موانع رشد

    از ویکی‌نور
    موانع رشد
    موانع رشد
    پدیدآورانسرانجام، محمد حسین (مترجم) آصفی، محمدمهدی (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرالاصر و الاغلال. فارسی الاصر و الاغلال
    ناشرمؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره)، مرکز انتشارات
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1385 ش
    چاپ1
    شابک964-411-215-6
    موضوعقرآن - مسایل لغوی

    گمراهی - جنبه‏‌های قرآنی

    هدایت - جنبه‌های قرآنی
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏65‎‏/‎‏4‎‏ ‎‏/‎‏آ‎‏6‎‏د‎‏4‎‏ ‎‏7‎.‎‏ش
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    موانع رشد، ترجمه فارسى محمدحسین سرانجام از كتاب «فى الرحاب القرآن، الاصر و الاغلال» اثر آيت‌الله محمد مهدى آصفى است. اين كتاب جلد هفتم از يك مجموعه‌اى ده جلدى است كه با موضوع قرآنى در سال 1385ش منتشر شده است.

    ساختار

    كتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در دو فصل، عرضه شده است.

    بحث‌ها و مطالعات قرآنى در سال‌هاى اخير، جهش‌هاى كمى و كيفى فراوان و فوق العاده‌اى داشته است كه قابل تأمل، مطالعه و پيگيرى است و اين امر در معرفى بيشتر اين كتاب ارزشمند الهى به انسان، نقش ارزنده و ممتازى داشته است؛ كتاب حاضر، تلاشى در بسط اين مسير است.

    سعى مترجم علاوه بر حفظ امانت، سليس بودن و روانى متن بوده كه به خوبى نيز از عهده اين امر برآمده است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در مقدمه كتاب به اين موضوع پرداخته است كه در صد سال اخير، آثار و كارهاى خوب و ارزنده‌اى در زمينه علوم قرآنى انجام پذيرفته است؛ مسائل جديدى مطرح شده، افق‌هاى تازه‌اى از قرآن كشف شده، علماى قرآن به اعماق جديدى از آن كه قبلاً شناخته بودند، دست يافته، كاوش‌ها و دقت‌هاى فراوانى در مسائل قرآنى صورت پذيرفته و نقدها و بحث‌هاى قرآنى يكديگر را در زمينه مباحث قرآن تكميل كرده‌اند.

    در فصل اول، آيه 157 سوره اعراف، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. اين آيه، پيامبر(ص) را با پنج صفت ياد كرده و نویسنده به توضيح آن‌ها پرداخته است:

    1. پيامبر درس نخوانده و خط نانوشته (امّى)؛ بر اساس اين آيه، نویسنده معتقد است كه مى‌توان امّى را چنين ترجمه كرد: «كسى كه نمى‌خواند و نمى‌نويسد». در قرآن همين كلمه در توصيف مردمى آمده است كه خداوند از ميان آن‌ها پيامبر را مبعوث كرد تا آيات او را بر آن‌ها بخواند و آن‌ها را پاک كند: «هو الذى بعث فى الاميين رسولا».
      به اعتقاد نویسنده، بعيد نيست كه منظور از «الاميين» در اين‌جا، گروهى باشند كه فطرت پاک آن‌ها با عقايد خرافى جاهليت آلوده نشده است؛ عرب‌ها در آن زمان در گوشه دوردستى از صحرا، به‌دور از تمدن‌هاى معروف زندگى می‌كردند و اين انزوا و دورى، آن‌ها را از آلودگى‌هاى اخلاقى و فرهنگى تمدن‌هاى جاهلى معروف، حفظ كرده بود.
    2. كسى كه نام و نشان‌هاى او را نزد خويش در تورات و انجيل نوشته مى‌يابند؛ به باور نویسنده، اين نكته خود به تنهايى مى‌تواند دليلى بر راستگويى و نبوت همه پيامبران باشد. پيامبران همگى يك خانواده‌اند و خداوند تمام زندگى آن‌ها را به يكديگر پيوند زده است. پيامبران مردم را به سوى خدا دعوت مى‌كنند و زندگى آن‌ها را به خدا گره مى‌زنند؛ پايه‌هاى توحيدى را در فرهنگ و زندگى آن‌ها استوار مى‌كنند و انسان‌ها را از تمدن جاهلى به فطرت پاک و خدايى‌شان بازمى‌گردانند؛ آنكه زودتر آمده، خبر از آيندگان داده و آن‌كه ديرتر مبعوث شده است، گذشتگان را تأييد كرده است. هيچ‌كدام از ديگرى خطايى نگرفته و به او اشكال نكرده است. احكام و دستورات آن‌ها با يكديگر تناقض ندارد. اين همه هماهنگى و انسجام براى اين است كه مردم به ارتباط پيامبران با خدا، اطمينان داشته باشند.
    3. آن‌ها را به نيكى فرمان مى‌دهد و از بدى باز مى‌دارد؛
    4. چيزهاى پاکيزه را براى آن‌ها حلال و پليدى‌ها را بر آن‌ها حرام مى‌كند؛ نویسنده معتقد است در هر كدام از رفتارهاى انسان و نيز خوراك، پوشاك و مسكن او، همواره پاکى‌ها و پليدى‌هايى را مى‌توان يافت. راستگويى، امانتدارى، وفاى به عهد و بخشش پاک و پسنديده و دروغ‌گويى، خيانت، پيمان‌شكنى و بخل زشت و نارواست. به همين ترتيب از ميان خوردنى‌ها و آشاميدنى‌هاى انسان نيز برخى پاک و پسنديده است كه خداوند آن‌ها را حلال و برخى پليد و زشت است كه آن‌ها را حرام كرده است.
      به نظر نویسنده، خداوند در فطرت پاک انسان، اين توانايى را قرار داده است كه پاکى‌ها را از پليدى‌ها تشخيص دهد و انسان با توجه به فطرت خود، آن‌ها را پذيرفته و به اين توانايى درونى، پاسخ مثبت مى‌دهد. ولى اگر اين فطرت آلوده شد، در تشخيص پاکى و پليدى و معروف و منكر اشتباه مى‌كند و ميزان سنجش خود را از دست مى‌دهد. در اين‌جاست كه وحى دخالت كرده و انسان را در تشخيص نيك و بد، راهنمايى مى‌كند.
    5. بار گران تكاليف سخت و دشوار و امور دست و پا گير- را از آن‌ها فرو مى‌نهد (آزادشان مى‌كند)؛ نویسنده معتقد است وظيفه پيامبران پس از وضع حلال و حرام و امر به معروف و نهى از منكر، اين است كه بار سنگين روابط و پاى‌بندى‌هايى كه از حركت انسان به سوى خدا جلوگيرى مى‌كند را از دست مردم باز كنند.

    گذرگاه‌ها و حصارها، راه و روش پيامبران و طاغوت‌ها، نقش بارهاى گران، بندها و زنجيرها در فاسد كردن جامعه، سنت پيامبران در از بين بردن پاى‌بندها و آزاد كردن از هواى نفس و طاغوت از ديگر مباحث مطرح شده در اين فصل مى‌باشد.

    در فصل دوم كتاب، آيات 97 تا 100 سوره نساء، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.

    در اين آيات، نه نكته به چشم مى‌خورد كه نویسنده به توضيح و بررسى آن‌ها پرداخته است. از آن جمله است:

    1. «الذين توفاهم الملائكه ظالمى انفسهم»:
      در اين آيه، منظور از آن‌ها كه به خود ظلم كرده‌اند، كسانى است كه ظلم و ظالم را تحمل مى‌كنند. به اين معنا كه وقتى ملائكه جان مستضعفانى كه ظلم را تحمل كرده‌اند مى‌گيرند، از آن‌ها مى‌پرسند كه چرا ظلم را قبول كردند و به تحمل آن پناه بردند؟ جواب مى‌دهند كه مستضعف (ناتوان شمرده‌شده‌گان) بوديم. نویسنده معتقد است مظلوم ستمگرى است كه بايد محاكمه و عذاب شود؛ مگر اين‌كه در برابر ظلم و ستم ايستادگى كند، به مبارزه با ظالم برخیزد يا از ظلم كناره گيرد و در راه خدا هجرت نمايد كه اگر چنين نكند، در عذاب ظالم شریک است.
    2. ناتوان شمرده‌شدگان از مردان، زنان و كودكانى كه چاره‌اى ندارند و راهى- براى هجرت- ندارند از گروه ستمگران بيرون هستند. نویسنده اين استثنا را قاعده‌اى كلى دانسته و معقتد است كه كيفر و عذاب، تنها در برابر مسؤوليت و توانايى قرار داده شده است و كسانى كه چاره‌اى نداشته و نمى‌توانند هجرت كنند، مورد لطف و بخشايش خداوند قرار مى‌گيرند.
    3. هركه در راه خدا هجرت كند، در زمين هجرتگاه بسيار و فراخى و گشايش يابد.مؤمنان ضعيف الايمان گمان مى‌كنند كه با هجرت، جايگاه اجتماعى و مقام خود را از دست مى‌دهند، ثروت و دارایى خود را مى‌بازند و آينده روشنى نخواهند داشت ولى خداوند وعده داده است كه در صورت هجرت، افق‌هاى روشنى را به روى مؤمنان مى‌گشايد و از جايى كه انتظارش را ندارند، به يارى آن‌ها مى‌شتابد.
    4. نویسنده معقد است كه هجرت، ظاهر و باطنى دارد و اين باطن هجرت است كه به ظاهر آن، ارزش مى‌دهد. ظاهر هجرت، خارج شدن از خانه و حركت انسان است ولى باطن آن، نيت انسان است و عروج او به سمت خدا.
      به باور نویسنده، خداوند هجرت را زمينه‌ساز و راهى براى رسيدن به جهاد و پيروزى قرار داده است و اگر در اين راه، كسى به ديار حق شتافت، خداوند پاداش او را پرداخته و آن‌قدر از روى لطف خود به او مى‌دهد تا راضى شود.

    ماجراى نزول آيه نبأ، ماجراى موسى و بنده دانا، كرامت در قرآن، كرامت انسان، برترى به سبب فطرت، خلافت، تقوا، معرفت و شناخت، عاقبت انسان، آثار خلوص قلب، چهارچوب فتنه در قرآن، گستره فتنه در زندگى انسان، پيوند انسان با خدا و بندگى او و ويژگى‌هاى جنگ بين حق و باطل، از جمله ديگر مباحث مطرح شده در كتاب مى‌باشد.

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب، در ابتداى كتاب آمده و پاورقى‌ها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.


    وابسته‌ها