کتاب النفس

    از ویکی‌نور
    كتاب النفس
    کتاب النفس
    پدیدآورانابن رشد، محمد بن احمد (نویسنده)

    ارسطو (نویسنده)

    جبر، موفق فوزي (مصحح)
    عنوان‌های دیگرکتاب النفس. شرح
    ناشرالتکوين
    مکان نشرسوريه - دمشق
    سال نشر2006م
    چاپاول
    موضوعارسطو، 384 - 322ق. م. کتاب النفس - نقد و تفسير روان شناسي - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانعربی
    کد کنگره
    ‎‏1385‎‏ / 652 ‏BBR‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    كتاب النفس، عنوان اثری است به زبان عربی از ابوالولید محمد بن احمد بن محمد بن رشد، مشهور به ابن رشد حفید (نواده) که با مقدمه و ضبط و تعلیقات محمد قوزی جبر، توسط انتشارات التکوین دمشق، در قالب یک کتاب یک جلدی به چاپ رسیده است. این اثر در زمره آثار فلسفی ابن رشد است و اختصاصا درباره نفس به بحث می‌پردازد.

    ساختار

    کتاب، حاوی مقدمه محقق، مقدمه نویسنده و محتوای مطالب در چند فصل است که قوای مختلف نفس در هرکدام از آنها بیان شده است.

    گزارش محتوا

    محمد قوزی جبر، مقدمه‌ای را که بر کتاب نوشته، در دو بخش زندگانی و دوران ابن رشد و فلسفه و آرای او، مطرح کرده است و نکاتی مختصر را در این‌باره ذکر نموده است.

    البته به نظر می‌رسد مقدمه وی حاوی تحقیق خوب و جامعی نیست؛ زیرا اولا ابن رشد از بزرگ‌ترین شارحان ارسطو است و ثانیا مسئله نفس از دغدغه‌های اصلی وی بوده است و او در طول حیات خود آثار متعددی با کاربردهای مختلف، درباره مسئله نفس در نظر ارسطو و در نظر خودش نوشته است؛ ابن رشد، سه‌گونه شرح کوتاه، متوسط و بزرگ بر کتاب «النفس» ارسطو نوشته است. شرح‌های مفصل و بزرگ، «تفسیر» یا «شرح» نامیده می‌شوند، شرح‌های متوسط موسوم به «تلخیص» هستند و خلاصه‌های نوشته‌های ارسطو «جامع» و در جمع «جوامع» نام دارند. شیوه کار ابن رشد در «تفسیرها» چنین است که نخست پاره‌هایی از متن ارسطو را از ترجمه عربی آنها نقل می‌کند و سپس به تفسیر دقیق و ژرف آنها می‌پردازد و در این رهگذر از آنچه از تفاسیر شارحان یونانی ترجمه‌شده به عربی در دست داشته است، بهره می‌گیرد و گاه نیز از آنها انتقاد می‌کند و سرانجام برداشت خود را از متن ارسطو توضیح می‌دهد. در شرح‌های متوسط یا «تلخیص‌ها»، کلمات اول متن ارسطو را نقل و سپس بقیه مطالب را به زبان خودش شرح می‌دهد و توضیحات و نظریات شخصی و مطالبی از منابع فیلسوفان اسلامی را نیز بر آنها می‌افزاید؛ به‌گونه‌ای که اثر به‌صورت نوشته مستقلی آشکار می‌شود که گفته‌های ارسطو و ابن رشدبه هم آمیخته شده و نمی‌توان آنها را از یکدیگر تشخیص داد. اما شیوه کار ابن رشد در خلاصه‌ها یا «جوامع» چنین است که وی در آنها همیشه از سوی خود، سخن می‌گوید، درحالی‌که عقاید و نظریات ارسطو را بیان می‌کند و در این رهگذر از نوشته‌های دیگر وی برای توضیح و تکمیل متن در دست، بهره می‌گیرد و از خودش نیز مطالبی را بر آنها می‌افزاید.

    او علاوه بر این شروح، خودش نیز کتاب‌های مختلفی نوشته و اتفاقا نوشته‌های خودش درباره نفس نیز متعدد است که با عنوان «مقالة في علم النفس» و «مقالة أخری في علم النفس» از آنها یاد شده است[۱].

    درهرحال با وجود این حجم از آثار ابن رشد در مسئله نفس، که برخی از آنها از شروح نظریات ارسطو است و برخی دیگر از تألیفات مستقل ابن رشد، مشخص می‌شود که مسئله نفس از مسائل مورد توجه وی بوده و سزاوار بود که محقق کتاب در مقدمه، بحثی راجع به این مسئله داشته باشد تا خواننده در مواجهه با کتاب، به حیرت نیفتد که این کتاب کدام النفس ابن رشد است؟ آیا از شروحش بر ارسطو است یا از آثار مستقل خودش؟ اگر از شروح ارسطو است، کدام شرح وی است؟ و اگر از آثار مستقل خودش است، کدام اثرش درباره نفس است؟

    درهرحال با توجه به عبارت خود ابن رشد در شروع مقدمه‌اش بر کتاب که گفته: مقصود ما در این کتاب این است که از میان گفته‌های مفسران در علم النفس، آنچه را که مطابقت بیشتری با علم طبیعی دارد و به منظور ارسطو نزدیک‌تر است، اثبات کنیم و همچنین عبارت پایانی وی در مقدمه که در آن می‌گوید: و ما مانند ارسطو از میان قوای نفس، بحثمان را با شدیدترین آنها به‌لحاظ تقدم زمانی آغاز می‌کنیم و آن تقدم هیولانی و قوه‌ای است که...، معلوم می‌شود که این اثر از نوشته‌های خود ابن رشد درباره نفس و یکی از مقالات وی در این‌باره است که در آن به‌لحاظ ترتیب ارائه مطالب، از ارسطو تبعیت کرده است[۲].

    ابن رشد در ابتدای شروع مطالبش بر اساس ترتیب ارسطو، مطالبی را که در علم النفس فلسفی جاری مجرای اصل موضوعی است، بیان می‌کند تا جوهر نفس، برای ما روشن شود. او می‌گوید: در بخش اول سماع، بیان شده که جمیع اجسام کائنه فاسده، مرکب از هیولی و صورت هستند و هیچ‌کدام از این دو جسم نیست، ولو اینکه در مجموع از ترکیب این دو (هیولی و صورت) جسم پدید می‌آید. در آنجا همچنین بیان شده که هیولای اولای این اجسام، نه بالذات مصور است و نه بالفعل موجود، بلکه وجودی که دارد این‌گونه است که هیولای اولی، قوه قبول صورت‌ها را دارد؛ آن‌هم نه از این جهت که آن قوه، جوهر آن صور باشد، بلکه تابعی از جوهر آنهاست و سایه‌ای است که همیشه همراه آنهاست...

    همچنین در بخش اول سماع، بیان شده که این ماده اولی نمی‌تواند خالی از صورت باشد؛ زیرا اگر خالی از آن باشد، لازمه می‌آید که آنچه موجود بالفعل نیست، موجود بالفعل بشود.

    به‌علاوه، در سماء و عالم مشخص شد که اجسامی که صورت‌هایشان در ماده اولی وجود اولی می‌یابند و ماده نمی‌تواند از آنها جدا شود، اجسام بسیط اربعه، یعنی آتش و هوا و آب و خاک است. همچنین در کتاب کون و فساد از امر این بسایط روشن شد که آنها اسطقسات سایر اجسام متشابهةالاجزاء هستند و تولد اجسام از آنها صرفا به‌صورت اختلاط و مزاج است و فاعل اقصی در این اختلاط و مزاج، بر نظام و چرخه خاص محدود خودش، اجرام سماویه هستند. همچنین در بخش چهارم آثار علویه بیان شده که اختلاط حقیقی و مزاج در جمیع اجسام متشابهةالاجزائی که در آب و خاک یافت می‌شوند، صرفا با طبخ است و طبخ با حرارت ملایم با شیء منطبخ است و آن همان حرارت غریزی است و فصول این اجسام متشابهةالاجزاء، فقط و فقط به مزاج، منسوب می‌شود و فاعل اقرب این امر، همان گرم‌کننده مخلوط‌کننده آن است و فاعل اقصی اجرام سماویه می‌باشد. بالجمله، روشن شد که اسطقسات و اجرام سماویه برای وجود یافتن این اجسام متشابهه و اعطای «ما به يتقوم» به آنها کافی هستند و این بدان جهت است که تمام فصل‌های این اجسام، منسوب به کیفیات اربع است.

    از مجموع اینها در «كتاب الحيوان» روشن شد که انواع ترکیبات، سه‌تاست:

    1. ترکیبی که از وجود اجسام بسیط در ماده اولی - که غیر مصور بالذات است – وجود دارد؛
    2. ترکیبی که از این بسائط حاصل می‌شود که همان اجسام متشابهةالاجزاء ‌است؛
    3. ترکیب اعضای آلی که اتم ترکیبات موجود در حیوان کامل است، مانند قلب و کبد.

    وی سپس مباحث مقدماتی دیگر را که برای فهم جوهر نفس به‌منزله اصل موضوعی است، توضیح می‌دهد[۳].

    بحث از قوای غاذیه، حساسه، بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه، حس مشترک، تخیل، قوه ناطقه و قوه نزوعیه، از مباحثی است که ابن رشد، آنها را در این کتاب، ارائه کرده است[۴].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب، در انتهای اثر آمده است. از آثار ابن رشد در شرح «كتاب النفس» ارسطو می‌توان «الشرح الكبير لكتاب النفس لأرسطو» و «تلخيص كتاب النفس» وی نام برد.

    پانویس

    1. ر.ک: شرف‌الدین خراسانی (شرف)، ج3، ص560-564
    2. ر.ک: مقدمه نویسنده بر کتاب، ص9 و 18
    3. ر.ک: همان، ص9-18
    4. ر.ک: متن کتاب، ص19-108

    منابع مقاله

    1. مقدمه‌های محقق و نویسنده کتاب.
    2. شرف‌الدین خراسانی (شرف)، مقاله ابن رشد، از صفحه 556-583، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، 1374ش.

    وابسته‌ها