من وحي القرآن

    از ویکی‌نور
    (تغییرمسیر از من وحی القرآن)
    من وحي القرآن
    من وحي القرآن
    پدیدآورانفضل‌‌‎الله، محمدحسین (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرتفسیر من وحي القرآن الفهارس
    ناشردار الملاک
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1419 ق یا 1998 م
    چاپ2
    موضوعتفاسیر شیعه - قرن ۱۴
    زبانعربی
    تعداد جلد24
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏98‎‏ ‎‏/‎‏ف‎‏6‎‏م‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    من وحي القرآن، سلسله درس‌هاى قرآنى علامه سيد محمدحسین فضل‌للّه براى جمعى از دانش‌آموختگان حوزوى و غير حوزوى مى‌باشد. اين تفسير از تفاسير علمى، ارشادى و تربيتى است، كه به روش نوين به سبک تفسير في ظلال القرآن سيد قطب مطالب را ارائه داده است؛ با اين تفاوت كه ديدگاه اهل‌بيت عصمت و طهارت(ع) را مطرح مى‌نمايد.

    شخصيت علمى، اجتماعى، سياسى مصنف كه از اوان تحصيل با مسائل روز مسلمانان درگير و آشنا بوده، هجرت او به لبنان و خطیب جمعه بودن نيز كه بيش از پيش او را با مسائل اجتماعى و فكرى مسلمانان پيوند زد، جو لبنان و درگيرى‌هاى فكرى، فرهنگى، سياسى بين اديان، اقوام و مليت‌هاى مختلف، و انگيزه مصنف در ايجاد حركتى جهت زنده كردن روح حيات‌بخشى قرآنى و استمداد از آن در مسائل و مشكلات زندگى انسانى، اين تفسير را به تفسيرى زنده و امروزى با در نظر گرفتن مقتضيات زمانى و مكانى، جهت هدايت انسان حاضر، تبديل كرده است.

    انگيزه تأليف

    مؤلف در مقدمه چاپ اول مى‌نويسد: اين كتاب به عنوان تفسير قرآن نگاشته نشد، بلكه به شكل مباحثى قرآنى، جهت ايجاد روح بيدارى در جامعه اسلامى، مطرح شده، و از آنجا كه فرهنگ قرآن، عنصر اساسى، در عمل بر مبناى اسلام است و قرآن منبع معصوم اين فرهنگ، مبادرت به اين بحث‌ها نمودم. در ادامه مى‌نويسد: مبناى بحث خود را بر دو چيز نهادم:

    1. قرآن منحصر به واقعه شأن نزول نمى‌شود، بلكه آيات آن به امتداد زمان و مكان استمرار خواهد داشت، كما اينكه ائمه(ع) فرموده‌اند: «قرآن به مانند ماه و آفتاب در جريان است».
    2. معانى آيات قرآنى در توسعه خود، ما را به معانى ديگرى غير از معانى لغوى، امّا هماهنگ با آن مى‌كشاند، و از آن به نوعى تأويل در روايات نام برده شده است؛ براى نمونه در كافى از امام محمد باقر(ع) در مورد آيه 32 سوره مائده و من أحياها فكانّما أحيا الناس جميعا مى‌فرمايد:من حرق أو غرق، قلت:فمن أخرجها من ضلال إلى هدى؟ قال ذاك تأويلها الأعظم. امام فرمود: مراد نجات از غرق شدن يا آتش گرفتن است، راوى پرسيد:اگر فردى را از ضلالت نجات دهد و هدايت كند، آيا مصداق زنده كردن است؟ امام فرمود:اين معنا، تأويل اعظم آيه است.

    مصنف مى‌نويسد: «ما در دروس تفسيرى خود از اين نكته در تطبيق اوضاع، مسائل و مشكلات امروز بر آيات قرآن، استفاده فراوان نموديم».

    در ادامه مى‌نويسد: «ادعاى تفسير جديد را نداريم، بلكه غالب مطالب ما از بيانات مفسرين و محققین قرآنى است، فقط انطباقات و استنتاجات به آن اضافه گرديده است. سلسله اين دروس، توسط طلاب و دانش‌پژوهان از نوار پياده شده و من با توجه به فرصت اندك، نظر اجمالى بر آنها نموده و به دست چاپ سپرده شد».

    روش مفسر

    تفسير شامل همه آيات قرآن مى‌باشد و طبق ترتيب سور قرآنى به پيش رفته است.

    در ابتداى سوره‌ها، با ذكر نام سوره و احياناً معنا و وجه تسميه آن آغاز مى‌كند، مكى يا مدنى بودن را به همراه تعداد آيات، به دنبال آن ذكر مى‌نمايد.

    در ابتداى سوره‌ها فصلى به نام «في أجواء السورة» باز نموده كه در توضيح خطوط كلى كه آيات سوره بر آن دلالت دارند، مى‌باشد. سپس به تفسير آيات مى‌پردازد. در اين بخش، بحثى اجمالى حول برخى مفردات آيات، بحثى به‌عنوان «مناسبة النزول» در شأن نزول آيات نموده و سپس به تفسير آيات مى‌پردازد؛ در انتها نيز نتيجه‌گيرى از آيات را در قالب «استيحاء» یا «ايحاءات» مطرح مى‌كند، كه غالباً ً نتيجه‌گيرى تربيتى و يا اجتماعى است كه متناسب با شرايط روز مسلمانان مى‌باشد.

    در اين تفسير، رنگ تربيتى بر تفسير غلبه دارد و توجه خاص به جايگاه انسان در حالات مختلف و سعى وافرى در تبيين تعامل انسان با محيط طبيعى و اجتماعى او از خود نشان مى‌دهد.

    مفسر در فهم مدلول كلام، بهترين و نزديك‌ترين راه را كه اعتماد به ظواهر الفاظ مى‌باشد، انتخاب كرده و آن را طريق عقلايى براى اين منظور مى‌داند. در جلد دوم چاپ سوم دار الزهراء صفحه 52 مى‌نويسد: «روشى كه تفسيرم را بر آن استوار كرده‌ام، عمل به ظاهر قرآن مى‌باشد كه در اين مورد، فهم معنايى است كه طبيعت كلمه آن را بيان مى‌كند و لفظ براى آن وضع شده است؛ يا فهم معنا با كمك قرائنى كه لفظ را احاطه كرده‌اند، مگر اينكه دليلى عقلى يا نقلى خلاف آن را ثابت كند».

    از جمله امور قابل توجه در اين تفسير، ذكر شبهاتى است كه در مورد برخى آيات قرآن مطرح شده و رد آنها با بيانى مناسب است؛ مانند: ايمان به غيب، انكار عقل، اعتماد بر تجربه و برخى سؤالات ديگر.

    مصنف در تقريب به ذهن، نظريه خود از قضاياى عقلى، اخلاقى، آراء محموده و بيانات مختلف استفاده كرده است.

    در بحث‌هاى خود آراء مفسرين ديگر را نيز ذكر مى‌كند؛ گاهى براى توضيح مطلب و نظريه‌اى، آنها را نقل مى‌كند و گاهى براى نقد و پاسخ به آنها، به همين جهت از تفسير «البيان» مرحوم آيت‌اللّه خويى، تفسير الميزان علامه طباطبائى، تفسير مجمع البيان، تفسير زمخشرى، تفسير طبرى، شأن نزول واحدى، درالمنثور سيوطى، تفسير البرهان، تفسير «في ظلال القرآن» و تفاسير ديگر مطالبى را بازگو مى‌كند.

    در اين بين نسبت به تفسير «الميزان» توجه خاصى از خود نشان داده و حتى اضافات در تفسير خود را در چاپ سوّم بر مبناى تفسير «الميزان» قرار داده و تا اوائل سوره اعراف پيش رفته، وعده تكميل را در چاپ‌هاى بعدى داده است. به عقيده ايشان تفسير الميزان از بهترين تفاسير جديد از جهت غناء، تنوع فكرى و تفسير آيات مى‌باشد.به همين جهت ملاحظات و مناقشاتى نيز بر تفسير الميزان، مطرح مى‌نمايد.

    از وجوه ديگر اين تفسير تحليلى بودن آن است؛ بيان مطالب همواره با تحليل همراه است، به‌همين‌رو، در نقل اسباب نزول با تحليل با آنها مواجه شده و در بسيارى موارد ملاحظاتى (كه گاه به پنج ملاحظه هم مى‌رسد) بر آن دارد.اين وجه تفسير، نقد روايات را نيز در پى دارد، كه ايشان به اين امر مهم مبادرت ورزيده است.

    از نقل روايات موضوعه و ضعيف در فضائل سوره‌ها و آيات و در تفسير، خصوصاً روايات اسرائيليات اجتناب كرده و مسلمانان را از اين‌گونه افكار بر حذر داشته است، رواياتى را نيز كه اثرى در فهم تفسيرى آيات نداشته، نقل ننموده است.

    مسائل مرتبط با عقايد و كلام را در محل خود بدون بسط و تفصيل متعرض مى‌شود و بر طبق مذهب اماميه، مشى مى‌نمايد و نظرات خود را مستدل و منطقى مطرح كرده به‌گونه‌اى كه مذاهب ديگر مى‌توانند از آن بهره ببرند. در مسائل خلافى بين شيعه و سنى مانند مسئله امامت، عصمت، جبر و اختيار، رؤيت اللّه و... ضمن بيان ديدگاه شيعه، با ادب و احترام نظرات اهل سنت را نقد مى‌نمايد. از جمله نقدهاى عقيدتى ايشان، متوجه وهابيون است كه در مسئله عبادت، توحيد و شرك، توسل، شفاعت، تبرک به قبر ائمه(ع) به آن پرداخته است.

    مسائل فقهى را نيز به‌طور اختصار ذيل آيات مربوط متعرض مى‌شود و تفصيل و اجتهاد و بيان و نقد ادله را به كتب فقهى ارجاع مى‌دهد. مانند: بحث قرائت «بسم اللّه الرحمن الرحيم» در حمد نماز كه در جلد 1، صفحه 47 مطرح شده است. با توجه به تسلط كامل مصنف بر زبان عربى، اديب و خطیب بودن ايشان و القاء شفاهى مطالب، تفسير از نثرى روان، شيوا و دلنشين برخوردار است. عبارت‌هاى خشك و بى‌روح، كليشه‌اى و تكرارى بعض تفاسير، در آن مشاهده نمى‌شود. مؤلف توانسته است زنده بودن آيات قرآنى را در تفسير آيه، آيه آن به مخاطب بنماياند، و با مطالعه آن، اين معنا در خواننده القاء مى‌شود. مصنف با تعبيرهاى متفاوت، منظور خود را توضيح و تحليل مى‌نمايد. به همين جهت اثرى از پيچيدگى و اغلاق در عبارت‌ها يافت نمى‌شود.

    به دليل امروزى بودن تفسير، گوشه چشمى نيز به مباحث علمى و دست‌آوردهاى علوم تجربى به تناسب آيات جهت رسوخ مطلب در ذهن مخاطب، دارد؛ امّا استفاده زيادى از آنها در تفسير آيات نمى‌نمايد، بلكه بر صحت اين نظريات، از آيات، استشهادى نمى‌آورد و بالاتر اينكه از مفسرينى كه وجهه تفسير خود را بيانى از علوم تجربى قرار داده‌اند، دفاع نمى‌كند.

    در مقدمه خود بر چاپ دوم تفسير توسط دار الملاك بيروت، بحثى در مورد ظاهر و باطن، فهم قرآن و اسلوب لغوى و ادبى آن مطرح مى‌كند و در خاتمه مى‌نويسد: «در اين تفسير تلاش كردم كه با عقل، قلب و حياتم با قرآن زندگى كنم و در فهم آيات و استنباط افكار قرآنى و جريان دادن آن در تمام زواياى فكرى و عملى زندگى، در مسير مستقيم سعادت انسانى، تلاش مستمرى داشته باشم و چاره اين كار را اين يافتم كه مفاهيم قرآن را به روش نظريه و تطبيق مطرح كنم تا بتوانم در مشكلات و مسائل امروز زندگى بشرى از او پاسخ دريافت كنم».

    ترجمه و چاپ‌هاى تفسير

    چهار جزء اول اين تفسير بنا به توصيه دار التوحيد تهران توسط آقاى دكتر عقيقى بخشايشى، ترجمه و چاپ و انتشار يافته است.

    چاپ تفسير از سال 1399ق توسط دار الزهراء بيروت آغاز گرديد كه نهايت به 25 جزء در 11 مجلد رسيد، چاپ دوم در سال 1402ق/ 1982م، و چاپ سوم در سال 1405ق/ 1985م صورت گرفت.

    چاپ ديگرى توسط دار الملاك بيروت در 24 جلد به همراه يك جلد فهرست‌هاى تفسير، انجام گرفته كه منقح و داراى اضافاتى مى‌باشد. نوبت دوم اين چاپ در سال 1419ق/ 1998م صورت گرفته است.

    جلد فهرست‌هاى همراه اين چاپ، عمدتاًً به فهرست موضوعات بر طبق حروف الفبا اختصاص دارد، موضوع‌هاى عامى كه در تفسير، مورد بحث قرار گرفت با ذكر شاخه‌هاى فرعى آن طبق ترتيب الفبا به مجلدات مختلف آدرس داده شده است. در انتها نيز فهرست اجزاء بيست‌وچهارگانه تفسير ارائه شده است.

    منابع مقاله

    1. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، آيت‌اللّه معرفت، مشهد، انتشارات دانشگاه علوم اسلامى رضوى، جلد دوم، چاپ اول، 1377ش/ 1419ق.
    2. دانشنامه قرآنى و قرآن پژوهى، به كوشش بهاءالدين خرمشاهى، جلد اول و دوم، تهران، انتشارات دوستان، چاپ اول، پاييز 1377ش.
    3. طبقات مفسران شيعه، دكتر عقيقى بخشايشى، جلد 5، قم دفتر نشر نويد اسلام، چاپ‌اول، بهار 1376ش.
    4. المفسرون حياتهم و منهجهم، سيد محمد على ايازى، تهران، مؤسسه نشر و چاپ وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1314ق/ 1373ش.
    5. مجله حوزه دفتر تبليغات حوزه علميه قم، شماره 25 فروردين و ارديبهشت 1367، مصاحبه با آيت‌اللّه سيد محمدحسین فضل‌الله.
    6. مقدمه مؤلف بر چاپ اول و دوم 24 جلدى دار الملاك بيروت، لبنان، 1419ق/ 1998م.


    وابسته‌ها