کفاش خراسانی، رمضان

    از ویکی‌نور
    کفاش خراسانی، رمضان
    نام کفاش خراسانی، رمضان
    نام‌های دیگر بابا کفاش

    کفاش مشهدی

    نام پدر
    متولد قرن 14
    محل تولد مشهد
    رحلت 1314 یا 1315ش
    اساتید
    برخی آثار دیوان کفاش خراسانی
    کد مؤلف AUTHORCODE21556AUTHORCODE

    رمضان کفاش خراسانی (متوفای حدود 1315ش)، از شاعران طنزگوی و لطیفه‌سرای مشهد در عصر مشروطیت، دو کتاب «دعانامه» و «نفرین‌نامه» از اشعار اوست.

    ولادت

    سخنوری پراحساس و طنزگو به نام استاد رمضان کفاش خراسانی در آغاز این قرن (قرن چهاردهم) و در گیرودار جنبش مشروطه‌طلبی در شهر مقدس مشهد می‌زیسته؛ لکن از سال میلادش تاکنون کسی آگاه نگردیده است[۱].

    شرح احوال

    علی باقرزاده متخلص به «بقا» در شرح احوال این شاعر می‌نویسد: «استاد رمضان کفاش خراسانی از شاعران مشهد بوده است، گرچه سواد درستی نداشته‎، ولی شعرش روان و دل‌نشین و سرشار از اصطلاحات مشهدی بوده و گاه [همراه با] انتقادهای اجتماعی» اینک نمونه‌ای از اشعار او:

    خدای خانه‌ات ای نسیه برخراب کند که شد خراب مرا خانه از تو «خانه خراب»
    کفاش اگر بر سر هر بخیه کفش صدبار به چشم تو خورد نیش درفش
    بهتر که به نزد ناکسی، چرخ کبود سازد ز طمع روی سپید تو بنفش[۲]

    میرزا حبیب افصح، معروف به مداح خراسانی که سال‎ها با وی مراوده و دوستی داشت، می‌گفت: اولین بار که او را دیدم، در بازارچه پهلوی، سرای شیخ فیض محمد مشهد، دکان کوچک پاره‌دوزی و کفاشی داشت و کارهایش در استحکام و بادوامی، مشهور بود. به‌طوری‌که حاجی ولی کفاش معروف، او را در کفشگری خویش بکار واداشت. وی پس از چند سال همکاری با او، به علتی از او رنجیده و کارگاه او را ترک کرد. چند سالی هم در محله پایین خیابان کنار قهوه‌خانه جهان شاه، به کفشگری پرداخت و در اواخر عمر، در منطقه نظامی مشهد، به کار کفاشی سرگرم بود. او در تمام عمر تهیدست بود و با فقر و مسکنت می‌زیست. در جوانی، همسری اختیار کرده بود و فرزندی به نام باقر از آن ازدواج باقی مانده بود[۳].

    وفات

    درباره مرگ او، سخنان و روایات گوناگونی نقل کرده‌اند که صحیح‌ترین آن را از احمد کمال‌پور، شاعر آزاده خراسانی (متولد 1297ش) نقل کرده‌اند که می‌گفت: «در یکی از روزهای سرد زمستان سال 1314 یا 1315ش خبر دادند که وی بر اثر بخار ذغال فوت کرده است و همت همکاران و همسایگان، جسدش به خاک سپرده شد»[۴].

    معروف است که در شب مرگ، به پسر خود می‌گوید: «امشب مواظب من باش که پایم را به‌طرف قبله برگردانی»[۵].

    آثار

    از این شاعر دو کتاب «دعانامه» و «نفرین‌نامه» برجای مانده که در پنجاه سال اخیر مورد استقبال زائران و مجاوران مشهد امام هشتم(ع) قرار گرفته و بارها تجدید چاپ شده است. مجموعه دیگر اشعارش، یا به‌اصطلاح دیوان او، سینه مردم سخن‌شناس خراسانی است که اندکی از آن‌ها در کتاب لطیفه‌ها گردآوری شده و بسیاری هم در معرض زوال است که اگر همتی نشود ملامتی در پی‌خواهد داشت[۶].

    پانویس

    1. ر.ک: خدیوجم، سید حسین، ص55
    2. همان
    3. ر.ک: کرمی، احمد، ص13- 14
    4. همان، ص14- 15
    5. همان، ص15
    6. خدیوجم، سید حسین، ص55

    منابع مقاله

    1. کرمی، احمد، «دیوان کفاش خراسانی»، تهران، انتشارات ما، چاپ اول، 1382.
    2. خدیوجم، سید حسین، «استاد رمضان کفاش خراسانی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله یغما، فروردین 1353- شماره 307 ‎(2 صفحه- از 55 تا 56).

    وابسته‌ها