان باید باشد و به عبارت اخری، باید خانه علیحده دارا باشند؛ بهعکس هندوستان که مرجع اعتنا نیست هر کجا باشد...»[۸].
کتاب مملو از سرگذشتها و داستانهای مختلفی است که البته نویسنده با جانبداری از مواضع استعمار انگلیس، آنها را نقل کرده است. از جمله این موارد داستان ننه صاحب است که در برابر انگلیسیها قیام کرد و شانزده روز قلعه انگلیسیها را محاصره کرد تا اینکه آذوقه آنها ته کشید. نویسنده ادعا میکند که: «اگرچه انگلیسیها میتوانستند که در نصف شب شمشیرهای خود را کشیده و از وسط آن قشون بومی فرار نمایند، ولی راه چاره برای زنها و بچهها مسدود بود. ناچار کاغذی نوشته برای ننه صاحب و به او پناه بردند. ننه صاحب در جواب آنها نوشت که نجات شما تسلیم نمودن آنچه در قلعه دارید، از قبیل نقد و جنس و اسلحه است تا شماها را در قایق نشانیده، از کانپور از رودخانه گنجیز به اللهآباد بفرستم. انگلیسیها لاعلاج قبول نمودند و پس از آنکه جمیع نقدینه و جنسینه و اسلحه خود را تسلیم نمودند و خودشان نیز که به عده چهارصدوپنجاه نفر بودند در قایق نشسته که به طرف اللهآباد حرکت نمایند...»[۹].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدای اثر ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.