روزنامه سفر حج عتبات عالیات و دربار ناصری

    از ویکی‌نور
    روزنامه سفر حج عتبات عالیات و دربار ناصری
    نام کتاب روزنامه سفر حج عتبات عالیات و دربار ناصری
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان علویه کرمانی (نويسنده)

    جعفریان، رسول (محقق)

    زبان عربی
    کد کنگره ‏DS‎‏ ‎‏248‎‏ ‎‏/‎‏ک‎‏4‎‏ر‎‏9‎‏
    موضوع سفر نامه‎ها

    عراق - سیر و سیاحت

    مدینه - سیر و سیاحت

    مکه - سیر و سیاحت

    ناشر نشر مؤرخ
    مکان نشر قم - ایران
    سال نشر 1386 هـ.ش
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE14190AUTOMATIONCODE


    معرفى اجمالى كتاب

    كتاب«روزنامه سفر حج»، تأليف حاجيه خانم علويه کرمانى است كه به كوشش رسول جعفريان احيا شده است. كتاب، به زبان فارسى است و يكى از منابع مهم دربار دوره ناصر الدين شاه و وقايع و اتفاقات آن عصر مى‌باشد. هم‌چنين سفرنامه حج مؤلف و اتفاقات آن مى‌باشد.

    ايشان، علت نوشتن اين سفرنامه را مشغوليت در سفر و يادگارى از خود بر جاى گذاشتن دانسته است؛ چنان‌كه مى‌نويسد: «در اين سفر عيال خود اين خاك‌سار هم‌سفر و حاجى نبود و خيلى به جهت تنهايى دل‌تنگ بوديم و مشغولياتى بهتر از اين نديديم كه بعد از رسيدن به منزل‌ها و رفع خستگى نمودن، شرح قضاياى هر منزل و فرسخ‌هاى آنها و دهات و مزارعى كه در راه‌ها ديده مى‌شود به طور روزنامه بنويسم كه هم كتابچه شود و هم يادگارى در اين صفحه روزگار بماند».

    ساختار كتاب

    مقدمه مصحح، مقدمه مؤلف و پنج بخش مى‌باشد. شيوه بيان مطالب به صورت روزشمار و بر اساس وقايع اتفاق افتاده و مشاهدات مؤلف در هنگام سفر مى‌باشد. ادبياتى كه در گزارش اين سفر از آن سود برده شده است، مربوط به دوره ناصرى است.

    گزارش محتوا

    مقدمه مصحح در باره مؤلف و كتاب مى‌باشد. بخش اول كتاب با نام«در راه حج» به گزارش سفر مؤلف براى زيارت حج است. ايشان در مناطق مختلف، شرح سفر را جداگانه بيان مى‌دارند؛ همانند: «روز شنبه بيست و پنج شهر رمضان المبارك سنه 1309 در منزل فعلى مكان دولاب سركار بندگان عالى آقاى حاجى محمد خان سه ساعت به غروب مانده سوار شديم با چشم گريان و دل بريان و دورى احباب و مفارقت اقوام...».

    ايشان، در اين بخش از مناطق زيادى همانند دولاب، بهرام جرد، قلعه عسكر، بافت و كشكوئيه، بندرعباس، بمبئى، مسقط و... ديدن كرده‌اند.

    دومين بخش كتاب در باره مكه و مدينه است كه اين‌گونه آغاز مى‌شود: «عصر شنبه بيست و نهم حاج از جده بار كردند. عسكر مصرى و عسكر جده هم محمل عايشه را حركت دادند با ساز و توپ و تفنگ...».

    ايشان، در اين بخش نيز به گزارش سفر خود در مكه و مدينه مى‌پردازد و تمام جزئيات سفر را بيان مى‌كند.

    بخش سوم، سفر به عتبات عاليات است. مؤلف، پس از سفر به مكه و مدينه، به نجف اشرف مسافرت كرده‌اند، سپس شهرهاى مختلف عراق را زيارت نموده‌اند.

    بخش چهارم، به سوى ايران نام دارد كه مؤلف خاطرات خود را از برگشت از عتبات عاليات، در اين بخش آورده است: «امروز كه روز يك‌شنبه پانزدهم است، سحر خبر كردند كه قاطرچى بار مى‌كند. برخاستيم، مستعد بار كردن شديم. نماز صبح را على الطلوع كرديم. كجاوه‌ها را بار كردند. بارها را بار كردند. حاجى كلانتر اصفهانى بى‌چاره همين قدر گفت: چرا قاطر كجاوه مرا عوض كردى...».

    بخش پنجم كه خيلى نيز ذى قيمت است به توقف مؤلف در دربار ناصرى مى‌پردازد. اين بخش اطلاعات خوبى از اندرونى دربار به خوانندگان مى‌دهد كه در نوبه خود حايز اهميت است.

    ايشان، در اين بخش به گزارش سفر خود از تهران به کرمان مى‌پردازد.

    نويسنده، در اين اثر داراى صراحت لهجه بوده و در نقل مطالب و مشاهدات، هيچ خودسانسورى وجود ندارد. او هر چه را در مخيله‌اش مى‌گذشته، به قلم مى‌آورده است. فايده اين سفرنامه به خصوص در بخش مربوط به دربار ناصرى از همين زاويه است.

    سفر وى را از يك زاويه بايد دو بخش كرد: يكى دورانى كه با ولى خان است و خودش مى‌گويد كه آزادى چندانى براى نوشتن نداشته و اساسا گويى به اختيار خود به اين سفر نيامده است. دوم دورانى كه از وى جدا شده و اين از نيمه زيارت عتبات است. از آن پس دستش در نگارش بازتر است. با اين حال، بعدها كه درگير دربار ناصرى و كارهاى محوله در تهران مى‌شود، مشغله زياد او را از نگارش تفصيلى باز مى‌دارد.

    نويسنده، بارها در حال نوشتن از حال و هواى خود و دشوارى‌هايى كه براى نگارش دارد و اينكه در چه حالتى مى‌نويسد، سخن گفته است. زمانى كه از بندر عباس عازم بمبئى است، در كشتى به نوشتن ادامه مى‌دهد و مى‌نويسد: «حركت كشتى نمى‌گذارد درست بنويسم». جاى ديگر مى‌گويد: « حقيقت مطلب قوه نوشتن نيست. اعمال و حركات اين سياه‌ها، از بس كه هوا گرم است ديگر قوه ندارم. دلم بى‌حال مى‌شود.»

    باهمه دشوارى‌هايى كه وى در سفر حج تحمل كرده و شرحش را در اين اثر آورده و به خصوص با حساسيتى كه او داشته باز هم نگارش همين مقدار از زبان يك زن سيار ارزش‌مند است.

    در جريان بازگشت به ايران و زمانى كه از روستاها و شهرهاى ايران مى‌گذرد، نوشتن براى او سخت است، اما وى و لو اندك ياداشتى مى‌نگارد. ايشان زمانى كه در تهران در دربار ناصرى و خانه اشراف است، هم‌چنان به نوشتن ادامه مى‌دهد. گاهى روزهاى متوالى فقط چند كلمه مى‌نويسد يا هيچ نمى‌نويسد. يك‌بار پس از وصف تكيه دولت و تعزيه و انواع و اقسام آنها مى‌نويسد: «چه اوضاع و چه دستگاه! من حالت نوشتن ندارم و ديگر اينكه چند روز در اندرون هستم كه نمى‌نويسم بعد كه مى‌آيم خانه يادم مى‌رود.»

    در مسير بازگشت از تهران به کرمان نيز هم‌چنان نوشتن و لو به اختصار ادامه دارد: « امروز كه شنبه بيست و ششم است، دو از آفتاب گذشته وارد كاروان‌سراى حسن‌آباد شديم. مادر آقا خوابيده و من هم مشغول نوشتن هستم و فكر غذاى ظهر».

    نويسنده، از ابتدا هول و هراس سفر را دارد و گويى در اختيار خودش نبوده است. شرايط هم اين وضعيت را تقويت مى‌كند. ابتدا خبر مرگ فرمان‌فرما والى کرمان و سپس لشكر ناصر و به دنبالش مريضى خان و زن او نگران و آشفته‌اش كرده، به«بافت» نرسيده مى‌نويسد: «از روزى كه از کرمان بيرون آمديم يك ساعت خوش نديديم، نفهميديم از كجا مى‌آييم، به كجا مى‌رويم». از اين دسته سختى‌ها وى را سخت متزلزل مى‌كند.

    وى در اين سفر افزون بر نجف به كربلا و كاظمين و سامرا هم مى‌رود. اين زمان سال‌هاى پايانى زندگى ميرزاى شيرازى در سامرا است. روشن نيست مؤلف چه آشنايى با ايشان داشته، اما هر چه هست توانسته است به راحتى با ميرزا ديدار كند و با عيال ايشان شام صرف كند.

    مسيرى كه نويسنده و همراهان از آن راه به حج رفته‌اند از جهتى متفاوت با ديگران است. آنان از بندر عباس سوار كشتى شده به بمبئى مى‌روند. اين اقدام كه قدرى ظاهرش نامعقول مى‌نمايد بدان سبب است كه از بندر عباس كشتى‌اى كه مستقيم به جده برود، در كار نبوده و آنان به اجبار به بمبئى رفته‌اند تا همراه حجاج سنى و شيعه آن بلاد با كشتى عازم حج شوند. وى به هيچ‌وجه از راه دريايى كه طى كرده راضى نيست و در اين باره ناراحتى خود را ابراز مى‌كند.

    چيزى بيش از نيمى از اين سفرنامه مربوط به دوران اقامت در تهران است. اين بخش كه از اواخر جمادى الاولى سال 1310 تا صفر سال 1312 را شامل مى‌شود، رخدادهاى مربوط به زندگى روزانه نويسنده را در تهران، به خصوص در منزل حشمت السلطنه و غلام حسين خان پسر ظهير الدوله شامل مى‌شود، اما اين گزارش وسيع‌تر از يك گزارش خانوادگى بوده و به دليل رفت و آمد وى با زنان دربارى به ويژه همسران ناصر الدين شاه و نقشى كه در امور خانوادگى اين جماعت ايفا مى‌كرده و نيز ملاقات‌ها يا ديدارهايى كه با شاه داشته و نيز شركت در مراسم تعزيه تكيه دولت و بسيارى از مسائل ديگر، اين سفرنامه را به يك گزارش با ارزش، آن هم در بخش زنانه دربار تبديل كرده است.

    وضعيت كتاب

    كتاب داراى پاورقى و توضيحاتى در بعضى از صفحات از مصحح مى‌باشد. فهرست كتاب در ابتداى آن و فهرست راهنما در پايان آن قرار گرفته است.

    بر اساس مطالبى كه در دو صفحه نخست كتاب آمده و مقايسه خط به كار رفته در اين دو صفحه، چنين معلوم مى‌شود كه نويسنده ابتدا از ولى خان كه همراه وى بوده و احترامش را داشته، درخواست ثبت خاطرات را كرده، اما فقط اندكى بيش از نيم صفحه، گويا از زبان وى نوشته و كنار گذاشته است. تفاوت اين دو خط نشان از اين دارد كه نسخه در دست‌رس، نسخه اصلى مى‌باشد كه به شماره 393 در كتاب‌خانه دانشكده ادبيات نگه‌دارى مى‌شود.


    پیوندها

    مطالعه کتاب روزنامه سفر حج عتبات عالیات و دربار ناصری در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور