احیای حکمت (مشتمل بر طبیعیات)

    از ویکی‌نور
    احیای حکمت (مشتمل بر طبیعیات)
    احیای حکمت (مشتمل بر طبیعیات)
    پدیدآورانعليقلي بن قرچغاي خان (نویسنده)

    ابراهیمی دینانی، غلامحسین(مقدمه‎نویس)

    فنا، فاطمه (محقق و مصحح)
    ناشراحياء کتاب
    مکان نشرایران - تهران
    چاپ1
    شابک964-5844-21-5
    موضوعفلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14

    مشاييان

    نثر فارسی - قرن 11ق.
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏1125‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏3

    احیای حکمت (مشتمل بر طبیعیات) اثر علیقلی بن قرچغای خان (قرن یازدهم)، کتابی است در دو جلد به زبان فارسی با موضوع حکمت و فلسفه. دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی بر این اثر مقدمه نوشته و فاطمه فنا (در قالب پایان‌نامه) به تصحیح آن همت گماشته است. کتاب دربردارنده یک دوره حکمت طبیعى و الهى است.

    ساختار

    کتاب، دارای پیشگفتار، مقدمه مصحح و محتوای مطالب در چهار مقدمه و دو فن و دوازده باب و پنجاه‌وپنج مقاله و یک خاتمه و یک وصیت‏ است.

    گزارش محتوا

    در پیشگفتار کتاب از ارتباط وثیق تفسیر معنوی قرآن و روایات با حکمت سخن گفته شده و به تاریخچه مختصری از گرایش‌های فیلسوفان ایران، نوع نگاه کلامی خواجه نصیر و پررنگ شدن حکمت در عصر صفوی پرداخته شده است. در میان فیلسوفان اسلامی آن دوران، میرفندرسکی و میرداماد از اهمیت بالایی برخوردار بودند و از شاگردان مهم آنان شیخ رجبعلی تبریزی است که علی‎قلی بن قرچغای خان تحت تأثیر افکار و عقاید او بوده است.[۱]

    دکتر دینانی در ادامه پیشگفتار از اهمیت زنده نگه‌داشتن کتاب‌های چاپی آن دوره و تلاشش در راستای تصحیح و احیای این متون با کمک دانشجویان مستعد دوره‎های کارشناسی ارشد و دکتری، سخن می‎گوید. این اثر پایان‌نامه کارشناسی ارشد فاطمه فنا در دانشگاه تهران و در همین راستا است.[۲]

    على‎قلى بن قرچغاى خان ابتداى کتاب را به خطبه‏‌اى در حمد و سپاس خداوند و سلام و درود بر پیامبر عظیم‎الشأن اسلام و خاندان عصمت و طهارت(ع) آراسته است. آنگاه با پیشگفتارى در بیان مراتب حکمت موافق با قول معصومین(ع) و شریعت و مطابق رأى ارسطو، همراه با اقوالى که دراین‌باره آورده، آغاز می‌‏کند و اظهار مى‏‌دارد که: [۳] «ما نیز مقتفیاَ لآثار الشریعة، فن حکمت را مترتب به دو مرتبه ساختیم؛ و مرتبه اوّل و أسفل که مشتمل بر فنون حکمت عامه طبیعى و الهى است، آنچه از اصول معتمده حکیم بزرگ ارسطاطالیس و سایر اساطین حکماى قدیم استنباط کرده مدلل و مبرهن ساخته بودیم، به فضل‌الله و قوته، در این کتاب تقریر و تحریر خواهیم کرد- ان شاء الله؛ و مرتبه دویم که مشتمل بر حکمت خاصه عالیه است همان متن کتاب مستطاب اثولوجیا را که فى الحقیقة نور مبین و کتاب متین حکمت است مطابقاً لآیات القرآن العظیم و موافقاً لأحادیث المعصوم الکریم، بعدازاین شرح و بیان خواهیم کرد- ان شاء الله؛ و این کتاب را مشتمل بر چهار مقدمه و دو فن و دوازده باب و پنجاه‌وپنج مقاله و یک خاتمه و یک وصیت ساختیم و احیاى حکمت نام نهادیم.»[۴]

    «مصنف، مباحث خود را غالباً با آیات قرآن، احادیث ائمه(ع) و اقوال و آراى حکماى متقدم و متأخر و حتى معاصرانش طرح می‌‏کند، ازاین‏رو شمار اقوالى که به نقل آن‌ها پرداخته بیش از پانصد قول است. وى همچنین بعضاً مطالبى را ذیل عناوین تنبیه، تحقیق، تذنیب، قانون و وصل بیان می‌‏کند و گاه بحث خود را در قالب طرح شکوک و ازاله آن‌ها دنبال کرده است.»[۵]

    «کتاب احیاى حکمت علی‌قلی بن قرچغاى خان همانند سایر آثار این اندیشمند توانا نشان‏‌دهنده یک جریان فکرى نیرومندى است که در جهت خلاف اندیشه‏‌هاى صدرالمتألهین شیرازى وجود داشته است. این جریان فکرى در تعلیمات شیخ رجبعلى تبریزى به اوج خود رسیده و به‌عنوان یک نظام فلسفى مطرح شده است. این نظام فلسفى که با نوعى از الهیات تنزیهى سازگارى دارد، با معانى و مضامین برخى از روایات اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) نیز نزدیک است. در این نظام فلسفى رگه‌هایی از اندیشه‏‌هاى مکتب نوافلاطونى نیز وجود دارد که برای اهل بصیرت به‌وضوح قابل مشاهده است... سبک تفسیر صدرالمتألهین از آیات و برداشت او از روایات غیر از سبک و اسلوبى است که شیخ رجبعلى تبریزى و شاگردانش از آن پیروى می‌‏کنند. به‌عبارت‌دیگر می‌توان گفت هریک از این دو جریان فکرى که هم‏‌معاصر و هم‌رقیب یکدیگرند به‌حکم اینکه از معانى و مضامین روایات اهل‌بیت(ع) مدد می‌‏گیرد، رنگ حکمت شیعى را در ناصیه خود آشکار مى‏‌سازد».[۶]

    درهرصورت هر دو دیدگاه در زمان صفویان وجود داشته‎اند و در تقسیم‎بندی‎های امروزین تحت عنوان مکتب اصفهان می‎گنجند.

    نویسنده در مقدمه‎هایش مباحث احیای حکمت، فضیلت علم و حکمت نظری، امور عامه مطلقه بر سبیل مصادرات، تعین و اقسام آن، حقیقت جنس، فصل، نوع و شخص، ما به التشخص، تغایر و اقسام آن را مطرح کرده است.[۷]

    در فن اول (طبیعیات) مباحث ذیل مطرح شده؛ تعریف علم طبیعی و موضوع آن، شرح اسم جوهر و عرض، اقسام عرض و جوهر، ترکّب اجسام، حقیقت و ماهیت مکان، حیّز، حرکت، زمان، عدد، عدم مساوقت وحدت و وجود، قوه مصوّره، بیان ماهیت و حقیقت نفس، بساطت و تجرد نفس ناطقه انسانی و فلکی، نحوه ادراک محسوسات پنج‎گانه، قوای باطنی، افعال نفس، مراتب ترقی نفس ناطقه، ابطال تناسخ نامناسب، شرح اسامی نبی، رسول و امام.[۸]

    در فن دوم(الهیات) مباحث؛ تقسیم علم الهیات، صدق و کذب و حق و باطل، عام و خاص و کلی و جزئی، اعراض نسبی، ماده اولای عنصر سماوی، اصالت وجود یا ماهیت، جعل، علت و اقسام آن، اثبات واجب‌الوجود و علت‌العلل، توحید واجب‌الوجود، علم و اقسام آن، عرضیت علم حقیقی حصولی و حضوری، وجود ذهنی، معاد عقلانی و جسمانی و... مطرح می‎گردد.[۹]

    وی در بحث معاد عقلانی و جسمانی معتقد است «معاد بنا بر آنچه مشهور نزد جمهور است عبارت است از رجوع هر نفس ناطقه‏‌اى به‌سوی مبدأش. آنگاه گوید: نفس بنا بر آنچه از احادیث معصومین(ع) و کلام حکماى الهى مستفاد است بر سه قسم است که هر یک معادى مناسب خود دارند»[۱۰]

    «یکى از مسائلى که مصنف به بررسى آن پرداخته است مسئله وجود ذهنى است. البته وى با همین عنوان «وجود ذهنى» از آن بحث نمی‌‏کند. آنچه از عبارات وى درباره علم به اشیا به دست می‌آید این است که وى قائل است به اینکه در علم به اشیا، مثال و شبح و صورت شى‏ء در ذهن عالم حاصل می‌‏گردد. قول وى به شبح با اقوال قائلین به شبح در مسئله وجود ذهنى نیز متفاوت است. آنچه مصنف در این موضع به بررسى آن می‌‏پردازد این است که آیا در علم به اشیا، ماهیات آن‌ها بأنفسها در ذهن می‌آید یا اشباح آن‌ها؛ و اگر شبح اشیا به ذهن می‌آید، آیا این شبح و صورت مثالى عین ذى شبح و ممثل منه است؟ در پاسخ به این سؤالات، وى ابتدا تصریح می‌‏کند که علم و حس «عرض شبحى» و «مثالى نورانى» است که در نفس حاصل مى‏‌شود. سپس خاطرنشان مى‏‌کند که جمعى کثیر از فحول حکما در این مسئله قائل به عینیت تام من جمیع الوجوه در مرتبه هى هى میان این شبح و مثال نورانى کلى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه هستند؛ و رأى کثیر دیگرى نیز آن است که میان آن‌ها مباینت تام من جمیع الوجوه است. رأى مختار مصنف این است که میان شبح و صورت مثالى نورانى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه نه مباینت تام من جمیع الوجوه است نه عینیت من جمیع الوجوه، بلکه به وجهى عین و به وجهى غیرند. وى این قول را، چنان‏که خود می‌‏گوید، در کتاب دیگرش به نام جمع بین الرأیین و تصالح الطرفین و تأویل القولین آورده است.»[۱۱]

    وضعیت کتاب

    مصحح، کتاب را به روح پدر و وجودِ مادرش تقدیم کرده است.[۱۲]

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب و سایر فهارس فنی (آیات، احادیث، اعلام رجال، کتاب‌ها، جاها، اصطلاحات و تعبیرها و منابع مقدمه) در انتهای آن ذکر شده است.[۱۳]

    این اثر پایان‎نامه دوره کارشناسی ارشد خانم فاطمه فنا در دانشگاه تهران است که در سال 72-73 شمسی به تصویب آن دانشگاه رسیده است.[۱۴]

    «از این کتاب تنها یک نسخه موجود است که در گنجینه نسخ خطى کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران، به شماره 8788، نگهدارى مى‏‌شود. کتاب مذکور با خط نسخ خوش و خوانا- مگر در صفحاتى کم شمار- توسط علی‌اصغر سبزوارى، ساکن قم، کتابت شده است و تاریخ فراغت از تحریر و کتابت آن، چنان‏که در پایان آمده است، به سال 1097 قمرى است. این نسخه منحصربه‌فرد در 302 برگ 27 سطر، به قطع رحلى کوچک با جلد تیماج مشکى ضربى مقوایى است.»[۱۵]

    صفحات 111 و 112 کتاب حاوی تصاویر صفحه‎های اول و آخر نسخه خطی کتاب است. در تصحیح این کتاب کلمات درست با توجه به محتوای اثر و شیوه نگارش آن جایگزین غلط‎ها و موارد نامضبوط شده است و در موارد تصحیح، کلمه غلط در زیرنویس شماره‎گذاری و ذکر شده است... کلماتی که در تکمیل جملات و... هستند داخل [ ] قرار داده شده‎اند. نقل‌قول‌ها و آیات و روایات با مراجعه به منابع آن‌ها به دست مصحح اصلاح شده، رسم‌الخط هماهنگ شده و عناوین اصلی و فرعی جدا شده‎اند.[۱۶]

    مصحح در مقدمه‎اش از دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی (استاد راهنما)، دکتر احمد احمدی (استاد مشاور)، انسیه برخواه، دکتر امیرهوشنگ اعلم، دکتر عبدالحسین حائری، اکبر ایرانی و آقایان اوجبی، باهر، حسینی و سایر کارکنان انتشارات میراث مکتوب و اساتید گروه فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، تقدیر و تشکر کرده است.[۱۷]

    پانویس

    1. ر.ک: پیشگفتار، ج1، ص21-34
    2. ر.ک: همان، ص34
    3. ر.ک: مقدمه مصحح، ص55
    4. مقدمه مصنف، ص115
    5. مقدمه مصحح، ص38
    6. پیشگفتار، ص35
    7. ر.ک: مقدمه مصحح، ص55-59
    8. ر.ک: همان، ص60-78
    9. ر.ک: همان، ص79-105
    10. همان، ص103
    11. همان، ص97
    12. ر.ک: کتاب، ص7
    13. ر.ک: کتاب، ص723-754
    14. ر.ک: پیشگفتار، ص34
    15. مقدمه مصحح، ص37
    16. ر.ک: همان، ص106-108
    17. ر.ک: همان، ص109-110

    منابع مقاله

    مقدمه‎های کتاب.

    وابسته‌ها