الإيضاح (ابوفراس مینقی)

    از ویکی‌نور
    الإیضاح
    الإيضاح (ابوفراس مینقی)
    پدیدآورانتامر، عارف (محقق) ابوفراس مینقی، شهاب‎ الدین بن نصر (نويسنده)
    عنوان‌های دیگرکتاب الإیضاح
    ناشرالمطبعة الکاثوليکية
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1964 م
    چاپ1
    موضوعکلام اسماعیلیه - قرن 10ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏215‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏الف‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الإیضاح تأليف شهاب‌الدين‌ابوفراس مينقى (متوفى 947ق)، عالم اسماعيلى نزارى، به زبان عربى است. اين كتاب از آن جهت كه نويسنده آن از علماى بزرگ مكتب فكرى اسماعيلى در عصرش بوده حائز اهميت است. كتاب، به لحاظ مطالب فلسفى بالاتر از كتب مدخل فلسفه و پايين‌تر از كتب عالى فلسفى است.

    ساختار

    كتاب، با دو مقدمه از محقق و مؤلف كتاب آغاز شده است. متن اثر بدون هيچ‌گونه تبويب و فصل‌بندى است. از نظر نگارش، داراى الفاظ سليس و روانى است و نياز به مراجعه به كتب لغت و معاجم ندارد.

    گزارش محتوا

    محقق كتاب در مقدمه‌اش بر كتاب به تاريخچه مختصرى از مذهب اسماعيليه، اشاره مى‌كند. اصحاب مدرسه اول اسماعيلى، اخوان الصفاء، ابن حوشب كوفى و ابن حيون مغربى بوده‌اند. وى بسيارى از افكار نويسنده را متأثر از افكار اين افراد مى‌داند.

    نويسنده، در مقدمه به ارزش فضايل عقلى اشاره مى‌كند و اگر چه فضايل جسمانى را بى‌ارزش نمى‌داند، اما فضايل نظرى عقلى را باارزش‌تر مى‌داند. به اعتقاد محقق كتاب، اين رأى اقتباسى از آراى اخوان الصفاء و فارابى است. ابوفراس بر اين اعتقاد است كه معرفت مطلقه از طريق اعمال فكرى و محاربه با شهوات و ميراندن جسم، كامل مى‌گردد.

    كتاب، با ذكر آيات قرآن كريم به تكرار داستان آدم(ع) هفت مرتبه در قرآن كريم اشاره كرده و ابليس هر يك از انبيا را نام مى‌برد. وى در آخر چنين نتيجه‌گيرى مى‌كند كه تفاوت ابليس بالقوه و بالفعل در آن است كه ابليس بالقوه مى‌تواند توبه كند و با تغيير صورت ابليسى خود به حق رجوع كند، اما ابليس بالفعل امكان توبه ندارد. وى سپس به گونه ديگرى نيز تأويل مى‌برد كه ابليس‌هاى بالقوه فقهاى قشرى و بزرگان هستند كه اگر قلوب آنها فاسد شود، صورت روحانى آنها ابليس بالفعل مى‌شود كه عقاب خواهد شد و ندامت، ديگر سودى ندارد.

    ابوفراس پس از اين مقدمه به بيان تفاوت بين انسان بالقوه و انسان بالفعل مى‌پردازد. او انسان بالقوه را مختار فاعل مأمور و همان روح ناطقه مى‌داند و دست و پا و زبان و ساير اعضا را ابزارهايى مى‌داند كه روح در افعالش آنها را به كار مى‌گيرد. او سپس در اثبات اين ادعا چنين استدلال مى‌كند كه اخبار و علم و عقل و اراده و... در روح است نه در عضو. خداوند عز و جل نيز روح را مورد خطاب قرار داده است، چرا كه حكيم، آنچه را كه معرفت و فهم و تمييز ندارد، مورد خطاب قرار نمى‌دهد.

    وى در بخش ديگرى از كتاب، به كيفيت صور ملائكه و انس و جن و شياطين پرداخته و با ذكر مقدماتى فلسفى، به تبيين اين بحث مى‌پردازد. وى مخلوقات عالم را همانند تعداد ماه‌هاى حمل زنان، عبارت از نه جنس معادن، نبات، حيوان، بشر، شيطان، ابليس، جن، ملائكه، بهشتيان مى‌داند.

    وى در بخش ديگرى از كتاب، اشيا را بر سه قسم مى‌داند: جسم و جرم و روح. اگر جنين قوه رؤيت پيدا كند در بطن مادرش، جز جسم نمى‌بيند؛ به همين خاطر از آن عالم به عالم جسمانى خارج مى‌شود. ما به هنگام خروج به اين عالم جسمانى، اجرام آسمانى و ستارگان را با چشمانمان مشاهده مى‌كنيم. پس از مفارقت از جسم، عالم روحانى را مشاهده مى‌كنيم و به هنگام نفخه دوم قيامت به عالم روحانى كوچ كرده و در آن مخلّد خواهيم بود.

    او معتقد است صفات ذات، حدود روحانى و صفات فعل، حدود جسمانى است؛ چرا كه صفات ذات و موصوف به آن اعلى از صفات فعل و موصوف به آن است، چنان‌كه روح از جسم والاتر است.

    چگونگى ادراك علوم توسط امام معصوم، از جمله مطالب پايانى كتاب است كه نويسنده سعى كرده با تشبيهات و براهين ساده فلسفى آن را تبيين كند.

    وضعيت كتاب

    مصحح، در تصحيح كتاب از سه نسخه استفاده كرده و اختلاف نسخ را در پاورقى آورده است. فهرست مطالب نيز در انتهاى آن ذكر شده است.

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.