مولانا و حکایات نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

    جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
    جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ه‌های')
    خط ۵۰: خط ۵۰:
    مولانا و حکایات نبوی، کتابی است که صرفاً به حکایات پیامبر اسلام از منظر مولانا در کتاب مثنوی می‌پردازد. استخراج و تنظیم دقیق آن در این موضوعِ خاص کاری ارزشمند است که به این شکل و با استقلال کامل بدون سابقه بوده و ابتکاری است که توجّه را به نویسنده جلب می‌کند، خاصّه با توضیحات و اشاراتی که در پاورقی هر صفحه وجود دارد نشان از آن است که کتاب تنها یک روایت و یا گزارش و استخراج ساده نیست، بلکه کاری علمی‌و تخصّصی است که قهراً از هر کسی بر نمی‌آمده، زیرا برای این کار اشرافی بر متن مثنوی لازم است تا چنین امری حاصل شود و نویسنده که خود از مولوی شناسان مسلّم و مثنوی پژوهان شهیر این روزگاراست که تصحیح نوینی از [[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]] نیز از او در دست است بانضمام کار درخشان و ماندگاری که در احادیث مثنوی تحت عنوان [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]] از خود بجا گذاشته نشان می‌دهد که کتاب مولانا و حکایات نبوی نیز اثری است عالمانه و دقیق که با پشتوانه‌ای عالی و معرفت شناسانه حاصل شده است. ضمن این که دو کار ارزشمند دیگر نویسنده که این اثر را کامل می‌کند نیز نباید مورد غفلت قرار بگیرد، یکی [[آیات مثنوی معنوی]] و یکی هم [[مصحف خاموشان]] که هر دو تسلّط این استاد مولوی شناس را هم به آثار [[مولانا]] نشان می‌دهد و هم به [[قرآن کریم]]. و از آنجا که حکایات نبوی برخی در قرآن است و برخی در دل احادیث و تاریخ، کسی که به جمع و تدوین چنین کاری اهتمام می‌کند بدون تجربه و تخصّص در ادبیات، قرآن شناسی، علم الحدیث، تاریخ اسلام و پیامبر، و نیز آشنایی کامل با [[مولوی]] و کتاب [[مثنوی]] ممکن و میسّر نیست. این است که این کتاب را در عین سادگی بسیار علمی‌و کارشناسانه نشان می‌دهد.
    مولانا و حکایات نبوی، کتابی است که صرفاً به حکایات پیامبر اسلام از منظر مولانا در کتاب مثنوی می‌پردازد. استخراج و تنظیم دقیق آن در این موضوعِ خاص کاری ارزشمند است که به این شکل و با استقلال کامل بدون سابقه بوده و ابتکاری است که توجّه را به نویسنده جلب می‌کند، خاصّه با توضیحات و اشاراتی که در پاورقی هر صفحه وجود دارد نشان از آن است که کتاب تنها یک روایت و یا گزارش و استخراج ساده نیست، بلکه کاری علمی‌و تخصّصی است که قهراً از هر کسی بر نمی‌آمده، زیرا برای این کار اشرافی بر متن مثنوی لازم است تا چنین امری حاصل شود و نویسنده که خود از مولوی شناسان مسلّم و مثنوی پژوهان شهیر این روزگاراست که تصحیح نوینی از [[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]] نیز از او در دست است بانضمام کار درخشان و ماندگاری که در احادیث مثنوی تحت عنوان [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]] از خود بجا گذاشته نشان می‌دهد که کتاب مولانا و حکایات نبوی نیز اثری است عالمانه و دقیق که با پشتوانه‌ای عالی و معرفت شناسانه حاصل شده است. ضمن این که دو کار ارزشمند دیگر نویسنده که این اثر را کامل می‌کند نیز نباید مورد غفلت قرار بگیرد، یکی [[آیات مثنوی معنوی]] و یکی هم [[مصحف خاموشان]] که هر دو تسلّط این استاد مولوی شناس را هم به آثار [[مولانا]] نشان می‌دهد و هم به [[قرآن کریم]]. و از آنجا که حکایات نبوی برخی در قرآن است و برخی در دل احادیث و تاریخ، کسی که به جمع و تدوین چنین کاری اهتمام می‌کند بدون تجربه و تخصّص در ادبیات، قرآن شناسی، علم الحدیث، تاریخ اسلام و پیامبر، و نیز آشنایی کامل با [[مولوی]] و کتاب [[مثنوی]] ممکن و میسّر نیست. این است که این کتاب را در عین سادگی بسیار علمی‌و کارشناسانه نشان می‌دهد.


    از آدرس ذیل ابیات که حکایات نبوی است چنین بر می‌آید که تمام شش دفتر مثنوی مورد توجّه بوده و گزینشی در کار نبوده است. تتبّعی کامل در تمام داستانهای پیامبر از آغاز دفتر نخست تا انتهای دفتر ششم در دستور کار قرار گرفته است، این است که چیزی از این بابت فراموش نشده و جای خالی ندارد. تمام حکایات به ترتیب دفترهای ششگانه استخراج و آنچه که باید تقریر شده است. در واقع این کتاب بخش مستقلی از مثنوی است که هیچ حاشیه‌ای ندارد و منحصراً به شخص پیامبر اختصاص دارد و حکایات او را بازگو می‌کند. آنچه که مسلّم است مولانا و نویسنده هر دو اعتقادات خود را در این کار به نمایش گذاشته‌اند، مولانا به نوعی و نویسنده نیز به نوعی دیگر. در این زمان که اغلب از مولانا رقص و سماع و عشقی نفسانی را جستجو می‌کنند استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] شاید تنها کسی است که با دیانت و تدیّن مولانا کار دارد، از این است که [[مولانا]] را با وفور آیاتی که در ذهن و ضمیر دارد و نشانه های آن را در [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] قرار داده و یا علاقه‌ای که به اخبار و احادیث و سنّت نبوی دارد که [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] را از آن سرشار کرده است مورد شناسائی قرار می‌دهد و همین گونه نیز او را به دیگران می‌شناساند و چنین بیان می‌کند که اگر [[مولانا]] را از قرآن و سنّت نبوی و پیامبر خدا جدا کنیم او می‌تواند هر کسی باشد غیر از مولانای واقعی.   
    از آدرس ذیل ابیات که حکایات نبوی است چنین بر می‌آید که تمام شش دفتر مثنوی مورد توجّه بوده و گزینشی در کار نبوده است. تتبّعی کامل در تمام داستانهای پیامبر از آغاز دفتر نخست تا انتهای دفتر ششم در دستور کار قرار گرفته است، این است که چیزی از این بابت فراموش نشده و جای خالی ندارد. تمام حکایات به ترتیب دفترهای ششگانه استخراج و آنچه که باید تقریر شده است. در واقع این کتاب بخش مستقلی از مثنوی است که هیچ حاشیه‌ای ندارد و منحصراً به شخص پیامبر اختصاص دارد و حکایات او را بازگو می‌کند. آنچه که مسلّم است مولانا و نویسنده هر دو اعتقادات خود را در این کار به نمایش گذاشته‌اند، مولانا به نوعی و نویسنده نیز به نوعی دیگر. در این زمان که اغلب از مولانا رقص و سماع و عشقی نفسانی را جستجو می‌کنند استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] شاید تنها کسی است که با دیانت و تدیّن مولانا کار دارد، از این است که [[مولانا]] را با وفور آیاتی که در ذهن و ضمیر دارد و نشانه‌های آن را در [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] قرار داده و یا علاقه‌ای که به اخبار و احادیث و سنّت نبوی دارد که [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] را از آن سرشار کرده است مورد شناسائی قرار می‌دهد و همین گونه نیز او را به دیگران می‌شناساند و چنین بیان می‌کند که اگر [[مولانا]] را از قرآن و سنّت نبوی و پیامبر خدا جدا کنیم او می‌تواند هر کسی باشد غیر از مولانای واقعی.   


    نویسنده در مقدّمه می‌نویسد: رسول خاتم، برترِ اولاد آدم، نور زمین و سماء، آخرین فرستاده‌ی خدا، حبیب و محبوب خدا، حضرت محمّد مصطفی(ص) در نظر حکیمان و عارفان و دیگر ارباب معرفت، انسانی ویژه و خاص است که در  جهان خلقت کسی همتا و همپای او نبوده، نیست و نخواهد بود. بر طبق قاعده‌ی اهل معرفت، جهان هستی محض خاطر ارزشمند او پدیدار گشته و هستی در واقع طفیل وجود اوست. سعادت هر فرد نیز در گرو ارادت اوست. حدیث «لولاک لما خلقت الافلاک» نیز نشانه‌ای از این اعتقاد ژرف و عمیق عارفانه است.  
    نویسنده در مقدّمه می‌نویسد: رسول خاتم، برترِ اولاد آدم، نور زمین و سماء، آخرین فرستاده‌ی خدا، حبیب و محبوب خدا، حضرت محمّد مصطفی(ص) در نظر حکیمان و عارفان و دیگر ارباب معرفت، انسانی ویژه و خاص است که در  جهان خلقت کسی همتا و همپای او نبوده، نیست و نخواهد بود. بر طبق قاعده‌ی اهل معرفت، جهان هستی محض خاطر ارزشمند او پدیدار گشته و هستی در واقع طفیل وجود اوست. سعادت هر فرد نیز در گرو ارادت اوست. حدیث «لولاک لما خلقت الافلاک» نیز نشانه‌ای از این اعتقاد ژرف و عمیق عارفانه است.