تفسير القرآن الكريم (ملاصدرا)

    از ویکی‌نور
    تفسیر القرآن الکریم (صدرا)
    تفسير القرآن الكريم (ملاصدرا)
    پدیدآورانصدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (نویسنده) خواجوی، محمد (مصحح)
    ناشربيدار
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1366 ش
    چاپ2
    موضوعتفاسیر شیعه - قرن 11ق. تفاسیر فلسفی
    زبانعربی
    تعداد جلد7
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏97‎‏ ‎‏/‎‏ص‎‏4‎‏ت‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت.

    ملاصدرا قصد داشت تفسيرى كامل و جامع بنويسد، ولى موفق نشد. وى در حدود 1040، كتاب مفاتيح الغيب لفتح خزائن العلوم المبرأة عن الشك و الريب را نوشت تا مقدمه‌اى بر تفسير جامع او باشد..[۱]

    ساختار

    كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد.

    در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است.

    جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است.

    در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است.

    جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است.

    در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد.

    روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد..[۲]

    گزارش محتوا

    ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است..[۳]

    ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است..[۴]

    ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهیم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد).

    ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است..[۵]

    در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده..[۶]و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است..[۷]

    ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است..[۸]

    او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده..[۹]و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است..[۱۰]ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند..[۱۱]

    وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است..[۱۲]

    به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه«... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»..[۱۳]بودند و با روان‌هاى پاک و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل‌بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل‌بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است..[۱۴]

    ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است.

    ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است..[۱۵]البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است..[۱۶]

    ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است..[۱۷]به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است..[۱۸]

    رساله‌هاى تفسيرى ملاصدرا، عبارتند از:

    1. تفسير آية الكرسى (تاريخ اتمام آن: 1030، در قم)؛
    2. تفسير سوره نور (تاريخ نگارش: 1030، نسخه خطى اين اثر به خط خود مؤلف موجود است)..[۱۹]؛
    3. تفسير سوره طارِق (تاريخ نگارش: 1030)؛
    4. تفسير سوره اعلى، شامل «هفت تسبيح» (هفت بخش)، كه ملاصدرا در آن از تفسير فخر رازى مطالب بسيارى نقل كرده است؛
    5. تفسير سوره زلزال، كه در آن به حركت ذاتى و جوهرى زمين اشاره كرده است..[۲۰]؛
    6. تفسير سوره يس (تاريخ نگارش: 1030)؛
    7. تفسير سوره واقعه، كه در آن از حشر و معاد و معرفت بندگان در آخرت و مراتب آنان در سعادت و شقاوت سخن گفته است..[۲۱]؛
    8. تفسير سوره حديد، كه در بخش‌هاى متعددى از آن با عنوان «مكاشفه»، نكاتى حِكْمى و عرفانى درباره آيات قرآن آمده است؛
    9. تفسير سوره جمعه، كه همچون تفسير سوره واقعه، مطالب عرفانى و ذوقى بيشترى، نسبت به ديگر آثار او، دارد..[۲۲]؛
    10. تفسير سوره سجده؛
    11. تفسير سوره فاتحه.
    12. تفسير سوره بقره تا آيه 66..[۲۳]

    وضعيت كتاب

    تفاسير ملاصدرا به ترتيب سوره‌هاى قرآن، تنظيم و در يك جلد، به كوشش شيخ احمد شيرازى به نام تفسير ملاصدرا چاپ سنگى شد..[۲۴]سه بار نيز اين رساله‌ها در هفت مجلد به نام «التفسير الكبير» و «تفسير القرآن الكريم» به چاپ رسيده است (چاپ اول: قم 1361 - 1364ش؛ چاپ دوم: قم 1411 / 1366ش؛ چاپ سوم: قم 1379 - 1380ش).

    برخى از سوره‌هاى مجموعه تفاسير ملاصدرا به فارسى ترجمه شده است، از جمله تفسير سوره‌هاى واقعه و جمعه و «طارق، اعلى و زلزال» و نور را محمد خواجوى در چهار مجلد چاپ كرده است (تهران 1363ش).

    به ملاصدرا چند رساله در تفسير سوره‌هاى ضُحى، طلاق و كافرون نسبت داده‌اند..[۲۵]


    پانويس

    1. أسرار الآيات، ص367، پانويس 1
    2. تفسير القرآن الكريم، مقدمه، ص123
    3. صدرالدين شيرازى، تفسير القرآن الكريم، ج 3، ص450 - 466
    4. تفسير القرآن الكريم، ج 7، ص184
    5. طاهرى، ص58
    6. تفسير القرآن الكريم، ج 1، ص30 و صفاحات ديگر
    7. تفسير القرآن الكريم، ج 3، ص225، 352
    8. همان، ج 4، ص408، ج 6، ص9 - 10، 34
    9. متن كتاب، ج 1، ص215 - 221، ج 6، ص15 - 17
    10. همان، ج 3، ص106 - 107
    11. همان، ج 3، ص105 - 106
    12. همان، ج 7، ص224 - 225
    13. احزاب: 23
    14. همان، ج 7، ص418
    15. همان، ج 1، ص365 - 377
    16. همان، ج 9، 353
    17. تفسير القرآن الكريم، ج 2، ص62، 295؛ ج 3، ص376 - 378؛ ج 5، ص13
    18. همان، ج 2، ص124
    19. تفسير القرآن الكريم، ج 4، ص427
    20. تفسير القرآن الكريم، ج 7، ص359، 361 - 407
    21. تفسير القرآن الكريم، ج 7، مقدمه، ص9 - 10
    22. تفسير القرآن الكريم، ج 4، مقدمه خواجوى، ص7
    23. تفسير القرآن الكريم، ج 1، مقدمه بيدارفر، ص94
    24. تهران 1322، آقابزرگ طهرانى، ج 4، ص278
    25. تفسير القرآن الكريم، ج 1، مقدمه بيدارفر، ص118

    منابع مقاله

    1. متن و مقدمه كتاب، چاپ محمد خواجوى، قم، 1379 - 1380.
    2. صدرالدين طاهرى، گزارشى از تفاسير صدرالمتالهين بر قرآن كريم، خردنامه صدرا،‌ش 1 (ارديبهشت 1374).
    3. دانشنامه چهان اسلام، ج 7، مقاله اكبر ثبوت.
    4. صدرالدين شيرازى، أسرار الآيات، ترجمه و تعليق محمد خواجوى، تهران 1363ش.

    وابسته‌ها