مبرد، محمد بن یزید

    از ویکی‌نور
    مبرد، محمد بن یزید
    نام مبرد، محمد بن یزید
    نام‌های دیگر مبرد، ابوالعباس محمد بن یزید

    المبرد النحوی، ابی‌العباس محمد بن یزید

    نام پدر یزید
    متولد دهم ذى الحجه سال 210ق
    محل تولد بصره
    رحلت 285ق
    اساتید الجاحظ، أبوعثمان عمرو بن بحر

    مازنى، أبوعثمان بكر بن محمد بن بقيه

    ابراهيم بن محمد تيمى

    برخی آثار الفاضل

    الكامل في اللغة و الأدب

    المقتضب

    کد مؤلف AUTHORCODE02185AUTHORCODE

    محمد بن يزيد بن عبدالاكبر ازدى بصرى (210-285ق)، مشهور به مبرد و مكنى به «ابوالعباس»، یکی از برجسته‌ترین دانشمندان علوم بلاغت، نحو، نقد

    ولادت

    در بصره، روز دهم ذى الحجه سال 210ق زاده شد

    تحصیلات

    بعدها در بغداد به تحصيل پرداخت. او مردى خوش‌سخن و خوش‌كلام بود و ابوسعيد سيرافى مى‌گويد از ابوبكر بن مجاهد شنيدم كه هيچ كس بيان معانى قرآن را نيكوتر از مبرد جواب نگفته است.

    وى نحو را از جرمى و مازنى و غير آن دو و ادب را از مازنى و ابوحاتم سجستانى آموخت. وى با ابوالعباس احمد بن يحيى ملقب به ثعلب معاصر بود و تاريخ ادباء به آن دو ختم شد. با اين‌كه او به ثعلب علاقه داشت،ثعلب به او روى خوش نشان نمى‌داد. جعفر بن محمد بن حمدان، فقيه موصلى كه دوست مبرد و ثعلب بود، گفت: از ابوعبدالله دينورى پرسيدم چرا ثعلب نمى‌خواهد با مبرد هم مجلس شود. گفت: چون مبرد خوش‌سخن، نيكوبيان، گشاده‌زبان است، و مذهب ثعلب مذهب معلمان است. چون در مجلسى فراهم آيند به ظاهر حكم به نفع مبرد كنند. وى در بغداد سكونت داشت و در نحو و لغت بر همگان برترى يافت. در آثار مبرد انواع مباحث لغوى، نحوى، و بلاغى به شكل پراكنده و فراوان يافت مى‌شود. او را در ادب، تألیف‌هاى نافع است كه مشهورترين آنان كتاب «الكامل» در لغت مى‌باشد كه از اركان ادب و كلام به‌شمار مى‌رود. در علت ملقب شدن وى به «المبرد» نقل شده كه استاد وى "«المازنى» از او چيزى را پرسيد و او به نيكويى جواب داد و المازنى گفت: قم فأنت المبرد، يعنى برخیز كه تو اثبات كننده حق (يا فرو نشاننده آتش درون سينه و خنك كننده دل‌هاى طالبان علم) هستى. اگر چه او را در شمار ناقدان به حساب نياورده‌اند؛ اما او استاد نسلى بود كه در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم مى‌زيستند و نظرات وى نزد آن‌ها مورد توجه بوده است. در كتاب «الكامل» وى، نكات نقدى پراكنده و فراوانى يافت مى‌شود كه در روند نقد ادبى بسيار مؤثر بوده است و به‌طور غير مستقيم، زمينه‌هاى رشد و شكوفايى نقد در قرن چهارم را فراهم ساخته است. از جمله نقطه نظرات نقدى وى مى‌توان توجه به نوگرايان، پرداختن به موضوع سرقت‌هاى ادبى و عنايت به بحث لفظ و معنى را برشمرد. وى برخلاف برخى از منتقدان مانند ابن سلام كه نوگرايان را به كلى رد می‌كردند، به جمع‌آورى اشعار آن‌ها در كتابى تحت عنوان «الروضة»پرداخت و به نقد و بررسى آن مبادرت ورزيد.اين موضع‌گيرى مثبت نسبت به نوگرايان، فتح بابى بود كه از مسدود شدن راه ابداع و خلاقيت در شعر جلوگيرى نمود.

    اساتید

    او از بسيارى از اساتيد زمانش بهره گرفت كه از آن جمله است:

    1. جاحظ، أبوعثمان عمرو بن بحر(ت225ق)؛
    2. عتبى، أبوعبدالرحمن محمد بن عبيدالله(ت228ق)؛
    3. مازنى، أبوعثمان بكر بن محمد بن بقيه(ت248ق)؛
    4. ابراهيم بن محمد تيمى، قاضى بصره(ت250ق)؛
    5. رياشىّ، أبوالفضل عباس بن فرج(ت257ق)

    شاگردان

    اسامى تعدادى از علمايى كه از او كسب فيض كرده‌اند، عبارت است از:

    1. ابن كيسان، أبوالحسن محمد بن احمد(ت299ق)؛
    2. خرائطى، محمد بن جعفر(ت327ق)؛
    3. ابن درستويه، أبومحمد عبدالله بن جعفر فسوى(ت347ق)؛
    4. أبوالصقر، احمد بن الفضل بن شبابه همدانى(ت 350ق)؛
    5. طومارى، أبوعلى عيسى بن محمد(ت 360ق).

    وفات

    وى در 77 سالگى، به سال 285ق در بغداد درگذشت و در گورستان دارالكوفه دفن گرديد.

    آثار

    1. أعراب القرآن؛
    2. طبقات النحويين البصريين و أخبارهم؛
    3. غريب الحديث؛
    4. الكافى فى الاخبار؛
    5. المقتضب؛
    6. الواشى.
    7. الكامل في اللغة والأدب
    8. الفاضل
    9. شرح لامية العرب
    10. ما اتفق لفظه واختلف معناه من القرآن المجيد
    11. المذكر والمؤنث.

    وابسته‌ها