نهایة الوصول في شرح كفايه الأصول

    از ویکی‌نور
    نهاية الوصول في شرح کفاية الأصول
    نهایة الوصول في شرح كفايه الأصول
    پدیدآورانجليلي، مصطفي (نویسنده)
    ناشرمطبعة الخيام
    مکان نشرايران - قم
    سال نشر1404ق
    چاپ1
    موضوعآخوند خراساني، محمد کاظم بن حسين، 1255 - 1329ق. کفايه الاصول - نقد و تفسير اصول فقه شيعه - قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏/‎‏آ‎‏3‎‏ ‎‏ک‎‏70‎‏2389 159/8 ‏BP‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    نهاية الوصول في شرح كفايه الأصول، اثر مصطفی جلیلی (معاصر)، شرحی است بر كفاية الأصول محمدکاظم خراسانی (متوفی 1329ق)، معروف به آخوند خراسانی.

    مصطفی جلیلی در ابتدای کتاب مقدمه‌ای آورده که بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبرش، به معرفی خویش پرداخته، سپس انگیزه نگارش این شرح را با ذکر یک روایت بیان نموده است. شیخ صدوق در کتاب «الأمالي» در اهمیت اجر و پاداش نوشتن دانش، روایتی آورده که در آن، پیامبر(ص) می‌فرماید: هر مؤمنى بمیرد و یک ورق از او بماند که دانشى بر آن باشد، آن ورقه روز قیامت میان او و دوزخ پرده و حجاب می‌شود و خداى تبارک‌ و تعالی در برابر هر حرفى که در آن نوشته است، شهرى به او می‌دهد که هفت برابر دنیاست و هیچ مؤمنى نباشد که یک ساعت نزد عالمى نشیند، جز آنکه پروردگارش عز و جل ندا کند: نزد حبیبم نشستى؛ به عزت و جلالم سوگند که تو را با او ساکن بهشت کنم و باک ندارم.

    روش شارح

    شارح در این اثر، در ذیل عناوین متعدد، غالبا، ابتدا جمله یا جملاتی از کتاب «کفایه» را پس از «قوله» در داخل پرانتر در ابتدای پاراگراف می‌آورد، سپس گاه با آوردن واژه «أي» و گاه با آوردن عبارت «حاصل كلامه» در پی آن، به توضیح آن می‌پردازد.

    گاه نیز برخی از عبارات کفایه را به‌صورت مزجی شرح می‌دهد.

    برای روشن شدن نوع شرح، نمونه‌هایی از آن آورده می‌شود:

    شارح درباره تعریفی که مصنف از موضوع نموده، چنین می‌نویسد:

    «فی تعریف المصنف للموضوع قال رحمه‌الله: (الأول – أن موضع كل علم و هو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتية) حاصل كلامه(ره) هو أن الموضوع في كل علم هو ما يبحث في ذلك العلم عن عوارضه بما هو هو و لذاته...»[۱].

    و در ذیل عنوان «الأمر و النهي لا يدلان علی الزمان»، در پاراگرافی می‌نویسد:

    «قوله (و ربما يؤيد ذلك) أي ربما يؤيد ذلك الذي ذكرناه من اشتمال الفعل علی خصوصية تنطبق علی الزمان إلزاما لا كون الزمان جزءا لمدلوله أي لمدلول الفعل تضمنا (أن الزمان الماضي في فعله) أي في الفعل الماضي كضرب و زمان الحال أو الاستقبال في الفعل (المضارع) كيضرب (لا يكون) ذلك الزمان المدلول عليه بفعل الماضي او المضارع (ماضيا) و ذاهبا قبل زمان النطق واقعا في زمان النطق (حقيقة لا محالة) أي دائماً و حقيقة لا محالة قيد لقوله «ره» المنفي و هو (لا يكون ماضيا حقيقة لا محالة)»[۲].

    فهرست محتویات در انتهای کتاب آمده است.

    کتاب، خالی از پاورقی است.

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص6
    2. ر.ک: همان، ص104

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها