تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم في تأويل كتاب‌الله العزيز المحكم

    از ویکی‌نور
    تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم في تأویل کتاب الله العزیز المحکم
    تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم في تأويل كتاب‌الله العزيز المحكم
    پدیدآورانآملی، سید حیدر (نویسنده) موسوی تبریزی، محسن (محقق)
    عنوان‌های دیگرالمحیط الاعظم و البحر الخصم فی تاویل کتابک الله العزیز المحکم المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تاویل کتاب الله العزیز المحکم
    ناشرنور علی نور
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1422 ق
    چاپ3
    موضوعتفاسیر شیعه

    تفاسیر شیعه - قرن 8ق.

    تفاسیر عرفانی - قرن 8ق.

    تفسیر
    زبانعربی
    تعداد جلد7
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏100‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏8‎‏م‎‏3
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم في تأويل كتاب‌الله العزيز المحكم، تألیف سيد حيدر آملى، تفسير بزرگی است که با نام‌هاى گوناگونى آمده است:

    1. «المحيط الأعظم و البحر الخضم في تأويل كتاب الله العزيز المحكم»: اين نام را مؤلف پس از پايان مقدمات هفت‌گانه و شروع به تفسير فاتحه آورده است و ظاهرا نام كامل و اسم با مسماى اين تفسير همين نام است و به همين خاطر محقق فرزانه سيد محسن موسوى تبريزى همين عنوان را براى اين تفسير انتخاب نموده است.
    2. «المحيط الأعظم في البحر الخضم»: اين نام در صفحه اول نسخه تفسير بعد از كلمه و سمّيته آمده است، ولكن از آنجا كه اين جمله به‌طور خاص به خط مؤلف نيست، نمى‌تواند مورد اعتماد باشد.
    3. «المحيط الأعظم في تفسير القرآن الكريم»: اين نام را بيشتر ديگران و به‌صورت عمومى بر اين تفسير نهاده‌اند.
    4. «المحيط الأعظم و الطور الأتمّ في تأويل كتاب الله العزيز المحكم: اين عنوان را مؤلف در مقدمات كتاب نص النصوص، ص12 آورده است.

    منابع متعددى از اين تفسير ياد نموده و آن را به سيد حيدر آملى نسبت داده‌اند و از همه مهم‌تر خود مؤلف است كه در آثار گوناگونش كه بعد از تفسير تأليف نموده، از اين اثر نام برده و بدان ارجاع داده است.

    در «نص النصوص» و «جامع الأسرار» چندين بار از اين تفسير ياد كرده است.

    مرحوم آيت‌الله نجفى مرعشى در برگ آخر نسخه كتابخانه‌اش نوشته: اين كتاب تفسير المحيط الأعظم به خط سيد حيدر آملى مى‌باشد.

    مرحوم شيخ آقابزرگ تهرانى در كتاب «الذريعة»، ج20، ص161 گويد: محيط اعظم و بحر خضم در تأويل كتاب الله عزيز محكم، چنان‌كه در اول نسخه به همين عنوان موسوم گرديده، تألیف سيد ركن‌الدين حيدر بن على حسینى آملى است.

    هانرى كربن در مقدمه «جامع الأسرار» گويد: در نجف آقاى عثمان يحيى به اشاره شيخ آقابزرگ تهرانى در كتابخانه غروى به نسخه‌اى از تفسير بزرگ عرفانى قرآن سيد حيدر آملى به خط مؤلف دست يافت كه خود اثر مهمى در تفسير عرفانى و تأويل شيعى صوفيانه است.

    استاد حسن‌زاده آملى گويد: از جمله آثار بسيار بسيار گران‌قدر آن عالم بزرگ (سيد حيدر آملى)، تفسير عظيم الشأن ايشان است، موسوم به تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم كه الحمدلله به همت دانشمند محترم آقاى سيد محسن موسوى تبريزى چهار جلد آن احيا و منتشر گرديده است.

    ساختار

    نویسنده در نگارش تفسير، در ابتدا بر شيوه مفسران به‌گونه ظاهرى آيات را تفسير مى‌كند و آنگاه روايات را بر اساس منابع فريقين مى‌آورد و سپس به تأويل آيات مى‌پردازد.

    در نقل مطالب و حقايق به تفسير مجمع البيان، كشاف، تأويلات ملا عبدالرزاق كاشانى معروف به تفسير ابن عربى و بحر الحقايق نجم‌الدين دايه تكيه مى‌كند و در ژرفانگرى و استحكام مطالب، سنگ تمام مى‌نهد.

    وى كتاب را بر اساس توضيحى كه در مقدمه آورده در هفت جلد سامان داده است و بر مجموع آن پيش‌درآمدى مفصل در هفت بخش نگاشته است كه ضمن آن از تفسير و تأويل و وجوب نقلى و عقلى آن و فرق آن دو با هم، آيات آفاقى و تطبيق آن با آيات قرآنى، حروف آفاقى و تطبيق آن با حروف قرآن، كلمات آفاقى و تطبيق آن با كلمات قرآن، كتاب آفاقى تفصيلى و تطبيق آن با كتاب الهى و قرآن اجمالى، تبيين شريعت، طريقت و حقيقت و بيان توحيد و اقسام و مراتب آن، سخن به ميان آورده است. تمام اين مطالب را در مقدمات هفت‌گانه مطرح نموده و سپس به تفسير قرآن از سوره فاتحه تا آخر قرآن (سوره ناس) پرداخته است.

    منابع تفسير

    مفسر در تفسير از منابع متعددى كه مورد اعتماد بوده استفاده نموده است كه عبارتند از:

    1. تفسير مجمع البيان طبرسى: وى در اين باره گويد: انگيزه من از نقل مطالب تفسير مجمع البيان بدان خاطر است كه آن تفسير معتبرى است كه تمام علماى اماميه بر آن اعتماد دارند و آن بر شيوه روايات اهل‌بيت(ع) مى‌باشد.
    2. تفسير كشاف زمخشرى: وى آن را نيز تفسيرى معتبر و مورد اعتماد محققان معتزلى مى‌داند كه به روش اهل سنت نگاشته شده است.
    3. تأويلات شيخ نجم‌الدين رازى: وى مى‌گويد از اين كتاب نقل قول مجرد مانند دو تفسير گذشته نكردم، بلكه منظورم از نقل قول از آن براى نشان دادن تفاوت كلام خود با كلام او و اختلاف كشف من با كشف او بود، وگرنه بحمدالله از اين كتاب بى‌نياز هستم.
    4. تأويلات ملا عبدالرزاق كاشانى: وى انگيزه‌اش از نقل اين منبع، تبيين دو طريق توحيدى است؛ زيرا كاشانى در تأويلات از توحيد اجمالى سخن رانده، ولى نویسنده در تفسير از توحيد تفصيلى دفاع كرده كه شيوه اهل الله و ارباب تحقيق است.

    آيت‌الله حسن‌زاده آملى، مبانى تفسيرى سيد حيدر آملى را با سه عنوان ولايت تفسير انفسى و علم حروف چنين تبيين مى‌نمايد:

    1. ولايت: آثار ايشان همه شاهدند كه آن بزرگوار، با ولايت عجين بوده است. وى مى‌فرمايد: «آنچه من دارم از ولايت دارم». آرى ولايت، باب رحمت خداوند است. ما هم هرچه داريم از ولايت داريم. اين حرف از روى تعصب مذهبى نيست. بنده دينم را به تقليد از آبا و اجداد و محيط و قبيله‌ام نگرفته‌ام. الحمد لله ربّ العالمين با بصيرت دين را پذيرفتم.
    2. تفسير انفسى: در كتب عرفان نظرى و عملى كه سلسله عرفا درباره آيات قرآنى، تفاسير و بياناتى دارند، در ارتباط با آن تفاسير، اصطلاحى دارند عظيم و پرمعنى كه مى‌فرمايند: اين بيانات تفسير انفسى قرآن كريم است. اينان تفاسيرى كه نوشتند تفاسير انفسى است. فقيه، آيات مربوط به فقه را از قرآن جدا و بحث مى‌كند [اين را] آيات الأحكام [يا فقه القرآن گويند] اين خوب است. اديب با توجه به مسائل ادبى از قرآن شواهدى ذكر مى‌كند؛ ليكن قرآن، الفاظ ادبى و آيات الأحكام تنها نيست. اصول دين و حقايق مبدأ و معاد هم دارد.
      مقامات انسان و مدارج و معارج آنها را بيان كرده است. اهل عرفان، آن آيات را به‌عنوان تفسير انفسى قرآن كريم، بيان كردند.
      مثلاًآنان اگر موسى را به عقل و فرعون را به نفس تعبير كردند، معنايش اين نيست كه انحصارا قرآن اين معنى را مى‌فرمايد، بلكه مقصود اين است كه اين هم يك بعد و يك معنى و باطنى از قرآن است. در حقيقت، اين بيانات اهل عرفان، بيان بطنى از بطون قرآن كريم است؛ يعنى انطباق دادن آنچه را كه در جهان بيرون است، بر جهان درونى انسان، به حكم مطلب مسلّم انطباق جهان و انسان.
      نمونه‌هاى روايى در اين باب فراوان است؛ از آن جمله: در تفسير مجمع البيان ذيل آيه
      Ra bracket.png وسقاهم ربّهم شرابا طهورا [انسان–۲۲] La bracket.png
    1. از امام صادق(ع) روايت مى‌كند: «يطهّرهم عن كل شيء سوى اللّه إذ لا طاهر من تدنّس بشيء من الأكوان إلا الله»..[۱]
      در اين آيه شريفه «سقى» به خداوند نسبت داده شده؛ چه عيبى دارد اگر كسى در مقام جزع، ناله، گريه و زارى خدا را ساقى بنامد و بگويد قطره‌اى از محبت خودت را به ما بچشان.
      انسان مى‌بايست زبان هر كسى را مطابق اصطلاحشان بفهمد و نمى‌تواند از طريق معجم‌هاى لغوى و قواميس آن اصطلاحات را بيان كند؛ مثلاًمعنعن كه در اصطلاح علم حديث به كار مى‌رود نمى‌توان با مراجعه به كتاب‌هاى لغت آن را تبيين كرده و نمى‌توان با محدث جنگيد كه شما لفظ معنعن را از كجا آورده‌ايد؟ اين اصطلاح است. بايد معناى اصطلاح را از اهل آن شنيد و فهميد.
      هر كسى را اصطلاحى داده‌ايمهر كسى را سيرتى بنهاده‌ايم
      هندیان را اصطلاح هند مدحسنديان را اصطلاح سند مدح
    هر كسى را اصطلاحى داده‌ايم هر كسى را سيرتى بنهاده‌ايم
    هندیان را اصطلاح هند مدح سنديان را اصطلاح سند مدح
    1. در آيه شريفه، «طهور» بر وزن «فعول»، صيغه مبالغه است؛ يعنى پاک است و پاک‌كننده. چه جور پاک كننده است؟ در آن حديث عرشى شريف امام صادق(ع) بيان شده: «أي يطهّرهم عن كل شيء سوى اللّه». سبحان الله! چه بيان آسمانى و بلندى. بنده در نوشته‌هايم ادعا كردم و گفته‌ام در بيان غايت قصواى طهارت انسانى حرفى بدين پايه... از هيچ عارفى، نه ديده‌ام، نه شنيده‌ام و نه خوانده‌ام. اين كتاب فتوحات، مصباح، فصوص و شروح آن و كلمات قصار و اشعار عرفا همه در دسترس ماست، در هيچ‌يك چنين مطلب لطيف و بلندى بيان نشده است...
    2. علم حروف: اين آقايان كه تفسير انفسى بر قرآن نوشتند، بايد دانست كه آنان به علم حروف عجيب عنايت دارند. علم حروف، خود عالمى است كه اصلا حروف را فرمودند: امم. اين سلسله بسيارى از رمز و رازهاى قرآن را بر اساس اين دانش شريف بيان مى‌كنند.
      كسى كه علم حروف را نخوانده، نمى‌تواند با آنان دربيفتد. خداى رحمت كند استاد مرحوم شعرانى را كه مى‌فرمود: آقا اينها ديوانه كه نبودند. شيخ بهايى، ميرداماد، دهدار و بسيارى ديگر از دانشمندان را بنگريد كه در آثار خود چقدر در ارتباط با علم حروف بحث و گفتار دارند و جناب سيد حيدر آملى، در تفسير خود كه تفسير انفسى است، بسيار به علم حروف عنايت دارد...
      جناب سيد حيدر آملى را ملاحظه كنيد در كتاب «نص النصوص» در ارتباط با عدد نوزده چه مى‌نويسد: قاعده ششم در تطبيق عالم ظاهرى و باطنى و انحصار آن دو در نوزده به حكم سخن خدا كه نوزده حرف است.
      ايشان بيانى دارد بسيار مفصل و طولانى در ارتباط با عدد نوزده و استفاده‌هاى معرفتى از آن.
      ... هر علمى داراى اصطلاح مربوط به خود است. بسيار مهم است كه انسان با آن اصطلاحات آشنا باشد و بدون توجه به آن قضاوت نكند.

    پانويس

    1. مجمع، ج411/5، ذيل آيه 22 سوره انسان

    منابع مقاله

    1. آينه پژوهش، سال اول، شماره 4، ص48.
    2. جامع الأسرار و منبع الأنوار، سيد حيدر آملى، مقدمه، صبيست و سه به بعد، به‌اختصار.
    3. مجله بينات، سال اول، شماره 3، ص42 به بعد، به‌اختصار.
    4. تفسير المحيط الأعظم، سيد حيدر آملى، ج1، ص25.
    5. همان، 27 تا 30 به‌اختصار.
    6. جامع الأسرار و منبع الأنوار، سيد حيدر آملى، مقدمه، صهشتاد.
    7. مجله بينات، سال اول، شماره 3، ص44.
    8. تفسير المحيط الأعظم، سيد حيدر آملى، 15 به بعد، به‌اختصار.
    9. جامع الأسرار و منبع الأنوار، سيد حيدر آملى، 13.
    10. مجله بينات، سال اول، شماره 46/3 تا 52 به‌اختصار.

    وابسته‌ها