خودشناسی برای خودسازی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن')
خط ۴۲: خط ۴۲:
ایشان درباره لذت چنین می‌گوید: پس لذت از یک نظر، انگیزه فعالیت و تلاش زندگى و از نظر دیگر، نتیجه و ثمره آن است و از نظر آخر، مى‎توان آن را کمالى براى موجودات ذى‎شعور دانست؛ زیرا صفتى است وجودى که آدمیان استعداد واجد شدن آن را دارند<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>.
ایشان درباره لذت چنین می‌گوید: پس لذت از یک نظر، انگیزه فعالیت و تلاش زندگى و از نظر دیگر، نتیجه و ثمره آن است و از نظر آخر، مى‎توان آن را کمالى براى موجودات ذى‎شعور دانست؛ زیرا صفتى است وجودى که آدمیان استعداد واجد شدن آن را دارند<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>.


در بخشی از این کتاب درباره اینکه لذت چیست؟ و عالى‎ترین لذت انسان کدام است؟ می‎نویسد: چیزى را که ما در خود مى‎یابیم و از آن به لذت تعبیر مى‎کنیم، حالتى است ادراکى که هنگام یافتن شیء دلخواهى، براى ما حاصل مى‎شود، به شرط اینکه آن شیء را مطلوب خود بدانیم و نیز از یافتن آن آگاه و به آن توجه داشته باشیم. پس اگر چیزى را به‎عنوان مطلوب نشناسیم، یافتن آن براى ما لذتى پدید نمى‎آورد و همچنین اگر به یافتن آن توجه نداشته باشیم، از آن لذتى نمى‎بریم<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>.
در بخشی از این کتاب درباره اینکه لذت چیست؟ و عالى‎ترین لذت انسان کدام است؟ می‌نویسد: چیزى را که ما در خود مى‎یابیم و از آن به لذت تعبیر مى‎کنیم، حالتى است ادراکى که هنگام یافتن شیء دلخواهى، براى ما حاصل مى‎شود، به شرط اینکه آن شیء را مطلوب خود بدانیم و نیز از یافتن آن آگاه و به آن توجه داشته باشیم. پس اگر چیزى را به‎عنوان مطلوب نشناسیم، یافتن آن براى ما لذتى پدید نمى‎آورد و همچنین اگر به یافتن آن توجه نداشته باشیم، از آن لذتى نمى‎بریم<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>.


بنابراین، حصول لذت، علاوه بر وجود ذات لذت‎برنده و شیء لذیذ، متوقف بر داشتن نیروى ادراکى خاصى است که بتوان یافتن مطلوب را با آن درک کرد و همچنین متوقف بر شناخت مطلوب بودن و توجه به حصول آن است و مراتب مختلف لذت، بستگى به شدت و ضعف نیروى ادراک یا مطلوب بودن یا توجه انسان دارد؛ یعنى ممکن است لذت کسى از خوردن غذایى لذیذ، بیش از لذت شخص دیگرى باشد؛ از آن جهت که حس ذائقه‌اش قوى‎تر و سالم‎تر است؛ یا لذت یک نفر از خوردن غذایى بیش از غذاى دیگر باشد؛ براى اینکه غذاى اول، براى او مطلوب‎تر است؛ یا لذت شخص معینى از غذاى خاصى، در حال توجه کامل، بیشتر از حال تفرق حواس و توجه به اشیاى دیگر باشد. همچنین ممکن است لذت دو نفر محصل، از فراگرفتن دانش خاصى متفاوت باشد؛ در اثر اختلاف‎هایى که در اعتقاد ایشان در مورد اهمیت مطلوب بودن و کمال و خیر بودن آن وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص39-40</ref>.
بنابراین، حصول لذت، علاوه بر وجود ذات لذت‎برنده و شیء لذیذ، متوقف بر داشتن نیروى ادراکى خاصى است که بتوان یافتن مطلوب را با آن درک کرد و همچنین متوقف بر شناخت مطلوب بودن و توجه به حصول آن است و مراتب مختلف لذت، بستگى به شدت و ضعف نیروى ادراک یا مطلوب بودن یا توجه انسان دارد؛ یعنى ممکن است لذت کسى از خوردن غذایى لذیذ، بیش از لذت شخص دیگرى باشد؛ از آن جهت که حس ذائقه‌اش قوى‎تر و سالم‎تر است؛ یا لذت یک نفر از خوردن غذایى بیش از غذاى دیگر باشد؛ براى اینکه غذاى اول، براى او مطلوب‎تر است؛ یا لذت شخص معینى از غذاى خاصى، در حال توجه کامل، بیشتر از حال تفرق حواس و توجه به اشیاى دیگر باشد. همچنین ممکن است لذت دو نفر محصل، از فراگرفتن دانش خاصى متفاوت باشد؛ در اثر اختلاف‎هایى که در اعتقاد ایشان در مورد اهمیت مطلوب بودن و کمال و خیر بودن آن وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص39-40</ref>.
خط ۴۸: خط ۴۸:
ایشان درباره‎ی اینکه آیا ارضای کامل امیال فطری امکان‎پذیر است یا خیر؟ توضیح می‌دهد که: حل این شبهه، به بیانى که مقتضاى اسلوب این بحث باشد، این است که دلیل امکان آنها، خود فطرت است؛ زیرا امیال فطرى، از واقعیات عینى و جزء قوانین و نوامیس هستى مى‎باشند و مانند انجذاب‌هایى‎اند که خود، دلالت بر وجود قوه جاذبه دارند، نه از قبیل صورت‎هاى ذهنى که به‎وسیله حواس یا نیروهاى فکرى به دست مى‎آیند و نسبت آن‎ها با حقایق عینى، نسبت کاشف و منکشف است تا احتمال مخالفت آن‎ها با واقع داده شود<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>.
ایشان درباره‎ی اینکه آیا ارضای کامل امیال فطری امکان‎پذیر است یا خیر؟ توضیح می‌دهد که: حل این شبهه، به بیانى که مقتضاى اسلوب این بحث باشد، این است که دلیل امکان آنها، خود فطرت است؛ زیرا امیال فطرى، از واقعیات عینى و جزء قوانین و نوامیس هستى مى‎باشند و مانند انجذاب‌هایى‎اند که خود، دلالت بر وجود قوه جاذبه دارند، نه از قبیل صورت‎هاى ذهنى که به‎وسیله حواس یا نیروهاى فکرى به دست مى‎آیند و نسبت آن‎ها با حقایق عینى، نسبت کاشف و منکشف است تا احتمال مخالفت آن‎ها با واقع داده شود<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>.


در ادامه، در فصلی مجزا، به معنا و مفهوم قرب خدا اشاره کرده و می‎نویسد: منظور از قرب خداى متعال، که مطلوب نهایىِ انسان است و باید در اثر حرکت اختیارىِ خود به آن نایل گردد، کم شدن فاصله زمانى و مکانى نیست؛ زیرا پروردگار متعال، آفریننده زمان و مکان و محیط بر همه زمان‎ها و مکان‎ها است و با هیچ موجودى نسبت زمانى و مکانى ندارد<ref>ر.ک: همان، ص77</ref>.
در ادامه، در فصلی مجزا، به معنا و مفهوم قرب خدا اشاره کرده و می‌نویسد: منظور از قرب خداى متعال، که مطلوب نهایىِ انسان است و باید در اثر حرکت اختیارىِ خود به آن نایل گردد، کم شدن فاصله زمانى و مکانى نیست؛ زیرا پروردگار متعال، آفریننده زمان و مکان و محیط بر همه زمان‎ها و مکان‎ها است و با هیچ موجودى نسبت زمانى و مکانى ندارد<ref>ر.ک: همان، ص77</ref>.


در فصلی به نام حقیقت عبادت، خاطرنشان می‌کند که: عبادت داراى معانى یا اطلاقات مختلفى است که از نظر سعه و ضیق، با یکدیگر تفاوت دارند:
در فصلی به نام حقیقت عبادت، خاطرنشان می‌کند که: عبادت داراى معانى یا اطلاقات مختلفى است که از نظر سعه و ضیق، با یکدیگر تفاوت دارند:
خط ۵۸: خط ۵۸:
در ادامه‎ی کتاب، پیرامون نقش علم در تکامل، تدبیر اراده، نقش میل و علاقه در ادراک، اراده و انتخاب، سخن گفته است.
در ادامه‎ی کتاب، پیرامون نقش علم در تکامل، تدبیر اراده، نقش میل و علاقه در ادراک، اراده و انتخاب، سخن گفته است.


در فصلِ «نقش علم در تکامل»، بحثی را درباره‎ی رابطه علم و ایمان و عمل مطرح می‌کند و می‎نویسد: ایمان اگر به معناى تصدیق ذهنى گرفته شود، همان علم است و قوام آن به اختیار نیست؛ زیرا پاره‌اى از علوم را عقل بالبدیهه درک مى‎کند و انسان هیچ‎گونه اختیارى در تحصیل و تصدیق آن‎ها ندارد. پاره‌اى از علوم نیز، گرچه معمولاً با مقدمات اختیارى تحصیل مى‎شود، ولى اختیار، مقوّم آن‎ها نیست؛ یعنى ممکن است آن مقدمات، بدون اختیار، با شنیدن صدایى یا دیدن خطى در ذهن حاصل شود و انسان، بى‎اختیار، آن‎ها را درک و تصدیق کند. بلى در جایى که مقدمات علم، با اراده و اختیار فراهم شود، ناچار انگیزه‌اى براى تحصیل و ترتیب آن‎ها وجود خواهد داشت<ref>ر.ک: همان، ص93</ref>.
در فصلِ «نقش علم در تکامل»، بحثی را درباره‎ی رابطه علم و ایمان و عمل مطرح می‌کند و می‌نویسد: ایمان اگر به معناى تصدیق ذهنى گرفته شود، همان علم است و قوام آن به اختیار نیست؛ زیرا پاره‌اى از علوم را عقل بالبدیهه درک مى‎کند و انسان هیچ‎گونه اختیارى در تحصیل و تصدیق آن‎ها ندارد. پاره‌اى از علوم نیز، گرچه معمولاً با مقدمات اختیارى تحصیل مى‎شود، ولى اختیار، مقوّم آن‎ها نیست؛ یعنى ممکن است آن مقدمات، بدون اختیار، با شنیدن صدایى یا دیدن خطى در ذهن حاصل شود و انسان، بى‎اختیار، آن‎ها را درک و تصدیق کند. بلى در جایى که مقدمات علم، با اراده و اختیار فراهم شود، ناچار انگیزه‌اى براى تحصیل و ترتیب آن‎ها وجود خواهد داشت<ref>ر.ک: همان، ص93</ref>.


در پایان کتاب، به نتیجه‎گیری از مباحثی که مطرح نموده، می‌پردازد و با استناد به آیات و روایات، به بحث خود خاتمه می‌دهد.
در پایان کتاب، به نتیجه‎گیری از مباحثی که مطرح نموده، می‌پردازد و با استناد به آیات و روایات، به بحث خود خاتمه می‌دهد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش