تذکره بغراخانی (تذکره مشایخ اویسیه)

    از ویکی‌نور
    تذکره بغراخانی (تذکره مشایخ اویسیه)
    تذکره بغراخانی (تذکره مشایخ اویسیه)
    پدیدآورانعالم، محمد منیر (مصحح) مؤلف ناشناخته (قرن 10) (نویسنده)
    عنوان‌های دیگرتذکره مشایخ اویسیه
    ناشرمرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان
    مکان نشراسلام آباد - پاکستان
    سال نشر1376 ش یا 1418 ق یا 1998 م
    چاپ1
    موضوعاویسیه - سرگذشت‌نامه
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تذكره بغراخانى (تذكره مشايخ اويسيه)، از آثار نویسنده‌اى ناشناخته از درويشان سلسله اويسيه در قرن دهم هجرى قمرى، به زبان فارسی است كه نویسنده در آن، جمعى از مردان و زنان صوفى را با القابى شگفت‌انگيز معرفى نموده و شرح حال و ويژگى‌هايشان را بدون استناد به هيچ منبعى ذكر كرده است.

    در مقدمه سرپرست مركز تحقيقات فارسی ایران و پاکستان، دكتر محمدمهدى توسلى كه آن را در تاريخ بهمن 1376ش، نوشته، چنين آمده است: «... تذكره بغراخانى كه نوشته مؤلفى ناشناخته است و حدود سده‌هاى 10 و 11 هجرى نگارش يافته، از جمله آثار گران‌سنگ و يكى از تذكره‌هاى بى‌نظير گنجينه درخشان ادب فارسی است. مصحح دانشمند اين كتاب، آقاى دكتر محمد منير عالم، بررسى و تصحيح اين اثر را به‌عنوان پايان‌نامه تحصيلى براى دريافت درجه دكترى زبان و ادبيات فارسی دانشگاه تهران، حدود 25 سال پيش انجام داده و اكنون براى نخستين بار با همت همكاران اين مركز منتشر مى‌شود».[۱]

    ساختار

    اين كتاب از مقدمه سرپرست مركز تحقيقات فارسی ایران و پاکستان و مقدمه مصحح و مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل 3 مقصد و يك خاتمه) و تعليقات تشكيل شده است.

    گزارش محتوا

    براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به نكات زير كافى است:

    1. در مقدمه مصحح كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده نيز چنين آمده است: «... تذكره بغراخانى، كتابى است با مؤلف مجهول كه به فارسی به قلم يكى از درويش‌هاى سلسله اويسيه نوشته شده. مشكل است نام مؤلف يا تاريخ تأليف كتاب را معلوم كنيم. وى خود را يكى از دراويش متأخر اين سلسله مى‌داند كه وى را الهام شد تا كتابى به فارسی در شرح حال متصوفين اين سلسله بنويسد تا احوال بزرگواران اين طبقه پوشيده نماند و وى كتاب خود را به‌طور تبرک و تيمن به نام ستق بغراخان عبدالكريم اولين پادشاه تركان مسلمان قراخانيان (درگذشته 344 هجرى) كه مرد خدا و پيشواى متصوفه و پيرو فرقه اويسيه بود تأليف كرد و تذكره بغراخانى نام نهاد. اين تذكره به تذكره اويسيه هم معروف است...
      تذكره بغراخانى، كتابى است كه در آن شرح حالات و كرامات و ذكر انديشه‌ها و روش صديقان و سخنان بزرگان صوفيه و اولياى حق گرد آمده است... بايد گفت كه همه داستان‌هايى كه در اين كتاب از كرامات شيخ آمده، موافقت با اصول علمى و دلايل نقلى ندارد، بلكه بيشتر آنها داراى جنبه اعتقادى است و به همين سبب بعضى افسانه‌ها و يا روايات مبالغه‌آميز كه درباره مشايخ، بعد از مرگ آنان شيوع مى‌شده، در اين كتاب زياد ملاحظه مى‌شود كه به آن شاخ و برگ داده شده است. با وجود اين، تذكره بغراخانى از مطالب عرفانى و اخلاقى پرارزش و سودمند خالى نيست و مطالب عرفانى و اخلاقى بسيار، نزدیک به افق درك و فهم عامه بيان شده است و نثر آن ساده و مقرون به لطف و زيبايى خاص است. در اين تذكره احوال عرفايى را مى‌خوانيم كه به نام ايشان كمتر آشنا هستيم و خود مؤلف در مقدمه اين كتاب اعتراف مى‌نمايد كه اينها كسانى بوده‌اند كه احوال و كرامات ايشان تحرير نيافته و اين اول بار است كه مؤلف، احوال و كرامات ايشان را ضبط مى‌نمايد تا من كل الوجوه پوشيده نماند. اما مؤلف در ذكر تاريخ‌ها دقت نكرده، با وجود آن كتاب از تذكر تاريخ‌ها خالى نيست و در بعضى موارد تاريخ وفات عارف ذكر شده است...».[۲]
    2. در تذكره احوال و تفسير اوضاع و اطوار و مقامات و كرامات شيخ يمنى و مونس شاه قرنى و درّ درياى عدنى و پيرو رسول مدنى، شيخ عبدالله يمنى (قده)، شيخى بوده كه ظل هماى مكرمت او بعد از غروب آفتاب جهان‌افروز مطلع انوار الهى؛ اعنى خواجه اويس قرنى كه رئيس مشايخ طبقه اويسى (قده) بود، بر رئوس مشايخ اويسيه سايه افكنده بود و در عالم ظاهر و باطن بى‌نظير و در باب استقامت و رياضت و طاقت مجاهده عديم‌المثل و صفت صمت و جوع و سهر و عزلت و ذكر به دوام در ذات شريف او قائم و در تحت تربيت حضرت موسى(ع) بود و بر ظهر آن حضرت نيز بود، اما ظاهرا كسب كمال از مصاحبت حضرت خواجه اويس قرنى (قده) كرده بود و.[۳]
    3. باب هفدهم در ذكر شيخ صاحب كمال و پير قوى‌حال و حافظ اقوال و ضابط افعال و پرورنده اطفال و داناى نيكوخصال و بار مجاهده را حمال و قانون شرع نبوى را عمال و بنده خاص ذوالجلال و مظهر لطف پادشاه بى‌زوال و به كار خير دال و دلال، شيخ الشيوخ، قطب عصر و يگانه روزگار، حضرت شمس‌الدّين قتال(قده) كه مردى بود ترك و ترك‌زاده و در كار دهقانى بى‌نظير و در كمان‌دارى عديم‌المثل و در تيراندازى بس قادر؛ به‌نوعى كه پرنده در هوا از تير او خلاص نشدى و نرستى و چرنده در زمين از آفت سهم او نجستى. روزانه به اين صفت بود و شب‌ها به عبادت، به آن نوع كه كسى را از حال او خبر نى و از قول او دل كسى را به بدى اثر نى و از فعل او هيچ‌كس را ضرر نى و هر جا كه يتيم بى‌پدر و مادر مى‌ديد و يا مى‌شنيد، به پيش خود مى‌آورد و يتيم‌دارى مى‌كرد.[۴]
    4. در تذكره احوال و اطوال بى‌بى خديمه (قده): بدانكه بى‌بى همان شب كه در رحم مادر ماند، صفايى در دل مادرش پيدا شد و شوقى در باطن او هويدا گشت. والده‌اش عاقله بود و حافظه و سيده نيز بود و نامش مريم بود. به مجرد قرار گرفتن نطفه در رحمش معلوم كرد كه نورى از انوار الهى در باطن او منزل ساخت و قرار گرفت. شكر بسيار به حق سبحانه و تعالى آورد و حمد و ثناى بى‌شمار و گفت: الحمد لله كه تا اين غايت مرا فرزندى كرامت نكرده بودى. اين بار به لطف عميم و كرم قديم خود دعاى من عاجزه را در درگاه بى‌نيازى قبول كردى كه امشب اميدوارم ساختى. از همان روز در محافظت احوال خود شد و در لقمه‌ها احتياط كرد و از لباس ناموجه اجتناب نمود. چون روح در قالب منزل كرد، آواز ذكر لا إله إلا الله، به گوش والده‌اش آمد.[۵]
    5. متأسفانه اثر حاضر سرشار است از ادعاهاى صوفيانه و بدون سند كه هيچ دليلى بر وقوع و اثبات آن نيست و از نظر تاريخى نيز افسانه‌ها و گزارش‌هاى مطرح‌شده، هيچ مستندى در منابع معتبر تاريخى ندارد. به نظر مى‌رسد در اينجا در خوش‌بينانه‌ترين فرض؛ يعنى در صورت پذيرش امكان حوادث شگفت‌آور ادعاشده، مغالطه «استنتاج وقوع از امكان» روى داده و پندار جاى واقعيت را گرفته است؛ درحالى‌كه امكان، اعم از وقوع است و مى‌دانيم كه امكان عقلى، هرچند لازم است، ولى دليل كافى براى اثبات گزاره تاريخى نيست. درهرحال پذيرش اين‌گونه «خبرهاى عجيب، ولى بدون پشتوانه معتبر»، ساده‌لوحى و خامى زيان‌بارى است.

    وضعيت كتاب

    براى اثر حاضر، فهرست تفصيلى مطالب در آغاز آن و فهارس فنى (اشخاص و جاى‌ها) و فهرست منابع در پايان آن فراهم شده است. مصحح براى تصحيح اثر حاضر از تعداد قابل توجهى (109 كتاب) از منابع مهمّ به زبان فارسی، عربى و انگليسى بهره برده است.[۶]

    پانويس

    1. ر.ک: مقدمه كتاب، ص14-15
    2. ر.ک: همان، ص17-19
    3. ر.ک: متن كتاب، ص10
    4. ر.ک: همان، ص198
    5. ر.ک: همان، ص437
    6. ر.ک: همان، ص553-558

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.