پاسخ‌نامه شیخ جعفر کاشف‌الغطاء به عبدالعزیز بن سعود (منهج الرشاد لمن أراد السداد)

    از ویکی‌نور
    پاسخ‌نامه شیخ جعفر کاشف‌الغطاء به عبدالعزیز بن سعود (منهج الرضاد لمن أراد السداد)
    پاسخ‌نامه شیخ جعفر کاشف‌الغطاء به عبدالعزیز بن سعود (منهج الرشاد لمن أراد السداد)
    پدیدآورانکاشف‌‌‎الغطاء، جعفر بن خضر (نویسنده) تقدمي صابري، محمد (مترجم)
    عنوان‌های دیگرمنهج الرشاد لمن اراد السداد. فارسی منهج الرشاد لمن اراد السداد
    ناشرآستان قدس رضوی، بنياد پژوهشهای اسلامى
    مکان نشرايران - مشهد مقدس
    سال نشرمجلد1: 1387ش
    چاپ1
    شابک978-964-971-242-0
    موضوعخدا شناسی

    شيعه - دفاعيه‌ها و رديه‌ها

    شيعه - مناظره‌‏ها

    معاد

    وهابيه - دفاعيه‌ها و رديه‌ها
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏212‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ک‎‏2‎‏ ‎‏م‎‏8041
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    پاسخ‌نامه شیخ جعفر کاشف‌الغطاء به عبدالعزیز بن سعود (منهج الرضاد لمن أراد السداد) متن نامه شیخ جعفر بن خضر کاشف الغطا به پادشاه عربستان؛ عبدالعزیز بن سعود می‌باشد که به قلم محمد تقدمی صابری، تحقیق و به فارسی ترجمه شده است.

    این نامه در سال 1210ق/ 1795م یا در روزگار علامه سید مهدى بحرالعلوم، که در سال 1212ق/ 1797م به سراى سرمدى شده، نگارش یافته است. مرجعیت در آن دوره، میان شمارى از مجتهدان تقسیم شده بود، چندان‌که بحر العلوم کار تدریس را مى‌پرداخت، کاشف‌الغطاء زعامت داشت و فتوا مى‌گفت و شیخ حسین نجف، پیشواى نماز جماعت بود. این تقسیم‌بندى گواه آن است که مرجعیت تقلید در سیاست و دین، در انحصار شخصى کاشف‌الغطاء بوده، نه مجتهدان بزرگ همسنگ او[۱]

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از محقق و نویسنده آغاز و مطالب در سه فصل و خاتمه، تنظیم شده است.

    این نامه، بازمانده نامه‌نگارى میان دو شخصیت سترگ است: شیخ جعفر کاشف‌الغطاء، پیشواى طایفه امامیه در روزگار خویش (متوفی 1228ق/ 1813م) از یک‌سو و امیر عبدالعزیز بن سعود از رهبران جریان وهابیگرى در دوره نخست آن (متوفی 1218ق/ 1803م) از دیگر سو است[۲]

    گزارش محتوا

    در مقدمه محقق، ضمن اشاره به ویژگی‌های نامه کاشف‌الغطاء، انگیزه وی از نگارش این نامه بیان و به این نکته اشاره شده است که آنچه کاشف‌الغطاء را به نگارش این نامه واداشت، نامه‌اى بود که امیر عبدالعزیز بدو نگاشت و در آن بر کردار زایران آرامگاه‌هاى دینى مقدس خرده گرفت که بر پایه باورهایى چون: شفاعت، توسل و استغاثه، انجام مى‌شد و به باور وهابیان، شرک مى‌نمود. به اعتقاد محقق، این برگ‌ها، مناقشات و جدل‌هایى را دربر گرفته است که براى دریافت آن‌ها، آگاهى از شرایطى که بر سرزمین حجاز و سرزمین‌هاى پیرامون آن سایه افکنده بود، ناگزیر و بایسته است و به همین دلیل، در این مقدمه، به تشریح اوضاع سیاسی و اجتماعی این منطقه پرداخته شده است[۳]

    روش کاشف‌الغطاء در این نامه ویژگی‌هایى دارد که مهمترین آن‌ها چنین است:

    1. این نامه به عینیت‌گرایى، راست‌گفتارى، واقع‌گرایى، آگاهى سرشار و نیروى استدلال، شناخته مى‌شود؛ چه نویسنده آن روش خردمندانه پیشرفته‌اى پیش گرفته است که بر بنیاد آن، منطق را به منطق و حجت را به حجت و برهان پاسخ گفته است. با آنکه افزون بر دو سده از نگارش این نامه مى‌گذرد، روش نگارنده آن‌چنان بوده است که هنوز نامه‌اى نو مى‌نماید و حجیت آن برپاست و اندیشه‌هایى تازه ارایه مى‌دهد و شالوده‌هایى استوار دارد و گواه‌هایى خوشگوار پیش مى‌نهد. نویسندگانى که در عرصه‌هایى این‌گونه قلم مى‌زنند، معمولا دستاویزهاى علمى را وا نهاده، به دستاویزهاى دیگرى چنگ درمى‌زنند که هیچ‌گونه پیوندى با شیوه‌هاى شناختى ندارد. نامه نام‌آورده از این کاستى تهى است.
    2. گویا کاشف‌الغطاء مى‌دانسته است توسعه‌طلبى‌هاى جدید، امنیت منطقه را به گونه‌اى فراگیر تهدید مى‌کند و این توسعه‌طلبى به زودى عراق را نیز فراخواهد گرفت. از بر این بنیان گفتار او در پاسخ به عبدالعزیز بن سعود، چنان است که از رهگذر آن- با تمام توان‌هاى خویش- کوشید، او را قانع سازد تا- بنابر فرض امکان- از باورهاى دینى خود دست بردارد و از نظریه مذهبى خویش که آن را گردن نهاده، پذیرفته است پا پس گذارد، یا- بنابر فرض دیگر- دیدگاه‌هاى دگراندیشان را گرامى دارد. ازاین‌رو، کاشف‌الغطاء عبدالعزیز را به‌گونه‌اى روى سخن خویش مى‌کند که تو گویى قدرت دینى دست بالایى با قدرت نظامى دست بالایى به گفت‌وگو نشسته است.

    اگرچه کاشف‌الغطاء، امیر فاتح را بسیار گرامى مى‌داشته است، لیک نامه او از واقع‌بینى در رفتار با این امیر تهى نیست. از این‌رو، با او به زبانى رودررو که آن را درمى‌یابد، سخن گفته است. کاشف‌الغطاء پذیرش مذهب وهابى از سوى عبدالعزیز را به ناآگاهى او در گزینش مذهبى نسبت داده است که باید بپذیرد و از برایش بستیزد و این ناآگاهى را از شناخت فکرى اندک او برخاسته مى‌داند.

    1. نامه به رد شبهاتى پرداخته است که وهابیان آن را پراکنده‌اند. کاشف‌الغطاء نامه خویش را در یک مقدمه و چند فصل و جستار سامان داده است. او روایاتى را از پیامبر(ص) پیش مى‌نهد، آنگاه نتیجه‌اى را بیان مى‌کند که از این روایات، بدان رسیده است و در پایان هر موضوع از بازگویه واژگانى چون برادرم و گزاره‌هایى همانند «سوگند مى‌دهم» خستگى نمى‌یابد تا شاید مایه آن گردد که امیر عبدالعزیز در عقیده‌اش بازنگرى کند.
    2. کاشف‌الغطاء در لابه‌لاى نامه خویش، شیوه اندرزآموزى را به کار زده و این مهم را به رخ کشیده است که جایگاه این جهانى- هرچه خواهد گو باش- فرجامى جز نابودى ندارد. او در فصل سوم- (در پیرامون زندگى دیگر مردگان)- بازگفت برخى روایات درباره پایان کار انسان و نیستى او را بسى گسترانده است.
    3. کاشف‌الغطاء در این نامه، خویش را از دانش‌آموختگان مکتب بغداد برمى‌شمرد. محمد حسین کاشف‌الغطاء در چرایى آن، گفته است که شیخ جعفر بر آن بوده است خویش را سنى وانمود کند تا به اهداف خود دست یابد و عبدالعزیز را از آنچه باور داشته، برکند. به هر روى، او ترفندى نکو نبافت؛ چه، امیر عبدالعزیز از هویت او آگاهى داشت و در نامه‌اى که بر زایران مزار امام على(ع) در نجف خرده گرفته بود، بى‌پرده، وى را [چونان پیشوایى از پیشوایان شیعه] روى سخن خویش ساخته بود.

    در نتیجه مى‌توان گفت، پیوندى که میان شیخ کاشف‌الغطاء و ابن عبدالوهاب استوار بوده و نویسنده عبقات از آن یاد کرده است، در روزگارى ریشه داشته که شیخ محمد بن عبدالوهاب نزد استادان حنبلى بغداد شاگردى مى‌کرده است. از همین روى، کاشف‌الغطاء بر آن شد نزد عبدالعزیز بن سعود چنین وانمود کند که او همان جایگاه پیر و استادش [محمد بن عبدالوهاب] را دارد؛ همان پیرى که عبدالعزیز با همه توان از اندیشه‌هاى او دفاع کرد و باورهایش را پراکند.

    از آنجا که مذهب وهابى بر احادیث صحیح اهل سنت تکیه دارد، کاشف‌الغطاء در بازگفت احادیث و مناقشات خویش، تنها به کتب صحاح پایبند بوده و به دیگر کتاب‌هاى حدیثى راه نبرده است. نیز در جستارهاى خویش، گفتارهاى دانشى مردان بزرگ اهل سنت را بازگفته، از کتاب‌هاى حدیثى شیعه یاد نیاورده است، مگر حدیثى عمومى در پیرامون مجادله میان پیامبر(ص) و برخى دشمنان او در روزگار جاهلى که آن را از کتاب احتجاج شیخ طبرسى، بازگو کرده است[۴]

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب آمده است.

    در پاورقی‌ها علاوه بر ذکر منابع[۵]، به توضیح برخی از مطالب[۶] و ترجمه فارسی آیات و روایات مذکور در متن پرداخته شده است[۷]


    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها