تهافت الفلاسفة

    از ویکی‌نور
    تهافت الفلاسفة
    تهافت الفلاسفة
    پدیدآورانغزالی، احمد بن محمد(نويسنده) دنيا، سليمان (محقق)
    ناشرشمس تبريزي
    مکان نشرايران - تهران
    چاپ1
    موضوعفلسفه اسلامی - دفاعيه‌ها و رديه‌ها

    فلسفه اسلامی - متون قديمی تا قرن 14

    ما بعد الطبيعه - متون قديمی تا قرن 14
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏779‎‏ ‎‏/‎‏ت‎‏9

    تهافت الفلاسفة اثر ابوحامد محمد غزالی(متوفی 505 ق/ 1111م)، کتابی است در نقد آراء فیلسوفان و در واقع در رد فلسفه.

    تحقیق و تصحیح کتاب، توسط دنیا سلیمان، صورت گرفته است.

    انگیزه غزالی در نوشتن این کتاب، بخشی از اندیشه فراگیر ستیزه جویانه او با هرگونه تفکر غیردینی به شمار می‌رود که پس از او از سوی کسان دیگری - هم در شیوه نگرش و روش اندیشیدن، هم در نگارش کتاب و هم حتی در نام‌گذاری - دنبال شد[۱].

    ساختار

    کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب دربردارنده 4 مقدمه و 20 مسئله است.

    این اثر، کتابی با حجم متوسط به شمار می‌رود. غزالی خود در آغاز کتاب طرح مختصر، اما کامل و روشنی از مندرجات و قصد و نیت خود از نگارش کتاب، به دست می‌دهد. پس از خطبه کوتاه آغازین، کتاب با تمهیدی آغاز می‌گردد و سپس به 4 مقدمه می‌رسد که هرکدام وجهی از کتاب را در نقد و رد آراء فیلسوفان، بازتاب می‌دهند. سپس، مؤلف فهرست کلی 20 مسئله را که در ضمن کتاب به‌تفصیل و با عنوان‌های فرعی پرشمار به آن‌ها خواهد پرداخته، درج کرده و سپس وارد بحث تفصیلی مسائل کتاب شده و در پایان، در یک بند کوتاه، نظر خویش را درباره فیلسوفان و تکلیف ایشان از نظر دین، بیان کرده است.[۲].

    گزارش محتوا

    در مقدمه محقق، ضمن اشاره به موضوع کتاب، شرح‌حالی از نویسنده، ارائه گردیده است.[۳].

    آراء ابراز شده درباره این کتاب، فراوان و گوناگون بوده و گاه به مناقشه میان محققان و صاحب‌نظران انجامیده است؛ چنان‌که برخی آن را کتابی در حمله به پیروان و طرفداران فلسفه یونانی و برخی رساله‌ای فلسفی بر ضد مکتب ابن‌سینا شمرده‌اند. نیز این انتقاد به ارنست رنان وارد شده است که به‌تبع منابع خود که حاوی درک ناقصی از کتاب بوده‌اند، شناخت کاملی از آن به دست نیاورده و به همین سبب، همه فیلسوفان را محکوم حکم غزالی در این کتاب فرض کرده است؛ اگرچه رنان در جایی تصریح می‌کند که غزالی «تهافت الفلاسفة» را، به‌ویژه به ضدیت با ابن‌سینا اختصاص داده است. ازاین‌گونه نظرهای متخالف، از آغاز نوشته شدن این کتاب تا کنون، در میان اندیشمندان مسلمان نیز به چشم می‌خورد که پهنه گسترده‌ای شامل فلسفه، کلام، عقاید دینی، تصوف و عرفان را دربر می‌گیرد؛ زیرا انگیزه غزالی در نوشتن کتاب «تهافت الفلاسفة»، بخشی از اندیشه فراگیر ستیزه‌جویانه او با هرگونه تفکر غیردینی به شمار می‌رود که پس از او از سوی کسان دیگری هم در شیوه نگرش و روش اندیشیدن، هم در نگارش کتاب و هم حتى در نام‌گذاری دنبال شد[۴].

    غزالی در دیباچه کتاب به شکوه از کسانی می‌پردازد که دین را خوار و کوچک شمرده‌اند. سپس در تعلیل آن، به این نتیجه می‌رسد که روی‌هم‌رفته، پیروی از فیلسوفان که بزرگی نام‌هایشان، احمق‌ها و بی‌خردان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، موجب این گمراهی شده است. از این‌رو، وی می‌گوید: برای نشان دادن این گمراهی‌ها، به نگارش این کتاب در رد فیلسوفان گذشته پرداخته است. به‌این‌ترتیب، غزالی با یک مغالطه آشکار، پیروان فلسفه را در ردیف احمق‌ها و مقلدان بی‌خرد قرار می‌دهد[۵].

    در مقدمه نخست، غزالی تصریح می‌کند که هدف حمله او ارسطوست که او را پیشرو فیلسوفان می‌داند و دو تن از پیروان بزرگ او فارابی و ابن‌سینا. در مقدمه دوم، غزالی می‌کوشد هدف‌های حمله خود را با هوشمندی روشن سازد. او 3 نوع اختلاف میان فیلسوفان و مخالفانشان بر می‌شمارد: نخست، اختلاف در لفظ که آن را قابل‌اعتنا نمی‌داند. دوم، اموری که ربطی به دین ندارند، مانند نظریه‌های علمی، همچون خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی (وی اهل دین را از ورود به مخالفت و مناظره در این‌گونه امور از دیدگاه دینی و دفاع از دین نهی می‌کند، زیرا بر آن است که چنین کاری مایه شادکامی ملحدان می‌گردد؛ از آن‌رو که شخصِ بی‌دین، با ابطال رأی غیرعلمی اهل دیانت، فرصت حمله به دین را هم پیدا می‌کند). سوم، اموری که به اعتقاد دینی لطمه می‌زنند، مانند نظریه حدوث جهان، صفات آفریدگار و رستاخیز بدن‌ها [در قیامت] که به نظر او فیلسوفان این هر 3 عقیده را انکار کرده‌اند و در همین‌جاست که باید به آنان حمله کرد و فسادشان را آشکار ساخت. در مقدمه سوم، غزالی تصریح می‌کند که از میان همه گروه‌های اهل اندیشه، فقط با فیلسوف دشمنی دارد و نه با فرقه‌های کلامی. در مقدمه چهارم، غزالی از فیلسوفان انتقاد می‌کند که با قرار دادن ریاضیات و منطق بر سر راه فلسفه، مردم را ناگزیر از پذیرفتن آراء غلط خود کرده‌اند و اشاره می‌کند که او نیز از همان منطق آنان بر ضد آنان استفاده خواهد کرد[۶].

    مسائل طرح‌شده در متن کتاب را می‌توان به دو بخش مربوط به متافیزیک و علم طبیعت تقسیم کرد. مسائل چهاردهم تا شانزدهم مطابق سنت کتاب‌های فلسفی، مربوط به طبیعت‌اند؛ هرچند غزالی خود، مسئله هفدهم را به بحث کلی درباره طبیعیات اختصاص داده و آن را آغاز بخش طبیعیات کتاب به شمار آورده است. مسئله هجدهم، درواقع بحث متافیزیکی از علیت محسوب می‌گردد، اما دو مسئله بعد به نفس اختصاص دارند که طبق سنت جزء مسائل طبیعی به شمار می‌آیند. مسئله بیست‌ویکم درباره معاد است و چنان‌که پیداست، غزالی با جایگزین کردن دو مسئله هفدهم و هجدهم به‌جای مسئله هفدهم، به فهرست آغازین خود وفادار نمانده است.[۷].

    روش وی در متن کتاب، تقسیم مسائل به موضوعات کوچک‌تر و پاسخ دادن به آن‌ها در جدل‌های پی‌درپی است؛ چنان‌که برای هر موضوع نقیض آن را هم می‌آورد و باز به آن‌هم پاسخ می‌دهد. این روشی است که توماس آکویناس هم در اروپا به کار گرفته است و البته فارابی و ابن‌سینا پیش از غزالی این‌چنین به جدل نمی‌پرداخته‌اند. سرانجام در پایان کتاب، در خاتمه‌ای کوتاه، غزالی به‌سادگی نتیجه می‌گیرد که فیلسوفان، در 3 مسئله، یعنی قدیم بودن جهان و جوهر؛ علم نداشتن خدا به حادثات جزئی و انکار رستاخیز و گردآمدن بدن‌ها [در قیامت] مستوجب تکفیر و قتل‌اند، اما در بقیه مسائل که فرقه‌های کلامی نیز کم‌وبیش از آن‌ها سخن گفته‌اند، تنها حکم بدعت‌گذار بر آن‌ها راست می‌آید و برای بدعت، همگان بر تکفیر اجماع ندارند[۸].

    غزالی خود با جدا کردن 3 مسئله از 20 مسئله کتاب که قائلان به آن‌ها را مستوجب تکفیر می‌نمایاند، یعنی قول به قدیم بودن عالم، نفی علم خدا به جزئیات و انکار معاد جسمانی آن‌گونه که او به فیلسوفان نسبت می‌دهد، در واقع مسائل مهم کتاب را از دید خود مشخص ساخته است.[۹].

    این مسائل بیست‌گانه که غزالی به نظر خود فیلسوفان را در آن مسائل تعجیز یا تکفیر کرده می‌توان به شکل زیر تقسیم کرد:

    1. اتصال خدا یا عالم: شامل چهار مسئله اول کتاب می‌گردد یعنی: أ: قدم عالم؛ ب: ابدیت عالم و زمان؛ ج: خدا فاعل و صانع عالم است؛ د: عجز فیلسوفان از اثبات وجود صانع.
    2. یگانگی خدا و عجز فیلسوفان از اثبات آن در مسئله پنجم.
    3. صفات خدا، از مسئله ششم تا دوازدهم کتاب را دربر می‌گیرد.
    4. علم خدا به جزئیات، شامل مسئله سیزدهم کتاب است.
    5. مسائل فلکی و طبیعی، شامل مسائل کتاب تهافت از شماره چهاردهم تا شانزدهم می‌گردد.
    6. سببیت در مسئله هفدهم بیان شده است.
    7. نفس انسانی، در مسئله هجدهم و نوزدهم آمده است.
    8. بحث اجساد و حشر ارواح در مسئله بیستم کتاب(غزالی، ابوحامد، ص24).

    وضعیت کتاب

    فهارس کتاب، در انتهای آن جای گرفته است که عبارتند از فهرست مسائل و افکار؛ فهرس؛ اعلام و فرق.

    پاورقی‌ها توسط محقق نوشته شده و در آن‌ها، علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ[۱۰].

    به توضیح برخی از مطالب مربوط به متن، پرداخته شده است.[۱۱].

    پانویس

    1. ر.ک: پزشک، منوچهر، ص431
    2. ر.ک: همان، ص431- 432
    3. مقدمه محقق، ص5- 56
    4. پزشک، منوچهر، ج16، ص431
    5. همان، ص432
    6. همان
    7. همان
    8. همان، ص432- 433
    9. همان، ص435
    10. ر.ک: پاورقی، ص145
    11. ر.ک: پاورقی، ص143

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. پزشک، منوچهر، «دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی»، ج 16، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1387.
    3. غزالی، ابوحامد، تهافت الفلاسفه یا تناقض‌گویی فیلسوفان، ترجمه علی‌اصغر حلبی، کتابفروشی زوار، چاپ دوم، 1363ش

    وابسته‌ها

    مقدمة تهافت الفلاسفة المسماة مقاصد الفلاسفة

    نقدی بر تهافت الفلاسفه

    تهافت التهافت