الگو:صفحهٔ اصلی/مقالهٔ برگزیده دوم: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱: خط ۱:
    <div class="boxTitle"><big>'''[[صهبای صفا]]'''</big></div>
    <div class="boxTitle"><big>'''[[غدیریه؛ چگونه باید علی را بشناسیم؟]]'''</big></div>
    [[پرونده:NUR03913J1.jpg|بندانگشتی|صهبای صفا|175px]]
    [[پرونده:NUR18935J1.jpg|بندانگشتی|غدیریه؛ چگونه باید علی را بشناسیم؟|175px]]


    '''صهباى صفا'''، از آثار گفتارى و نوشتارى [[جوادی آملی، عبدالله|آيت‌الله عبدالله جوادى آملى]] (متولد آمل، 1312ش) است كه نويسنده در آن، عظمت، حكمت‌ها و اسرار مناسك و آداب فريضه بزرگ الهى حج را به‌صورت تحليلى و مستند بيان كرده است.
    '''غديريه: چگونه بايد على را بشناسیم؟''' از آثار بانوى شاعر [[کاظمی، اقدس|اقدس كاظمى قمى]] متخلص به «مژگان» (متولد 1318ش) است كه در آن، واقعه سرنوشت‌ساز غدير را با زبان لطيف شعر ترسيم كرده است. مترجم سعى كرده است برگردانى دقيق و صحيح به‌دست دهد.


    روش نويسنده در اين اثر، اجتهادى و تحليلى است و از كتاب و سنت و عقل براى توضيح مطالب بهره برده است.
    كتاب حاضر از مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل: 1- متن عربى خطبه پيامبر اكرم(ص) در غدير خم سال دهم هجرى و ترجمه فارسى منثور و منظوم آن؛ 2- خطبه منظوم [[امام على(ع)|مولا على(ع)]] كه متن عربى همراه با ترجمه فارسى به صورت شعر است؛ و 3- مجموعه اشعار فارسى نويسنده تحت عناوين ذيل: غديريه، عيد غدير خم، يوم الغدير، على در خانه كعبه، كعبه زادگاه على، يا على و بشنو از نى) تشكيل شده است.
    حج، همانند ديگر عبادت‌ها، آداب، سنن و فرايضى دارد كه بعضى از آنها ارشادى است، برخى مستحبى و دسته‌اى نيز واجب. همه اين آداب و سنن و فرايض براى تحصيل صفات ثبوتيه و پرهيز از صفات سلبيه است. انسان از آن جهت كه مظهر ذات اقدس اله و خليفة الرحمان است، داراى صفات ثبوتى و سلبى است. صفات نفسانى، صفات سلبى انسان است و صفات كمالى، صفات ثبوتى اوست. انسان موظف است كه هر صفت كمالى را تحصيل و هر آنچه از صفات نقصى است را از خود دفع كند. صفات سلبى و ثبوتى به‌صورت «تخليه» و «تحليه» ظهور مى‌كند؛ يعنى انسان، ابتدا بايد خود را از رذايل اخلاقى خالى كند و سپس به فضايل اخلاقى مزين سازد و جلوه جمال و جلال حق شود و حج يكى از بهترين اعمالى است كه اين امور را براى انسان تأمين مى‌كند. اگر كسى به اسرار حج آشنا نباشد و به حج برود، حج كامل انجام نداده و آن حجى كه ضيافت‌اللَّه است نصيب او نشده است. ممكن است صحيح باشد، ولى مقبول حق نباشد؛ زيرا روحِ شخص حج‌گزار به‌خاطر عدم آگاهى به اسرار حج، تعالى پيدا نكرده است.


    خاندان سالار شهيدان(س) از همان آغاز حركت خود از مدينه به مكه، قصد عمره مفرده داشتند و قصد حج تمتع نكردند؛ يعنى چنين نيست كه حسين بن على بن ابى‌طالب(س) به قصد حج تمتع عازم مكه گرديده و سپس در اثر فشار حكومت ننگين اموى، تمتع را به افراد تبديل كرده باشد؛ نه در روايات از اين بحث سخنى است و نه در فقه ما. فقط در مقاتل به اين مطلب اشاره شده است. بزرگان فقه ما نيز به اين نكته عنايت كرده‌اند كه: اين سخن نه ريشه حديثى دارد و نه ريشه فقهى. حسين بن على بن ابى‌طالب(ع) از ابتدا قصد عمره مفرده داشت. او به منى نرفت، ولى قربانى داد. فرزندش [[علی بن حسین(ع)، امام چهارم|امام سجاد]](س) در شام خود را چنين معرفى مى‌كند: «أنا ابن مكة و منى»؛ «من فرزند مكه و مِنايم». ما جان داديم. منى مال ماست. عرفات مال ماست. مكه از آنِ ماست. من فرزند زمزمم. زمزم و منى ارث من است. من وارث مكه‌ام. من وارث سرزمين عرفات و مشعر و منايم. بنابراين آمدن به سرزمين مِنى با جسم، خيلى مهم نيست. كسى كه پيشاپيش، جانش را فداى دوست كرد، او از منى و عرفات و... ارث مى‌برد
    نويسنده در اين كتاب، نخست متن عربى خطبه پيامبر اكرم(ص) در روز غدير را به صورت قطعه‌قطعه آورده و بعد از هر قطعه، ترجمه فارسى را به صورت نثر و بعد از آن ترجمه فارسى منظوم را ارائه كرده است. اين ترجمه به صورت اجمالى بررسى شد و در نتيجه به نظر مى‌رسد كه ترجمه‌اى رسا و زيباست و با رعايت امانت انجام شده است. به عنوان مثال آغازين جملات اين خطبه چنين است و اين گونه به دو صورت نثر و نظم به فارسى ترجمه شده است: «حمد و ستايش پروردگارى را كه در عظمت يكتا، و در وحدانيت بى‌همتاست؛ سلطنت او با عظمت و در اداره امور خلايق مقتدر و به همه مخلوقات دانا و در همه‌جا حاضر و ناظر و قدرت او بر همه موجودات غالب است. بزرگى كه ازلى‌ست و ستوده‌اى كه زوال ندارد».


    <div class="mw-ui-button">[[صهبای صفا|'''ادامه''']]</div>
    {{شعر}}
    {{ب|''ستايش مى‌نمايم آن خدا را''|2=''به وحدت او ندارد هيچ همتا''}}
    {{ب|''كه سلطان عظيم اين جهان است''|2=''و عالم را به يكتايى نشان است ''}}
    {{ب|''خداوندى كه صاحب اقتدار است''|2=''كه مخلوقات ايشان بى‌شمار است ''}}
    {{ب|''به كار خلق در هر جاست ناظر''|2=''به هر امرى بُوَد ناظر و حاضر ''}}
    {{ب|''بُوَد غالب به موجودات عالم''|2=''جهان را هم ز قدرت كرد محكم ''}}
    {{ب|''خدايى كز ازل يابد تعالى''|2=''نشايد اين ستودن را زوالى''}}
    {{پایان شعر}}
     
    <div class="mw-ui-button">[[غدیریه؛ چگونه باید علی را بشناسیم؟|'''ادامه''']]</div>

    نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۲۳:۰۴

    غدیریه؛ چگونه باید علی را بشناسیم؟

    غديريه: چگونه بايد على را بشناسیم؟ از آثار بانوى شاعر اقدس كاظمى قمى متخلص به «مژگان» (متولد 1318ش) است كه در آن، واقعه سرنوشت‌ساز غدير را با زبان لطيف شعر ترسيم كرده است. مترجم سعى كرده است برگردانى دقيق و صحيح به‌دست دهد.

    كتاب حاضر از مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل: 1- متن عربى خطبه پيامبر اكرم(ص) در غدير خم سال دهم هجرى و ترجمه فارسى منثور و منظوم آن؛ 2- خطبه منظوم مولا على(ع) كه متن عربى همراه با ترجمه فارسى به صورت شعر است؛ و 3- مجموعه اشعار فارسى نويسنده تحت عناوين ذيل: غديريه، عيد غدير خم، يوم الغدير، على در خانه كعبه، كعبه زادگاه على، يا على و بشنو از نى) تشكيل شده است.

    نويسنده در اين كتاب، نخست متن عربى خطبه پيامبر اكرم(ص) در روز غدير را به صورت قطعه‌قطعه آورده و بعد از هر قطعه، ترجمه فارسى را به صورت نثر و بعد از آن ترجمه فارسى منظوم را ارائه كرده است. اين ترجمه به صورت اجمالى بررسى شد و در نتيجه به نظر مى‌رسد كه ترجمه‌اى رسا و زيباست و با رعايت امانت انجام شده است. به عنوان مثال آغازين جملات اين خطبه چنين است و اين گونه به دو صورت نثر و نظم به فارسى ترجمه شده است: «حمد و ستايش پروردگارى را كه در عظمت يكتا، و در وحدانيت بى‌همتاست؛ سلطنت او با عظمت و در اداره امور خلايق مقتدر و به همه مخلوقات دانا و در همه‌جا حاضر و ناظر و قدرت او بر همه موجودات غالب است. بزرگى كه ازلى‌ست و ستوده‌اى كه زوال ندارد».

    ستايش مى‌نمايم آن خدا رابه وحدت او ندارد هيچ همتا
    كه سلطان عظيم اين جهان استو عالم را به يكتايى نشان است
    خداوندى كه صاحب اقتدار استكه مخلوقات ايشان بى‌شمار است
    به كار خلق در هر جاست ناظربه هر امرى بُوَد ناظر و حاضر
    بُوَد غالب به موجودات عالمجهان را هم ز قدرت كرد محكم
    خدايى كز ازل يابد تعالىنشايد اين ستودن را زوالى