تعليقة علی شرح المنظومة السبزواري

    از ویکی‌نور
    تعليقة علی شرح المنظومة السبزواري
    تعليقة علی شرح المنظومة السبزواري
    پدیدآورانآشتیانی، مهدی (محقق)
    عنوان‌های دیگرشرح منظومه. شرح قسم المنطق
    ناشردفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مرکز انتشارات
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1376 ش یا 1418 ق
    چاپ3
    شابک964-424-244-0
    موضوعفلسفه اسلامی منطق
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏1234‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏5‎‏ت‎‏7‎‏ ‎‏1376
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تعليقة على شرح المنظومة السبزواري (قسم المنطق)، از آثار حكيم متأله ميرزا مهدى مدرس آشتيانى (1306- 1372ق) معروف به ميرزا مهدى آشتيانى، شرح منظومه حكيم ملاهادى سبزوارى (1212- 1289ق) است. در اين كتاب، بسيارى از مباحث منطقى مانند مباحث الفاظ، كلى و جزئى، كليات خمس، قياس و صناعات خمس و همچنين مباحث مهمى از ساير علوم مانند كلام، فلسفه و عرفان مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.

    در مورد كتاب حاضر ذكر چند نكته سودمند است:

    1. اين تعليقه در اواخر عمر و دوران كمال علمى آشتيانى به رشته تحرير درآمده است. وى در مقدمه‌اى كه بر آن نوشته با تجليل بسيار، شرح منظومه را بهترين كتاب و حكيم سبزوارى را بهترين نویسنده در طول قرون متمادى دانسته است..[۱]
    2. هر چند موضوع اين كتاب مباحث منطقى است ولى به دليل آنكه نویسنده بر گزاره‌هاى مطرح در فلسفه و عرفان نيز اشراف داشته، مباحث كلامى، فلسفى و عرفانى گوناگونى مانند: «اتحاد عاقل و معقول و معانى يازده‌گانه عقل»، «معناى حمد»، «انسان كامل»، «تجلى صفاتى»، «تفاوت الهام و وحى»، «علم بارى»، «اقسام تشكيك»، «مشيت و معيت قيّوميه»، «اقوال مختلف درباره ابصار»، «کیفیت طىّ زمان و مكان و راز معجزات پيامبران» به مناسبت مطرح شده و بلكه مسائل عرفانى مطرح شده در اين اثر بيشتر از مباحث منطقى است..[۲]
    3. همان‌طور كه از نام اثر پيداست اين كتاب به زبان عربى نوشته شده و براى توضيح مطالب برخى از اشعار عربى را هم در آن آورده ولى به بسيارى از اشعار فارسى مانند شعرهاى مولوى و سنائى و شيخ محمود شبسترى و ميرفندرسكى نيز توجه و در هنگام بحث به آن استشهاد كرده است.
    4. شارح درباره اينكه مراعات احترام اسماى تدوينى الهى ضرورى است تا چه برسد به اسماى تكوينى، بر اين نكته تأكيد كرده است كه زيرا اسماى تكوينى وجودشان تمام‌تر و كامل‌تر از اسماى تدوينى است همان‌طور كه وجود عينى از وجود لفظى و كتبى برتر است و اسماى تكوينى حقيقت تدوينيات هستند..[۳]
    5. شارح در مورد موضوع منطق بر آن است كه موضوع منطق، معقولات ثانى منطقى است و بحث از وجود موضوع و ماهيت آن، از وظائف آن علم نيست و اگر بحث از معقولات ثانى از جهت هليه منطقيه و مائيت حقيقيه از وظائف منطقى نباشد پس بحث از كلى طبيعى از نظر وجود داشتن يا نداشتن در خارج، سزاوارتر است كه از موضوع علم منطق خارج باشد. بنابراین تحقيق در اين مسأله بر عهده منطقى نيست؛ بر عكس حكيم الهى كه وظيفه دارد درباره وجود مطلق و عوارض و احوالش پژوهش كند و ترديدى نيست كه موضوعات همه علوم، از عوارض موضوع و احوال حكمت الهى است. همان‌طوركه گفته شده است:
      من و تو عارض ذات وجوديممشبكهاى مرآت شهوديم..[۴]
    6. شارح نوشته است كه خطابه براى عموم مردم مفيدتر است و در آنان تأثير بيشترى مى‌گذارد زيرا آنان تحمل برهان و جدل را ندارند. و برخى از اشعار نيز چنان قلب مردم را تسخير مى‌كند كه گويى جادو شده‌اند. برخى از شعرها حكمتند و آن عبارت از شعرى است كه مشتمل باشد بر توحيد بارى تعالى و تنزيه او و بيان صفات ثبوتيه و سلبيه و جماليه و جلاليه و مدح انبياء و اولياى الهى بدون افراط و تفريط..[۵]
    7. شارح در شرح مثال‌هاى انواع مغالطات نوشته است كه در روايت آمده كه «أن الحكمة ضالة المؤمن يطلبها حيث وجدها» و منظور به قرينه آخر روايت آن است كه حكمت مانند مركبى است كه صاحبش آن را گم كرده و به دنبالش مى‌گردد ولى برخى از جاهلان روايت را تحريف كرده و گفته‌اند كه حكمت گمراه‌كننده مؤمن است! همچنين برخى گفته‌اند كه تأليف منطق در زمان پيامبر(ص) انجام نشده يا جواز تعلمش از سوى ايشان وارد نشده است ولى اين گفته با اين نكته نقض مى‌شود كه علم نحو و صرف و اصول و غير آن هم همين‌طور است. از طرف ديگر ما نمى‌پذيريم كه چنين مطلبى در شرع وارد نشده است؛ زيرا همان‌طور كه در اول كتاب ذكر شد «ميزان» و «موازين» و «حكمت» تأويل به منطق و فلسفه شده است و همچنين مؤيد اين مطلب است مجادلات و استدلال‌هايى كه در اخبار اهل‌بيت(ع) آمده و اصحابشان مانند هشام بن حكم و... را فرمان داده‌اند كه با مخالفان مجادله كنند و آنان را ستوده‌اند كه آگاه به قواعد منطقى و فلسفى هستند..[۶]

    پانويس

    1. مقدمه نویسنده، ص1
    2. مقدمه ناشر، ص12
    3. متن كتاب، ص141
    4. متن كتاب، ص175
    5. همان، ص300
    6. همان، ص306- 307

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها