الگو:صفحهٔ اصلی/مقالهٔ برگزیده دوم: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جزبدون خلاصۀ ویرایش
    جزبدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱: خط ۱:
    <div class="boxTitle"><big>'''[[در سوگ امیر آزادی]]'''</big></div>
    <div class="boxTitle"><big>'''[[سيد عبد الكريم موسوى اردبيلى]]'''</big></div>
    [[پرونده:NUR02674J1.jpg|بندانگشتی|در سوگ امیر آزادی|175px]]
    [[پرونده:NUR00341.jpg|بندانگشتی|در سوگ امیر آزادی|175px]]


    '''در سوگ امير آزادى'''، ترجمه كتاب [[مثير الأحزان|مثير الاحزان]] ، اثر [[ابن‌نما، جعفر بن محمد|جعفر بن محمد ابن نما حلى]] است كه توسط آقاى [[کرمی، علی|على كرمى]] به فارسى ترجمه شده است.
    ميركريم موسوى كريمى، معروف به سيد عبد الكريم موسوى اردبيلى در هشتم بهمن 1304 در شهر اردبيل متولد گرديد. پدرش ميرعبد الرحيم، روحانى بزرگوار و مادرش زنى پارسا بود. وى در دو سالگى مادرش را از دست داد.


    مؤلف بزرگوار، اين نوشته را در ترسيم رويداد غم انگيز و جانسوز عاشورا و شهادت حضرت حسين(ع) و ياران فداكارش به خامه خويش آراسته است.
    تحصيلات خود را در دوران كودكى و در مكتب‌خانه آغاز كرد و در سال 1319ش، وارد مدرسه علميه ملا ابراهيم در شهر اردبيل شد. در دورانى كه وى وارد مدرسه طلبگى گشت، اين مدارس به علت اقدامات رضاشاه رونق چندانى نداشتند؛ مثلاً در همان زمان فقط چهار طلبه در آن مدرسه درس حوزوى مى‌خواندند. بعد از اينكه متفقين خاك ايران را اشغال كردند و رضاشاه بركنار شد، رونق اين مدارس بيشتر شد؛ در نتيجه موسوى اردبيلى در همان مدرسه به تدريس مشغول گرديد.


    او در اين كتاب، در انديشه نگرش تحليلى به اين رويداد شور انگيز و شعور آفرين و بر شمردن درس‌هايى؛ چون: درس اخلاص و ايمان شكيبايى و پايمردى شهامت و شجاعت، ايثار و فداكارى، مردم دوستى و احساس مسئوليت، عزّت و كرامت، آزادگى و حريّت، توكل و اعتماد به خدا، راستى و درستى، صراحت و حق‌گويى، شهامت و همت بلند، وفا و صفا، مردم‌نوازى و مردم دوستى، عدالت خواهى و نوانديشى، اصلاح‌طلبى و ستم ستيزى، دفاع از حقوق و امنيت مردم و مبارزه با استبداد و انحصار و ده‌ها درس افتخار آفرين و انسان پرور ديگرى كه حسين(ع) به انسان‌ها آموخت نمى‌باشد؛ هم چنان كه در مقام پژوهش درباره علل و عوامل اين نهضت دگرگون‌ساز و شگرف و شمارش انگيزه‌هاى آن نيز نيست ...
    وى در سال 1322 براى خواندن درس حوزوى در مراتب بالاتر، وارد شهر قم شد و حدوداً سه سال در اين شهر اقامت گزيد. وى در قم از محضر بزرگانى چون سيد محمدرضا گلپايگانى و سيد احمد خوانسارى تلمذ نمود.


    هدف آن بزرگوار نگارش سيره حسين(ع) و امتيازات و ويژگى‌هاى اخلاقى و انسانى آن حضرت نيز نمى‌باشد و تنها در انديشه گردآورى نكات حماسى و حماسه‌ساز عاشورا هم نيست، گرچه به گونه‌اى از همه اين نكات و مفاهيم در اين كتاب و نوشته آمده است، بلكه هدف مؤلف گرانقدر ترسيم اين رويداد جانسوز و غمبار، نه به صورت فشرده و نارسا و نه گسترده و خسته‌كننده است ...
    در 16 آبان 1324 همراه با يكى از همشهريانش كه هم‌زمان در قم طلبه بود، به طرف نجف حركت كرد و از طريق اروندرود و با قايق به عراق رفت. در نجف وى همراه با هم‌سفرش به مدرسه «سيد» رفت و حدوداً دو سال در نجف اقامت داشت.


    <div class="mw-ui-button">[[در سوگ امیر آزادی|'''ادامه''']]</div>
    بعد از مدتى جو سياسى عراق به هم ريخت و هم‌زمان نامه‌اى نيز حاكى از بيمارى پدرش به دست وى رسيد. مجموع اين رويدادها باعث شد كه وى به همراه دو تن ديگر از دوستانش به قم بازگردد. نخست، تصورش بر اين بود كه دوباره به نجف براى ادامه تحصيل باز خواهد گشت، اما اين گونه نشد. وى در قم فعاليت خود را در حوزه علميه قم ادامه داد و حتى در انتشار مجله‌اى در قم به نام «مكتب اسلام» نيز سهيم بود.
     
    وى در سال 1339 به علت بيمارى و ضعف به توصيه پزشكان مجبور به مراجعت به اردبيل به‌طور موقتى شد. وى فعاليت‌هايى در اردبيل انجام داد كه به علت نيمه‌كاره ماندن اين فعاليت‌ها تا سال 1347 در اردبيل ماند تا اين كارها به پايان برسند. فعاليت‌هاى وى در بازگشت به اردبيل، شامل بازسازى مدارس، تدريس علوم حوزوى و همچنين تصميم به احداث يك كارخانه بود كه با ممانعت شاه روبه‌رو شد.
     
    او در اردبيل فعاليت‌هاى سياسى نيز انجام داد. در زمان جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل بود كه در آن زمان حكومت ايران از اسرائيل حمايت و بر ضد اعراب خبر منتشر مى‌كرد كه موسوى اردبيلى در منبرهاى خود به حمايت از اعراب سخنرانى كرد و باعث شد كه حكومت تصميم به دستگيرى وى بگيرد؛ هرچند به خاطر اعتصاب بقيه روحانيون از اين كار منصرف شده، به تذكر اكتفا كرد...
    <div class="mw-ui-button">[[موسوی اردبیلی، عبدالکریم|'''ادامه''']]</div>

    نسخهٔ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۰

    در سوگ امیر آزادی

    ميركريم موسوى كريمى، معروف به سيد عبد الكريم موسوى اردبيلى در هشتم بهمن 1304 در شهر اردبيل متولد گرديد. پدرش ميرعبد الرحيم، روحانى بزرگوار و مادرش زنى پارسا بود. وى در دو سالگى مادرش را از دست داد.

    تحصيلات خود را در دوران كودكى و در مكتب‌خانه آغاز كرد و در سال 1319ش، وارد مدرسه علميه ملا ابراهيم در شهر اردبيل شد. در دورانى كه وى وارد مدرسه طلبگى گشت، اين مدارس به علت اقدامات رضاشاه رونق چندانى نداشتند؛ مثلاً در همان زمان فقط چهار طلبه در آن مدرسه درس حوزوى مى‌خواندند. بعد از اينكه متفقين خاك ايران را اشغال كردند و رضاشاه بركنار شد، رونق اين مدارس بيشتر شد؛ در نتيجه موسوى اردبيلى در همان مدرسه به تدريس مشغول گرديد.

    وى در سال 1322 براى خواندن درس حوزوى در مراتب بالاتر، وارد شهر قم شد و حدوداً سه سال در اين شهر اقامت گزيد. وى در قم از محضر بزرگانى چون سيد محمدرضا گلپايگانى و سيد احمد خوانسارى تلمذ نمود.

    در 16 آبان 1324 همراه با يكى از همشهريانش كه هم‌زمان در قم طلبه بود، به طرف نجف حركت كرد و از طريق اروندرود و با قايق به عراق رفت. در نجف وى همراه با هم‌سفرش به مدرسه «سيد» رفت و حدوداً دو سال در نجف اقامت داشت.

    بعد از مدتى جو سياسى عراق به هم ريخت و هم‌زمان نامه‌اى نيز حاكى از بيمارى پدرش به دست وى رسيد. مجموع اين رويدادها باعث شد كه وى به همراه دو تن ديگر از دوستانش به قم بازگردد. نخست، تصورش بر اين بود كه دوباره به نجف براى ادامه تحصيل باز خواهد گشت، اما اين گونه نشد. وى در قم فعاليت خود را در حوزه علميه قم ادامه داد و حتى در انتشار مجله‌اى در قم به نام «مكتب اسلام» نيز سهيم بود.

    وى در سال 1339 به علت بيمارى و ضعف به توصيه پزشكان مجبور به مراجعت به اردبيل به‌طور موقتى شد. وى فعاليت‌هايى در اردبيل انجام داد كه به علت نيمه‌كاره ماندن اين فعاليت‌ها تا سال 1347 در اردبيل ماند تا اين كارها به پايان برسند. فعاليت‌هاى وى در بازگشت به اردبيل، شامل بازسازى مدارس، تدريس علوم حوزوى و همچنين تصميم به احداث يك كارخانه بود كه با ممانعت شاه روبه‌رو شد.

    او در اردبيل فعاليت‌هاى سياسى نيز انجام داد. در زمان جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل بود كه در آن زمان حكومت ايران از اسرائيل حمايت و بر ضد اعراب خبر منتشر مى‌كرد كه موسوى اردبيلى در منبرهاى خود به حمايت از اعراب سخنرانى كرد و باعث شد كه حكومت تصميم به دستگيرى وى بگيرد؛ هرچند به خاطر اعتصاب بقيه روحانيون از اين كار منصرف شده، به تذكر اكتفا كرد...