فضل العرب و التنبیه علی علومها

    از ویکی‌نور
    ‏فضل العرب و التنبيه علي علومها
    فضل العرب و التنبیه علی علومها
    پدیدآورانابن قتیبه، عبدالله بن مسلم (نویسنده) خالص، وليد محمود (محقق)
    ناشرهيئة أبوظبي للثقافة و التراث، دار الکتب الوطنية
    مکان نشرامارات - ابوظبی
    سال نشر1431ق
    چاپ1
    شابک978-9948-01-709-7
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    فضل العرب و التنبیه علی علومها، اثر ابن قتیبه دینوری (672ق)، با تحقیق ولید محمود خالص، کتابی است در مقابله با شعوبیگری و مشتمل بر ذکر فضیلت عرب و دانش‌های وی که به زبان عربی و در قرن هفتم هجری نوشته شده است.

    نام‌های مختلفی از قبیل «فضل العرب علی العجم»، «فضل العرب و التنبیه علی علومها» و «کتاب العرب و علومها» و همچنین «التسویة بین العرب و العجم» برای این کتاب ذکر شده است[۱]

    ساختار

    کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در دو جزء تنظیم شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه، ضمن ارائه زندگی نامه مختصری از نویسنده، به بحث و بررسی نام کتاب پرداخته شده است[۲]

    ابن قتیبه در کتاب «عیون الأخبار» به این کتابش اشاره کرده و گفته است: «برای شاعران کتابی و برای شعر، بابی طولانی در کتاب العرب اختصاص داده ام»[۳]

    البته بسیاری از منابع از آن با نام «التسویة بین العرب و العجم» یاد کرده‌اند. شایسته مقام و جایگاه عالمی مانند ابن قتیبه هم همین است که کتابش را با چنین عنوانی و با همین موضوع بنویسد، ولی آنچه ابن عبدربه در کتاب «العقد الفريد» از آن نقل کرده، با عنوان «فضل العرب علی العجم» سازگارتر است. ابن عبدربه چنین آورده است: ابن قتیبه در کتاب «تفضیل العرب» گفته است: «و اما اهل تسویه...؛ گروهی از آن‌ها برخی از ظواهر قرآن و حدیث را گرفته و با آن بر ضد مخالفانشان احتجاج کرده، ولی درست در معنای آن دقت نکرده‌اند. آنان به آیاتی مانند:» یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا، إنّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم «و آیه «إنما المؤمنون إخوة» و نیز به قول پیامبر(ص) در خطبه حجةالوداع که فرموده است: «أیها الناس إنّ اللّه قد أذهب عنکم نخوة الجاهلیة و تفاخرها بالآباء، لیس لعربی علی عجمی فخر إلاّ بالتقوی، کلّکم لآدم و آدم من تراب» و همچنین به قول دیگرش که فرموده است: «المؤمنون تتکافأ دماؤهم و یسعی بذمتهم أدناهم و هم ید علی من سواهم»، تمسک جسته‌اند. معنایی که از این آیات و روایات برداشت می‌شود این است که همه مؤمنان در طریق احکام و منزلت نزد خدا و در روز قیامت برابرند ]نه در امور دنیا[.

    اگر همه مردم در امور دنیا برابر بودند و هیچ کس بر دیگری برتری نداشت مگر در امور اخروی، دیگر در دنیا شریف و غیر شریف و فاضل و مفضول وجود نداشت؛ درحالی که پیامبر(ص) فرموده است: «هرگاه کریم قومی نزد شما آمد، او را اکرام کنید» و همچنین فرموده است: «از لغزش بزرگان صاحب جاه درگذرید» و درباره قیس بن عاصم فرموده است: «او سرور اهل وبر (چادرنشینان) است»[۴]

    مردم عرب ضرب المثل‌ها و جمله‌های حکیمانه‌ای دارند؛ مثلاًمی‌گویند: «مردم همواره با خیر قرینند مادامی که مختلف باشند و هرگاه برابر شوند هلاک گردند». یا می‌گویند: «مردم قرین خیر خواهند بود مادامی که در بین آن‌ها اشراف و اخیار وجود داشته باشد؛ هرگاه همه آن‌ها با هم یک سان شوند هلاک خواهند شد». اقوام عرب هرگاه قومی را مذمت کنند، می‌گویند: «مانند دندان‌های الاغ با هم برابرند».

    چگونه تمام مردم در فضایل برابر خواهند بود، درحالی که یک نفر در اعضایش نابرابری وجود دارد و برخی از اعضا بر اعضای دیگر برتری دارد؛ مثلاًسر بر دیگر اعضای بدن فضیلت دارد؛ چون جایگاه عقل و حواس پنج گانه است و نیز می‌گویند که قلب، امیر بدن است و برخی اعضای بدن خادم اعضای دیگرند[۵]

    ابن قتیبه می‌گوید: مهم‌ترین چیزی که شعوبیه ادعا می‌کنند، تفاخر به آدم(ع) است و آن‌ها به قول پیامبر(ص) تمسک می‌کنند که فرموده: «مرا بر آدم(ع) برتری ندهید؛ زیرا من حسنه‌ای از حسنات او هستم». همچنین آن‌ها به دیگر انبیا تفاخر می‌کنند که همگی از عجم هستند غیر از چهار نفر: هود، صالح، اسماعیل و محمد(ص).

    به این آیه نیز احتجاج می‌کنند که می‌فرماید: «/إن الله اصطفی آدم و نوحا و آل إبراهیم و آل عمران علی العالمین.../». سپس به اسحاق و اسماعیل فرزندان ابراهیم(ع) بر عرب تفاخر می‌کنند که اسحاق از ساره و اسماعیل از کنیزی به نام ‌هاجر است... آن‌ها عجم را فرزندان زنی آزاد و عرب را فرزندان زنی کنیز می‌دانند؛ زیرا عرب از نسل ‌هاجر است و‌هاجر کنیز بوده است. اینها در این مورد اشتباه کرده‌اند؛ زیرا به هر کنیزی «لخناء» نمی‌گویند. لخناء به کنیزان شترچران و هیزم شکن می‌گویند. این واژه از لخن به معنای بدی بوی بدن گرفته شده است.‌هاجر کسی است که خداوند او را از هر پلیدی پاک کرده و لایق همسری ابراهیم خلیل(ع) و مادری اسماعیل(ع) گردانیده است. آیا برای یک ملحد جایز است که او را لخناء بنامد، تا چه رسد به یک مسلمان «[۶]

    اینها مطالبی بود که ابن عبدربه از کتاب فضل العرب ابن قتیبه نقل کرده است. البته ابن عبدربه سخن ابن قتیبه را نقد و با نظر او مخالفت کرده است. در این مسئله حق با ابن عبدربه است؛ زیرا هیچ فضیلتی بر مبنای زبان و نژاد نیست. بهتر بود ابن قتیبه سعی کند که این ملاک‌های کاذب را نفی و ملاک واقعی برتری در اسلام را که همان تقوا و فضیلت‌های انسانی است، اثبات کند. شایان توجه است که نقل این مطالب به منظور روشن شدن هرچه بیشتر محتوای کتاب ابن قتیبه و نیز آشکار شدن چگونگی مقابله وی با شعوبیه بود[۷]

    وضعیت کتاب

    فهارس کتاب در انتهای آن آمده است که عبارتند از فهرست‌های: آیات؛ احادیث؛ شعر؛ انصاف ابیات؛ امثال؛ اعلام؛ طوایف، قبایل و امم و اماکن مذکور در متن، به همراه فهرست مطالب و منابع و مآخذ مورد استفاده محقق. در پاورقی‌ها علاوه بر ذکر منابع[۸]، به توضیح و تشریح برخی از مطالب متن پرداخته شده است[۹]

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. احمدی، محمدقاسم، «بررسی تطبیقی شخصیت و آثار ابن قتیبه و ابوحنیفه دینوری و نقش آن دو در تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلامی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: تاریخ اسلام در آینه پژوهش، شماره 14، تابستان 1386 (38 صفحه، از 5 تا 42).

    وابسته‌ها