مجموعه اشعار فیلسوف کبیر صدرالدين شيرازی «ملا صدرا»

    از ویکی‌نور
    مجموعه اشعار فیلسوف کبیر صدرالدين شيرازی «ملا صدرا»
    مجموعه اشعار فیلسوف کبیر صدرالدين شيرازی «ملا صدرا»
    پدیدآورانصدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (سراينده) خواجوی، محمد (مقدمه‌نویس و مصحح)
    عنوان‌های دیگرمجموعه اشعار ملا صدرا صدرالدين شيرازی
    ناشرمولی
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1376 ش یا 1418 ق
    چاپ1
    موضوعشعر عرفانی - قرن 11ق. شعر فارسی - قرن 11ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏PIR‎‏ ‎‏6391‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏3
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    مجموعه اشعار فيلسوف كبير صدرالدين شيرازى (ملاصدرا)، برخى از سروده‌هاى حكيم بزرگ صدرالمتألهين شيرازى (979- 1050ق) به زبان فارسى است كه به همت محمد خواجوى گردآورى و با مقدمه، تصحيح و تعليقات ايشان منتشر شده است. موضوعات مطرح شده در اين ابيات گوناگون است و بسيارى از مباحث كلامى، فلسفى و عرفانى را دربرمى‌گيرد.

    ساختار

    در اين كتاب مجموعه اشعار ملاصدرا گردآورى و بدون ترتيب خاصى ارائه شده است؛ البته در ابتدا اشعارى در مدح پروردگار، رسول اكرم(ص) و اهل‌بيت(ع) ذكر شده است. در انتهاى كتاب نيز رباعيات و منتخب مثنوى ملاصدرا آمده است.

    گزارش محتوا

    مى‌توان گفت كه در اين مجموعه اشعار، گزيده و جلوه‌اى از برخى از انديشه‌هاى كلامى، فلسفى و عرفانى صدرالمتألهين شيرازى قابل مشاهده است. بعضى از نكته‌ها درباره مضامين اين ابيات به شرح ذيل است:

    1. محمد خواجوى درباره موضوع اين اثر، بر دو نكته تأكيد كرده است: اول اين‌كه اشعار كتاب حاوى موضوعات مختلف است و صدرالمتألهين آن را بر طبق مبانى فلسفى خويش به نظم درآورده است. ديگر آن‌كه اين مجموعه بيشتر بر محور تجسم اعمال و روز رستاخيز دور مى زند[۱]
      به نظر مى‌رسد نكته اول، بجا و درست است و فروغ برخى از انديشه‌ها و نظريه‌هاى حكمت متعاليه در اين اشعار نيز ديدنى است ولى نكته دوم چندان قرين صحت و دقت نيست. تجسم اعمال و مبحث معاد از جمله موضوعات مطرح در اين اثر است ولى به نظر نمى‌رسد كه داراى نقش محورى باشد بلكه مى‌توان گفت نظريه‌هاى «اصالت وجود»، «تشكيك وجود»، «وحدت وجود» و «حركت جوهرى» و مانند آن، زيرساخت نظرى و درون‌مايه مشترك مضامين اين مجموعه شعرى را تشكيل داده است.
    2. خواجوى در مقدمه‌اش اين نكته را نيز يادآور شده است كه صدرالمتألهين در سرودن اين اشعار بيشتر توجه به معانى بلند عرفانى و فلسفى داشته است و روش او در سرودن اين اشعار، مثنوى بوده و توجه چندانى به صنايع شعرى، كنايات، اشارات، اغراق و امثال اينها نداشته و افكارش فقط بر محور فلسفه تألّه -يعنى حكمت متعاليه كه خود مؤسّس آن بوده است- دور مى‌زند. با اين همه چيزى از آن صنايع هم كم ندارد[۲]
      جمله اخير ايشان ظاهراً چندان با واقع مطابق نيست و در هر حال به نظر مى‌رسد اين مجموعه اشعار از نظر ادبى و هنرى با شاهکارهاى شاعران بزرگ فارسى‌زبان مانند حافظ و سعدى و مولوى قابل مقايسه نيست.
    3. در اين مجموعه، تكرار هم هست و ابياتى يكسان و يا با تغييراتى اندك در چند مورد ذكر شده است (به‌طور مثال مقايسه شود: همان، ص 3- 4 با ص 79- 80)؛ علت اين مسأله آن است كه دو مجموعه شعرى از ملاصدرا در اين كتاب جمع شده كه شايد در واقع يك مجموعه بوده و به‌وسيله دو نفر نوشته شده است ولى مصحح محترم احتمال می‌دهد كه در واقع صدرالمتألهين دو مجموعه شعرى سروده و در دومى برخى از ابيات اولى را با تغييراتى تكرار كرده است[۳]
    4. اين مجموعه اشعار با ابياتى درباره توحيد و با اين بيت آغاز شده است:[۴]
      مى‌ستايم خالقى را كوست هستاين دگرها نيستند و اوست هست
      اين بيت به روشنى اشاره به نظريه اصالت وجود دارد و بلكه بيانگر مبحث وحدت وجود است و ظاهرش، همه كثرات و وجود ممكنات را نفى مى‌كند و فقط به اثبات وجود او مى‌پردازد. و هر چند گرايش به نظريه وحدت شخصى وجود در اين بيت آشكار است ولى البته مى‌توان آن را بر نظريه «وحدت شهود» نيز حمل كرد همان‌طور كه سعدى گفته است:
      «ره عقل جز پيچ بر پيچ نيستبر عاشقان جز خدا هيچ نيست»
      ولى البته اين كلامى اختلاف‌انگيز است و به گفته سعدى شيرين سخن:
      «توان گفتن اين با حقيقت‌شناسولى خورده گيرند اهل قياس
      كه پس آسمان و زمين چيستند؟!بنى آدم و دام و دد كيستند؟!»
      و پاسخش همان است كه او سروده:
      «كه‌هامون و دريا و كوه و فلكپرى و آدميزاد و ديو و ملك
      همه هر چه هستند از آن كمترندكه با هستيش نام هستى برند
      چو سلطان عزّت علم بركشدجهان سر به جيب عدم دركشد»
      و شايسته‌تر آن است كه بيت آغازين صدرالمتألهين را بيانگر نظر خاصّ ايشان در مبحث وحدت يا كثرت حقيقت وجود از مباحث حكمت متعاليه؛ يعنى (وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت) و نظريه «وحدت تشكيكى وجود» بدانيم.
    5. ملاصدرا در رباعى.[۵]
      «زاهد ز بهشت، خان و مان مى‌سازدعابد به عمل بدان جهان مى‌نازد
      عارف به معارف درون مى‌نازدعاشق ز براى دوست جان مى‌بازد»
      برترى عشق را بر عرفان نظرى ذكر كرده است و هر چند در ارزشمندى دانايى ترديدى نيست ولى در بيت اخير اين رباعى، ترجيح جانبازى عاشقانه بر معرفت بدون ايثار، آشكارا اعلام مى‌شود.
    6. صدرالمتألهين در برخى از اشعارش مسأله معاد را نيز مورد توجه قرار داده و از آن جمله گفته است:[۶]
    زآنكه بس مشكل بود فهم معادعقلها اكثر در او كُند اوفتاد
    فلسفى هر چند باشد تيز فهمحشر اجسادش محال آيد به وهم
    1. در اين شعر، صعوبت فرجام‌شناسى مطرح شده است و به نظر مى‌رسد كه صدرالمتألهين درصدد اشاره و تعريض به نظر ابن سينا است كه اثبات معاد جسمانى با برهان عقلى مشكل است و بلكه عقل، دليلى بر آن ندارد ولى چون صادق مُصدَّق يعنى حضرت محمد مصطفى(ص) آن را تأييد كرده؛ پس ثابت و مقبول است. شاهد اين مطلب آن است كه ملاصدرا خودش در حكمت متعاليه، معاد جسمانى را با برهان عقلى اثبات كرده است.
    2. برخى از اشعار ملاصدرا، بس اخلاقى و عرفانى و شوق‌انگيز است:[۷]
      «با دلى و جانى به صد وابستگىكى توانى از جهان وارستگى؟!
      تا نسوزى در فراق روى ياركى بود جاى تو در دارالقرار؟!
      تا نگردد منقلب جان با روانكى بود ز ابليس و تلبيسش امان؟!»
      و[۸]
      «هر كه او شد آشنا با روى دوستمى‌نبيند يك نظر جز سوى دوست
      كاملان را آرزو نى غير دوستناقصان را حور و غلمان بس نكوست»
    3. صدرالمتألهين در چند مورد با تمثيل‌هايى جالب، مباحث معرفت نفس را شرح داده است؛ مانند:
    1. شبيه به صراط مستقيم:[۹]
      «نفس باشد چون صراط مستقيمگشته در متن جهنم زان مقيم»
      كه بيانگر اين نكته است: همان‌طور كه پل صراط بر روى جهنم است و هر كس كه از پل بگذرد خندان بود؛ هر كسى كه از نفس خود بگذرد؛ نجات يابد.
    2. تشبيه به بوقلمون:[۱۰]
      «نفس تو چون مرغ بوقلمون بودكه به خود هر لحظه ديگرگون بود
      هرگزش در يك مقام آرام نهزين حياتش هيچ گه با كام نه»
      كه اشاره به حركت جوهرى و تكامل نفس در اين جهان دارد.
    3. تشبيه به پرنده‌اى شاهباز:[۱۱]
      «نفس را چون شاهبازى مى‌شناسكآشيانش هست بس عالى اساس
      باز سلطانست و دهر پير زالبند در پايش نهاد و بست بال»
      كه اشاره به قوس نزول و صعود دارد.
    4. تشبيه به ديو:[۱۲]
      «ديو ديوان جهان اين نفس تُستزآنكه از وى نيست كار دين درست
      كو سليمانى كه ديو نفس راآرد اندر خدمت مُلك خدا؟
      هر كه ديو نفس را تسخير كردمسجد اقصاى دين تعمير كرد»
      كه تأكيد بر ضرورت تهذيب نفس و برترى جهاد نفس بر جهاد اصغر كرده است.
    5. و سرانجام شايد بتوان گفت بهترين و مشهورترين شعر صدرالمتألهين از نظر لفظى و معنوى، اين رباعى است:[۱۳]
      «آنان كه ره دوست گزيدند همهدر كوى شهادت آرميدند همه
      در معركه دو كون فتح از عشق استهر چند سپاه او شهيدند همه»

      وضعيت كتاب

      فهرست مطالب در ابتداى كتاب و منتخب مثنوى، فهرست آيات، احاديث و اقوال و اعلام در انتهاى كتاب آمده است. اختلاف نسخه‌ها و برخى توضيحات نيز در پاورقى‌هاى كتاب ذكر شده است.

      منابع مقاله

      مقدمه و متن كتاب.


      پانويس

      1. مقدمه مصحح، ص دوازده
      2. همان، ص پانزده
      3. مقدمه مصحح، ص سيزده- چهارده
      4. همان، ص 3
      5. متن كتاب، ص 78
      6. همان، ص 74
      7. همان، ص 84
      8. همان، ص 85
      9. همان، ص 52
      10. همان، ص 53
      11. همان، ص 54
      12. همان، ص 50
      13. همان، ص 78