الگو:صفحهٔ اصلی/مقالهٔ برگزیده دوم: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱: خط ۱:
    <div class="boxTitle"><big>'''[[معرفت، محمد هادی|آیت‌الله محمدهادی معرفت]]'''</big></div>
    <div class="boxTitle"><big>'''[[تهافت الفلاسفة]]'''</big></div>
    [[پرونده:NUR00051.jpg|بندانگشتی|معرفت، محمد هادی|175px]]
    [[پرونده:NUR01891J1.jpg|بندانگشتی|تهافت الفلاسفة|175px]]


    '''محمدهادی معرفت''' (۱۳۰۹-۱۳۸۵شاز فقیهان و عالمان شیعه و از پژوهشگران علوم قرآنی و تفسیر، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
    '''تهافت الفلاسفة''' اثر [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد محمد غزالی]](متوفی 505 ق/ 1111مکتابی است در نقد آراء فیلسوفان و در واقع در رد فلسفه.


    وى در سال 1309(ه‍ ش) در خانواده روحانى در شهر كربلا متولد شد. پدرش‌ مرحوم‌ شيخ‌ علي‌ معرفت‌ از روحانیان‌ با فضيلت‌ بود كه‌ از پانزده‌ سالگی ساكن‌ كربلا شده‌ بود.  
    انگیزه غزالی در نوشتن این کتاب، بخشی از اندیشه فراگیر ستیزه جویانه او با هرگونه تفکر غیردینی به شمار می‌رود که پس از او از سوی کسان دیگری - هم در شیوه نگرش و روش اندیشیدن، هم در نگارش کتاب و هم حتی در نام‌گذاری - دنبال شد.


    ادبيات و منطق را نزد اساتيد به نام در آن زمان همچون سيد سعيد تنكابنى، [[حسینی شیرازی، محمد|آيت‌الله سيد محمد شيرازى]] و شيخ محمدحسین مازندرانى فرا گرفت.
    مسائل طرح‌شده در متن کتاب را می‌توان به دو بخش مربوط به متافیزیک و علم طبیعت تقسیم کرد. مسائل چهاردهم تا شانزدهم مطابق سنت کتاب‌های فلسفی، مربوط به طبیعت‌اند؛ هرچند غزالی خود، مسئله هفدهم را به بحث کلی درباره طبیعیات اختصاص داده و آن را آغاز بخش طبیعیات کتاب به شمار آورده است. مسئله هجدهم، درواقع بحث متافیزیکی از علیت محسوب می‌گردد، اما دو مسئله بعد به نفس اختصاص دارند که طبق سنت جزء مسائل طبیعی به شمار می‌آیند. مسئله بیست‌ویکم درباره معاد است و چنان‌که پیداست، غزالی با جایگزین کردن دو مسئله هفدهم و هجدهم به‌جای مسئله هفدهم، به فهرست آغازین خود وفادار نمانده است.


    دروس فقه و اصول را نزد شيخ محمد كلباسى، شيخ محمد خطيب و سيد حسن حاج آغا مير قزوينى تلمّذ نموده در اين دوره در كنار تحصيل، به تدريس و تحقيق نيز اشتغال داشته در رشته‌هاى ادبى و علمى از محضر ايشان استفاده مى‌نموده‌اند.
    روش وی در متن کتاب، تقسیم مسائل به موضوعات کوچک‌تر و پاسخ دادن به آن‌ها در جدل‌های پی‌درپی است؛ چنان‌که برای هر موضوع نقیض آن را هم می‌آورد و باز به آن‌هم پاسخ می‌دهد. این روشی است که توماس آکویناس هم در اروپا به کار گرفته است و البته [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] پیش از [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] این‌چنین به جدل نمی‌پرداخته‌اند. سرانجام در پایان کتاب، در خاتمه‌ای کوتاه، غزالی به‌سادگی نتیجه می‌گیرد که فیلسوفان، در 3 مسئله، یعنی قدیم بودن جهان و جوهر؛ علم نداشتن خدا به حادثات جزئی و انکار رستاخیز و گردآمدن بدن‌ها [در قیامت] مستوجب تکفیر و قتل‌اند، اما در بقیه مسائل که فرقه‌های کلامی نیز کم‌وبیش از آن‌ها سخن گفته‌اند، تنها حکم بدعت‌گذار بر آن‌ها راست می‌آید و برای بدعت، همگان بر تکفیر اجماع ندارند


    سرانجام وى در ۲۹ دی سال ۱۳۸۵ شمسی در سن ۷۶ سالگی شهر قم درگذشت. پیکر او پس از اقامه نماز توسط آیت‌الله شبیری زنجانی در حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد.
    <div class="mw-ui-button">[[تهافت الفلاسفة|'''ادامه''']]</div>
     
    <div class="mw-ui-button">[[معرفت، محمد هادی|'''ادامه''']]</div>

    نسخهٔ ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۱۷

    تهافت الفلاسفة

    تهافت الفلاسفة اثر ابوحامد محمد غزالی(متوفی 505 ق/ 1111م)، کتابی است در نقد آراء فیلسوفان و در واقع در رد فلسفه.

    انگیزه غزالی در نوشتن این کتاب، بخشی از اندیشه فراگیر ستیزه جویانه او با هرگونه تفکر غیردینی به شمار می‌رود که پس از او از سوی کسان دیگری - هم در شیوه نگرش و روش اندیشیدن، هم در نگارش کتاب و هم حتی در نام‌گذاری - دنبال شد.

    مسائل طرح‌شده در متن کتاب را می‌توان به دو بخش مربوط به متافیزیک و علم طبیعت تقسیم کرد. مسائل چهاردهم تا شانزدهم مطابق سنت کتاب‌های فلسفی، مربوط به طبیعت‌اند؛ هرچند غزالی خود، مسئله هفدهم را به بحث کلی درباره طبیعیات اختصاص داده و آن را آغاز بخش طبیعیات کتاب به شمار آورده است. مسئله هجدهم، درواقع بحث متافیزیکی از علیت محسوب می‌گردد، اما دو مسئله بعد به نفس اختصاص دارند که طبق سنت جزء مسائل طبیعی به شمار می‌آیند. مسئله بیست‌ویکم درباره معاد است و چنان‌که پیداست، غزالی با جایگزین کردن دو مسئله هفدهم و هجدهم به‌جای مسئله هفدهم، به فهرست آغازین خود وفادار نمانده است.

    روش وی در متن کتاب، تقسیم مسائل به موضوعات کوچک‌تر و پاسخ دادن به آن‌ها در جدل‌های پی‌درپی است؛ چنان‌که برای هر موضوع نقیض آن را هم می‌آورد و باز به آن‌هم پاسخ می‌دهد. این روشی است که توماس آکویناس هم در اروپا به کار گرفته است و البته فارابی و ابن‌سینا پیش از غزالی این‌چنین به جدل نمی‌پرداخته‌اند. سرانجام در پایان کتاب، در خاتمه‌ای کوتاه، غزالی به‌سادگی نتیجه می‌گیرد که فیلسوفان، در 3 مسئله، یعنی قدیم بودن جهان و جوهر؛ علم نداشتن خدا به حادثات جزئی و انکار رستاخیز و گردآمدن بدن‌ها [در قیامت] مستوجب تکفیر و قتل‌اند، اما در بقیه مسائل که فرقه‌های کلامی نیز کم‌وبیش از آن‌ها سخن گفته‌اند، تنها حکم بدعت‌گذار بر آن‌ها راست می‌آید و برای بدعت، همگان بر تکفیر اجماع ندارند