شرح منازل السائرين (التلمسانى)

    از ویکی‌نور
    منازل السائرین إلی الحق المبین
    شرح منازل السائرين (التلمسانى)
    پدیدآورانانصاری، عبدالله بن محمد (نویسنده) تلمسانی، سلیمان بن علی (شارح)
    عنوان‌های دیگرمنازل السائرین. شرح شرح عفيف‌الدين سليمان التلمساني علي منازل السائرین
    ناشربيدار
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1371 ش یا 1413 ق
    چاپ1
    موضوعتصوف - متون قدیمی تا قرن 14 عرفان - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏282‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏8‎‏م‎‏8‎‏ ‎‏1371
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    شرح منازل السائرين (التلمسانى) كه نام آن بر روى جلد كتاب بدين صورت ثبت شده است: «شرح عفيف‌الدين سليمان التلمسانى على منازل السائرين»، تأليف ابوالربيع، عفيف‌الدين، سليمان بن على بن عبدالله بن على بن ياسين عابدى تلمسانى، به زبان عربى است.

    شارح در كتاب، تصريحى به نام آن نكرده است، ولى در آغاز و انجام شرح، عباراتى دارد كه مشعر به اين نام است. در آغاز مى‌گويد: «من در شرح مقاصد شيخ عارف محقق، ابواسماعيل، عبدالله انصارى، از خدا طلب خير نمودم» و در انجام مى‌گويد: «شرح بعضى از مقاصد شيخ عبدالله انصارى به پايان رسيد».

    شروح زيادى بر كتاب «منازل السائرين» نوشته شده كه مهم‌ترين آنها شرح عفيف‌الدين تلمسانى و مشهورترين آنها شرح عبدالرزاق قاسانى است.

    علت مشهورتر بودن شرح قاسانى از شرح تلمسانى آن است كه شرح تلمسانى در تونس چاپ شده و در مغرب‌زمين رواج داشته و در مشرق‌زمين و ايران، نسخه آن كمياب بوده است و هم‌اكنون كه اولين بار، اين شرح در ايران چاپ شده، معلوم گرديده كه اين شرح، حلقه گم‌شده بين «منازل السائرين» و «شرح منازل السائرين» قاسانى است، زيرا از نظر تاريخى، شرح تلمسانى مقدم بر شرح قاسانى است؛ به دليل اينكه تاريخ كتابت نسخه خطى كه شرح حاضر را از روى آن چاپ نموده‌اند، سيزدهم رمضان سنه 673ق، به قلم على بن مظفر بوده است؛ يعنى در زمان حيات شارح نوشته شده؛ درحالى‌كه عبدالرزاق قاسانى، متوفاى سنه 730ق، است؛ يعنى حدود نيم‌قرن بعد از تلمسانى وفات نموده است.

    ناشر نسخه حاضر، دانشمند بزرگوار، آقاى محسن بيدارفر مى‌فرمايد: «هنگامى كه مشغول تحقيق و نشر كتاب شرح منازل السائرين كمال‌الدين عبدالرزاق قاسانى بودم، به جست‌وجوى شروح ديگر منازل السائرين پرداختم تا در آماده نمودن شرح قاسانى از آنها استفاده نمايم كه دوست عزيزم، فاضل ارجمند، حجت‌الاسلام و المسلمين، محمدعلى مهدوى‌راد در مسافرتى كه به سوريه داشت، شرح عارف مشهور عفيف‌الدين سليمان بن على تلمسانى را براى بنده تهيه نموده و به بنده تقديم كرد كه من آن را حلقه گم‌شده در ميان شروح منازل السائرين يافتم و آن شرح متينى است كه عبدالرزاق قاسانى در شرحش به آن بسيار زياد، اعتماد نموده است.

    انگيزه شارح از تأليف اين شرح، اين بود كه شيخ ناصرالدين ابوبكر بن قليج، از شارح تلمسانى درخواست مى‌نمايد كه مقاصد شيخ عبدالله انصارى در منازل السائرين را شرح نمايد و شارح، امر ايشان را امتثال مى‌نمايد و از خدا طلب خير مى‌كند و شرح منازل السائرين را به رشته تحرير درمى‌آورد.

    در عظمت اين شرح مى‌توان گفت كه اين شرح با الهام ربانى و تأييد الهى نوشته شده است، زيرا شارح در خطبه شرح، مى‌فرمايد: «و هم‌اكنون شروع به نوشتن شرح مى‌نمايم بر حسب آنچه كه قلم رحمانى بر من القا و الهام مى‌كند؛ قلمى كه به انسان آنچه را نمى‌دانست ياد داد».

    ويژگى‌هاى كتاب

    شرح منازل السائرين تلمسانى، به لحاظ قدمت تاريخى كه دارد و تقريبا اولين شرح محسوب مى‌شود، داراى ويژگى‌هايى است كه منحصربه‌فرد است و در ساير شروح وجود ندارد. پاره‌اى از آن ويژگى‌ها عبارتند از:

    1. ماتن؛ يعنى خواجه عبدالله انصارى، در ابتداى هر بابى آيه‌اى را از قرآن مى‌آورد كه متناسب با عنوان و مطالب باب است، لكن وجه تناسب آيه با عنوان باب، در همه جا واضح نيست؛ به همين جهت، شارح؛ يعنى تلمسانى، ابتدا، مفردات آيات را معنى مى‌كند، پس از آن آيه را معنا مى‌كند و سپس به بيان وجه تناسب آيه با عنوان باب مى‌پردازد. گاهى تناسب را بسيار ستايش مى‌نمايد، مانند باب حرمت ص 175 و گاهى متذكر عدم تناسب مى‌شود و مى‌گويد: شيخ، آيه را تبرکا ذكر نموده است، مانند باب مراقبت ص 169 و گاهى نيز بيان مى‌كند كه تناسب، مبتنى بر تفسير باطنى آيه است، نه تفسير ظاهرى، مانند باب استقامت ص 191. اين مطلب، حاكى از تبحر شارح بر تفسير قرآن است.
    2. شارح علامه، در شرح منازل و مقامات سلوك، هر جا با ماتن اختلاف ديدگاه دارد، اجتهاد مى‌كند و نظرات خويش را ابراز مى‌نمايد، فلذا شرح او شرح تقليدى نيست، بلكه مشحون از تحقيقات و ابتكارات است كه به‌عنوان نمونه، به برخى از آنها اشاره مى‌نماييم:
      الف) در باب بصيرت، صفحه 347، نظر خويش را پيرامون حديث «اتقوا فراسة المؤمن، فانه ينظر بنورالله»، چنين بيان مى‌كند: آنچه كه با تجربه نزد من به اثبات رسيده اين است كه فراست اهل معرفت، تنها در اين است كه آنان را كه استعداد معرفت خدا و وصول به مقام جمع را دارند، از سايرين تشخيص مى‌دهند، ولى فراست اهل رياضت، با گرسنگى و خلوت و پاک نمودن باطن، بدون رسيدن به حق تعالى است كه در اين صورت، صورت‌هاى باطنى و اخبار غيبى مردم براى آنان مكشوف مى‌گردد و از خلق خبر مى‌دهند، زيرا از حق محجوبند، اما اهل معرفت، چون به حق و معارف حق اشتغال دارند، فقط از حق خبر مى‌دهند، زيرا از خلق غافلند.
      و چون بيشتر مردم از حق محجوبند و به دنيا و خلق توجه دارند، دل‌هايشان به به مكاشفه صورت‌هاى باطنى و اخبار غيبى اهل رياضت متمايل مى‌شود و آنان را بزرگ مى‌شمارند و اهل الله و خواص مى‌پندارند و از اهل معرفت، روى‌گردان مى‌شوند؛ حتى آنان را به جهل و بى‌معرفتى متهم مى‌سازند و مى‌گويند: اگر اينان اهل الله هستند، چرا از احوال ما و مخلوقات خبر نمى‌دهند؛ درحالى‌كه ديده دل آنان كور است و نمى‌دانند كه خدا اينان را از ملاحظه خلق دور داشته و به خود اختصاص داده و از ماسوى‌الله منصرف كرده است؛ وگرنه، ما ديده‌ايم كه اهل حق هرگاه، كمترين توجهى به كشف صور باطنى و اخبار غيبى بكنند، چيزهايى مشاهده مى‌كنند كه اهل رياضت هرگز قادر به مشاهده آن‌ها نخواهند بود.
      ب) در باب سكينه، صفحه 375 مى‌فرمايد: هرگاه، سكينه بر دل ولى تجلى كرد، شطح فاحش از او سرنمى‌زند؛ شطح فاحش، مانند دعوى «انا الحق» و «سبحان ما اعظم شأنى» كه اولى از حلاج و دومى از ابويزيد بسطامى سرزده است، اما سيد طايفه، جنيد بغدادى(رحمةالله‌عليه)، چون داراى اين سكينه بود هرگز شطح فاحشى از او سرنزد، بلكه حقيقت را در حجاب علم مى‌پوشاند و در اين جهت، شبلى، كمتر از او بود.
    3. شارح در لابه‌لاى شرح، برخى از حالات عرفانى خود را نقل مى‌كند كه حاكى از آن است كه علاوه بر علوم ظاهرى، از علوم باطنى نيز برخوردار بوده است. در باب رضا، صفحه 229 مى‌فرمايد: سومين درجه رضا، براى اهل مقام محبت راستين حاصل مى‌شود و من، الحمد لله، اين مقام را چشيده‌ام و درستى آن، در سه جا براى من به وقوع پيوست:
      اولين بار، زمانى بود كه فرنگيان مى‌خواستند با شمشير مرا بكشند، پس من به دلم توجه نمودم و در نزد او تفاوتى ميان زندگى و مرگ نيافتم، زيرا به حكم خدا راضى بودم و سلطان محبت بر دلم غلبه كرده بود.
      دومين بار، وقتى بود كه مى‌خواستم در دريا غرق شوم، به دلم نگاه كردم، ديدم باز بين زندگى و مرگ تفاوتى نيست، براى اينكه به حكم خدا راضى بودم.
      سومين بار، هنگامى بود كه به من گفتند: از طريق تصوف دورى كن، زيرا در آن راه، امورى است كه موجب لغزش مى‌شود. به دلم نظاره كردم و پيوند رضايت با پروردگارم را درست كردم و گفتم:
      آيا بعد از اقبال، اعراض كنم و بترسم از گمراهى؛ درحالى‌كه به‌راستى به خدا محبت دارم؟ در اين حال، اشك از چشمانم جارى شد و خشوع و خضوع در وجودم سرايت كرد و حالت وجد و سرورى به من دست داد كه نزديك بود بعد از غيبت حسى، از نفسم مفارقت كنم و چون اين حالت از من برفت، ارتجالى اشعارى سرودم:
      رشته‌اى بر گردنم افكنده دوستمى‌كشد هر جا كه خاطرخواه اوست
    4. شارح علامه، به خاطر آنكه تبحر فوق العاده‌اى در اصطلاحات عرفانى داشته، هرجا اصطلاحات عرفانى در متن استعمال شده، آنها را به‌خوبى بر مبناى قوم شرح و بيان نموده و در اثناى شرح از حكايات عرفانى و تمثيلات صوفيانه و شرح احوال و كرامات اولياء الله بهره وافى جسته؛ به‌طورى‌كه به شرح، شيرينى و جذابيت خاصى بخشيده كه خواننده را به شور و شوق وامى‌دارد.
    5. هرجا مناسبتى پيش آمده، خواننده را به دستورهاى اخلاقى - عرفانى و شيوه سير و سلوك عملى سفارش مى‌كند. اينها، حاكى از آن است كه شارح، عارف كاركشته و راه‌رفته‌اى است كه خود به كمال رسيده و توان به كمال رساندن سالكان را نيز دارد؛ به‌عنوان نمونه، در باب فرار و رياضت، سه دستور العمل عرفانى به‌عنوان وصيت بيان نموده است.

    نسخه حاضر، توسط محقق عبدالحفيظ منصور، رئيس مركز تحقيقات اقتصادى و اجتماعى تونس، در سال 1988م، تحقيق شده و داراى مقدمه‌اى تحقيقى در تصوف و طريق صوفى و شرح حال خواجه عبدالله انصارى و عفيف‌الدين تلمسانى است و در آخر نسخه، فهرست آيات قرآنى، فهرست احاديث، فهرست ابيات و اشعار، فهرست كتاب‌ها، فهرست اماكن، فهرست اعلام، فهرست مصادر و مراجع و فهرست موضوعات وجود دارد و در پاورقى‌ها، آدرس دقيق آيات و برخى توضيحات و ارجاعات آمده است.

    وابسته‌ها