الگو:صفحهٔ اصلی/مقالهٔ برگزیده دوم: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱: خط ۱:
    <div class="boxTitle"><big>'''[[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|آیت‎الله میرزا محمدتقی شیرازی]]'''</big></div>
    <div class="boxTitle"><big>'''[[صهبای صفا]]'''</big></div>
    [[پرونده:NUR00083.jpg|بندانگشتی|شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|175px]]
    [[پرونده:NUR03913J1.jpg|بندانگشتی|صهبای صفا|175px]]


    '''محمدتقی بن محب‌علی شیرازی'''(۱۲۵۶-۱۳۳۸ق)، مشهور به '''میرزای دوم''' یا '''میرزای کوچک'''، از فقها و مراجع بزرگ شیعه، رهبر انقلاب بزرگ عراق ضد استعمار، صدور فتوای جهادیه و وجوب مبارزه با انگلستان
    '''صهباى صفا'''، از آثار گفتارى و نوشتارى [[جوادی آملی، عبدالله|آيت‌الله عبدالله جوادى آملى]] (متولد آمل، 1312ش) است كه نويسنده در آن، عظمت، حكمت‌ها و اسرار مناسك و آداب فريضه بزرگ الهى حج را به‌صورت تحليلى و مستند بيان كرده است.


    در سال ۱۲۵۶ق در شيراز به دنيا آمد. پدرش عالم صالح و عارف كامل ميرزا محب على شيرازى است.
    روش نويسنده در اين اثر، اجتهادى و تحليلى است و از كتاب و سنت و عقل براى توضيح مطالب بهره برده است.
    حج، همانند ديگر عبادت‌ها، آداب، سنن و فرايضى دارد كه بعضى از آنها ارشادى است، برخى مستحبى و دسته‌اى نيز واجب. همه اين آداب و سنن و فرايض براى تحصيل صفات ثبوتيه و پرهيز از صفات سلبيه است. انسان از آن جهت كه مظهر ذات اقدس اله و خليفة الرحمان است، داراى صفات ثبوتى و سلبى است. صفات نفسانى، صفات سلبى انسان است و صفات كمالى، صفات ثبوتى اوست. انسان موظف است كه هر صفت كمالى را تحصيل و هر آنچه از صفات نقصى است را از خود دفع كند. صفات سلبى و ثبوتى به‌صورت «تخليه» و «تحليه» ظهور مى‌كند؛ يعنى انسان، ابتدا بايد خود را از رذايل اخلاقى خالى كند و سپس به فضايل اخلاقى مزين سازد و جلوه جمال و جلال حق شود و حج يكى از بهترين اعمالى است كه اين امور را براى انسان تأمين مى‌كند. اگر كسى به اسرار حج آشنا نباشد و به حج برود، حج كامل انجام نداده و آن حجى كه ضيافت‌اللَّه است نصيب او نشده است. ممكن است صحيح باشد، ولى مقبول حق نباشد؛ زيرا روحِ شخص حج‌گزار به‌خاطر عدم آگاهى به اسرار حج، تعالى پيدا نكرده است.


    پس از وفات آیت‌الله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمد كاظم يزدى]]، آیت‌الله ميرزا محمدتقى شيرازى مرجع تقليد شيعيان جهان شد.  
    خاندان سالار شهيدان(س) از همان آغاز حركت خود از مدينه به مكه، قصد عمره مفرده داشتند و قصد حج تمتع نكردند؛ يعنى چنين نيست كه حسين بن على بن ابى‌طالب(س) به قصد حج تمتع عازم مكه گرديده و سپس در اثر فشار حكومت ننگين اموى، تمتع را به افراد تبديل كرده باشد؛ نه در روايات از اين بحث سخنى است و نه در فقه ما. فقط در مقاتل به اين مطلب اشاره شده است. بزرگان فقه ما نيز به اين نكته عنايت كرده‌اند كه: اين سخن نه ريشه حديثى دارد و نه ريشه فقهى. حسين بن على بن ابى‌طالب(ع) از ابتدا قصد عمره مفرده داشت. او به منى نرفت، ولى قربانى داد. فرزندش [[علی بن حسین(ع)، امام چهارم|امام سجاد]](س) در شام خود را چنين معرفى مى‌كند: «أنا ابن مكة و منى»؛ «من فرزند مكه و مِنايم». ما جان داديم. منى مال ماست. عرفات مال ماست. مكه از آنِ ماست. من فرزند زمزمم. زمزم و منى ارث من است. من وارث مكه‌ام. من وارث سرزمين عرفات و مشعر و منايم. بنابراين آمدن به سرزمين مِنى با جسم، خيلى مهم نيست. كسى كه پيشاپيش، جانش را فداى دوست كرد، او از منى و عرفات و... ارث مى‌برد


    آیت‌الله ميرزا محمدتقى شيرازى، فقيهى هوشمند و بيدار بود و مى دانست كه دولتهاى غربى و مخالفان اسلام بخصوص بريتانياى چپاولگر براى دستيابى به مقاصد شوم خويش و استعمار كشورهاى مسلمان، از اتحاد آنان سخت در بيم و هراسند و با تمام قوا سعى دارند بين آنان تفرقه بيندازند. وى با درك اين واقعيت، كوشش بسيارى كرد تا ميان سنى و شيعه اتحاد برقرار كند و نقشه‌هاى شوم استعمار را نقش بر آب سازد
    <div class="mw-ui-button">[[صهبای صفا|'''ادامه''']]</div>
     
    ميرزا گر چه در سن كهولت (88 سالگى) بود، ليكن روحيه‌اى بسيار عالى داست و آشكارا عليه انگلستان موضع گيرى می‌كرد.
     
    ارزشمندترين فعاليت سياسى آیت‌الله ميرزا محمدتقى شيرازى، رهبرى انقلاب بزرگ عراق در 1920 بود.
     
    از دیگر فعالیتهای سیاسی او ایجاد تشكيلاتى به نام «الجمعيه الاسلاميه» بود. هدف اين گروه مبارزه با قيموميت انگلستان و آزاد سازى عراق از سلطه اجانب بود.
     
    فتواى مشهور میرزای شیرازی که «فتواى دفاعيه» نام داشت، مجوزى رسمى براى نهضت مسلحانه مردم عراق شد.
     
    سرانجام این عالم بزرگ در حساس ترين و بحرانى ترين دوران انقلاب در زمانى كه اين نهضت مقدس احتياج شديدى به وجود وى داشت، بيمار شد و پس از اينكه بيمارى وى شدت پيدا كرد، در شب چهارشنبه سيزدهم ذيحجه 1338 ق درگذشت.
     
     
    <div class="mw-ui-button">[[شیرازی، محمدتقی بن محب‌علی|'''ادامه''']]</div>

    نسخهٔ ‏۱۸ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۰۶

    صهبای صفا

    صهباى صفا، از آثار گفتارى و نوشتارى آيت‌الله عبدالله جوادى آملى (متولد آمل، 1312ش) است كه نويسنده در آن، عظمت، حكمت‌ها و اسرار مناسك و آداب فريضه بزرگ الهى حج را به‌صورت تحليلى و مستند بيان كرده است.

    روش نويسنده در اين اثر، اجتهادى و تحليلى است و از كتاب و سنت و عقل براى توضيح مطالب بهره برده است. حج، همانند ديگر عبادت‌ها، آداب، سنن و فرايضى دارد كه بعضى از آنها ارشادى است، برخى مستحبى و دسته‌اى نيز واجب. همه اين آداب و سنن و فرايض براى تحصيل صفات ثبوتيه و پرهيز از صفات سلبيه است. انسان از آن جهت كه مظهر ذات اقدس اله و خليفة الرحمان است، داراى صفات ثبوتى و سلبى است. صفات نفسانى، صفات سلبى انسان است و صفات كمالى، صفات ثبوتى اوست. انسان موظف است كه هر صفت كمالى را تحصيل و هر آنچه از صفات نقصى است را از خود دفع كند. صفات سلبى و ثبوتى به‌صورت «تخليه» و «تحليه» ظهور مى‌كند؛ يعنى انسان، ابتدا بايد خود را از رذايل اخلاقى خالى كند و سپس به فضايل اخلاقى مزين سازد و جلوه جمال و جلال حق شود و حج يكى از بهترين اعمالى است كه اين امور را براى انسان تأمين مى‌كند. اگر كسى به اسرار حج آشنا نباشد و به حج برود، حج كامل انجام نداده و آن حجى كه ضيافت‌اللَّه است نصيب او نشده است. ممكن است صحيح باشد، ولى مقبول حق نباشد؛ زيرا روحِ شخص حج‌گزار به‌خاطر عدم آگاهى به اسرار حج، تعالى پيدا نكرده است.

    خاندان سالار شهيدان(س) از همان آغاز حركت خود از مدينه به مكه، قصد عمره مفرده داشتند و قصد حج تمتع نكردند؛ يعنى چنين نيست كه حسين بن على بن ابى‌طالب(س) به قصد حج تمتع عازم مكه گرديده و سپس در اثر فشار حكومت ننگين اموى، تمتع را به افراد تبديل كرده باشد؛ نه در روايات از اين بحث سخنى است و نه در فقه ما. فقط در مقاتل به اين مطلب اشاره شده است. بزرگان فقه ما نيز به اين نكته عنايت كرده‌اند كه: اين سخن نه ريشه حديثى دارد و نه ريشه فقهى. حسين بن على بن ابى‌طالب(ع) از ابتدا قصد عمره مفرده داشت. او به منى نرفت، ولى قربانى داد. فرزندش امام سجاد(س) در شام خود را چنين معرفى مى‌كند: «أنا ابن مكة و منى»؛ «من فرزند مكه و مِنايم». ما جان داديم. منى مال ماست. عرفات مال ماست. مكه از آنِ ماست. من فرزند زمزمم. زمزم و منى ارث من است. من وارث مكه‌ام. من وارث سرزمين عرفات و مشعر و منايم. بنابراين آمدن به سرزمين مِنى با جسم، خيلى مهم نيست. كسى كه پيشاپيش، جانش را فداى دوست كرد، او از منى و عرفات و... ارث مى‌برد