سفرنامه حجاز یا «الرحلة الحجازية»: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
    جز (جایگزینی متن - '| پس از =↵| پیش از =↵}}↵↵↵{{کاربردهای دیگر|' به '| پس از = | پیش از = }} {{کاربردهای دیگر|')
     
    (۴۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۴: خط ۴:
    | عنوان‌های دیگر =الرحله الحجازيه
    | عنوان‌های دیگر =الرحله الحجازيه
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[بتنوني، محمد لبيب]] (نويسنده)
    [[بتنونی، محمد لبیب]] (نویسنده)


    [[انصاري، هادي]] (مترجم)
    [[انصاری، هادی]] (مترجم)
    | زبان =فارسي
    | زبان =فارسی
    | کد کنگره =‏‏DS‎‏ ‎‏208‎‏ ‎‏/‎‏ب‎‏2‎‏ ‎‏ر‎‏3041  
    | کد کنگره =‏‏DS‎‏ ‎‏208‎‏ ‎‏/‎‏ب‎‏2‎‏ ‎‏ر‎‏3041  
    | موضوع =بتنوني، محمد لبيب، - 1938م. - خاطرات  
    | موضوع =بتنونی، محمد لبیب، - 1938م. - خاطرات  


    حج  
    حج  
    خط ۲۶: خط ۲۶:
    | شابک =964-7635-17-6  
    | شابک =964-7635-17-6  
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =5521
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =03832
    | کتابخوان همراه نور =03832
    | کد پدیدآور =2884
    | کد پدیدآور =2884
    | پس از =
    | پس از =
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    {{کاربردهای دیگر|سفرنامه (ابهام‌ زدایی)}}
       
       
    '''سفرنامه حجاز یا «الرحلة الحجازية»'''، اثر [[بتنوني، محمد لبيب|محمد لبیب بتنونی]]، گزارش سفر حج نویسنده به‎همراه عـباس حـلمی پاشا، خدیو مصر، در سال 1327ق، است. این اثر توسط [[انصاري، هادي|هادی انصاری]] به فارسی ترجمه شده است.
    '''سفرنامه حجاز یا «الرحلة الحجازية»'''، اثر [[بتنونی، محمد لبیب|محمد لبیب بتنونی]]، گزارش سفر حج نویسنده به‌همراه عباس حلمی پاشا، خدیو مصر، در سال 1327ق، است. این اثر توسط [[انصاری، هادی|هادی انصاری]] به فارسی ترجمه شده است.


    این سفرنامه اطلاعات مفیدی از حرمین شریفین و تاریخ قوم عرب، جغرافیای جزیرة‎العرب، تا زمان نویسنده را منعکس نموده است<ref>ر.ک: پیشگفتار مترجم، ص10-11</ref>.
    این سفرنامه اطلاعات مفیدی از حرمین شریفین و تاریخ قوم عرب، جغرافیای جزیرة‎العرب، تا زمان نویسنده را منعکس نموده است<ref>ر.ک: پیشگفتار مترجم، ص10-11</ref>.
    خط ۴۰: خط ۴۴:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    نویسنده در دیوان دربار خدیوی مصر «عباس پاشا حلمی دوم» مشغول خدمت بوده است. هنگامی ‎که خدیو مصر، عباس پاشا حلمی دوم، در روز 29 ذی‎قعده 1327ق، عزم سفر به دیار مکه و مدینه نموده، برخی از رجال دربارش از جمله بتنونی را با خود همراه می‎کند. پس ‎از انجام فریضه حج و زیارت مدینه منوره، کاروان خدیوی به مصر مراجعت نمود که در این هنگام، محمد لبیب بک بتنونی، سفرنامه ارزشمند و پرمحتوای خود را به رشته تحریر درآورد<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.
    نویسنده در دیوان دربار خدیوی مصر «عباس پاشا حلمی دوم» مشغول خدمت بوده است. هنگامی ‎که خدیو مصر، عباس پاشا حلمی دوم، در روز 29 ذ‌ی‌قعده 1327ق، عزم سفر به دیار مکه و مدینه نموده، برخی از رجال دربارش از جمله بتنونی را با خود همراه می‌کند. پس ‎از انجام فریضه حج و زیارت مدینه منوره، کاروان خدیوی به مصر مراجعت نمود که در این هنگام، محمد لبیب بک بتنونی، سفرنامه ارزشمند و پرمحتوای خود را به رشته تحریر درآورد<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>.


    بتنونی، کتابش را به دو بخش (پیشگفتار و متن کتاب) تقسیم نموده است. بخش نخست (پیشگفتار) را به توضیح درباره ملت عرب و ریشه و قبایل و تیره‎ها و دولت آنان در پیش از اسلام و پس ‎از آن اختصاص داده و به‎صورت فشرده حقایق و گفته‎هایی را از میان تاریخ بازگو نموده است. سپس به بخش دیگر از جزیرة‎العرب کنونی و قبیله‎ها و حکومت‎های آنها پرداخته است<ref>ر.ک: پیشگفتار نویسنده، ص13</ref>.
    بتنونی، کتابش را به دو بخش (پیشگفتار و متن کتاب) تقسیم نموده است. بخش نخست (پیشگفتار) را به توضیح درباره ملت عرب و ریشه و قبایل و تیره‌ها و دولت آنان در پیش از اسلام و پس ‎از آن اختصاص داده و به‌صورت فشرده حقایق و گفته‌هایی را از میان تاریخ بازگو نموده است. سپس به بخش دیگر از جزیرة‎العرب کنونی و قبیله‌ها و حکومت‎های آنها پرداخته است<ref>ر.ک: پیشگفتار نویسنده، ص13</ref>.


    قوم عرب از کهن‎ترین ملت‎های جهان بشمار می‎آید؛ به‎طوری‎که درازترین عمر در بین ملت‎ها و وسیع‎ترین حکومت‎ها و سلطنت‎ها متعلق به آنان بوده است. نویسنده، آنان را به سه بخش «عمالیق» یا «عرب بائده»، «عرب قحطانی»، و «عرب عدنانی» تقسیم نموده است. عمالیق از فرزندان «عملیق بن لاوذ بن سام بن نوح» بودند که در صحرای میان «عراق» و «عقبه» به‎صورت بدویت زندگی می‎کردند و مدام به دنبال چراگاه و علف در حرکت بودند و گروه اندکی از آنان میان «بابل» و «مصر» به بازرگانی اشتغال داشتند. آنان پس از قدرت گرفتن و بعد از غلبه بر «بابل» در قرن بیستو پنجم قبل از میلاد، دولتی را به نام دولت «ساموآبیین» (از فرزندان سام بن نوح) به وجود آوردند...<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>.
    قوم عرب از کهن‎ترین ملت‎های جهان بشمار می‌آید؛ به‌طوری‌که درازترین عمر در بین ملت‎ها و وسیع‎ترین حکومت‎ها و سلطنت‎ها متعلق به آنان بوده است. نویسنده، آنان را به سه بخش «عمالیق» یا «عرب بائده»، «عرب قحطانی»، و «عرب عدنانی» تقسیم نموده است. عمالیق از فرزندان «عملیق بن لاوذ بن سام بن نوح» بودند که در صحرای میان «عراق» و «عقبه» به‌صورت بدویت زندگی می‌کردند و مدام به دنبال چراگاه و علف در حرکت بودند و گروه اندکی از آنان میان «بابل» و «مصر» به بازرگانی اشتغال داشتند. آنان پس از قدرت گرفتن و بعد از غلبه بر «بابل» در قرن بیستو پنجم قبل از میلاد، دولتی را به نام دولت «ساموآبیین» (از فرزندان سام بن نوح) به وجود آوردند..<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>.


    قحطانیان، از «بنی قحطان بن سبأ»، بزرگ‎فرزند «سام بن نوح» بشمار می‎آیند. این قوم در شمال جزیرة‎العرب زندگی می‎کردند و در قرن هشتم پیش از میلاد حضرت مسیح، به هنگام تسلط آشوریان بر آنان، به‎سوی بلاد یمن کوچ کردند و در آنجا دولت نوینی تشکیل دادند که تاریخ‎نگاران عرب آنان را «سبأ نخستین» نام‎گذاری کرده‎اند...<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>.
    قحطانیان، از «بنی قحطان بن سبأ»، بزرگ‎فرزند «سام بن نوح» بشمار می‌آیند. این قوم در شمال جزیرة‎العرب زندگی می‌کردند و در قرن هشتم پیش از میلاد حضرت مسیح، به هنگام تسلط آشوریان بر آنان، به‌سوی بلاد یمن کوچ کردند و در آنجا دولت نوینی تشکیل دادند که تاریخ‌نگاران عرب آنان را «سبأ نخستین» نام‌گذاری کرده‌اند..<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>.


    عدنانیان از نوادگان حضرت اسماعیل هستند. به فرزندان حضرت اسماعیل و اولاد آن‎ها «اسماعیلیه» می‎گویند. پس از بیست نسل او، نواده‎اش «عدنان» به دنیا آمد. عدنان دارای فرزندی به نام «معد» گردید و معد فرزندی به نام «نزار» داشت و او دارای فرزندانی به نام «انمار»، «مضر»، «قضاعه»، «ربیعه» و «ایاد» گردید. خداوند نسل عدنان را مبارک گردانید. عرب عدنانیه از آن به وجود آمدند...<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>.
    عدنانیان از نوادگان حضرت اسماعیل هستند. به فرزندان حضرت اسماعیل و اولاد آن‌ها «اسماعیلیه» می‌گویند. پس از بیست نسل او، نواده‌اش «عدنان» به دنیا آمد. عدنان دارای فرزندی به نام «معد» گردید و معد فرزندی به نام «نزار» داشت و او دارای فرزندانی به نام «انمار»، «مضر»، «قضاعه»، «ربیعه» و «ایاد» گردید. خداوند نسل عدنان را مبارک گردانید. عرب عدنانیه از آن به وجود آمدند..<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>.


    نویسنده در این بخش، درباره محل زندگی، مدت حکومت، جنگ‎ها و درگیری‎ها، چگونگی انقراض یا بقا و... هریک از این سه گروه و اولاد و احفاد آنان مطالب ارزنده‎ای ارائه نموه است.
    نویسنده در این بخش، درباره محل زندگی، مدت حکومت، جنگ‎ها و درگیری‌ها، چگونگی انقراض یا بقا و... هریک از این سه گروه و اولاد و احفاد آنان مطالب ارزنده‌ای ارائه نموه است.


    قبایل عدنانی، از قبایلی بودند که در اوج سادگی به سر می‎بردند و دارای حکومت و دولتی صاحب‎نام نبودند و تابع حکومت‎های دیگر بودند<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>. تااینکه رسول خدا از میان آنان ظهور نمود و دین اسلام را در میان قوم خود منتشر نمود، سپس به‎سوی مدینه هجرت کرد و ازآن‎‎پس اسلام به میان تمامی قبایل عرب نفوذ نمود و اندی نگذشت که اسلام از مرزهای عرب فراتر رفت و مناطقی همچون ایران و اروپا را درنوردید و تا قلب فرانسه راه یافت<ref>ر.ک: همان، ص41-42</ref>.
    قبایل عدنانی، از قبایلی بودند که در اوج سادگی به سر می‌بردند و دارای حکومت و دولتی صاحب‌نام نبودند و تابع حکومت‎های دیگر بودند<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>. تااینکه رسول خدا از میان آنان ظهور نمود و دین اسلام را در میان قوم خود منتشر نمود، سپس به‌سوی مدینه هجرت کرد و ازآن‎‎پس اسلام به میان تمامی قبایل عرب نفوذ نمود و اندی نگذشت که اسلام از مرزهای عرب فراتر رفت و مناطقی همچون ایران و اروپا را درنوردید و تا قلب فرانسه راه یافت<ref>ر.ک: همان، ص41-42</ref>.


    نویسنده در ادامه درباره حکومت عباسیان بر بلاد اسلام خصوصاً بر اسپانیا سخن به میان آورده، سپس درباره حاکمیت مسلمانان در برخی از مناطق دیگر همچون «طرابلس»، «الجزایر»، «تونس»، «مراکش»، «جزیرة‎العرب»، «یمن»، «عمان»، «بحرین» و... سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص43-71</ref>.
    نویسنده در ادامه درباره حکومت عباسیان بر بلاد اسلام خصوصاً بر اسپانیا سخن به میان آورده، سپس درباره حاکمیت مسلمانان در برخی از مناطق دیگر همچون «طرابلس»، «الجزایر»، «تونس»، «مراکش»، «جزیرة‎العرب»، «یمن»، «عمان»، «بحرین» و... سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص43-71</ref>.


    بخش دوم کتاب به سفرنامه اختصاص یافته است. سفر جناب خدیو در ساعت هفت و چهل دقیقه صبح روز بیست‎ونهم ذی‎قعده سال 1327ق، از «سرای قبه» با قطار آغاز شد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص83</ref>.
    بخش دوم کتاب به سفرنامه اختصاص یافته است. سفر جناب خدیو در ساعت هفت و چهل دقیقه صبح روز بیست‌ونهم ذ‌ی‌قعده سال 1327ق، از «سرای قبه» با قطار آغاز شد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص83</ref>.


    پایان راه ریلی او به کانال سوئز ختم و ازآنجا با کشتی عازم بندر جده شد<ref>ر.ک: همان</ref>. او در عصر روز اول ذی‎حجه به جده می‎رسد<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref> و در روز چهارشنبه، دوم ذی‎حجه از کشتی، پا به بندر جده می‎گذارد و در میان انبوه مردم حاضر می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص101</ref>.
    پایان راه ریلی او به کانال سوئز ختم و ازآنجا با کشتی عازم بندر جده شد<ref>ر.ک: همان</ref>. او در عصر روز اول ذی‎حجه به جده می‌رسد<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref> و در روز چهارشنبه، دوم ذی‎حجه از کشتی، پا به بندر جده می‌گذارد و در میان انبوه مردم حاضر می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص101</ref>.


    او مسیر هشتاد کیلومتری بین جده تا مکه را<ref>ر.ک: همان، ص102</ref>، با اسب پیمود<ref>ر.ک: همان، ص106</ref> و در روز پنج‎شنبه سوم ذی‎حجه<ref>ر.ک: همان، ص107</ref> از «باب جرول» وارد مکه گردید<ref>ر.ک: همان</ref> و بعد از سعی، در «دارالاماره» اقامت گزید<ref>ر.ک: همان، ص108</ref>.
    او مسیر هشتاد کیلومتری بین جده تا مکه را<ref>ر.ک: همان، ص102</ref>، با اسب پیمود<ref>ر.ک: همان، ص106</ref> و در روز پنج‎شنبه سوم ذی‎حجه<ref>ر.ک: همان، ص107</ref> از «باب جرول» وارد مکه گردید<ref>ر.ک: همان</ref> و بعد از سعی، در «دارالاماره» اقامت گزید<ref>ر.ک: همان، ص108</ref>.


    خدیو در روز شنبه، پنجم ذی‎حجه، به زیارت بقاع متبرکه رفت. او ابتدا به «معلا» و سپس به‎سوی «حجون»، سپس به‎سوی «جَروَل» حرکت کردد. سپس به زیارت جایگاه تولد پیامبر(ص) و محل تولد [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] (به عقیده نویسنده جایگاه تولد حضرت علی در مکانی نزدیک جایگاه تولد پیامبر(ص) بوده است) رفت<ref>ر.ک: همان، ص112</ref>. سپس به محل اقامت خود بازگشته و بعد از ظهر این روز - ‎همانند بعد از ظهر بسیاری از روزهایی که در آنجا اقامت داشت - ‎وقت خود را به مراجعه‎کنندگان اختصاص داد<ref>ر.ک: همان</ref>.
    خدیو در روز شنبه، پنجم ذی‎حجه، به زیارت بقاع متبرکه رفت. او ابتدا به «معلا» و سپس به‌سوی «حجون»، سپس به‌سوی «جَروَل» حرکت کردد. سپس به زیارت جایگاه تولد پیامبر(ص) و محل تولد [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] (به عقیده نویسنده جایگاه تولد حضرت علی در مکانی نزدیک جایگاه تولد پیامبر(ص) بوده است) رفت<ref>ر.ک: همان، ص112</ref>. سپس به محل اقامت خود بازگشته و بعد از ظهر این روز - ‎همانند بعد از ظهر بسیاری از روزهایی که در آنجا اقامت داشت - ‎وقت خود را به مراجعه‌کنندگان اختصاص داد<ref>ر.ک: همان</ref>.


    پس از غروب همین روز به زیارت خانه خدا رفت و در کعبه را بر وی گشودند و به درون کعبه وارد شد<ref>ر.ک: همان</ref>. ایشان در روز دوشنبه هفتم ذی‎حجه، شب‎هنگام بعد از طواف، دستور عزیمت به‎سوی عرفات را صادر نمود<ref>ر.ک: همان، ص114</ref>.
    پس از غروب همین روز به زیارت خانه خدا رفت و در کعبه را بر وی گشودند و به درون کعبه وارد شد<ref>ر.ک: همان</ref>. ایشان در روز دوشنبه هفتم ذی‎حجه، شب‌هنگام بعد از طواف، دستور عزیمت به‌سوی عرفات را صادر نمود<ref>ر.ک: همان، ص114</ref>.


    خدیو بعد از پایان اعمال حج تا 14 ذی‎حجه در مکه اقامت گزید و در همان روز به‎همراه حاجیان کم‎بضاعت به سمت «بحره» حرکت نمود و سه ساعت بعد از غروب آفتاب به آنجا رسید<ref>ر.ک: همان، ص351-352</ref>. سپس به سمت جده حرکت کرد<ref>ر.ک: همان، ص352</ref> و سوار بر کشتی شد و به‎سوی «وجه» به راه افتاد<ref>ر.ک: همان، ص353</ref> و در آخر ماه دسامبر از «وجه» با شتر به سمت مدینه حرکت نمود<ref>ر.ک: همان، ص355</ref>. خدیو بخشی از این مسیر را با قطار پیمود و در پایان روز نهم ژانویه به مدینه رسید<ref>ر.ک: همان، ص369</ref>.
    خدیو بعد از پایان اعمال حج تا 14 ذی‎حجه در مکه اقامت گزید و در همان روز به‌همراه حاجیان کم‌بضاعت به سمت «بحره» حرکت نمود و سه ساعت بعد از غروب آفتاب به آنجا رسید<ref>ر.ک: همان، ص351-352</ref>. سپس به سمت جده حرکت کرد<ref>ر.ک: همان، ص352</ref> و سوار بر کشتی شد و به‌سوی «وجه» به راه افتاد<ref>ر.ک: همان، ص353</ref> و در آخر ماه دسامبر از «وجه» با شتر به سمت مدینه حرکت نمود<ref>ر.ک: همان، ص355</ref>. خدیو بخشی از این مسیر را با قطار پیمود و در پایان روز نهم ژانویه به مدینه رسید<ref>ر.ک: همان، ص369</ref>.


    ایشان بعد از اقامت در مدینه و زیارت اماکن مقدسه، در روز شنبه 15 ژوئن سال 1910م، بازگشت خویش را به مصر آغاز نمود. او ابتدا به‎سوی تبوک حرکت ‎کرد و بعد از گذشتن از شهرهایی همچون حیفا در 24 ژوئن سال 1910، به اسکندریه درآمد<ref>ر.ک: همان، ص452-453</ref> و در روز بعد، پس از گذشتن از «باب الجديد» در ساعت دو بعد از ظهر، به مصر وارد گردید<ref>ر.ک: همان، ص455</ref>.  
    ایشان بعد از اقامت در مدینه و زیارت اماکن مقدسه، در روز شنبه 15 ژوئن سال 1910م، بازگشت خویش را به مصر آغاز نمود. او ابتدا به‌سوی تبوک حرکت ‎کرد و بعد از گذشتن از شهرهایی همچون حیفا در 24 ژوئن سال 1910، به اسکندریه درآمد<ref>ر.ک: همان، ص452-453</ref> و در روز بعد، پس از گذشتن از «باب الجديد» در ساعت دو بعد از ظهر، به مصر وارد گردید<ref>ر.ک: همان، ص455</ref>.  


    نویسنده ضمن سفرنامه برخی اطلاعات درباره فرهنگ مردم حجاز ارائه می‎دهد. او می‎گوید: از عادت‎های مردمان مکه، دقت و توجه آنان به خوراکی‎ها و آشامیدنی‎ها و لباس‎های خود می‎باشد. رنگ‎های روشن و باز در لباس‎های آنان، به‎ویژه رنگ‎های قرمز، سبز و آبی و ارغوانی بیشتر دیده می‎شود. آنان خانه‎های خود را به‎وسیله صنایع ‎دستی... و نیز با فرش‎های قیمتی از قالی‎های کمیاب ایرانی، تزیین می‎کنند...<ref>ر.ک: همان، ص141</ref>.  
    نویسنده ضمن سفرنامه برخی اطلاعات درباره فرهنگ مردم حجاز ارائه می‌دهد. او می‌گوید: از عادت‎های مردمان مکه، دقت و توجه آنان به خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها و لباس‎های خود می‌باشد. رنگ‎های روشن و باز در لباس‎های آنان، به‌ویژه رنگ‎های قرمز، سبز و آبی و ارغوانی بیشتر دیده می‌شود. آنان خانه‌های خود را به‌وسیله صنایع ‎دستی... و نیز با فرش‌های قیمتی از قالی‌های کمیاب ایرانی، تزیین می‌کنند..<ref>ر.ک: همان، ص141</ref>.  


    نویسنده، خرافاتی را که در میان مردم مکه رواج دارد<ref>ر.ک: همان، ص159</ref> و رفتار ناشایست آنان را با حاجیان متذکر می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص163</ref> و به حاجیانی که از ترکیه، ایران و هند آمده‎اند و در تلفظ واژگان عربی مرتبط با حج با مشکل مواجه هستند، گریزی زده و کار آنان را خلاف شرع می‎داند<ref>ر.ک: همان، ص159</ref>.
    نویسنده، خرافاتی را که در میان مردم مکه رواج دارد<ref>ر.ک: همان، ص159</ref> و رفتار ناشایست آنان را با حاجیان متذکر می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص163</ref> و به حاجیانی که از ترکیه، ایران و هند آمده‌اند و در تلفظ واژگان عربی مرتبط با حج با مشکل مواجه هستند، گریزی زده و کار آنان را خلاف شرع می‌داند<ref>ر.ک: همان، ص159</ref>.


    نویسنده در خلال سفرنامه به معرفی اماکن و شهرهای زیارتی زیادی پرداخته که جده<ref>ر.ک: همان، ص86</ref>، مکه<ref>ر.ک: همان، ص173</ref>، کعبه و لباس آن<ref>ر.ک: همان، ص224، 263</ref>، مدینه<ref>ر.ک: همان، ص400</ref>، مسجدالاقصی<ref>ر.ک: همان، ص458</ref> و... بخشی از آن است. علاوه بر آن توضیح راه‎های منتهی به شهرهای مکه<ref>ر.ک: همان، ص114</ref> و مدینه<ref>ر.ک: همان، ص338-342</ref>، شرح جنایات وهابیان و چگونگی حاکم شدن بر حجاز<ref>ر.ک: همان، ص196</ref>، برخی از اعمال حج همچون طواف<ref>ر.ک: همان، ص246</ref>، وقوف در عرفات<ref>ر.ک: همان، ص302</ref>، رجم و قربانی<ref>ر.ک: همان، ص309، 314</ref>، از دیگر مطالب کتاب است.
    نویسنده در خلال سفرنامه به معرفی اماکن و شهرهای زیارتی زیادی پرداخته که جده<ref>ر.ک: همان، ص86</ref>، مکه<ref>ر.ک: همان، ص173</ref>، کعبه و لباس آن<ref>ر.ک: همان، ص224، 263</ref>، مدینه<ref>ر.ک: همان، ص400</ref>، مسجدالاقصی<ref>ر.ک: همان، ص458</ref> و... بخشی از آن است. علاوه بر آن توضیح راه‌های منتهی به شهرهای مکه<ref>ر.ک: همان، ص114</ref> و مدینه<ref>ر.ک: همان، ص338-342</ref>، شرح جنایات وهابیان و چگونگی حاکم شدن بر حجاز<ref>ر.ک: همان، ص196</ref>، برخی از اعمال حج همچون طواف<ref>ر.ک: همان، ص246</ref>، وقوف در عرفات<ref>ر.ک: همان، ص302</ref>، رجم و قربانی<ref>ر.ک: همان، ص309، 314</ref>، از دیگر مطالب کتاب است.


    بتنونی در توصیف اماکن به ریزه‎کاری‎ها دقت دارد؛ به‎گونه‎ای که خواننده خود را در آن فضا می‎بیند؛ جایگاه ولادت پیامبر(ص) در شعب «بنی‎عامر» واقع شده است. خیابان نسبت به این مکان یک متر و نیم مرتقع‎تر است و به‎وسیله پله‎ای سنگی به دَرِ آن‎ که به‎سوی شمال باز می‎گردد، راه دارد و هنگام ورود به آن نخست به فضای بازی به طول 12 متر و عرض 6 متر وارد می‎شوید که در دیوار سمت راست (غربی) آن دری قرار دارد. پس از عبور از آن، به فضایی وارد می‎شوید که بر روی آن گنبدی قرار گرفته است. در میانه این فضا و در زیر گنبد، مقصوره‎ای از چوب وجود دارد که درون آن سنگ مقعر مرمری که وسط آن کمی فرو رفته است، دیده می‎شود که نشان‎دهنده محل تولد پیامبر است<ref>ر.ک: همان، ص146</ref>.
    بتنونی در توصیف اماکن به ریزه‌کاری‌ها دقت دارد؛ به‌گونه‌ای که خواننده خود را در آن فضا می‌بیند؛ جایگاه ولادت پیامبر(ص) در شعب «بنی‎عامر» واقع شده است. خیابان نسبت به این مکان یک متر و نیم مرتقع‎تر است و به‌وسیله پله‌ای سنگی به دَرِ آن‎ که به‌سوی شمال باز می‌گردد، راه دارد و هنگام ورود به آن نخست به فضای بازی به طول 12 متر و عرض 6 متر وارد می‌شوید که در دیوار سمت راست (غربی) آن دری قرار دارد. پس از عبور از آن، به فضایی وارد می‌شوید که بر روی آن گنبدی قرار گرفته است. در میانه این فضا و در زیر گنبد، مقصوره‌ای از چوب وجود دارد که درون آن سنگ مقعر مرمری که وسط آن کمی فرو رفته است، دیده می‌شود که نشان‌دهنده محل تولد پیامبر است<ref>ر.ک: همان، ص146</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    پاورقی‎های کتاب به توضیح و رفع ابهام از مطالب اختصاص یافته است. برخی از پاورقی‎ها از مترجم است و با لفظ «مترجم» در آخر آن مشخص شده است.
    پاورقی‌های کتاب به توضیح و رفع ابهام از مطالب اختصاص یافته است. برخی از پاورقی‌ها از مترجم است و با لفظ «مترجم» در آخر آن مشخص شده است.


    مترجم، در این اثر ترجمه‎ای بسیار روان ارائه داده که خواننده در نگاه اول، متوجه ترجمه بودن آن نمی‎شود.
    مترجم، در این اثر ترجمه‌ای بسیار روان ارائه داده که خواننده در نگاه اول، متوجه ترجمه بودن آن نمی‌شود.


    در میان سطورات یا صفحات کتاب گاه تصاویری از اماکن زیارتی<ref>ر.ک: همان، ص154، 172، 227، 383</ref> یا نقشه شهرها<ref>ر.ک: همان، ص129، 401</ref> و کشورها<ref>ر.ک: همان، ص80، 133</ref> و یا جداولی از برخی قبایل و تعداد آن‎ها<ref>ر.ک: همان، ص73</ref>، نام امرا و پادشاهان<ref>ر.ک: همان، ص33، 38، 191، 427</ref>، ایستگاه‎های قطار<ref>ر.ک: همان، ص433</ref> و... به چشم می‎خورد.
    در میان سطورات یا صفحات کتاب گاه تصاویری از اماکن زیارتی<ref>ر.ک: همان، ص154، 172، 227، 383</ref> یا نقشه شهرها<ref>ر.ک: همان، ص129، 401</ref> و کشورها<ref>ر.ک: همان، ص80، 133</ref> و یا جداولی از برخی قبایل و تعداد آن‌ها<ref>ر.ک: همان، ص73</ref>، نام امرا و پادشاهان<ref>ر.ک: همان، ص33، 38، 191، 427</ref>، ایستگاه‌های قطار<ref>ر.ک: همان، ص433</ref> و... به چشم می‌خورد.


    فهرست محتویات در ابتدای کتاب آمده است.  
    فهرست محتویات در ابتدای کتاب آمده است.  


    ==پانویس ==
    ==پانویس==
    <references />
    <references/>


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    پیشگفتار و متن کتاب.
    پیشگفتار و متن کتاب.
       
       
    == وابسته‌ها ==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}


    [[سفرنامه منظوم حج (هزار و دویست بیت)]]
    [[سفرنامه منظوم حج (هزار و دویست بیت)]]
    خط ۱۰۴: خط ۱۰۹:
       
       
    [[رده:تاریخ آسیا]]
    [[رده:تاریخ آسیا]]
    [[رده:25 خرداد الی 24 تیر]]
    [[رده:سال97-1تیر الی31]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۴:۲۹

    ‏سفرنامه حجاز یا «الرحلة الحجازية»
    سفرنامه حجاز یا «الرحلة الحجازية»
    پدیدآورانبتنونی، محمد لبیب (نویسنده) انصاری، هادی (مترجم)
    عنوان‌های دیگرالرحله الحجازيه
    ناشرنشر مشعر
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1381ش ,
    شابک964-7635-17-6
    موضوعبتنونی، محمد لبیب، - 1938م. - خاطرات

    حج

    سفرنامه‌ها

    عربستان سعودي - سير و سياحت - قرن 20م.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏DS‎‏ ‎‏208‎‏ ‎‏/‎‏ب‎‏2‎‏ ‎‏ر‎‏3041
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    سفرنامه حجاز یا «الرحلة الحجازية»، اثر محمد لبیب بتنونی، گزارش سفر حج نویسنده به‌همراه عباس حلمی پاشا، خدیو مصر، در سال 1327ق، است. این اثر توسط هادی انصاری به فارسی ترجمه شده است.

    این سفرنامه اطلاعات مفیدی از حرمین شریفین و تاریخ قوم عرب، جغرافیای جزیرة‎العرب، تا زمان نویسنده را منعکس نموده است[۱].

    ساختار

    کتاب با دو پیشگفتار مترجم و نویسنده آغاز شده و به دنبال آن محتوای کتاب عرضه شده است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در دیوان دربار خدیوی مصر «عباس پاشا حلمی دوم» مشغول خدمت بوده است. هنگامی ‎که خدیو مصر، عباس پاشا حلمی دوم، در روز 29 ذ‌ی‌قعده 1327ق، عزم سفر به دیار مکه و مدینه نموده، برخی از رجال دربارش از جمله بتنونی را با خود همراه می‌کند. پس ‎از انجام فریضه حج و زیارت مدینه منوره، کاروان خدیوی به مصر مراجعت نمود که در این هنگام، محمد لبیب بک بتنونی، سفرنامه ارزشمند و پرمحتوای خود را به رشته تحریر درآورد[۲].

    بتنونی، کتابش را به دو بخش (پیشگفتار و متن کتاب) تقسیم نموده است. بخش نخست (پیشگفتار) را به توضیح درباره ملت عرب و ریشه و قبایل و تیره‌ها و دولت آنان در پیش از اسلام و پس ‎از آن اختصاص داده و به‌صورت فشرده حقایق و گفته‌هایی را از میان تاریخ بازگو نموده است. سپس به بخش دیگر از جزیرة‎العرب کنونی و قبیله‌ها و حکومت‎های آنها پرداخته است[۳].

    قوم عرب از کهن‎ترین ملت‎های جهان بشمار می‌آید؛ به‌طوری‌که درازترین عمر در بین ملت‎ها و وسیع‎ترین حکومت‎ها و سلطنت‎ها متعلق به آنان بوده است. نویسنده، آنان را به سه بخش «عمالیق» یا «عرب بائده»، «عرب قحطانی»، و «عرب عدنانی» تقسیم نموده است. عمالیق از فرزندان «عملیق بن لاوذ بن سام بن نوح» بودند که در صحرای میان «عراق» و «عقبه» به‌صورت بدویت زندگی می‌کردند و مدام به دنبال چراگاه و علف در حرکت بودند و گروه اندکی از آنان میان «بابل» و «مصر» به بازرگانی اشتغال داشتند. آنان پس از قدرت گرفتن و بعد از غلبه بر «بابل» در قرن بیستو پنجم قبل از میلاد، دولتی را به نام دولت «ساموآبیین» (از فرزندان سام بن نوح) به وجود آوردند..[۴].

    قحطانیان، از «بنی قحطان بن سبأ»، بزرگ‎فرزند «سام بن نوح» بشمار می‌آیند. این قوم در شمال جزیرة‎العرب زندگی می‌کردند و در قرن هشتم پیش از میلاد حضرت مسیح، به هنگام تسلط آشوریان بر آنان، به‌سوی بلاد یمن کوچ کردند و در آنجا دولت نوینی تشکیل دادند که تاریخ‌نگاران عرب آنان را «سبأ نخستین» نام‌گذاری کرده‌اند..[۵].

    عدنانیان از نوادگان حضرت اسماعیل هستند. به فرزندان حضرت اسماعیل و اولاد آن‌ها «اسماعیلیه» می‌گویند. پس از بیست نسل او، نواده‌اش «عدنان» به دنیا آمد. عدنان دارای فرزندی به نام «معد» گردید و معد فرزندی به نام «نزار» داشت و او دارای فرزندانی به نام «انمار»، «مضر»، «قضاعه»، «ربیعه» و «ایاد» گردید. خداوند نسل عدنان را مبارک گردانید. عرب عدنانیه از آن به وجود آمدند..[۶].

    نویسنده در این بخش، درباره محل زندگی، مدت حکومت، جنگ‎ها و درگیری‌ها، چگونگی انقراض یا بقا و... هریک از این سه گروه و اولاد و احفاد آنان مطالب ارزنده‌ای ارائه نموه است.

    قبایل عدنانی، از قبایلی بودند که در اوج سادگی به سر می‌بردند و دارای حکومت و دولتی صاحب‌نام نبودند و تابع حکومت‎های دیگر بودند[۷]. تااینکه رسول خدا از میان آنان ظهور نمود و دین اسلام را در میان قوم خود منتشر نمود، سپس به‌سوی مدینه هجرت کرد و ازآن‎‎پس اسلام به میان تمامی قبایل عرب نفوذ نمود و اندی نگذشت که اسلام از مرزهای عرب فراتر رفت و مناطقی همچون ایران و اروپا را درنوردید و تا قلب فرانسه راه یافت[۸].

    نویسنده در ادامه درباره حکومت عباسیان بر بلاد اسلام خصوصاً بر اسپانیا سخن به میان آورده، سپس درباره حاکمیت مسلمانان در برخی از مناطق دیگر همچون «طرابلس»، «الجزایر»، «تونس»، «مراکش»، «جزیرة‎العرب»، «یمن»، «عمان»، «بحرین» و... سخن گفته است[۹].

    بخش دوم کتاب به سفرنامه اختصاص یافته است. سفر جناب خدیو در ساعت هفت و چهل دقیقه صبح روز بیست‌ونهم ذ‌ی‌قعده سال 1327ق، از «سرای قبه» با قطار آغاز شد[۱۰].

    پایان راه ریلی او به کانال سوئز ختم و ازآنجا با کشتی عازم بندر جده شد[۱۱]. او در عصر روز اول ذی‎حجه به جده می‌رسد[۱۲] و در روز چهارشنبه، دوم ذی‎حجه از کشتی، پا به بندر جده می‌گذارد و در میان انبوه مردم حاضر می‌شود[۱۳].

    او مسیر هشتاد کیلومتری بین جده تا مکه را[۱۴]، با اسب پیمود[۱۵] و در روز پنج‎شنبه سوم ذی‎حجه[۱۶] از «باب جرول» وارد مکه گردید[۱۷] و بعد از سعی، در «دارالاماره» اقامت گزید[۱۸].

    خدیو در روز شنبه، پنجم ذی‎حجه، به زیارت بقاع متبرکه رفت. او ابتدا به «معلا» و سپس به‌سوی «حجون»، سپس به‌سوی «جَروَل» حرکت کردد. سپس به زیارت جایگاه تولد پیامبر(ص) و محل تولد حضرت علی(ع) (به عقیده نویسنده جایگاه تولد حضرت علی در مکانی نزدیک جایگاه تولد پیامبر(ص) بوده است) رفت[۱۹]. سپس به محل اقامت خود بازگشته و بعد از ظهر این روز - ‎همانند بعد از ظهر بسیاری از روزهایی که در آنجا اقامت داشت - ‎وقت خود را به مراجعه‌کنندگان اختصاص داد[۲۰].

    پس از غروب همین روز به زیارت خانه خدا رفت و در کعبه را بر وی گشودند و به درون کعبه وارد شد[۲۱]. ایشان در روز دوشنبه هفتم ذی‎حجه، شب‌هنگام بعد از طواف، دستور عزیمت به‌سوی عرفات را صادر نمود[۲۲].

    خدیو بعد از پایان اعمال حج تا 14 ذی‎حجه در مکه اقامت گزید و در همان روز به‌همراه حاجیان کم‌بضاعت به سمت «بحره» حرکت نمود و سه ساعت بعد از غروب آفتاب به آنجا رسید[۲۳]. سپس به سمت جده حرکت کرد[۲۴] و سوار بر کشتی شد و به‌سوی «وجه» به راه افتاد[۲۵] و در آخر ماه دسامبر از «وجه» با شتر به سمت مدینه حرکت نمود[۲۶]. خدیو بخشی از این مسیر را با قطار پیمود و در پایان روز نهم ژانویه به مدینه رسید[۲۷].

    ایشان بعد از اقامت در مدینه و زیارت اماکن مقدسه، در روز شنبه 15 ژوئن سال 1910م، بازگشت خویش را به مصر آغاز نمود. او ابتدا به‌سوی تبوک حرکت ‎کرد و بعد از گذشتن از شهرهایی همچون حیفا در 24 ژوئن سال 1910، به اسکندریه درآمد[۲۸] و در روز بعد، پس از گذشتن از «باب الجديد» در ساعت دو بعد از ظهر، به مصر وارد گردید[۲۹].

    نویسنده ضمن سفرنامه برخی اطلاعات درباره فرهنگ مردم حجاز ارائه می‌دهد. او می‌گوید: از عادت‎های مردمان مکه، دقت و توجه آنان به خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها و لباس‎های خود می‌باشد. رنگ‎های روشن و باز در لباس‎های آنان، به‌ویژه رنگ‎های قرمز، سبز و آبی و ارغوانی بیشتر دیده می‌شود. آنان خانه‌های خود را به‌وسیله صنایع ‎دستی... و نیز با فرش‌های قیمتی از قالی‌های کمیاب ایرانی، تزیین می‌کنند..[۳۰].

    نویسنده، خرافاتی را که در میان مردم مکه رواج دارد[۳۱] و رفتار ناشایست آنان را با حاجیان متذکر می‌شود[۳۲] و به حاجیانی که از ترکیه، ایران و هند آمده‌اند و در تلفظ واژگان عربی مرتبط با حج با مشکل مواجه هستند، گریزی زده و کار آنان را خلاف شرع می‌داند[۳۳].

    نویسنده در خلال سفرنامه به معرفی اماکن و شهرهای زیارتی زیادی پرداخته که جده[۳۴]، مکه[۳۵]، کعبه و لباس آن[۳۶]، مدینه[۳۷]، مسجدالاقصی[۳۸] و... بخشی از آن است. علاوه بر آن توضیح راه‌های منتهی به شهرهای مکه[۳۹] و مدینه[۴۰]، شرح جنایات وهابیان و چگونگی حاکم شدن بر حجاز[۴۱]، برخی از اعمال حج همچون طواف[۴۲]، وقوف در عرفات[۴۳]، رجم و قربانی[۴۴]، از دیگر مطالب کتاب است.

    بتنونی در توصیف اماکن به ریزه‌کاری‌ها دقت دارد؛ به‌گونه‌ای که خواننده خود را در آن فضا می‌بیند؛ جایگاه ولادت پیامبر(ص) در شعب «بنی‎عامر» واقع شده است. خیابان نسبت به این مکان یک متر و نیم مرتقع‎تر است و به‌وسیله پله‌ای سنگی به دَرِ آن‎ که به‌سوی شمال باز می‌گردد، راه دارد و هنگام ورود به آن نخست به فضای بازی به طول 12 متر و عرض 6 متر وارد می‌شوید که در دیوار سمت راست (غربی) آن دری قرار دارد. پس از عبور از آن، به فضایی وارد می‌شوید که بر روی آن گنبدی قرار گرفته است. در میانه این فضا و در زیر گنبد، مقصوره‌ای از چوب وجود دارد که درون آن سنگ مقعر مرمری که وسط آن کمی فرو رفته است، دیده می‌شود که نشان‌دهنده محل تولد پیامبر است[۴۵].

    وضعیت کتاب

    پاورقی‌های کتاب به توضیح و رفع ابهام از مطالب اختصاص یافته است. برخی از پاورقی‌ها از مترجم است و با لفظ «مترجم» در آخر آن مشخص شده است.

    مترجم، در این اثر ترجمه‌ای بسیار روان ارائه داده که خواننده در نگاه اول، متوجه ترجمه بودن آن نمی‌شود.

    در میان سطورات یا صفحات کتاب گاه تصاویری از اماکن زیارتی[۴۶] یا نقشه شهرها[۴۷] و کشورها[۴۸] و یا جداولی از برخی قبایل و تعداد آن‌ها[۴۹]، نام امرا و پادشاهان[۵۰]، ایستگاه‌های قطار[۵۱] و... به چشم می‌خورد.

    فهرست محتویات در ابتدای کتاب آمده است.

    پانویس

    1. ر.ک: پیشگفتار مترجم، ص10-11
    2. ر.ک: همان، ص12
    3. ر.ک: پیشگفتار نویسنده، ص13
    4. ر.ک: همان، ص14
    5. ر.ک: همان، ص21
    6. ر.ک: همان، ص39
    7. ر.ک: همان، ص40
    8. ر.ک: همان، ص41-42
    9. ر.ک: همان، ص43-71
    10. ر.ک: متن کتاب، ص83
    11. ر.ک: همان
    12. ر.ک: همان، ص99-100
    13. ر.ک: همان، ص101
    14. ر.ک: همان، ص102
    15. ر.ک: همان، ص106
    16. ر.ک: همان، ص107
    17. ر.ک: همان
    18. ر.ک: همان، ص108
    19. ر.ک: همان، ص112
    20. ر.ک: همان
    21. ر.ک: همان
    22. ر.ک: همان، ص114
    23. ر.ک: همان، ص351-352
    24. ر.ک: همان، ص352
    25. ر.ک: همان، ص353
    26. ر.ک: همان، ص355
    27. ر.ک: همان، ص369
    28. ر.ک: همان، ص452-453
    29. ر.ک: همان، ص455
    30. ر.ک: همان، ص141
    31. ر.ک: همان، ص159
    32. ر.ک: همان، ص163
    33. ر.ک: همان، ص159
    34. ر.ک: همان، ص86
    35. ر.ک: همان، ص173
    36. ر.ک: همان، ص224، 263
    37. ر.ک: همان، ص400
    38. ر.ک: همان، ص458
    39. ر.ک: همان، ص114
    40. ر.ک: همان، ص338-342
    41. ر.ک: همان، ص196
    42. ر.ک: همان، ص246
    43. ر.ک: همان، ص302
    44. ر.ک: همان، ص309، 314
    45. ر.ک: همان، ص146
    46. ر.ک: همان، ص154، 172، 227، 383
    47. ر.ک: همان، ص129، 401
    48. ر.ک: همان، ص80، 133
    49. ر.ک: همان، ص73
    50. ر.ک: همان، ص33، 38، 191، 427
    51. ر.ک: همان، ص433

    منابع مقاله

    پیشگفتار و متن کتاب.

    وابسته‌ها