ذيل مرآة الزمان (دار الکتاب الإسلامي)

    از ویکی‌نور
    ذيل مرآة الزمان (دار الکتاب الإسلامي)
    ذيل مرآة الزمان (دار الکتاب الإسلامي)
    پدیدآورانوزارة التحقیقات الحکمیة و الأمور الثقافیة للحکومة الهندیة (مصحح) یونینی، موسی بن محمد (نويسنده)
    عنوان‌های دیگرمراه الزمان فی تاریخ الاعیان
    ناشردار الکتاب الإسلامي
    مکان نشرقاهره - مصر
    سال نشر1413 ق
    چاپ2
    موضوعاسلام - تاریخ

    ایوبیان - تاریخ

    کشورهای اسلامی - تاریخ
    زبانعربی
    تعداد جلد4
    کد کنگره
    ‏DS‎‏ ‎‏37‎‏/‎‏7‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏23‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ذيل مرآة الزمان، اثر شيخ قطب‌الدين موسى بن محمد يونينى (متوفى 726ق / 1326م)، تاريخ كشورهاى اسلامى بين سال‌هاى 654ق، تا 662ق، مى‌باشد كه به زبان عربى و در اوايل قرن هشتم هجرى، نوشته شده است.

    كتاب، به دليل دربرداشتن مرحله تاريخى مهمى از تاريخ كشورهاى اسلامى كه مصادف با حمله مغول به اين ممالك بوده و به تصوير كشيدن فجايع و خرابى‌هاى اين واقعه، از اهميت ويژه‌اى برخوردار است.

    ساختار

    كتاب، با مقدمه نويسنده آغاز شده و پس از آن، پيرامون وقايع تاريخى سال‌هاى 654 تا 662ق كشورهاى اسلامى، به‌صورت حولى (سال به سال) بحث كرده است.

    نويسنده در اين اثر، سعى نموده تا با الهام از كتاب تاريخ «مرآة الزمان» اثر جمال‌الدين عبدالرحمن بن جوزى، آن را خلاصه كرده و در برخى موارد مطالبى نيز به آن بيفزايد.

    وى در بيان وقايع تاريخى، به ذكر تمامى جزئيات آن واقعه پرداخته است؛ به‌عنوان مثال، وى در بيان واقعه آتش‌سوزى مسجد رسول‌الله(ص)، دقيقا به اين نكته اشاره دارد كه آتش از كدام ضلع مسجد آغاز شده، چگونه ادامه پيدا كرده و چه خساراتى به بارآورده است.[۱]

    از جمله ويژگى‌هاى اين اثر، آن است كه نويسنده در خلال گزارش وقايع تاريخى، شرح حال مختصرى از بزرگان و عالمانى كه در هر سال وفات يافته‌اند، ارائه نموده است.

    گزارش محتوا

    جلد اول، وقايع و حوادث سال‌هاى بين 654ق تا 662ق را در خود جاى داده است. نويسنده در ابتدا، به معرفى خليفه، امرا و حكام وى در نواحى مختلف مملكت اسلامى پرداخته است. در اين سال، المستعصم بالله ابواحمد عبدالله فرزند المستنصر بالله، خليفه مسلمين در بغداد بوده و صلاح‌الدين يوسف بن محمد، ملك شام و بلاد فراتيه، معزالدين ايبك تركمانى، ملك مصر و شهرهاى اطراف آن، ملك مغيث فتح‎الدين عمر بن ملك العادل سيف‌الدين ابى‌بكر بن ملك الكامل، حاكم كرك و شوبك و ملك الرحيم بدرالدين لؤلؤ اتابكى، حاكم موصل، شهرهاى اطراف آن، ميافارقين و ديار بكر بودند.[۲]

    همچنين حاكم «حماة الملك»، ناصرالدين محمد بن محمود بن محمد بن عمر بن شاهنشاه بوايوب بوده و حاكم «تل باشا»، «الرحبة»، «تدمر» و «زلوبيا»، ملك الاشرف مظفرالدين موسى بن ابراهيم شيركوه؛ حاكم «مدينه»، امير عزالدين ابومالك منيف بن شيحة بن قاسم حسينى؛ حاكم «مكه»، قتادة الحسنى؛ حاكم «ماردين»، ملك السعيد ابلغازى ارتقى؛ حاكم «يمن»، الملك المظفر شمس‌الدين يوسف بن عمر؛ حاكم «خراسان»، «ماوراءالنهر»، «خوارزم»، «خلاط»، «بلاد فارس» و اكثر نواحى شرق، شخصى به نام تتار و حاكم «روم»، سلطان ركن‌الدين و برادرش عزالدين بودند.[۳]

    در اين سال، زلزله عظيمى در مدينه، خرابى زيادى به بار آورده و همچنين آتش‌سوزى وسيعى در «حره»، در نزدیک ى‌هاى «قريظه» اتفاق افتاده است. نويسنده، در توصيف بزرگى و عظمت اين آتش‌سوزى، به اين نكته اشاره مى‌كند كه حتى مردم مدينه، قادر به ديدن شعله‌هاى اين آتش بوده‌اند.[۴]

    نويسنده مى‌گويد، در روز دوشنبه جمادى‌الآخر اين سال، صداى مهيبى، همانند صداى رعد را چندين مرتبه در شهر مدينه شنيده است.[۵]

    از ديگر وقايع اين سال كه نويسنده به ذكر جزئيات آن پرداخته، عبارت است از: مرگ ابراهيم بن اونبا بن عبدالله صوابى الامير مجاهدالدين والى دمشق و به ولايت رسيدن امير حسام‌الدين بن ابى على به جاى او؛ آتش گرفتن مسجد رسول‌الله(ص)؛ رسيدن پيكى از جانب ملك الناصر به نام كمال‌الدين عمر بن عديم به خدمت خليفه المستعصم بالله در شوال؛ مرگ عبدالعظيم بن عبدالواحد بن ظافر بن عبدالله بن محمد بن جعفر بن حسن ابومحمد عدوانى مصرى (متولد 589ق، در مصر)، معروف به ابن ابى الاصبع، يكى از شعراى معروف كه داراى تصانيف زيادى بود، در بيست و سوم شوال؛ مرگ عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن عبدالباقى بن محاسن، معروف به شيخ عمادالدين نحاس دمشقى در بيست و دوم صفر (وى يكى از فضلا و صلحا بوده و در محرم سال 572ق، در مصر متولد شده است.[۶]

    سال 655ق، در حالى آغاز شد كه خليفه و ملوك سابق، به ترتيب آنچه كه قبلا گفته شد، در حكومت خود باقى بودند. نويسنده در اين قسمت، ابتدا به بيان وقايع كوچك و بزرگى كه در اين سال اتفاق افتاده، از جمله: رفتن ملك العزيز بن ملك الناصر در ماه رمضان به نزد هلاكوخان؛ قتل ملك المعز؛ بركنارى تاج‌الدين ابن بنت الاعز از قضاوت قاهره و نصب بدرالدين سنجارى به جاى وى؛ دخول امير عزالدين ايبك در سيزدهم شوال به قاهره و... پرداخته و در ادامه، بزرگانى كه در اين سال، دار فانى را وداع كردند، نام برده است كه برخى از ايشان، عبارتند از:

    1. احمد بن مكى بن مسلم بن مكى بن خلف بن مسلم بن احمد بن محمد بن خضر بن قر بن عبدالواحد بن على بن غيلان كه از اعيان دمشق بود؛ وى در بيست و هفتم محرم، در دمشق وفات يافت و در باغ خود، دفن گرديد.[۷]
    2. اسماعيل بن عبدالله بن سعيد بن هبة الله بن محمد بن هبة الله بن ابى المجد عمادالدين بن باطيش موصلى كه فقيه شافعى و از اعيان و افاضل موصل بوده و در ششم محرم 575ق، به دنيا آمد. وى از حافظ بن ابى فرج بن جوزى، روايت نقل كرده است.[۸]
    3. ايبك بن عبدالله صالحى الملك المعز عزالدين، معروف به تركانى كه در ابتدا، بنده ملك الصالح نجم‌الدين بوده كه پدرش او را خريده و سپس به وى داده بود.[۹]
    4. عبدالحميد بن هبة الله بن محمد بن محمد بن حسين بن ابى‌الحديد ابوحامد عزالدين مداينى كه در روز شنبه ذى‌الحجه سال 586ق به دنيا آمد است. وى فقيه و اديبى فاضل بود و نويسنده به ابياتى كه منسوب به وى مى‌باشد، اشاره نموده است.[۱۰]
    5. عبدالرحمن بن ابى الفهم، ابومحمدتقى‌الدين يلدانى كه فردى صالح و محدث بود. وى در هشتم ربيع‌الاول همين سال، در دمشق وفات يافت.[۱۱]
    6. عبدالله بن محمد بن حسن بن عبدالله بن حسن بن عثمان ابومحمد بن ابى الوفاء بن ابى محمد بن ابى سعد نجم‌الدين بغدادى بادراتى كه در آخر محرم سال 594ق، به دنيا آمده و از محدثين بغداد، حلب، دمشق و مصر، روايت نقل كرده است.[۱۲]

    از جمله وقايعى كه براى سال 656ق ذكر شده است، عبارتند از: استيلاى اقوام مغول بر بغداد، ساير شهرهاى عراق و اكثر ممالك اسلامى كه همراه با خرابى شهرها و قتل عام وسيعى بوده است؛ ابقاى ركن‌الدين بن غياث‌الدين كيخسرو بر ولايت بلاد روم توسط هلاكوخان؛ وفات ابراهيم بن يحيى بن ابى المجد ابواسحاق سيوطى، فقيه شافعى كه در سال 570ق، به دنيا آمده بود؛ مرگ احمد بن اسعد بن حلوان، ابوالعباس نجم‌الدين، طبيب مشهور حاذق، معروف به ابن العاله و...[۱۳]

    از جمله بزرگانى كه در سال 657ق، وفات يافته و نويسنده، شرح حال مختصرى از آن‌ها به دست داده است، عبارتند از: محمد بن ملى بن محمد بن حسن بن عبدالله ابى عبدالله بهاءالدين قرشى دمشقى، معروف به ابن دجاجيه صالحى؛ مظفر بن محمد بن الياس بن عبدالرحمن بن على بن احمد بن عبدالله بن على ابى غالب نجم‌الدين انصارى دمشقى، معروف به ابن شيرجى؛ يوسف قمينى و ابوبكر بن ملك الاشرف ابى الفتح محمد بن سلطان صلاح‌الدين يوسف بن ايوب بن شاذى.[۱۴]

    نويسنده در جلد دوم، در ابتدا، مطالبى را كه به وقايع سال‌هاى 658ق تا 662ق افزوده، بيان كرده و در ادامه، به ذكر وقايع بين سال‌هاى 663ق تا 670ق، پرداخته است. از جمله وقايع مهمى كه در اين دوره تاريخ رخ داده است، عبارتند از: رفتن سپاهيان ملك الظاهر به قياسره؛ قتل حاكم مراكش؛ ساختن عمارت «جسر الغور» به امر ملك الظاهر؛ آمدن سفراى مغول به نزد ملك الظاهر و...[۱۵]

    احمد بن عبدالواحد بن مرى بن عبدالواحد؛ ايدم بن عبدالله الامير عزالدين حلى صالحى نجمى؛ سليمان بن داود بن موسك؛ عبدالمجيد بن ابى الفرج بن محمد؛ على بن افسيس بن ابى الفتح بن ابراهيم؛ ابوالحسن محى‌الدين ساوردى بعلبكى؛ يعقوب بن ابراهيم بن موسى و... از جمله افرادى هستند كه در اين جلد، شرح حالى از ايشان ارائه گرديده است.[۱۶]

    جلد سوم، با بيان وقايع سال 671ق آغاز و تا بيان حوادث سال 677ق، ادامه پيدا كرده است. از جمله وقايع مهم اين دوران، عبارت است از: استيلاى ملك الظاهر بر بقاياى قلاع اسماعيليه و عزل خواجه فخرالدين، وزير روم. برخى از بزرگانى كه شرح حالشان بيان شده، ابراهيم بن محمد بن هبة الله ابواسحاق خزاعى؛ احمد بن على بن حمير؛ عبدالرحيم بن محمد بن محمد بن يونس بن محمد بن منعة بن محمد؛ عبدالقاهر بن عبدالمغنى بن محمد بن ابى القاسم بن تيمية و عبدالرحمن بن عمر بن احمد بن هبة الله مى‌باشند.[۱۷]

    آخرين جلد، وقايع بين سال‌هاى 678ق تا 686ق را در خود جاى داده است. نام برخى از بزرگانى كه در اين جلد، شرح حال ايشان بيان شده، عبارت است از: اسحاق بن ابراهيم بن يحيى بن صفى‌الدين؛ عبدالله بن محمد ابوصلاح محى‌الدين قاضى القضات مصر كه به ابن عين‌الدوله معروف بود؛ عبدالله بن محمد ابى حسين معروف به ابن حكيم؛ عبدالعزيز بن عبدالمنعم بن على بن صيقل و...[۱۸]

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد و فهرست اعلام مذكور در جلد اول و دوم، در انتهاى جلد دوم و فهرست اعلام مذكور در جلد سوم و چهارم، در انتهاى جلد چهارم آمده است.

    در پاورقى‌ها، علاوه بر ذكر منابع، توضيحاتى پيرامون برخى از كلمات و اعلام مذكور در متن، ارائه شده است.

    پانويس


    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.