أخبار الوافدات من النساء علی معاوية بن أبي‌سفيان: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' های ' به '‌های ')
    جز (جایگزینی متن - '= ' به '=')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
     
    (۴۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    <div class='wikiInfo'>
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    [[پرونده:NUR14275J1.jpg|بندانگشتی|أخبار الوافدات من النساء علی معاویة بن أبي سفیان]]
    | تصویر =NUR14275J1.jpg
    {| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
    | عنوان =أخبار الوافدات من النساء علی معاویة بن أبيسفیان
    |+ |
    | عنوان‌های دیگر =
    |-
    | پدیدآوران =
    ! نام کتاب!! data-type='bookName'|أخبار الوافدات من النساء علی معاویة بن أبي سفیان
    [[شهابی، سکینه]] (محقق)
    |-
    [[ضبی، عباس بن بکار]] (نویسنده)
    |نام‌های دیگر کتاب
    | زبان =عربی
    |data-type='otherBookNames'|
    | کد کنگره =‏DS‎‏ ‎‏238‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏الف‎‏2‎‏*
    |-
    | موضوع =
    |پدیدآورندگان
    معاویه بن ابی‌سفیان، خلیفه اموی، 20 قبل از هجرت - 60ق.
    |data-type='authors'|[[شهابی، سکینه]] (محقق)
    | ناشر =
    مؤسسة الرسالة
    | مکان نشر =بیروت - لبنان
    | سال نشر =1403 ق یا 1983 م
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE14275AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =14275
    | کتابخوان همراه نور =14275
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پیش از =
    }}
    '''اخبار الوافدات من النساء على معاویه بن ابى سفيان''' تأليف [[عباس بن بكار ضبى]] (129-222ق) با تحقيق [[شهابی، سکینه|سكينه شهابى]] به زبان عربى منتشر شده است. موضوع کتاب ذكر اخبار بانوانى است كه به جهت ارائه شكايت و يا در مجالس عمومى و مانند آن با معاویه ملاقات كرده و به افشاگرى نسبت به حكومت ظالمانه او پرداخته‌اند.


    [[ضبی، عباس بن بکار]] (نويسنده)
    ==ساختار==
    |-
    کتاب، شامل یک مقدمه از محقق<ref>[https://noorlib.ir/book/view/14275?pageNumber=5&viewType=html ر.ک: مقدمه، ص 5]</ref> و متن کتاب شامل شانزده روايت مى‌باشد.
    |زبان
    مؤلف در ابتدا نام بانویى را كه با معاویه ملاقات داشته بيان نموده، سند خبر مذكور را آورده و سپس متن خبر را ذكر كرده است. وى تنها متن راویت را آورده است و هيچ‌گونه شرح يا توضيحى در مورد آن نداده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/14275?pageNumber=5&viewType=html ر.ک: همان، ص5]</ref>.
    |data-type='language'|عربی
    |-
    |کد کنگره
    |data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏DS‎‏ ‎‏238‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏الف‎‏2‎‏*
    |-
    |موضوع
    |data-type='subject'|معاویه بن ابیسفیان، خلیفه اموی، 20 قبل از هجرت - 60ق.
    |-
    |ناشر
    |data-type='publisher'|مؤسسة الرسالة
    |-
    |مکان نشر
    |data-type='publishPlace'|بیروت - لبنان
    |-
    |سال نشر
    |data-type='publishYear'| 1403 هـ.ق یا 1983 م
    |-class='articleCode'
    |کد اتوماسیون
    |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE14275AUTOMATIONCODE
    |}
    </div>
     
     
    == معرفى اجمالى==
     
     
    «اخبار الوافدات من النساء على معاويه بن ابى سفيان» تأليف [[عباس بن بكار ضبى]] (129-222ق) با تحقيق سكينه شهابى به زبان عربى منتشر شده است. موضوع کتاب ذكر اخبار بانوانى است كه به جهت ارائه شكايت و يا در مجالس عمومى و مانند آن با معاويه ملاقات كرده و به افشاگرى نسبت به حكومت ظالمانه او پرداخته‌اند.
     
    == ساختار==
     
     
    کتاب، شامل يك مقدمه از محقق و متن کتاب شامل شانزده روايت مى‌باشد.
     
    مؤلف در ابتدا نام بانويى را كه با معاويه ملاقات داشته بيان نموده، سند خبر مذكور را آورده و سپس متن خبر را ذكر كرده است. وى تنها متن راويت را آورده است و هيچ‌گونه شرح يا توضيحى در مورد آن نداده است.
     
    == گزارش محتوا==
     
     
    محقق در مقدمه‌اش بر کتاب پيرامون موضوع، عنوان، شرح حال مؤلف، نسخ خطى و نسبت کتاب به مؤلف مطالبى را ارائه كرده است.
     
    اين کتاب از آن جهت حائز اهميت است كه از ديدگاه مردم و به‌ويژه بانوان نسبت به حكومت غاصبانه معاويه و جايگاه اميرالمؤمنين در اذهان عرب آن مقطع تاريخى را بر ما روشن مى‌نمايد.
     
    به عنوان نمونه خبر دوازدهم ملاقات سوده دختر عماره همدانى با معاويه را متذكر مى‌شويم:
     
    «پس از شهادت [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] سوده همدانى به خاطر شكايت از والى معاويه، بسر بن اركاة، نزد معاويه رفت. زمانى كه معاويه وى را شناخت، به خاطر يادآورى گذشته و تحقير وى، خطاب به او گفت: آيا تو همان كسى نيستى كه در تشجيع برادرانت در جنگ صفّين شعر مى‌خواندى و آن‌ها را تحريك مى‌كردى؟ سپس اشعار وى را خواند.
     
    سوده گفت: آرى، اى معاويه! من اين سخنان را گفتم و شايسته من نيست كه از حقيقت روى‌گردان شوم و به دروغ متوسّل گردم.
     
    معاويه پرسيد: چه چيزى تو را واداشت تا اين سخنان را بگويى؟
     
    سوده پاسخ داد: چون عاشق و دوستدار على(ع) هستم و از حق و حقيقت پيروى مى‌كنم. پس از آن، معاويه از وى خواست تا علت حضور خود را در آنجا بيان كند.سوده گفت: اى معاويه! تو سرور مردم شده‌اى و اموالشان را به دست گرفته‌اى و خداوند از تو درباره مسائل ما و آنچه از حق ما بر تو واجب گردانده است، بازخواست خواهد كرد.
     
    اما بايد بدانى شخصى كه پيوسته مى‌خواهد در قدرت با تو برابرى كند، ما را چون خوشه گندم درو شده تباه كرده و قلع و قمع نموده و خفيف و خوارمان ساخته است. او بسر بن أرطاة است كه به شهر ما وارد شده، مردان ما را كشته و دارايى‌هايمان را به غارت برده است. اگر او را عزل كنى، ما آرام خواهيم بود، و گرنه به تو نشان خواهيم داد!
     
    معاويه در مقابل اين تهديد سوده آرام ننشست و پاسخ داد: آيا مرا از قبيله‌ات مى‌ترسانى و به قيام تهديد مى‌كنى؟ تو را با وضع دردناكى از همين‌جا به سوى بسر بن ارطاة مى‌فرستم تا حكم خود را بر تو جارى سازد و هر آنچه مى‌خواهد انجام دهد.
     
    در اين هنگام، سوده سرش را پايين انداخت و گريست. سپس سرش را بلند كرد و دو بيت در رثاى [[امام على(ع)]]سرود. معاويه پس از شنيدن اين اشعار، پرسيد: كسى كه اين چنين او را توصيف مى‌كنى، كيست؟
     
    سوده پاسخ داد: او اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب(ع) است.
     
    معاويه پرسيد: درباره على(ع) چه مى‌دانى و چقدر او را مى‌شناسى؟
     
    سوده پاسخ داد: مشابه همين صحنه در زمان خلافت على بن ابى طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از يك كارگزار، به مركز حكومت علوى مراجعه كرديم. من به عنوان نماينده قوم خود حركت كردم تا شكايت به محكمه [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] ببرم. وقتى وارد منزل [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] شدم، ديدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من كرد و فرمود: حاجتى دارى؟ من هم ماجراى ظلم و ستم آن مرد را براى امام(ع) تعريف كردم. امام وقتى موضوع را شنيد، گريست و فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه من و اينان باش كه من كارگزارانم را به ستم‌كارى و اهمال در حقوق مردم وادار نكرده‌ام. آن‌گاه قطعه پوستى از جيب خود درآورد و پس از ذكر آياتى از سوره هود، خطاب به كارگزار خود چنين فرمود: وقتى نامه‌ام را دريافت كردى، هر چه از حقوق مردم در دست دارى نگهدار تا كسى را بفرستم كه از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام.
     
    سوده در ادامه گفت: امام اين نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.»
     
    == وضعيت کتاب==


    ==گزارش محتوا==
    محقق در مقدمه‌اش بر کتاب پيرامون موضوع، عنوان<ref>[https://noorlib.ir/book/view/14275?pageNumber=5&viewType=html ر.ک: همان، ص5]</ref>، شرح حال مؤلف<ref>[https://noorlib.ir/book/view/14275?pageNumber=10&viewType=html ر.ک: همان، ص10]</ref>، نسخ خطى و نسبت کتاب به مؤلف<ref>[https://noorlib.ir/book/view/14275?pageNumber=11&viewType=html ر.ک: همان، ص11]</ref> مطالبى را ارائه كرده است.
    اين کتاب از آن جهت حائز اهمیت است كه از ديدگاه مردم و به‌ویژه بانوان نسبت به حكومت غاصبانه معاویه و جايگاه امیرالمؤمنين در اذهان عرب آن مقطع تاريخى را بر ما روشن مى‌نمايد.
    به عنوان نمونه خبر دوازدهم ملاقات سوده دختر عماره همدانى با معاویه را متذكر مى‌شویم:
    «پس از شهادت [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] سوده همدانى به خاطر شكايت از والى معاویه، بسر بن اركاة، نزد معاویه رفت. زمانى كه معاویه وى را شناخت، به خاطر يادآورى گذشته و تحقير وى، خطاب به او گفت: آيا تو همان كسى نيستى كه در تشجيع برادرانت در جنگ صفّين شعر مى‌خواندى و آن‌ها را تحریک مى‌كردى؟ سپس اشعار وى را خواند.
    سوده گفت: آرى، اى معاویه! من این سخنان را گفتم و شايسته من نيست كه از حقيقت روى‌گردان شوم و به دروغ متوسّل گردم.
    معاویه پرسيد: چه چيزى تو را واداشت تا این سخنان را بگویى؟
    سوده پاسخ داد: چون عاشق و دوستدار على(ع) هستم و از حق و حقيقت پيروى مى‌كنم. پس از آن، معاویه از وى خواست تا علت حضور خود را در آنجا بيان كند.سوده گفت: اى معاویه! تو سرور مردم شده‌اى و اموالشان را به دست گرفته‌اى و خداوند از تو درباره مسائل ما و آنچه از حق ما بر تو واجب گردانده است، بازخواست خواهد كرد.
    اما بايد بدانى شخصى كه پيوسته مى‌خواهد در قدرت با تو برابرى كند، ما را چون خوشه گندم درو شده تباه كرده و قلع و قمع نموده و خفيف و خوارمان ساخته است. او بسر بن أرطاة است كه به شهر ما وارد شده، مردان ما را كشته و دارایى‌هایمان را به غارت برده است. اگر او را عزل كنى، ما آرام خواهيم بود، و گرنه به تو نشان خواهيم داد!
    معاویه در مقابل این تهديد سوده آرام ننشست و پاسخ داد: آيا مرا از قبيله‌ات مى‌ترسانى و به قيام تهديد مى‌كنى؟ تو را با وضع دردناكى از همین‌جا به سوى بسر بن ارطاة مى‌فرستم تا حكم خود را بر تو جارى سازد و هر آنچه مى‌خواهد انجام دهد.
    در این هنگام، سوده سرش را پايين انداخت و گريست. سپس سرش را بلند كرد و دو بيت در رثاى [[امام على(ع)]]سرود. معاویه پس از شنيدن این اشعار، پرسيد: كسى كه این چنين او را توصيف مى‌كنى، كيست؟
    سوده پاسخ داد: او امیرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب(ع) است.
    معاویه پرسيد: درباره على(ع) چه مى‌دانى و چقدر او را مى‌شناسى؟
    سوده پاسخ داد: مشابه همین صحنه در زمان خلافت على بن ابى طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از یک كارگزار، به مركز حكومت علوى مراجعه كرديم. من به عنوان نماينده قوم خود حركت كردم تا شكايت به محكمه [[امام على(ع)|امیرالمؤمنين(ع)]] ببرم. وقتى وارد منزل [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] شدم، ديدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من كرد و فرمود: حاجتى دارى؟ من هم ماجراى ظلم و ستم آن مرد را برای امام(ع) تعريف كردم. امام وقتى موضوع را شنيد، گريست و فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه من و اينان باش كه من كارگزارانم را به ستم‌كارى و اهمال در حقوق مردم وادار نكرده‌ام. آن‌گاه قطعه پوستى از جيب خود درآورد و پس از ذكر آياتى از سوره هود، خطاب به كارگزار خود چنين فرمود: وقتى نامه‌ام را دريافت كردى، هر چه از حقوق مردم در دست دارى نگهدار تا كسى را بفرستم كه از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام.
    سوده در ادامه گفت: امام این نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/14275?pageNumber=67&viewType=html ر.ک: متن، ص67]</ref>»
    ==وضعيت کتاب==


    فهرست مطالب، اشعار، اعلام، رجال، اماكن و اقوام در آخر کتاب بيان شده است. محقق کتاب با بررسى نسخه‌هاى کتاب و منابع ديگر اختلافات نسخ و روايات را در پاورقى متذكر شده است.
    فهرست مطالب، اشعار، اعلام، رجال، اماكن و اقوام در آخر کتاب بيان شده است. محقق کتاب با بررسى نسخه‌هاى کتاب و منابع ديگر اختلافات نسخ و روايات را در پاورقى متذكر شده است.
    ==پانويس ==
    <references />


    == منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
     
     
    مقدمه و متن کتاب.
    مقدمه و متن کتاب.
     
    ==وابسته‌ها==
     
    {{وابسته‌ها}}
    == پیوندها ==
    [[أخبار الوافدين من الرجال من أهل البصرة و الكوفة علی معاوية بن أبي‌سفيان]]
    [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/18135 مطالعه کتاب أخبار الوافدات من النساء علی معاویة بن أبي سفیان در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده: تاریخ (عمومی)]]
    [[رده: تاریخ (عمومی)]]
    [[رده: تاریخ آسیا]]
    [[رده: تاریخ آسیا]]
    [[رده: تاریخ شبه جزیره]]
    [[رده: تاریخ شبه جزیره]]
    [[رده:بهمن (1400)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۲۴

    أخبار الوافدات من النساء علی معاویة بن أبيسفیان
    أخبار الوافدات من النساء علی معاوية بن أبي‌سفيان
    پدیدآورانشهابی، سکینه (محقق) ضبی، عباس بن بکار (نویسنده)
    ناشرمؤسسة الرسالة
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1403 ق یا 1983 م
    چاپ1
    موضوعمعاویه بن ابی‌سفیان، خلیفه اموی، 20 قبل از هجرت - 60ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏DS‎‏ ‎‏238‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏الف‎‏2‎‏*
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    اخبار الوافدات من النساء على معاویه بن ابى سفيان تأليف عباس بن بكار ضبى (129-222ق) با تحقيق سكينه شهابى به زبان عربى منتشر شده است. موضوع کتاب ذكر اخبار بانوانى است كه به جهت ارائه شكايت و يا در مجالس عمومى و مانند آن با معاویه ملاقات كرده و به افشاگرى نسبت به حكومت ظالمانه او پرداخته‌اند.

    ساختار

    کتاب، شامل یک مقدمه از محقق[۱] و متن کتاب شامل شانزده روايت مى‌باشد. مؤلف در ابتدا نام بانویى را كه با معاویه ملاقات داشته بيان نموده، سند خبر مذكور را آورده و سپس متن خبر را ذكر كرده است. وى تنها متن راویت را آورده است و هيچ‌گونه شرح يا توضيحى در مورد آن نداده است[۲].

    گزارش محتوا

    محقق در مقدمه‌اش بر کتاب پيرامون موضوع، عنوان[۳]، شرح حال مؤلف[۴]، نسخ خطى و نسبت کتاب به مؤلف[۵] مطالبى را ارائه كرده است. اين کتاب از آن جهت حائز اهمیت است كه از ديدگاه مردم و به‌ویژه بانوان نسبت به حكومت غاصبانه معاویه و جايگاه امیرالمؤمنين در اذهان عرب آن مقطع تاريخى را بر ما روشن مى‌نمايد. به عنوان نمونه خبر دوازدهم ملاقات سوده دختر عماره همدانى با معاویه را متذكر مى‌شویم: «پس از شهادت حضرت على(ع) سوده همدانى به خاطر شكايت از والى معاویه، بسر بن اركاة، نزد معاویه رفت. زمانى كه معاویه وى را شناخت، به خاطر يادآورى گذشته و تحقير وى، خطاب به او گفت: آيا تو همان كسى نيستى كه در تشجيع برادرانت در جنگ صفّين شعر مى‌خواندى و آن‌ها را تحریک مى‌كردى؟ سپس اشعار وى را خواند. سوده گفت: آرى، اى معاویه! من این سخنان را گفتم و شايسته من نيست كه از حقيقت روى‌گردان شوم و به دروغ متوسّل گردم. معاویه پرسيد: چه چيزى تو را واداشت تا این سخنان را بگویى؟ سوده پاسخ داد: چون عاشق و دوستدار على(ع) هستم و از حق و حقيقت پيروى مى‌كنم. پس از آن، معاویه از وى خواست تا علت حضور خود را در آنجا بيان كند.سوده گفت: اى معاویه! تو سرور مردم شده‌اى و اموالشان را به دست گرفته‌اى و خداوند از تو درباره مسائل ما و آنچه از حق ما بر تو واجب گردانده است، بازخواست خواهد كرد. اما بايد بدانى شخصى كه پيوسته مى‌خواهد در قدرت با تو برابرى كند، ما را چون خوشه گندم درو شده تباه كرده و قلع و قمع نموده و خفيف و خوارمان ساخته است. او بسر بن أرطاة است كه به شهر ما وارد شده، مردان ما را كشته و دارایى‌هایمان را به غارت برده است. اگر او را عزل كنى، ما آرام خواهيم بود، و گرنه به تو نشان خواهيم داد! معاویه در مقابل این تهديد سوده آرام ننشست و پاسخ داد: آيا مرا از قبيله‌ات مى‌ترسانى و به قيام تهديد مى‌كنى؟ تو را با وضع دردناكى از همین‌جا به سوى بسر بن ارطاة مى‌فرستم تا حكم خود را بر تو جارى سازد و هر آنچه مى‌خواهد انجام دهد. در این هنگام، سوده سرش را پايين انداخت و گريست. سپس سرش را بلند كرد و دو بيت در رثاى امام على(ع)سرود. معاویه پس از شنيدن این اشعار، پرسيد: كسى كه این چنين او را توصيف مى‌كنى، كيست؟ سوده پاسخ داد: او امیرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب(ع) است. معاویه پرسيد: درباره على(ع) چه مى‌دانى و چقدر او را مى‌شناسى؟ سوده پاسخ داد: مشابه همین صحنه در زمان خلافت على بن ابى طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از یک كارگزار، به مركز حكومت علوى مراجعه كرديم. من به عنوان نماينده قوم خود حركت كردم تا شكايت به محكمه امیرالمؤمنين(ع) ببرم. وقتى وارد منزل حضرت على(ع) شدم، ديدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من كرد و فرمود: حاجتى دارى؟ من هم ماجراى ظلم و ستم آن مرد را برای امام(ع) تعريف كردم. امام وقتى موضوع را شنيد، گريست و فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه من و اينان باش كه من كارگزارانم را به ستم‌كارى و اهمال در حقوق مردم وادار نكرده‌ام. آن‌گاه قطعه پوستى از جيب خود درآورد و پس از ذكر آياتى از سوره هود، خطاب به كارگزار خود چنين فرمود: وقتى نامه‌ام را دريافت كردى، هر چه از حقوق مردم در دست دارى نگهدار تا كسى را بفرستم كه از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام. سوده در ادامه گفت: امام این نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.[۶]»

    وضعيت کتاب

    فهرست مطالب، اشعار، اعلام، رجال، اماكن و اقوام در آخر کتاب بيان شده است. محقق کتاب با بررسى نسخه‌هاى کتاب و منابع ديگر اختلافات نسخ و روايات را در پاورقى متذكر شده است.

    پانويس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها