المكتفی في الوقف و الإبتدا: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '==وابسته‌ها==')
    جز (جایگزینی متن - 'ـ' به '')
    خط ۳۲: خط ۳۲:
    در باب اول کتاب روایاتی نقل شده که به اعتقاد مؤلف تعلیم [وقف] تام، از جانب رسول مکرم(ص) توسط‍‌ جبرئیل(ع) است؛ زیرا ظاهرش دلالت دارد بر اینکه شایسته است در آیه‌اى که صحبت از آتش و عقاب است و بعدازآن، ذکر بهشت و ثواب آمده است، قرائت را قطع کرد و میان این دو فاصله انداخت<ref>ر.ک: متن کتاب، ص3؛ دانی، ابوعمرو، صفحه3</ref>.
    در باب اول کتاب روایاتی نقل شده که به اعتقاد مؤلف تعلیم [وقف] تام، از جانب رسول مکرم(ص) توسط‍‌ جبرئیل(ع) است؛ زیرا ظاهرش دلالت دارد بر اینکه شایسته است در آیه‌اى که صحبت از آتش و عقاب است و بعدازآن، ذکر بهشت و ثواب آمده است، قرائت را قطع کرد و میان این دو فاصله انداخت<ref>ر.ک: متن کتاب، ص3؛ دانی، ابوعمرو، صفحه3</ref>.


    علائم‌ وقف‌ بنا بر آنچه دانی عنوان کرده، با اختلاف میان علما و دانشمندان همراه است. برخی، وقـف را چـهـار قسم تام مختار، کـافی جـایز، صالح مفهوم و قبیح‌ متروک و گروهی‌ دیگر‌، آن را سه قسم مختار، جایز و قبـیح دانسـته است. بنا بر گفته عده‌ای نیز وقف بر دو نوع تام و قبیح است و نوع دیگری ندارد<ref>ر.ک: همان، ص7؛ همان، ص7-6</ref>.
    علائم‌ وقف‌ بنا بر آنچه دانی عنوان کرده، با اختلاف میان علما و دانشمندان همراه است. برخی، وقف را چهار قسم تام مختار، کافی جایز، صالح مفهوم و قبیح‌ متروک و گروهی‌ دیگر‌، آن را سه قسم مختار، جایز و قبیح دانسته است. بنا بر گفته عده‌ای نیز وقف بر دو نوع تام و قبیح است و نوع دیگری ندارد<ref>ر.ک: همان، ص7؛ همان، ص7-6</ref>.


    او قول اول را صحیح دانسته و می‌نویسد‌: قول اول، نزد من صحیح‌تر است و من به آن معتقدم؛ زیرا گـاهی قـاری در آیـاتی کـه مطلب یا داستانی طولانی است و عبارت‌ها به یکدیگر تعلق دارند، در جایی که‌ نـه‌ تـام باشد و نـه کافی، نفسش تمام می‌شـود. در آن صورت بر روی عبارتی که معنایش مناسب و مفهوم باشد، وقف می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص7؛ همان، ص7</ref>.
    او قول اول را صحیح دانسته و می‌نویسد‌: قول اول، نزد من صحیح‌تر است و من به آن معتقدم؛ زیرا گاهی قاری در آیاتی که مطلب یا داستانی طولانی است و عبارت‌ها به یکدیگر تعلق دارند، در جایی که‌ نه‌ تام باشد و نه کافی، نفسش تمام می‌شود. در آن صورت بر روی عبارتی که معنایش مناسب و مفهوم باشد، وقف می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص7؛ همان، ص7</ref>.


    وی ابتدا‌ وقف‌ تام را چنین تعریف مـی‌کند: وقـفی کـه قطع بر آن و شروع از بعدش خوب است؛ زیرا موضوع آیات بعد به آیـات قبل هیچ‌گونه تعلقی نـدارد. ‌‌ایـن در جایی‌ است‌ که موضوعات پایان می‌پذیرد که به‌طور عمده در انتهای آیات یـا فـواصل آیـات پیش می‌آید؛ مانند وقف بر «أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌»﴿البقرة، 5﴾ و شروع کردن از آیه‌ بعد‌ «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا» ﴿البقرة، 6﴾<ref>ر.ک: همان، ص8؛ همان، ص8-7</ref>.
    وی ابتدا‌ وقف‌ تام را چنین تعریف می‌کند: وقفی که قطع بر آن و شروع از بعدش خوب است؛ زیرا موضوع آیات بعد به آیات قبل هیچ‌گونه تعلقی ندارد. ‌‌این در جایی‌ است‌ که موضوعات پایان می‌پذیرد که به‌طور عمده در انتهای آیات یا فواصل آیات پیش می‌آید؛ مانند وقف بر «أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌»﴿البقرة، 5﴾ و شروع کردن از آیه‌ بعد‌ «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا» ﴿البقرة، 6﴾<ref>ر.ک: همان، ص8؛ همان، ص8-7</ref>.


    دانی در باب بعدی، وقف‌ کافی را بیان می‌دارد. کافی در مواردی است که وقف بر آن، صحیح و شروع از بعدش خوب است‌ با‌ ایـن‌ تفاوت که عبارت دوم، تنها از نظر معنا به عبارت اول‌ وابسته‌ اسـت، ولی از نـظر لفظ به آن وابسته نیست؛ مانند وقف بر «حُرِّمَتْ عَلَیکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ»﴿النساء، 23﴾ و شروع‌ از بعدازآن. همچنین اسـت مـوارد مشابه آن؛ زیرا عبارت بعدش‌، عطف‌ بر‌ قبل و متعلق به آن است و هـر بخش از کلام از جهت عوامل لفظی مستقل‌ است‌ و معنای کافی دارد؛ لذا وقف بر آن نیز کافی است. این نوع، «مفهوم‌» هـم‌ نـامیـده‌ می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص10؛ همان، ص10-9</ref>.
    دانی در باب بعدی، وقف‌ کافی را بیان می‌دارد. کافی در مواردی است که وقف بر آن، صحیح و شروع از بعدش خوب است‌ با‌ این‌ تفاوت که عبارت دوم، تنها از نظر معنا به عبارت اول‌ وابسته‌ است، ولی از نظر لفظ به آن وابسته نیست؛ مانند وقف بر «حُرِّمَتْ عَلَیکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ»﴿النساء، 23﴾ و شروع‌ از بعدازآن. همچنین است موارد مشابه آن؛ زیرا عبارت بعدش‌، عطف‌ بر‌ قبل و متعلق به آن است و هر بخش از کلام از جهت عوامل لفظی مستقل‌ است‌ و معنای کافی دارد؛ لذا وقف بر آن نیز کافی است. این نوع، «مفهوم‌» هم‌ نامیده‌ می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص10؛ همان، ص10-9</ref>.


    از نظر دانی سومین مرتبه، وقف حسن است. وقف بر این نوع خوب‌ است‌، ولی ابتدا از بعدش به دلیل وابستگی آن به عبـارت قبلی، هم از‌ نظر‌ لفظ‌ و هم از نظر معنا صـحیح نـیست؛ مـانند: «الحَمدُّ للهِ رَبِّ العالَمینَ»﴿الفاتحة، 2﴾ و «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»‌﴿الفاتحة، 3﴾ کـه‌ وقف بر آن‌ها و مشابه‌شان حسن است؛ زیرا منظور عبارت در زمان‌ وقف‌ فهمیده‌ می‌شود، ولی شروع از «رَبِّ الْعَالَمِینَ‌» و «مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ‌» خـوب نیست؛ زیرا‌ این‌ کلمات‌ مجرور هستند و ابتدا از مـجرور قـبیح است. این قـبح بدین سبب است‌ که‌ مجرور، تابع عبارت قبل از خود است؛ ازاین‌رو که برای قاری، به سـبب قـطع نـفس‌، همیشه‌ امکان وقـف بـر روی تام یا کافی نیست، این قـسم «صالح» نیز‌ نامیده‌ شده است<ref>ر.ک: پارچه‌باف دولتی، کریم؛ معافی، میثم، ص3</ref>.
    از نظر دانی سومین مرتبه، وقف حسن است. وقف بر این نوع خوب‌ است‌، ولی ابتدا از بعدش به دلیل وابستگی آن به عبارت قبلی، هم از‌ نظر‌ لفظ‌ و هم از نظر معنا صحیح نیست؛ مانند: «الحَمدُّ للهِ رَبِّ العالَمینَ»﴿الفاتحة، 2﴾ و «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»‌﴿الفاتحة، 3﴾ که‌ وقف بر آن‌ها و مشابه‌شان حسن است؛ زیرا منظور عبارت در زمان‌ وقف‌ فهمیده‌ می‌شود، ولی شروع از «رَبِّ الْعَالَمِینَ‌» و «مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ‌» خوب نیست؛ زیرا‌ این‌ کلمات‌ مجرور هستند و ابتدا از مجرور قبیح است. این قبح بدین سبب است‌ که‌ مجرور، تابع عبارت قبل از خود است؛ ازاین‌رو که برای قاری، به سبب قطع نفس‌، همیشه‌ امکان وقف بر روی تام یا کافی نیست، این قسم «صالح» نیز‌ نامیده‌ شده است<ref>ر.ک: پارچه‌باف دولتی، کریم؛ معافی، میثم، ص3</ref>.


    وی سپس اضافه می‌کند که‌ وقف‌ بر‌ انتهای آیات شایسته است؛ زیرا هم مـقطـع‌ بــه‌ شــمار مـی‌رود و هـم این‌کـه بسـیاری از وقف‌های تام در آنجا قرار دارد‌. در‌ انتهای آیـات مـعمولاً! جمله‌ها‌ پایان‌ می‌پذیرد و مطلب‌ به‌ آخر می‌‌رسد. حتی گروهی از پیشوایان و قاریان‌ پیشین‌، وقف بر انـتهای آیـه را مـی‌پسندیدند؛ هرچند قسمتی از کلام به بخش‌ دیگر‌ متعلق باشد به دلیـل ایـن‌کـه انـتهـای‌ آیـه مقطع کلام است‌ و مشتبه‌ نمی‌شود؛ اگرچه انتهای آیه‌، وقف‌ تام نباشد<ref>ر.ک: همان؛ [[دانی، عثمان بن سعید|دانی، ابوعمرو عثمان بن سعید]]، ص12</ref>.
    وی سپس اضافه می‌کند که‌ وقف‌ بر‌ انتهای آیات شایسته است؛ زیرا هم مقطع‌ به‌ شمار می‌رود و هم این‌که بسیاری از وقف‌های تام در آنجا قرار دارد‌. در‌ انتهای آیات معمولاً! جمله‌ها‌ پایان‌ می‌پذیرد و مطلب‌ به‌ آخر می‌‌رسد. حتی گروهی از پیشوایان و قاریان‌ پیشین‌، وقف بر انتهای آیه را می‌پسندیدند؛ هرچند قسمتی از کلام به بخش‌ دیگر‌ متعلق باشد به دلیل این‌که انتهای‌ آیه مقطع کلام است‌ و مشتبه‌ نمی‌شود؛ اگرچه انتهای آیه‌، وقف‌ تام نباشد<ref>ر.ک: همان؛ [[دانی، عثمان بن سعید|دانی، ابوعمرو عثمان بن سعید]]، ص12</ref>.


    دانی در تأیید سـخن خـود پیـرامون این نوع وقف یادآور‌ می‌شود‌ که ابوعمرو بصری (متوفی ١٥٤ق)، یکی از‌ عالمان‌ قرائت و علـوم‌ قرآنی‌، درایـن‌‌بـاره می‌گوید: من‌ دوست دارم در انتهای تمام آیات، سکت (وقف) شود. در سنت رسـول اعـظم‌ اسـلام(ص) این‌گونه از ام‌سلمه نقل‌ شده‌ که‌ پیامبر‌ اکرم(ص) قرائتش را تقطیع‌ می‌کرد‌ و آخر هر آیه وقـف مـی‌نمود. بـا سـند دیگری از ایشان روایت شده‌ است‌: زمانی‌ که‌ پیامبر‌ اکرم‌(ص) قرائت می‌نمود، قرائتش را آیه‌آیه قـطـع می‌کرد و چـنین می‌خواند: «بسم‌الله‌ الرَّحْمنِ‌ الرَّحِیمِ‌»، سپس وقف می‌کرد و آنگاه می‌خوانـد: «اَلْحَمْدُ لِلهِ‌ رَبِّ‌ الْعالَمِینَ‌»، آنگاه وقف می‌کرد و می‌خواند: «اَلرَّحْمنِ‌ الرَّحِیمِ‌» و... <ref>ر.ک: همان، ص4؛ متن کتاب، ص12</ref>.
    دانی در تأیید سخن خود پیرامون این نوع وقف یادآور‌ می‌شود‌ که ابوعمرو بصری (متوفی ١٥٤ق)، یکی از‌ عالمان‌ قرائت و علوم‌ قرآنی‌، دراین‌‌باره می‌گوید: من‌ دوست دارم در انتهای تمام آیات، سکت (وقف) شود. در سنت رسول اعظم‌ اسلام(ص) این‌گونه از ام‌سلمه نقل‌ شده‌ که‌ پیامبر‌ اکرم(ص) قرائتش را تقطیع‌ می‌کرد‌ و آخر هر آیه وقف می‌نمود. با سند دیگری از ایشان روایت شده‌ است‌: زمانی‌ که‌ پیامبر‌ اکرم‌(ص) قرائت می‌نمود، قرائتش را آیه‌آیه قطع می‌کرد و چنین می‌خواند: «بسم‌الله‌ الرَّحْمنِ‌ الرَّحِیمِ‌»، سپس وقف می‌کرد و آنگاه می‌خواند: «اَلْحَمْدُ لِلهِ‌ رَبِّ‌ الْعالَمِینَ‌»، آنگاه وقف می‌کرد و می‌خواند: «اَلرَّحْمنِ‌ الرَّحِیمِ‌» و... <ref>ر.ک: همان، ص4؛ متن کتاب، ص12</ref>.


    نوع چـهارم کـه در باب آخر کتاب مطرح شده و خود درجات مختلفی دارد، وقف قبیح است. وقف قبیح آن است که منظور از‌ آن‌ فـهمیده نمی‌شود؛ مانند وقـف بر «بسم»، «مـالک»، «رب» و نظایر آن‌ها و ابتـدا از «الله»، «یوم الدین»، «العالمین»، در آیـات سوره حمد، زیرا وقتی بر ایـن کـلمات وقف مـی‌شود، روشـن نـیست به‌ چـه‌ چیـز اضافه شده‌انـد. ایـن‌ مورد‌ به جهت امکان قطع نفس بر روی آن‌ها «وقف ضرورت» هم نـامیده مـی‌شود. تمام قاریان و اهل‌فن، ایـن قـسم از وقف را نهی کرده‌ و مـردود‌ شـمرده‌اند و مناسب دیده‌‌اند‌ کـه کـسی که نفسش در این‌گونه موارد قطع می‌شود، برای شـروع به قبل برگردد تـا قـبل را به بعد وصل نماید. البـته اگـر ایـن کار را از روی عدم‌ تـوانایی‌ انـجام نداد، اشکالی ندارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص13؛ [[دانی، عثمان بن سعید|دانی، ابوعمرو عثمان بن سعید]]، ص14-13</ref>.
    نوع چهارم که در باب آخر کتاب مطرح شده و خود درجات مختلفی دارد، وقف قبیح است. وقف قبیح آن است که منظور از‌ آن‌ فهمیده نمی‌شود؛ مانند وقف بر «بسم»، «مالک»، «رب» و نظایر آن‌ها و ابتدا از «الله»، «یوم الدین»، «العالمین»، در آیات سوره حمد، زیرا وقتی بر این کلمات وقف می‌شود، روشن نیست به‌ چه‌ چیز اضافه شده‌اند. این‌ مورد‌ به جهت امکان قطع نفس بر روی آن‌ها «وقف ضرورت» هم نامیده می‌شود. تمام قاریان و اهل‌فن، این قسم از وقف را نهی کرده‌ و مردود‌ شمرده‌اند و مناسب دیده‌‌اند‌ که کسی که نفسش در این‌گونه موارد قطع می‌شود، برای شروع به قبل برگردد تا قبل را به بعد وصل نماید. البته اگر این کار را از روی عدم‌ توانایی‌ انجام نداد، اشکالی ندارد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص13؛ [[دانی، عثمان بن سعید|دانی، ابوعمرو عثمان بن سعید]]، ص14-13</ref>.


    نظیر این‌ها در قبح وقف مواردی است؛ مانند «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ»﴿البقرة، 258﴾؛ «لِلَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلَّهِ»﴿النحل‏، 60﴾؛ «إِنَّ اللَّهَ لاَ یسْتَحْیی»﴿البقرة، 26﴾. کـسی ‌‌که‌ نفسش بـر روی ایـن موارد تمام شود، لازم است به قبـل برگردد و قسمتی‌ از‌ کلام‌ را به قسمت دیگر وصل نماید و اگر چـنین نـکند، مـرتکب گناه [در قرائـت] شـده اسـت‌. وقـف بـر ســخن جـداگانه‌ای کـه خـارج از حـکم قـبلی است ولی به‌ آن وصل می‌شود نیز‌ از‌ این قسم است؛ مانند وقف بـر «فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیهِ»﴿النساء، 11﴾؛ به دلیل اینکه نصف در اینجا مربوط به دختر اسـت نه پدر و مادر؛ و عبارت «وَ لِأَبَوَیهِ» مستأنفه است یعنی خبرش «لِکل واحِد مِنهُمَا السُّدُسُ» است که بعداً می‌آید<ref>ر.ک: همان، ص14-13؛ همان، ص15-14</ref>.
    نظیر این‌ها در قبح وقف مواردی است؛ مانند «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ»﴿البقرة، 258﴾؛ «لِلَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلَّهِ»﴿النحل‏، 60﴾؛ «إِنَّ اللَّهَ لاَ یسْتَحْیی»﴿البقرة، 26﴾. کسی ‌‌که‌ نفسش بر روی این موارد تمام شود، لازم است به قبل برگردد و قسمتی‌ از‌ کلام‌ را به قسمت دیگر وصل نماید و اگر چنین نکند، مرتکب گناه [در قرائت] شده است‌. وقف بر سخن جداگانه‌ای که خارج از حکم قبلی است ولی به‌ آن وصل می‌شود نیز‌ از‌ این قسم است؛ مانند وقف بر «فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیهِ»﴿النساء، 11﴾؛ به دلیل اینکه نصف در اینجا مربوط به دختر است نه پدر و مادر؛ و عبارت «وَ لِأَبَوَیهِ» مستأنفه است یعنی خبرش «لِکل واحِد مِنهُمَا السُّدُسُ» است که بعداً می‌آید<ref>ر.ک: همان، ص14-13؛ همان، ص15-14</ref>.


    در ادامه باب ششم کتاب نویسنده «وقف و ابتدا» را در آیات و سوره‌های قرآن کریم پیاده می‌کند؛ بدین ترتیب که شماره آیه، کلمه یا عبارت و در آخر نام وقف را ذکر می‌کند. نویسنده در این باب ذکر توضیح را لازم نمی‌داند؛ مثلاً در آیه آخر سوره حمد، آنجا که «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» آمده، می‌گوید: این فراز از آیه صفت یا بدل از «الذین» در «صراط الذین» است و یا... درهرصورت به ماقبل تعلق دارد و از آن جدا نمی‌شود مگر به‌طور غیر اختیاری؛ بنابراین: آنچه وقف بر آن ناپسند است چیزهایى از قبیل وقف بر سر مبدل‌منه بدون بدل، موصوف بدون صفت، معطوف بدون عطف و مؤکد بدون تأکید است که شبیه آن را در کتاب «الوقف و الابتداء» همراه مثال و با شرح، ذکر کرده‌ام و ذکر موضوع در آن کتاب، از تکرار آن در اینجا بى‌نیاز مى‌سازد<ref>ر.ک: همان، ص17؛ همان، ص22-21</ref>.
    در ادامه باب ششم کتاب نویسنده «وقف و ابتدا» را در آیات و سوره‌های قرآن کریم پیاده می‌کند؛ بدین ترتیب که شماره آیه، کلمه یا عبارت و در آخر نام وقف را ذکر می‌کند. نویسنده در این باب ذکر توضیح را لازم نمی‌داند؛ مثلاً در آیه آخر سوره حمد، آنجا که «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» آمده، می‌گوید: این فراز از آیه صفت یا بدل از «الذین» در «صراط الذین» است و یا... درهرصورت به ماقبل تعلق دارد و از آن جدا نمی‌شود مگر به‌طور غیر اختیاری؛ بنابراین: آنچه وقف بر آن ناپسند است چیزهایى از قبیل وقف بر سر مبدل‌منه بدون بدل، موصوف بدون صفت، معطوف بدون عطف و مؤکد بدون تأکید است که شبیه آن را در کتاب «الوقف و الابتداء» همراه مثال و با شرح، ذکر کرده‌ام و ذکر موضوع در آن کتاب، از تکرار آن در اینجا بى‌نیاز مى‌سازد<ref>ر.ک: همان، ص17؛ همان، ص22-21</ref>.

    نسخهٔ ‏۱۵ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۷:۳۸

    المكتفی في الوقف و الإبتدا
    المكتفی في الوقف و الإبتدا
    پدیدآوراندانی، عثمان بن سعید (نويسنده) رمضان، محيي‌الدين عبدالرحمن (محقق)
    ناشردار عمار
    مکان نشرعمان
    سال نشرمجلد1: 2001م , 1422ق ,
    چاپ1
    موضوعقرآن - تجويد
    زبانعربي
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏80‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏2‎‏م‎‏7

    المكتفی في الوقف و الإبتدا تألیف ابوعمرو عثمان بن سعید دانی (متوفی 444ق) از جمله منابع علوم قرآنی در موضوع وقف و ابتداست که به زبان عربی در یک جلد تألیف شده است. تحقیق کتاب توسط محیی‌الدین عبدالرحمن رمضان انجام شده است.

    ساختار

    کتاب مشتمل بر دو مقدمه به قلم محقق و مؤلف اثر و شش باب است. نویسنده در این ابواب اقسام و اصول وقف را به‌اختصار بیان کرده و در انتهای باب ششم به انواع وقف در آیات قرآن کریم به ترتیب سوره‌ها اشاره کرده است.

    گزارش محتوا

    در باب اول کتاب روایاتی نقل شده که به اعتقاد مؤلف تعلیم [وقف] تام، از جانب رسول مکرم(ص) توسط‍‌ جبرئیل(ع) است؛ زیرا ظاهرش دلالت دارد بر اینکه شایسته است در آیه‌اى که صحبت از آتش و عقاب است و بعدازآن، ذکر بهشت و ثواب آمده است، قرائت را قطع کرد و میان این دو فاصله انداخت[۱].

    علائم‌ وقف‌ بنا بر آنچه دانی عنوان کرده، با اختلاف میان علما و دانشمندان همراه است. برخی، وقف را چهار قسم تام مختار، کافی جایز، صالح مفهوم و قبیح‌ متروک و گروهی‌ دیگر‌، آن را سه قسم مختار، جایز و قبیح دانسته است. بنا بر گفته عده‌ای نیز وقف بر دو نوع تام و قبیح است و نوع دیگری ندارد[۲].

    او قول اول را صحیح دانسته و می‌نویسد‌: قول اول، نزد من صحیح‌تر است و من به آن معتقدم؛ زیرا گاهی قاری در آیاتی که مطلب یا داستانی طولانی است و عبارت‌ها به یکدیگر تعلق دارند، در جایی که‌ نه‌ تام باشد و نه کافی، نفسش تمام می‌شود. در آن صورت بر روی عبارتی که معنایش مناسب و مفهوم باشد، وقف می‌کند[۳].

    وی ابتدا‌ وقف‌ تام را چنین تعریف می‌کند: وقفی که قطع بر آن و شروع از بعدش خوب است؛ زیرا موضوع آیات بعد به آیات قبل هیچ‌گونه تعلقی ندارد. ‌‌این در جایی‌ است‌ که موضوعات پایان می‌پذیرد که به‌طور عمده در انتهای آیات یا فواصل آیات پیش می‌آید؛ مانند وقف بر «أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌»﴿البقرة، 5﴾ و شروع کردن از آیه‌ بعد‌ «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا» ﴿البقرة، 6﴾[۴].

    دانی در باب بعدی، وقف‌ کافی را بیان می‌دارد. کافی در مواردی است که وقف بر آن، صحیح و شروع از بعدش خوب است‌ با‌ این‌ تفاوت که عبارت دوم، تنها از نظر معنا به عبارت اول‌ وابسته‌ است، ولی از نظر لفظ به آن وابسته نیست؛ مانند وقف بر «حُرِّمَتْ عَلَیکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ»﴿النساء، 23﴾ و شروع‌ از بعدازآن. همچنین است موارد مشابه آن؛ زیرا عبارت بعدش‌، عطف‌ بر‌ قبل و متعلق به آن است و هر بخش از کلام از جهت عوامل لفظی مستقل‌ است‌ و معنای کافی دارد؛ لذا وقف بر آن نیز کافی است. این نوع، «مفهوم‌» هم‌ نامیده‌ می‌شود[۵].

    از نظر دانی سومین مرتبه، وقف حسن است. وقف بر این نوع خوب‌ است‌، ولی ابتدا از بعدش به دلیل وابستگی آن به عبارت قبلی، هم از‌ نظر‌ لفظ‌ و هم از نظر معنا صحیح نیست؛ مانند: «الحَمدُّ للهِ رَبِّ العالَمینَ»﴿الفاتحة، 2﴾ و «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»‌﴿الفاتحة، 3﴾ که‌ وقف بر آن‌ها و مشابه‌شان حسن است؛ زیرا منظور عبارت در زمان‌ وقف‌ فهمیده‌ می‌شود، ولی شروع از «رَبِّ الْعَالَمِینَ‌» و «مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ‌» خوب نیست؛ زیرا‌ این‌ کلمات‌ مجرور هستند و ابتدا از مجرور قبیح است. این قبح بدین سبب است‌ که‌ مجرور، تابع عبارت قبل از خود است؛ ازاین‌رو که برای قاری، به سبب قطع نفس‌، همیشه‌ امکان وقف بر روی تام یا کافی نیست، این قسم «صالح» نیز‌ نامیده‌ شده است[۶].

    وی سپس اضافه می‌کند که‌ وقف‌ بر‌ انتهای آیات شایسته است؛ زیرا هم مقطع‌ به‌ شمار می‌رود و هم این‌که بسیاری از وقف‌های تام در آنجا قرار دارد‌. در‌ انتهای آیات معمولاً! جمله‌ها‌ پایان‌ می‌پذیرد و مطلب‌ به‌ آخر می‌‌رسد. حتی گروهی از پیشوایان و قاریان‌ پیشین‌، وقف بر انتهای آیه را می‌پسندیدند؛ هرچند قسمتی از کلام به بخش‌ دیگر‌ متعلق باشد به دلیل این‌که انتهای‌ آیه مقطع کلام است‌ و مشتبه‌ نمی‌شود؛ اگرچه انتهای آیه‌، وقف‌ تام نباشد[۷].

    دانی در تأیید سخن خود پیرامون این نوع وقف یادآور‌ می‌شود‌ که ابوعمرو بصری (متوفی ١٥٤ق)، یکی از‌ عالمان‌ قرائت و علوم‌ قرآنی‌، دراین‌‌باره می‌گوید: من‌ دوست دارم در انتهای تمام آیات، سکت (وقف) شود. در سنت رسول اعظم‌ اسلام(ص) این‌گونه از ام‌سلمه نقل‌ شده‌ که‌ پیامبر‌ اکرم(ص) قرائتش را تقطیع‌ می‌کرد‌ و آخر هر آیه وقف می‌نمود. با سند دیگری از ایشان روایت شده‌ است‌: زمانی‌ که‌ پیامبر‌ اکرم‌(ص) قرائت می‌نمود، قرائتش را آیه‌آیه قطع می‌کرد و چنین می‌خواند: «بسم‌الله‌ الرَّحْمنِ‌ الرَّحِیمِ‌»، سپس وقف می‌کرد و آنگاه می‌خواند: «اَلْحَمْدُ لِلهِ‌ رَبِّ‌ الْعالَمِینَ‌»، آنگاه وقف می‌کرد و می‌خواند: «اَلرَّحْمنِ‌ الرَّحِیمِ‌» و... [۸].

    نوع چهارم که در باب آخر کتاب مطرح شده و خود درجات مختلفی دارد، وقف قبیح است. وقف قبیح آن است که منظور از‌ آن‌ فهمیده نمی‌شود؛ مانند وقف بر «بسم»، «مالک»، «رب» و نظایر آن‌ها و ابتدا از «الله»، «یوم الدین»، «العالمین»، در آیات سوره حمد، زیرا وقتی بر این کلمات وقف می‌شود، روشن نیست به‌ چه‌ چیز اضافه شده‌اند. این‌ مورد‌ به جهت امکان قطع نفس بر روی آن‌ها «وقف ضرورت» هم نامیده می‌شود. تمام قاریان و اهل‌فن، این قسم از وقف را نهی کرده‌ و مردود‌ شمرده‌اند و مناسب دیده‌‌اند‌ که کسی که نفسش در این‌گونه موارد قطع می‌شود، برای شروع به قبل برگردد تا قبل را به بعد وصل نماید. البته اگر این کار را از روی عدم‌ توانایی‌ انجام نداد، اشکالی ندارد[۹].

    نظیر این‌ها در قبح وقف مواردی است؛ مانند «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ»﴿البقرة، 258﴾؛ «لِلَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَ لِلَّهِ»﴿النحل‏، 60﴾؛ «إِنَّ اللَّهَ لاَ یسْتَحْیی»﴿البقرة، 26﴾. کسی ‌‌که‌ نفسش بر روی این موارد تمام شود، لازم است به قبل برگردد و قسمتی‌ از‌ کلام‌ را به قسمت دیگر وصل نماید و اگر چنین نکند، مرتکب گناه [در قرائت] شده است‌. وقف بر سخن جداگانه‌ای که خارج از حکم قبلی است ولی به‌ آن وصل می‌شود نیز‌ از‌ این قسم است؛ مانند وقف بر «فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیهِ»﴿النساء، 11﴾؛ به دلیل اینکه نصف در اینجا مربوط به دختر است نه پدر و مادر؛ و عبارت «وَ لِأَبَوَیهِ» مستأنفه است یعنی خبرش «لِکل واحِد مِنهُمَا السُّدُسُ» است که بعداً می‌آید[۱۰].

    در ادامه باب ششم کتاب نویسنده «وقف و ابتدا» را در آیات و سوره‌های قرآن کریم پیاده می‌کند؛ بدین ترتیب که شماره آیه، کلمه یا عبارت و در آخر نام وقف را ذکر می‌کند. نویسنده در این باب ذکر توضیح را لازم نمی‌داند؛ مثلاً در آیه آخر سوره حمد، آنجا که «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» آمده، می‌گوید: این فراز از آیه صفت یا بدل از «الذین» در «صراط الذین» است و یا... درهرصورت به ماقبل تعلق دارد و از آن جدا نمی‌شود مگر به‌طور غیر اختیاری؛ بنابراین: آنچه وقف بر آن ناپسند است چیزهایى از قبیل وقف بر سر مبدل‌منه بدون بدل، موصوف بدون صفت، معطوف بدون عطف و مؤکد بدون تأکید است که شبیه آن را در کتاب «الوقف و الابتداء» همراه مثال و با شرح، ذکر کرده‌ام و ذکر موضوع در آن کتاب، از تکرار آن در اینجا بى‌نیاز مى‌سازد[۱۱].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب و منابع و نیز فهارس فنی احادیث و اخبار و اعلام در انتهای اثر ذکر شده است. مستندات و ارجاعات نویسنده در پاورقی‌های کتاب ذکر شده است.


    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص3؛ دانی، ابوعمرو، صفحه3
    2. ر.ک: همان، ص7؛ همان، ص7-6
    3. ر.ک: همان، ص7؛ همان، ص7
    4. ر.ک: همان، ص8؛ همان، ص8-7
    5. ر.ک: همان، ص10؛ همان، ص10-9
    6. ر.ک: پارچه‌باف دولتی، کریم؛ معافی، میثم، ص3
    7. ر.ک: همان؛ دانی، ابوعمرو عثمان بن سعید، ص12
    8. ر.ک: همان، ص4؛ متن کتاب، ص12
    9. ر.ک: متن کتاب، ص13؛ دانی، ابوعمرو عثمان بن سعید، ص14-13
    10. ر.ک: همان، ص14-13؛ همان، ص15-14
    11. ر.ک: همان، ص17؛ همان، ص22-21

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. دانی، ابوعمرو عثمان بن سعید، المكتفی في الوقف و الإبتدا في كتاب‌الله عزوجل، ترجمه کریم دولتی و صادق درودیان، تهران، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1382.
    3. پارچه‌باف دولتی، کریم؛ معافی، میثم، «تطبیق دیدگاه‌های مفسران با ابوعمرو دانی و الحسینی در وقف و ابتدا (بررسی موردی اختلافات در سوره مبارک شوری)»، پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز): مطالعات قرائت قرآن، بهار و تابستان 1394، شماره 4، صفحه 1 تا 15.

    وابسته‌ها