مصنفات میرداماد مشتمل بر ده عنوان از کتاب‌ها و رساله‌ها و اجازه‌ها و نامه‌ها: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'بو على' به 'بوعلى')
    جز (جایگزینی متن - 'هعليه‌السلام' به 'ه‌عليه‌السلام')
    خط ۲۷۸: خط ۲۷۸:
    مى‌كنيم:
    مى‌كنيم:
    #يونس بن عبدالرحمن عن غير واحد عن ابى جعفر و ابى عبدالله عليهما‌السلام قالا:ان اللّه ارحم بخلقه من ان يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم بها و اللّه اعزّ من ان يريد امرا فلا يكون قال فسئلا: هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة؟قالا نعم، اوسع ممّا بين السماء و الارض.
    #يونس بن عبدالرحمن عن غير واحد عن ابى جعفر و ابى عبدالله عليهما‌السلام قالا:ان اللّه ارحم بخلقه من ان يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم بها و اللّه اعزّ من ان يريد امرا فلا يكون قال فسئلا: هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة؟قالا نعم، اوسع ممّا بين السماء و الارض.
    #عن يونس بن عبدالرحمن عن حفص بن قرط عن ابى عبداللّهعليه‌السلام قال قال رسول اللّه(ص):من زعم ان اللّه تعالى يأمر بالسوء و الفحشاء فقد كذب على اللّه و من زعم ان الخير و الشرّ بغير مشيّة اللّه فقد اخرج اللّه من سلطانه و من زعم ان المعاصى بغير قوّة اللّه فقد كذب على اللّه و من كذب على اللّه ادخله اللّه النار.
    #عن يونس بن عبدالرحمن عن حفص بن قرط عن ابى عبداللّه‌عليه‌السلام قال قال رسول اللّه(ص):من زعم ان اللّه تعالى يأمر بالسوء و الفحشاء فقد كذب على اللّه و من زعم ان الخير و الشرّ بغير مشيّة اللّه فقد اخرج اللّه من سلطانه و من زعم ان المعاصى بغير قوّة اللّه فقد كذب على اللّه و من كذب على اللّه ادخله اللّه النار.


    ايقاظ پنجم در بيان جبريّه و قدريّه و مفوضّه است.او دوباره روايتى كه از پيغمبر(ص) وارد شده در مورد قدريّه كه انها مجوس هذه الامّه و انها ملعونة على لسان سبعين نبيا اشاره كرده و به وضوح اين حديث را در مورد اشاعره مى‌داند كه همان جبريّه و كسبيّه هستند آنهايى كه تمام شرور، خيرات، طاعات و معاصى را به خداوند نسبت مى‌دهند و به كلى منكر اختيار و قدرت بندگان هستند.
    ايقاظ پنجم در بيان جبريّه و قدريّه و مفوضّه است.او دوباره روايتى كه از پيغمبر(ص) وارد شده در مورد قدريّه كه انها مجوس هذه الامّه و انها ملعونة على لسان سبعين نبيا اشاره كرده و به وضوح اين حديث را در مورد اشاعره مى‌داند كه همان جبريّه و كسبيّه هستند آنهايى كه تمام شرور، خيرات، طاعات و معاصى را به خداوند نسبت مى‌دهند و به كلى منكر اختيار و قدرت بندگان هستند.

    نسخهٔ ‏۲۷ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۲۲:۰۲

    مصنفات میرداماد مشتمل بر ده عنوان از کتاب‏ها و رساله‏ها و اجازه‏ها و نامه‏‌ها
    نام کتاب مصنفات میرداماد مشتمل بر ده عنوان از کتاب‏ها و رساله‏ها و اجازه‏ها و نامه‏‌ها
    نام های دیگر کتاب
    پدیدآورندگان میرداماد، محمدباقربن محمد (نويسنده)

    محقق، مهدی (مقدمه نويس)

    نورانی، عبدالله (گردآورنده)

    زبان عربی

    فارسی

    کد کنگره ‏BBR‎‏ ‎‏1146‎‏ ‎‏1381
    موضوع فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14
    ناشر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
    مکان نشر تهران - ایران
    سال نشر 1381 هـ.ش
    کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE1796AUTOMATIONCODE



    معرفى اجمالى

    مصنفات میرداماد مشتمل بر ده عنوان از کتاب‌ها و رساله‌ها و اجازه‌ها و نامه‌هامجموعه ارشادات ميرداماد كه به زبان عربى و فارسى نوشته شده است شامل چند نصيحت از ايشان در خلسه و تبرّى و تولى و نهايتا وصيت‌نامه ميرداماد است.


    معرفى نسخه

    اين مجموعه در ضمن جلد اول مصنفات ميرداماد كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام آقاى عبدالله نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى به وسيلۀ انتشارات انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است

    شمارۀ شابك كتاب 3-07-7874-964 مى‌باشد.


    معرفى اجمالى

    اجازات نام رساله‌اى است كه دربر گيرنده اجازه‌هايى است كه مرحوم ميرداماد در زمان خود به شاگردانش صادر فرموده است كه عبارتند از:

    1. اجازه به سيد احمد عاملى داماد خودش
    2. اجازه ديگر به سيد احمد عاملى
    3. نوشته‌هاى ميرداماد در مقابل آثار مرحوم سيد احمد عاملى
    4. اجازه‌اى كه به سيد احمد علوى يا به صدر المتألهين نوشته است
    5. اجازه به سلطان العلما
    6. اجازه به شيخ عبدالغفار رشتى
    7. اجازه به شيخ صالح جزائرى
    8. اجازه به سيد حسين كركى عاملى
    9. اجازه به قارى صحيفۀ سجاديه
    10. اجازه به ميرزا شاهرخ قارى صحيفۀ سجاديه
    11. اجازه به سيد محمدباقرمشهدى
    12. اجازه به عبدالمطلب طالقانى
    13. اجازه به صدر المتألهين شيرازى
    14. اجازه به معصوم كاتب خلعيّه؟؟؟


    معرفى نسخه

    اين مجموعه اجازات در ضمن جلد اول مصنفات ميرداماد كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام آقاى عبدالله نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى به وسيله انتشارات انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است.شمارۀ شابك كتاب 3-07-7874-964 مى‌باشد.


    معرفى اجمالى

    مكاتبات ميرداماد كه مجموعه‌اى است از مكاتباتى كه يا خود ميرداماد به بعضى از بزرگان همچون شمساى گيلانى، ميرزا رضى صدارت پناه، نواب آصف خان و به صدر المتألهين شيرازى نوشته است.

    يا متن نامه‌هايى است كه بين او شيخ بهايى كه يكى نيز بصورت مشاعره بين آندو دانشمند بزرگ اسلامى مى‌باشد و مجموعه‌اى از نامه‌هاى شاه عباس صفوى كه به انشاءميرداماد خطاب به پادشاه روم يا سعدالدين معلم خواندگار روم نوشته شده است.


    معرفى نسخه

    اين مجموعه در ضمن جلد اول مصنفات مير داماد كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام آقاى عبدالله نورانى جمع‌آورى شده و در قطع وزيرى به وسيله انتشارات انجمن مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است شمارۀ شابك كتاب 3-07-7874-964 مى‌باشد.


    معرفى اجمالى

    كتاب التقديسات كه طبق آنچه در تفريط مرحوم صدر المتألهين آمده عرش التقديس نيز ناميده شده است

    ميرداماد اين كتاب فلسفى را در حوالى سال 1020 نوشته است البته برخلاف بسيارى از آثار ديگرش تاريخ دقيق تأليف را ننوشته است ولى از آمار ديگر آثارش اين تاريخ تقريبى به دست مى‌آيد.مؤلف اين كتاب را براى تبيين واجب الوجود و صفات او نوشته است.


    گزارش محتوا

    مير داماد وجوب وجود بالذات را از براهين توحيد دانسته است چرا كه واجب بودن وجود در بيش از يك موجود متصور نيست.او سپس به وحدت علت معلول واحد پرداخته و با دلائلى عقلى و قطعى اين مطلب را از جنبه‌هاى مختلف اثبات كرده است.


    تقدس واجب

    در بخش بعدى تقدس واجب از انحلال و جزء داشتن را مورد بحث قرار مى‌دهد و او را مسبب الاسباب مى‌داند ايشان ما سوى اللّه را زوج تركيبى مى‌داند و قائل به تخصص وجود مى‌باشد

    مير داماد در جايى كه موجود حق را واحد قيوم واجب بالذات معرفى مى‌كند و ماسوى الواجب را مجازات در تقرر و ذاوت مجازيّه، اين اعتقاد را معنى واقعى كفر به طاغوت و حقيقت ايمان باللّه كه در آيۀ 256 بقره آمده است مى‌داند جايى كه مى‌فرمايد:فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسك بالعروة الوثقى لا انفصام لها.مرحوم مير داماد مى‌گويد شايد منظور از طاغوت كل عالم امكان با نظام جملى خود مى‌باشد.عروة الوثقى نيز نور يقين حق خالصى است كه شكوك در آن راهى ندارند و به اين مدّعا نيز به آيۀ:لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفهاستشهاد مى‌كند.

    ايشان واجب را كمال مطلق و واجب حق مى‌داند و علت آن را فعليت محض بودن حيثيت وجوب بالذات از تمام جهات مى‌داند كه هيچ شائبه بالقوه بودن در آن راه ندارد.او هيچ حيثيت كماليه‌اى را نيز از واجب بالذات جدا نمى‌داند بلكه او را مجموعه حيثيات كماليّه و تماميّه و فوق تماميّه مى‌داند.مير داماد همچنين در حقيقت وجوب معتقد است كه نمى‌شود حقيقت وجوب ماهيت نوعيه گردد

    زيرا هرچيزى را كه مختص حدّ نوعى باشد قبول كنند.اشخاص كثيره نمى‌داند مگر از جهت مادّه در حاليكه او در ذات خود برئ از شائبه‌هاى مادّى مى‌باشد.وى حقيقت وجوب را ماهيت مبهمه نيز نمى‌داند كه با يك برهان فلسفى اين مدعاى خود را نيز ثابت كرده است.از جمله مواردى كه براى وجوب بالذات اثبات مى‌كند عدم قبول اشتراك توسط اوست.


    ميرداماد حقيقت وجود متوحّد را بدون علت و بدون شريك و بدون حدّ معرفى مى‌كند كه

    اين جهات باعث نداشتن كم و كيف و أين و متى و وضع و ضد براى آن حقيقت وجود گرديده است.


    از جمله مطالب استدلالى كه مرحوم مير داماد بدان مى‌پردازد اين است كه او وقوف بر حقائق اشياء را خارج از قدرت بشر مى‌داند او مى‌گويد حتى به بسائط اشياء نيز بشر امكان دسترسى ندارد و تنها از لوازم اشياء است كه مى‌تواند به شناخت اشياء برسد مثلا در مورد حيوان چيزى كه بشر مى‌تواند بدان علم پيدا كند اين است كه او خاصيت ادراك و فعل دارد در حاليكه مدرك فعال حقيقت حيوان نبوده بلكه از خواص يا لوازم حيوان مى‌باشد.

    او به نقل از ابن سينا مى‌گويد بشر حتى توان شناخت حقيقت جسم را نيز ندارد بلكه شناخت ما از جسم فقط سه جنبۀ طول و عرض و عمق از آن مى‌باشد.


    صفات كماليه

    ميرداماد تمام صفات كماليه در ماهيات را سايه‌اى از كمالات قيوم بالذات مى‌داند در نتيجه وحدت وجود انتزاعى را ظلّ وحدت حقۀ واجب مى‌داند وى در مورد تعريفاتى كه فلاسفه يا به تعبير خودش متفلسفين از توحيد ارائه كرده‌اند را نمى‌پذيرد و آنها را به سفسطه شبيهتر مى‌داند تا فلسفه و به مغالطه نزديك‌تر مى‌داند تا برهان در همين راستا به چهار تعريف از تعاريف ارائه شده در مورد توحيد نيز اشاره كرده و در سدد ابطال آنان برمى‌آيد.

    او كلامى از بزرگان فلاسفه كه مى‌گويند وحدت بارى اول وحدت عددى نمى‌باشد را بازگو نموده و به اثبات آن مى‌پردازد وى در علم واجب به چند نكته رسيده است كه عبارتند از:

    1. علم واجب اكمل علوم است.
    2. عاقل مجرّد معقول نفس خود و عقل ذات خويش مى‌باشد.
    3. علم و كمالات عين حقيقت حقه مى‌باشند.
    4. خداوند علم محض بوده و از جهت علم كثرتى در آن راه ندارد.

    ايشان در ادامه علم را به فعلى و انفعالى تقسيم مى‌كند و مى‌فرمايد:وقتى جوهر معلوم مسبوق بر بصورت علميه‌اش گرديد و از آن منبعث شده بر آن مترتب گشت علم فعلى شده وجود ذى صورتى را افاده مى‌كند و وقتى صورت علميّه‌اى كه معلوم بالذات است و مستفاد از جوهر معلوم متقرر و متأخر از آن به تأخر ذاتى در آن موقع نيز علم انفعالى خواهد بود.

    ميرداماد از ديگر مطالبى كه در مورد علم بيان مى‌نمايد اين است كه علوم عقول همه از علم حق تعالى مى‌باشد و همچنين علم بسيط حق تعالى به لحاظ تجرد ابلغ علوم مى‌باشد.وى تعقل واجب تعالى را نيز بر تمام اشياء تعقل غير زمانى مى‌شمارد.

    مرحوم ميرداماد علم به شخصى جسمانى كه به شخصيتش ادراك مى‌گردد و همچنين به جسميتش تصور مى‌شود را به دو صورت:

    1. آثارى احساسى انفعالى كه از وضع و أين و متى و خصوصيت وضع و مكان و زمانش ادراك مى‌شود و اين ادراك متغيّر به تغيّر معلومش مى‌باشد كه در اصطلاح صناعى به علم زمانى هر علم جزئى مشهور است.
    2. علم تعقلّى فعلى از جهت علم به تمام علل و احاطه به جميع اسباب متسلسله بر ترتيب و تدرّج حاصل مى‌شود اين علم در اصطلاح صناعى به عقل تام غير زمانى و علم جزئى بر وجه كلى مشهور است.او واجب تعالى را اقدس از اين مى‌داند كه زمانى يا مكانى باشد زيرا او خالق زمان و مكان مى‌باشد و همينطور ابداع‌كننده علل آندو مى‌فرمايد وقتى چنين است چطور مى‌تواند چنين موجودى در تحت زمان و مكان قرار گيرد؟!

    مصنف بزرگوار معناى علم را در آيۀ شريفۀيعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يحيطون بشىء من علمه الا بما شاءبه علم به ملكيات و ملكوتيات و مستقبلات و ماضيات و حاضرات تفسير مى‌كند و مى‌گويد«بشىء من علمه»نيز به شيئ از هويات موجودات كه به عين ذواتش و وجوداتش مى‌باشد كه آخرين مرتبه از علم تفصيلى واجب تعالى مى‌باشد وى در ادامه علم بارى تعالى را غير قابل زيادت و شدت در علم تامّش به ماهيات مى‌داند.

    عالم بزرگوار مرحوم ميرداماد در اين كتاب به مناسبت بحث از علم خداوند اقدام به پاسخگويى به شبهۀ مشهور اشاعره كه علم واجب به اعمال باعث رفع اختيار از انسان مى‌گردد را نموده است

    او روايت پيغمبر(ص)را كه مى‌فرمايد:ان فعل العبدمسبوق بارادته و مستند إلى اختياره را نيز بيان كرده مى‌فرمايد اين بدان معنا نيست كه چون خدا علم به افعال بندگان دارد پس از قبل افعال بندگان معيّن و قطعى گرديده و بشر هم اختيارى از خود براى انجام افعال خوب و بد ندارد.

    وى در مقام جواب به اين شبهه به روايت نورانى امام صادق(ع)كه مى‌فرمايد:لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين اشاره كرده و اختيار را وديعتى از جانب خداى متعال در وجود انسان مى‌داند.

    مير داماد در آخر اين كتاب علم الهى را در سه مرتبه تصور نموده و ارادۀ خدا را نيز جزئى از علمش مى‌داند.


    معرفى نسخه

    اين كتاب در ضمن جلد اول مصنفات ميرداماد كه توسط جناب آقاى مهدى محقق مقدّمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى بوسيلۀانتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه شمارۀ شابك آن 3-07-7874-964 مى‌باشد.


    معرفى اجمالى

    كتاب الايماضات و التشريفات يا الصحيفة الملكوتية و الحكمة السويّة در موضوع فلسفه مى‌باشد كه توسط مرحوم ميرداماد در سال 1012 هجرى قمرى نگاشته شده است.

    ظاهرا اين كتاب توسط برجسته‌ترين شاگرد مير داماد يعنى صدر المتألهين شيرازى كتابت شده است.

    ميرداماد در اين كتاب حول مسائلى چون حدوث عالم، زمان، مكان، بحث از شئون حوادث، هيولاى اولى و غيرهم سخن گفته شده است.كتاب داراى پنج سقايه است كه چهارمين سقايۀ آن از نسخۀ خطى كتاب ساقط گرديده است.


    ساختار و گزارش محتوا

    وجود در سقايه اول وجود به حسب ظرفهاى وجود توسط ميرداماد مورد بررسى قرار گرفته است.

    در سقايۀ دوم نيز به شئون حوادث بحسب احكام حدوث پرداخته است.ميرداماد كه از قائلان به اصالت ماهيت مى‌باشد در اينجا سبق ماهيت از وجود را اثبات كرده است وى حدوث را امرى تدريجى و دفعى مى‌داند به اين معنا كه وجود شىء بتمامه در زمانى اگر باشد از جهت بدايه دين داراى حدوث تدريجى خواهد بود.اما اگر وجود شىء بتمامه در زمانى بوده و سپس اين وجود استمرار داشته باشد داراى حدوث دفعى مى‌گردد.وى سوّمين نوع حدوث را حدوث زمانى مى‌داند كه نه حدوث تدريجى دارد و نه حدوث دفعى بلكه در نفس زمان به غير جهت انطباقى مى‌باشد.

    حركت از جمله مسائلى كه ميرداماد در اين كتاب به دنبال اثبات آن است تقسيم حركت به حركت توسطى و حركت قطعى مى‌باشد.از ديگر تقسيماتى كه بدان قائل شده است تقسيم حركت به قطعى و آنى و توسطى است. ايشان حدوث را نيز به حدوث دهرى و حدوث زمانى تقسيم مى‌كند.


    هيولاى اولى

    سقايۀ سوم كتاب نيز در مورد هيولاى اولى است.


    علم الهى

    ميرداماد در اين سقايه به موضوع علم در علم اعلى پرداخته و موضوع آن را حقيقت متقرر بما هى حقيقت متقرر مى‌داند او معتقد است بحث از هيوئى و صورت و خواص آنها از مباحث حكمت طبيعيه نبوده بلكه از مسائل حكمت فوق طبيعيه مى‌باشد.او محسوس بودن جسم طبيعى را از جهت عوارضش مى‌داند و مى‌گويد جسم طبيعى محسوس حرف يا معقول صرف نمى‌باشد بلكه از جهت عوارضش محسوس بوده ولى از جهت ذاتش معقول مى‌باشد.

    مؤلف كتاب به دو نظر اشراقيون و مشائيون و بالخصوص سردمدار ايندو نظريه يعنى افلاطون الهى و ارسطوطاليس در مورد هيولاى اولى و قوۀ قبول آنها پرداخته و براى اثبات حقانيّت يكى از آندو براهينى را اقامه مى‌كند.


    وحدت وجود

    از ديگر تقسيمات ميرداماد در اين كتاب تقسيم وحدت به سه نوع وحدت شخصيه، وحدت نوعيّه و وحدت عرضيّه مى‌باشد.او قوه را بر شش امر قابل انطباق مى‌داند كه عبارتند از:

    1. بر هرچيزى كه آن مبداء تأثر و تغيّر است.
    2. بر چيزى كه مقابل بالفعل است.
    3. بر قوۀ بر فعل.
    4. بر جواز فعل و انفعال شىء.
    5. بر قوۀ فعليه‌اى كه فاعليت از مشيتّى سرچشمه مى‌گيرد كه عبارتست از قدرت و قوت اختيارى.
    6. بر قوۀ منفعل.

    ايشان قوايى را كه مبداء حركات و افعال است را نيز به دو صورت مقارن نطق و تخييل و آنچه در غير ذوات نطق و تخييل مى‌باشد تقسيم مى‌نمايد و بحثى مبسوط در معانى قابليت و فاعليت ارائه مى‌كند.

    آخرين سقايۀ كتاب اياضات كه پنجمين سقايه مى‌باشد در مورد متقرر الحقيقه و غير متقرر الحقيقه و ماهيات متأصله و مقولات عشر مى‌باشد.


    معرفى نسخه

    اين كتاب در ضمن جلد اول مصنفات ميرداماد كه توسط جناب آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام جناب آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده در قطع وزيرى بوسيلۀ انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه شمارۀ شابك آن 3-07-7874-964 مى‌باشد.


    معرفى اجمالى

    رسالۀ ايقاضات مرحوم مير داماد را رساله‌اى كلامى مى‌توان دانست كه در جواب اشاعره و جبريّه در اوائل قرن يازدهم هجرى نوشته شده است.اين رساله عربى بوده و فقط يك قسمت از كتاب كه نقل قولى است از رسالۀ جبر و قدر به خاطر اينكه مطالبش عينا نقل شود به زبان فارسى مى‌باشد.مرحوم مير داماد خود تاريخ شروع به تأليف اين رساله را طبق دستخطى كه از وى راجع به اين كتاب به ما رسيده است اواخر سال 1025 هجرى قمرى ذكر نموده است.


    ساختار و گزارش محتوا

    رساله داراى بخشهاى گوناگون مى‌باشد كه متشكل از طرح ادعاها و اشكالات اشاعره و قدريّه و جواب آنها و بيان روايات معصومين در اين زمينه مى‌باشد.


    خلق افعال

    اولين قسمت در موضوع خلق افعال است يعنى همان ادعائى كه اشاعره دارند به اين مضمون كه خداى سبحان خالق اعمال بندگان مى‌باشد و بشر خود هيچ نقشى در اين زمينه ندارد.مير داماد مى‌گويد اين از غامضات اغوار علم و غوامض اسرار حكمت است كه ما در كتب حكمى خود و همينطور كتاب الرواشح السماويه فى شرح احاديث الاماميّه كه شرحى است بر اصول كافى بطور مفصل به جواب آن پرداخته‌ايم كه در اينجا نيز به آن اشاره مى‌كنيم.او در واقع فرق قائل مى‌شود بين فاعل بالارادة و بالاختيار با جاعل و موجب اراده و اختيار و مى‌گويد انسان مباشر فيض الهى است كه اعمال به دست و با اختيار و اراده‌اى خداوند در وجود او نهاده است انجام مى‌شود او در ادامه به موضوع قضا و قدر پرداخته و شرور واقعه در وجود را بالعرض در قضاء الهى داخل مى‌داندنه در قدر خداى سبحان.

    مصنف بعد از بيان واقع در خلق افعال اقدام به طرح شش ايقاظ مى‌نمايد كه نگاهى اجمالى به آنها خواهيم داشت.

    خيرات و شرور نظام وجود

    ايقاظ اول را به خيرات و شرور نظام وجود اختصاص داده است او در اين ايقاظ تمام خيرات و كمالات را اعم از صفات و اخلاق و ملكات و افعال و اعمال را بالذات منبعث از ارادۀ الهى و رحمت فياضّه‌اش و خيريت محض تمام و وهابيت فعالۀ دائمۀ‌اش مى‌داند ولى شرور را به نقص استعدادات و استحقاقات و كاستى‌هاى موجودات نسبت مى‌دهد نه به بخل فيض الهى و براى استدلال آيۀ شريفۀما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك من سيئة فمن نفسكرا ذكر مى‌كند.ايقاظ دوم در مورد مادۀ اولى حركت متصله مى‌باشد او خداوند را داراى جود فيّاضى معرفى مى‌كند كه لحظه‌اى از افاضه و اعطاء درنگ نمى‌كند و موجودات همگى قابل اين فيوضاتند كه در طول هم مى‌باشند و هيولاى اولى در رديف اول اين قبول فيض قرار دارد.

    لا جبر و لا تفويض

    سوّمين ايقاظ اختصاص به بيان رواياتى در رد قدريه و پاسخ به آنها دارد كه از عنوان لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين براى اين ايقاظ بهره گرفته است.او دو روايت از پيغمبر اكرم(ص) به اين مضامين نقل مى‌كند كه القدريه محبوس هذه الامّة و لعنت القدريّة على لسان سبعين نبيّا.سپس در اختلافى كه در تعيين مصداق قدريه وجود دارد را بيان مى‌كند كه شيعيان و معتزله جبريون و اشاعره و همفكرانشان را قدريه مى‌دانند و آنها را كسانى مى‌پندارند كه قائل به اسناد تمام خيرات و شرور به قضاء و قدر الهى بدون مدخليّت قدرت بشرى در اين راستا مى‌باشند و اشاعره خيال مى‌كنند منظور از اصحاب قدر كه در روايت آمده معتزله و شيعه مى‌باشد كه علت چنين‌نسبتى به شيعه و معتزله از سوى اشاعره مبالغه‌اى است كه از سوى اين دو طائفه نسبت به انكار قدر صورت گرفته است.مير داماد با استناد به كلماتى از بزرگان اشاعره به قضاوت در بين ايندو عقيده نشسته و منظور از قدريّه را بدون نياز به هيچگونه تأويلى همان جبريّه مى‌شمارد.

    مؤلف در ايقاظ چهارم رساله به بيان رواياتى كه مفهوم لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين را افاده مى‌كنند پرداخته و روايات موجود در اين زمينه را متظافر بلكه معتبرة الاسانيد و متواترة المعنى مى‌شمارد.

    او نود و دو روايت كوچك و بزرگ را در اين خصوص نقل مى‌كند كه ما فقط به دو نمونه از آنها اشاره مى‌كنيم:

    1. يونس بن عبدالرحمن عن غير واحد عن ابى جعفر و ابى عبدالله عليهما‌السلام قالا:ان اللّه ارحم بخلقه من ان يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم بها و اللّه اعزّ من ان يريد امرا فلا يكون قال فسئلا: هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة؟قالا نعم، اوسع ممّا بين السماء و الارض.
    2. عن يونس بن عبدالرحمن عن حفص بن قرط عن ابى عبداللّه‌عليه‌السلام قال قال رسول اللّه(ص):من زعم ان اللّه تعالى يأمر بالسوء و الفحشاء فقد كذب على اللّه و من زعم ان الخير و الشرّ بغير مشيّة اللّه فقد اخرج اللّه من سلطانه و من زعم ان المعاصى بغير قوّة اللّه فقد كذب على اللّه و من كذب على اللّه ادخله اللّه النار.

    ايقاظ پنجم در بيان جبريّه و قدريّه و مفوضّه است.او دوباره روايتى كه از پيغمبر(ص) وارد شده در مورد قدريّه كه انها مجوس هذه الامّه و انها ملعونة على لسان سبعين نبيا اشاره كرده و به وضوح اين حديث را در مورد اشاعره مى‌داند كه همان جبريّه و كسبيّه هستند آنهايى كه تمام شرور، خيرات، طاعات و معاصى را به خداوند نسبت مى‌دهند و به كلى منكر اختيار و قدرت بندگان هستند. او مفوّضه و منكرين قضا و قدر را نيز عين جبريّون مشمول كلام پيغمبر(ص) و ائمه معصومين در لعن قدريّه مى‌داند و مى‌فرمايد هردو فرقه يعنى جبريّون و مفوّضه مجوس اين امت‌اند كه از صراط مستقيم به كنار افتاده‌اند.ميرداماد فقط فقط اصحاب عدل و توحيد را در صراط مستقيم و امّت وسط مى‌داند.

    آخرين و ششمين ايقاظ در مورد افعال و ارادۀ عباد و نظام وجود مى‌باشد.مصنّف در اين ايقاظ در سه مقام سخن مى‌گويد نخست اينكه افعال بندگان به اراده و اختيار خود آنهاست.دوم اينكه اراده در سلسلۀ معلوليّت به علل خارجيّه فقهى مى‌باشد كه نهايتا به قدرت قيوميۀ وجوبيّه و ارادۀ حقۀ ربوبيّه ختم مى‌گردد.سوم بحثى است كه در مورد خير يا شرّ بودن افعال قبيحۀ اشقياء مطرح مى‌كند و با دلائل و براهينى به پاسخ اين سؤال مى‌پردازد.


    معرفى نسخه

    اين رساله در ضمن جلد اول مصنفات ميرداماد كه توسط جناب آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته شده است و به اهتمام آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى بوسيلۀ انتشارات انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه شمارۀ شابك آن 3-07-7874-964 مى‌باشد.


    معرفى اجمالى

    خلسة الملكوت عنوان رساله‌اى است كه مرحوم ميرداماد آنرا در مباحثى همچون حدوث عالم و دثور آن، نفوس فلكيه و ترتيب موجودات و...در سال 1014 هجرى نوشته است.


    انگيزه نگارش

    در رشح اول ميرداماد خود چگونگى تأليف كتاب را به اين ترتيب بيان كرده است كه به دنبالۀ خوابى كه در شب سيزدهم ماه شعبان المعظم سال 1014 ديده بود و در آن خواب عده‌اى از وى در مورد اثبات دهر و حدوث عالم سئوال كرده‌اند كه در واقع اين رساله همان جوابى است كه مير داماد در آن رؤيا به سئوال كنندگانى از عالم ملكوت املاء نموده است.


    ساختار و گزارش محتوا

    مصنف اين رساله را در دو رشح تنظيم نموده است كه هركدام داراى بخشهاى گوناگونى مى‌باشد كه ظاهرا بيانگر حالات مختلف مؤلف در ابراز مطالب آن فصلها مى‌باشد مثلا بخشى را در هر رشحه خلسۀ ملكوتيه ناميده است بخش ديگرى را ترشيح و بخشى ديگر را تشريق.

    از جمله مسائلى كه در اين رساله به تفصيل بدانها پرداخت شده است عبارتند از:

    1. سرحديّت تقدم بارى تعالى و ذاتى بودن آن تقدم و متأخر بود عالم به لحاظ هويّت كه علت آن، ماهوى بودن عالم است و تعالى و علّو خداوند از افق زمان باعث ازليّت، سرحديّت و ابديّت او گرديده است
    2. حادث بودن عالم و همينطور حادث بودن افاضۀ بارى تعالى بر موجودات و ايجاد عالم معدوم.
    3. كيفيت خلقت عالم و حل چند شبهه در مورد آن.
    4. خلق و بعث كه با استناد به آيۀ شريفهما خلقكم و لا بعثكم الاّ كنفس واحدة ان اللّه‌سميع بصيرو كلام اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه با اين عبارت كه:الحمد للّه الذى لم تسبق له حال، حالا فيكون اولا قبل ان يكون آخرا و ظاهرا قبل ان يكون باطنا لم يحلل فى الاشياء فيقال هو فيها كائن و لم ينأعنها فيقال هو منها بائن و همچنين كلام پيغمبر اكرم(ص) در خطبۀ اشباح كه مى‌فرمايد ما اختلف عليه دهر فتختلف منه الحال و لا كان فى مكان فيجوز عليه الانتقال و من هذه الخطبة المنشىء اصناف الاشياء بلا روّية فكر آل إليها و لا قريحة غريزة أضمر عليها و لا تجربة افادها من حوادث الدهور و لا شريك اعانه على ابتداع عجائب الامور فتمّ بأمره و أذغن لطاعة و اجاب إلى دعوته لم يعترض دونه ريث المبطى لا أفاة المتكىء...و ديگر احاديثى از امام صادق، امام كاظم و امام رضا عليهم‌السلام بيان نموده است.
    5. وجود مبدع و جعل عالم و افاضۀ خير توسط خداى متعال.
    6. بحث از زمان و حركت و اين‌كه زمان حادث نبوده كما اينكه حركتى كه محلّ زمان است حادث نمى‌باشد.
    7. حركت و ارادۀ جزئى و نسبت بين آندو.
    8. نفوس فلكيّه كه قسمى از ملائكه مى‌باشند و تأثيرى كه آنها در اجرام فلكى دارند به اين صورت كه كانه اجرام سماوى بمنزلۀ بدن اين نفوس عاقلۀ فلكيّه بوده و حركات و سكنات آنان تأثير خود را در آن اجرام ظاهر مى‌گرداند.
    9. بطلان ذوات ممكنه كه فقط با افاضۀ بارى تعالى موجود خواهند شد.
    10. حوادث زمانيّه و آنات وجود
    11. تصحيح حدوث زمانى كه محاولۀ آنرا به عده‌اى متفلسف مقلّد نسبت داده است.

    معرفى نسخه

    اين كتاب در ضمن جلد اوّل مصنفات ميرداماد كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن

    نوشته شده است و به اهتمام آقاى عبدالله نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى به وسيلۀ

    انتشارات انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه

    شمارۀ شابك آن 3-07-7874-964 مى‌باشد.


    معرفى اجمالى

    رسالۀ اعضالات را مرحوم مير داماد در قرن يازدهم هجرى براى تبيين برخى نكات غامض

    رياضى و فقهى و فلسفى و كلامى تأليف نموده است.


    گزارش محتوا

    در اين رساله بيست مسئله مطرح گرديده است كه بخشى از آنها در مورد احكام دائره و شيوه‌هاى

    اندازه‌گيرى آن در شرائط مختلف و برخى در اندازه‌گيرى ميزان روز و شب و مسائلى پيرامون علت و معلول

    مى‌باشد.وى در اين رساله راجع به ماهيت و علم خداوند نيز سخن گفته است.او علم خدا را غير از

    ارادۀ او مى‌داند و مى‌گويد ارادۀ خداوند عين علم او نيست در مورد قدرت اختياريّه نيز به دو معنا

    قائل شده است و مى‌گويد از علما فلسفه و ائمۀ حكمت دو نوع تفسير در اختيار نقل شده است كه

    عبارتند از الف)فاعل در حد ذات به اينكه هرچه را خواست انجام دهد و هرچه را خواست انجام ندهد.


    ب) بودن در ذات به حب نفس ذات بطورى كه صحيح باشد از او ايجاد و لا ايجاد يا صدور و لا صدور

    كه دو مفهوم متلازمند.


    ميرداماد در شانزدهمين اعضال به اتفاق فقهاء و اصوليين در احكام خمسه اشاره نموده مى‌گويد.


    مراد از كلمه آيا كلمه صريحى است يا اعم از صريحى و ضمنى؟كه بنابر هركدام تقسيم‌بندى احكام متفاوت

    خواهد بود.وى بحثى نيز در صلاة در مكان غصبى مطرح مى‌كند و ترك مسنونات را با استناد

    به كلام از مرحوم شهيد ره؟؟؟ كلى باشد را كبيره مى‌داند.در دو اعضال آخر نيز از نيت معصيت

    و حكم آن سخن مى‌گويد و دو مطلب را كه فقهاء شيعه به آن تصريح دارند را قابل دفاع مى‌داند:الف)

    اينكه تصميم به گناه صغيره يا كبيره خود گناه نمى‌باشد.ب) اينكه اصرار بر صغيره خود گناه كبيره‌باشد خود بر دو قسم است اول-حكمى كه همان عزم بر تكرار صغيره بعد از فراغت از آن.


    دوم-فعلى كه مداومت بر يك گناه صغيرۀ خاص بدون اينكه توبه‌اى بكند.


    معنى كراهت در عبادات هم آخرين مسئلۀ مورد بحث توسط ميرداماد در رسالۀ اعضالات

    است او اين حرف را كه در طول قرون متمادى علماء بدان قائل بوده‌اند را نمى‌پذيرد كه كراهت

    در عبادت بمعنى كراهت واقعى نبوده بلكه بمعنى كم شدن مرتبۀ ثواب مى‌شود چرا كه ثواب داراى

    مراتبى است كه با انجام عبادت در مكان داراى كراهت و امثال ذلك ثوابى كمتر نصيب فاعل آن

    مى‌شود نه اينكه خود عمل عملى داراى كراهت باشد.


    معرفى نسخه

    اين كتاب در ضمن جلد اول مصنفات ميرداماد كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته

    شده است و به اهتمام آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى بوسيلۀ انتشارات

    انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است كه شماره شابك آن:

    3-07-7874-964 مى‌باشد.


    معرفى اجمالى

    رسالۀ صراط مستقيم را مرحوم ميرداماد طبق بيان خودش در سال 1003 نوشته است.اين كتاب در

    موضوع فلسفه بوده و در پى اثبات مسائلى همچون زمان، حركت، حدوث و به‌طور كلى ارتباط حادث

    و قديم مى‌باشد.

    گزارش محتوا

    زبان كتاب عربى بوده و داراى يك مقدّمه و يك ايقاظ عقلى است كه پس از بيان آنها وارد مباحث

    اصلى كتاب مى‌شود.در اين مقدمه مصنف به علومى كه با بهره گرفتن از آنها توانسته اين رساله را تنظيم كند

    اشاره كرده است وى به آشنايى خودش با فلسفۀ يونان و حكمت اسلامى همچنين آراء معتزله و اشاعره

    در مسائل كلامى اشاره مى‌كند و از خدمت خود به شاه عباس صفوى كه با القاب و عبارات فراوان و

    مبالغه‌آميزى از او ياد كرده است نيز مطالبى عنوان مى‌كند.در ادامه مقدمه به عهد و وصيتى اقدام

    نموده كه در آن مطلب بسيار مهم فلسفى و عرفانى كه در تاريخ اين علوم اوحدى از دانشمندان به

    آن رسيده و به كنهش پى برده‌اند را مطرح مى‌كند وى اين مسئله را به نقل از ارسطاطاليس

    كه او را معلم صناعت فلسفه مى‌نامند بيان مى‌كند كه او مى‌گويد نفس داخل بدن نمى‌باشد بلكه بدن در

    نفس مى‌باشد زيرا نفس وسيعتر از بدن است و هركس صورت نفس مجرد خود را بخواهد ببيند بايد

    با آينۀ حكمت بدان بنگرد.


    ميرداماد به دو وصف از پيغمبر اكرم(ص)كه در مورد حضرت علی‌ عليه‌السلام بيان فرموده است اشاره

    كرده است كه در اولى مى‌فرمايد:اذا تقرب الناس إلى خالقهم بانواع البر تقرب اليه بانواع العقل

    تسبقهم يعنى يا على وقتى مردم با انواع نيكى‌ها به خدا تقرب مى‌جويند تو با انواع عقل به اومقرّب مى‌گردى كه باعث سبقت از آنان مى‌گردد دوم اينكه مى‌فرمايد؛يا على از عنّى الناس انفسهم

    فى تكثير العبادات و الخيرات فأنت عن نفسك فى ادراك المعقول حتى تسبقهم كلهم.يعنى يا على وقتى مردم

    نفس خويش به زيادى عبادات و خيرات را مى‌دارند تو نفس خود را به ادراك معقول وا مى‌دارى كه از همۀ آنان

    سبقت مى‌گيرى.اين روايات را ميرداماد از رسالۀ فارسى بوعلى سينا به نام معراج نقل و به عربى ترجمه كرده است.


    مؤلف در ايقاظ عقلى به جايگاه تهذيب و تزكيۀ نفس در فهم مطالب علمى اشاره كرده و ادراك

    غوامض علوم را با ظلمت طبيعت و كدورت مزاج و امثال ذلك ناممكن مى‌داند.او به مقام تزكيه و

    درجات تحليه با استناد به كلام بزرگانى چون شيخ الرئيس، ابونصر فارابى و صاحب نصوص الحكم پرداخته

    و طى اين مقامات را براى دريافت نور علم لازم مى‌شمارد.


    ساختار كتاب

    مرحوم ميرداماد مطالب كتاب را به چند مساق تقسيم نموده كه مساق اول داراى چند ترعه مى‌باشد كه اولى مفصّلتر و داراى پنج فصل مى‌باشد

    و دومى فقط دو فصل را دربر گرفته است بقيۀ ترعه‌ها و مساق‌ها در دست نمى‌باشد.


    در فصل اول از ترعۀ اول مطلبى همچون قبليت و بعديت و اضافى بودن آنان، انواع قبليت كه عبارتند از

    قبل به لحاظ زمان و قبل به لحاظ دهر، بحثى در حركت و بيان آراء گوناگون اعم از نظرات اشاعره

    حكماء و متكلمان در رابطه با زمان و دهر مباحثى در ممكنات و نياز داشتن آنان به علت و بيان

    تقابل بين وجود و عدم.


    فصل دوم نيز دربر گيرندۀ مطالبى چون موقعيت الآن در زمان و محدود شدن زمان به الآن و

    بيان مطالبى جالب در مورد نقطه و خط و نسبت بين آندو همچنين دايره و نقطه، انطباق بين مسافت‌و حركت و بيان مطالبى از بوعلى در كتاب شفاء راجع به حركت و سكون.


    فصل سوم ترعۀ اول نيز در رابطۀ سيال بودن آن و غير قارّ بودن زمان است كه بيان معنى

    حركت كه عبارتست از قطع شى و اشياء و قول شيخ الرئيس در كتاب شفاء راجع به انتقال و منتقل

    و بيان اقوال فخر رازى و ابوالبركات در زمان.


    چهارمين فصل نيز در بيان معانى دهر و سرمد و فرق بين زمانيات و اشياء غير زمانى در انتسابشان

    به زمان مى‌باشد كه تحت عناوينى همچون شىء و زمان چه نسبتى با هم دارند يا زمان و دهر و سرمد داراى

    چه نسبتى با همديگر مى‌باشند و هكذا نفى علم زمانى از وجود بارى تعالى و اينكه علم بارى علم متكثر است

    و نظريۀ شيخ الرئيس در مورد علم بارى تعالى.


    فصل پنجم در تحقيق ازلى و ابد و سرمديّت و بررسى تناهى امتداد زمانى مى‌باشد و در كنار اين

    مطالب به مسائل مهمى ديگرى نيز پرداخته است كه عبارتند از نظر اشعرى و كعبى در مورد بقاء و بيان اين

    نكته مهم كه هريك از دوام و ازل به دو صورت مى‌باشند دوام سرمدى و پايين‌تر از سرمدى و ازل زمانى

    و بالاتر از زمانى.ميرداماد بطلان تمام محسوسات و معقولات و مفاهيم را به غير از وجه اللّه تبارك

    و تعالى اثبات نموده سپس به اثبات توقيفى بودن اسماء الهى مى‌پردازد و تنها تبصره‌اى كه بدان مى‌زند

    ورود اذن در بيان ديگر اسماء براى خداوند متعال است.او حركت را بين قوۀ محض و فعل محض

    مى‌داند و آنرا به نقل از مرحوم بوعلى در كتاب طبيعيات مطرح كرده اقدام به تعريف حركت مى‌كند

    مى‌گويد فالحركة هى ما يتصور من حال الجسم لخروجه عن هيأة قارّة يسيرا يسيرا و هو خروج من القوّةابى الفعل ممتدا لا دفعة.ممتد بودن حركت و متصل بودن زمان از ديگر مسائلى است كه بدان

    پرداخت شده است.او حركت و زمان را خارج شده از عدم به وجود مى‌داند و مى‌گويد مجموع

    زمان مسبوق به ازل غير زمانى است و وجود زمان موجود بنفسه‌اى نه موجود در زمان.


    مصنف در ترعۀ دوم از مساق اول به حدوث زمانى پرداخته و انحاء حدوث زمانى را

    مورد بررسى قرار داده است.او در اين فصل از ترعۀ دوم الآن را مشترك بين دو زمان مى‌داند و مى‌گويد

    در يكى از دو زمان شىء به حالى و در ديگرى به حال ديگر مى‌باشد.ميرداماد حادث زمانى را به سه صورت

    مى‌داند كه عبارتند از:1-حصول دفعى 2-حصول آرام‌آرام در زمان منطبق بر زمان كه همان

    حصول تدريجى مى‌باشد 3-حصول در نفس زمان بدون انطباق بر زمان كه همان حصول زمانى

    است.وى توضيحات مختصرى نيز از برهان اقليدس در اصول هندسه بيان مى‌كند و نسبت وتر

    به زواياى مثلث و قطر دايره نيز كه استفادۀ هيئتى از آنها كرده و ماه‌هاى قمرى را با استفاده از آنها

    چگونه مى‌توان بدست آورد آخرين مباحث مطرح شده در فصل اول از ترعۀ ثانيۀ كتاب است.


    فصل دوم ترعۀ دوم در چگونگى تلبس متحرك در زمان حركت به مقوله‌اى كه در آن حركت هست مى‌باشد.


    معرفى نسخه

    اين رساله در ضمن مجموعه مصنفات ميرداماد جلد اول كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه برآن

    نوشته شده و به اهتمام آقاى عبداللّه نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى به وسيلۀ انتشارات

    انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1380 به چاپ رسيده است كه شمارۀ شابك

    آن 3-07-7874-964 مى‌باشد.


    معرفى اجمالى

    كتاب المختصرات همچنانكه از نامش پيداست مجموعه‌اى از رسائل كوتاه، مختصر و مفيد از مرحوم

    مير داماد دانشمند بزرگ اسلامى در قرن يازدهم كه در موضوعات گوناگونى به زبان عربى و فارسى

    نوشته شده‌اند

    ساختار و گزارش محتوا

    اين رساله‌ها كه تعدادشان بيست و هفت رساله مى‌باشد عبارتند از:


    1)قوس النهار:در اين رساله كه با مقدمه‌اى مفاجاتى آغاز مى‌گردد به تفاوت قوس النهار مشهور

    با قوس النهار حقيقى پرداخت گرديده و چند شبهه در اين زمينه حل گرديده است.


    2) مفهوم الوجود و الماهيه:در اين رساله ميرداماد عقيدۀ مشهور خود را در مورد اصالت ماهيت

    ابراز نموده و قول به اصالت وجود و انتزاعى بودن ماهيت را احتمال باطلى شمرده است.


    3)حقيقت قدرت:در رسالۀ مذكور به قدرت و اراده و نسبت بين آندو پرداخت شده است.


    4) ع لم الواجب:در اين رساله علم به دو معنى مصدرى اضافى كه در فارسى دانستن به آن اطلاق

    مى‌گردد و علم بمعنى مبداء انكشاف كه صفت و ملكه مى‌باشد گرفته شده است و علم خداوند را به معنى

    دوم آن دانسته‌اند.


    5) برهان اخص و امتن لتوحيد البارى تعالى:در اينجا با نقل كلامى از شيخ الرئيس در مورد واجب

    الوجود و اينكه واجب الوجود بحث بنفس ذاته است نه وجوب ثابت بر آن و زائد بر ذاتش

    به تشخص واجب الوجود كه عين ذاتش مى‌باشد پرداخت گرديده است.


    6)حدوث العالم او الجمع بين الرأيين للحكيمين كه اين رساله نيز جمع بين دو نظريۀ افلاطون‌و ارسطاطاليس در حدوث عالم است كه در ضمن نامه‌اى خطاب به سيد منصور

    گيلانى نوشته است.


    7) تعليقة على الجمع بين الرأيين للفارابى:حدوث عالم بصورت دفعى از بارى تعالى سرزده و يا بصورت

    دهرى از مسائلى است كه از فارابى نقل شده است كه ميرداماد در اينجا به توجيه آندو پرداخته است.


    8) تعليقة على أنموذج العلوم للدوانى:دوانى در كتاب انموذج خود ايرادى به كلام شيخ الرئيس

    كرده است كه گفته تصور افاده تصديق نمى‌كند.ميرداماد در اين رساله در سدد پاسخ دادن به ايراد

    دوانى برآمده است.


    9) تعليقة على حكمة الاشراق:اين رساله نامه‌اى است به زبان فارسى خطاب به ابوالحسن فراهانى

    كه توضيحى است از مطلبى راجع به حكمت اشراق.


    10) تعليقة على الشرح العضدى لمختصر اصول الحاجبى فى الدلالات:اين رساله نيز نامه است از ميرداماد

    خطاب به تاج الدّين حسين طوسى.


    11) تعليقة فى ان الحمل دليل الوجود الذهنى:بحثى است از وجود ذهنى و اينكه وجود ذهنى غير از حمل

    بعضى از اشياء بر بعضى ديگر است.


    12) دفع شبهه الاستلزام المنقولة عن ابن كمونه:بحثى است در رابطه با حوادث يوميّه و اينكه اگر موجود

    بشوند وجودشان دائمى خواهد بود.


    13)حمل مغالطة ابن كمونه:مغالطۀ مشهوره ابن كمونه را در استلزام حوادث براى رفع امر واقعى را حل كرده است.


    15 و 14)فحص تحقيقى فى حل مغالطة الاستلزام و جواب المغالطة المشهورة لابن كمونة ايندو نيز مانند

    دو رسالۀ قبلى در حل شبهۀ ابن كمونه در استلزام حوادث براى رفع امر واقعى مى‌باشند.


    16)سدرة المنتهى:بحثى است راجع به نزول قرآن و مراتب آن و چگونگى قرار گرفتن آن در اختيار پيامبر(ص)


    17) تفسير آيۀ امانت الهى:اين رساله را به زبان فارسى در تفسير آيۀ شريفه:انا عرضنا الامانة على السماوات

    و الارض فأبين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا.طبق بيان خود مير داماد

    در اردوى شاه عباس در همدان در سال 1039 هجرى قمرى به درخواست عده‌اى از ملازمان

    پادشاه نوشته است.


    18) ترجمۀ قوس النهار:كه در واقع ترجمۀ فارسى همان رسالۀ قوس النهار است كه اولين رساله از

    كتاب مختصرات بود كه گذشت.


    19) تعليقة على الجمع بين الرأيين للفارابى كه در واقع تكرار همان رسالۀ هفتم كتاب است كه على

    الظاهر اشتباها دوباره آمده است.


    20) تعريف ابن قتيبة مؤلف الامامة و السياسة:در اينجا به معرفى عبداللّه بن مسلم بن قتيبۀ مروزى

    پرداخته است.


    21) تعليقة فى اثبات الواجب تعالى شأنه:در اينجا طى دو مقدمّه بطور خيلى مختصر در سدد اثبات

    واجب الوجود برآمده است.


    22) تعليقات على حاشية شرح تجريد الاعتقاد للخفرى:اين كلام خفرى كه مى‌گويد اذا تحقق‌ايجاد ما يتوقف ايضا على تحقق موجود ما لأنّ الشىء ما لم يوجد لم يوجد.را مورد بررسى قرار داده است.


    23)شرح حديث تمثيل الامام على بسورة التوحيد:اين رساله را در شأن اميرالمؤمنين نوشته است.


    24)رسالۀ مكانا عليا:تفسير آيۀ«و اذكر فى الكتاب ادريس انه كان صدّيقا نبيا و رفعناه

    مكانا عليا»مى‌باشد.كه به زبان فارسى نوشته است.


    25)جنت و مكان روح:اين رساله را نيز به زبان فارسى نوشته به مخلوق بودن بهشت و مكان

    روح حيوانى، روح نفسانى و روح طبيعى پرداخته است.


    26) تعبير جزء لا يتجزى:اين رساله از رساله فارسى ميرداماد است كه در توضيح شعر:


    «اگر كند متكلم نظر به قدر عدوت قياس جوهر فرد ار چه خصم اوست عديم

    مكر بديهۀ عقل از عمل شود معزول!!وگرنه بايدش از جنس قابل تقسيم»

    نوشته است.


    27)آخرين رساله كتاب كه آنهم فارسى است مقدمۀ شارع النجات است كه داراى سه اصل است:


    اصل اول، اصول دين و اصل دوم فروع دين، اجتهاد و تقليد و اصل سوم در نماز است.

    معرفى نسخه

    اين كتاب در ضمن جلد اول مصنفات ميرداماد كه توسط آقاى مهدى محقق مقدمه بر آن نوشته

    شده است و به اهتمام آقاى عبدالله نورانى جمع‌آورى گرديده و در قطع وزيرى به وسيله انتشارات

    انجمن آثار مفاخر فرهنگى در تهران و در سال 1381 به چاپ رسيده است شمارۀ شابك كتاب

    3-07-7874-964 مى‌باشد.


    پیوندها

    مطالعه کتاب مصنفات میرداماد مشتمل بر ده عنوان از کتاب‏ها و رساله‏ها و اجازه‏ها و نامه‏‌ها در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور