۸۱٬۶۹۴
ویرایش
({{کاربردهای دیگر| دفاع (ابهام زدایی)}}) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ی ای ' به 'یای ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
}} | }} | ||
{{کاربردهای دیگر| دفاع (ابهام زدایی)}} | {{کاربردهای دیگر| دفاع (ابهام زدایی)}} | ||
''' مولانا و دفاع از عقل ''' | ''' مولانا و دفاع از عقل '''تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است فلسفی ـ عرفانی که اختصاصاً به مسئلهی عقل از دیدگاه مولانا میپردازد. عقل در فلسفه از جایگاه ویژهای برخوردار است ولی برخی چنان گمان کردهاند که عارفان، خاصّه مولانا بهایی به عقل نمیدهد و اغلب مولوی ناشناسان وی را ضد عقل میدانند و معمولاً به بیت یا ابیاتی استناد میکنند که واقعاً هیچ ربطی به مسئله ندارد. این کتاب که اکنون توسّط انتشارات نجم کبری به چاپ ششم رسیده است قبل از آن نیز بارها توسّط دیگر ناشران چاپ شده بود و قدمت آن به ابتدای دههی هفتاد میرسد. به هر جهت این اثر در دوران اخیر و شاید از زمان مولانا تا کنون، یعنی در این هشت قرن تنها کتابی باشد که به طور مستقل و پژوهشی از عقلانیّت مولانا و منظر مولانا در خصوص عقل دفاعی کامل کرده باشد. و در واقع این اثر عالی علمیو پژوهشی را باید در کنار دهها اثر مرجع و هم بهترینها و اوّلینها قرار داد. | ||
قابل ذکر است که از این نویسندهی عرفان پژوه و اهل فلسفه تا کنون در زمینهی مولوی شناسی و مثنوی پژوهی بیش از سی عنوان کتاب تحقیقی به چاپ رسیده است که از مهمترین آنها میتوان به: [[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]]، [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]]، [[کلید صبح (رباعیات مولانا)]]، [[آیات مثنوی معنوی]]، [[مصحف خاموشان]]، [[مولانا پیر عشق و سماع]]، [[بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه)]]، [[سید برهانالدین، مرشد مولانا|سیّد برهانالدین، مرشد مولانا]]، [[جستارهایی در سخن و سکوت]]، و آثار دیگری که هر یک مرجعی برای اهل معرفت و خاصه مولوی شناسی است. | قابل ذکر است که از این نویسندهی عرفان پژوه و اهل فلسفه تا کنون در زمینهی مولوی شناسی و مثنوی پژوهی بیش از سی عنوان کتاب تحقیقی به چاپ رسیده است که از مهمترین آنها میتوان به: [[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]]، [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]]، [[کلید صبح (رباعیات مولانا)]]، [[آیات مثنوی معنوی]]، [[مصحف خاموشان]]، [[مولانا پیر عشق و سماع]]، [[بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه)]]، [[سید برهانالدین، مرشد مولانا|سیّد برهانالدین، مرشد مولانا]]، [[جستارهایی در سخن و سکوت]]، و آثار دیگری که هر یک مرجعی برای اهل معرفت و خاصه مولوی شناسی است. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
کتاب مولانا و دفاع از عقل اثری است فلسفی ـ عرفانی با رویکردی کاملاً تحلیلی ـ نقدی که به مسئلهی پیچیده ی، عقل با تمام خواص و تعریفات و انواع و اقسام آن از منظر مولانا میپردازد. مسلّماً تحت عنوان کتاب، خاصّه یک کتاب پژوهشی از زمان مولانا تا کنون به چنین کار مهمّ و | کتاب مولانا و دفاع از عقل اثری است فلسفی ـ عرفانی با رویکردی کاملاً تحلیلی ـ نقدی که به مسئلهی پیچیده ی، عقل با تمام خواص و تعریفات و انواع و اقسام آن از منظر مولانا میپردازد. مسلّماً تحت عنوان کتاب، خاصّه یک کتاب پژوهشی از زمان مولانا تا کنون به چنین کار مهمّ و اصولیای دست نزده بود و این کتاب به عنوان نخستین کار در این مورد به واقع قابل تحسین است، ضمن این که هیچ نکتهای را از دید مولانا به عنوان یک مولوی شناس شهیر از قلم نینداخته است. اثر هر چند موجز است ولی از جامعیّت بالایی برخوردار است. بی تردید پرداختن به این موضوع تنها از کسانی بر میآید که اشرافی کامل به آثار مولانا و اندیشههای او داشته باشند، در غیر این صورت با تفسیر برخی از اجزاء کار خام و تفسیر خطا و ناقص ارائه میگردد. نویسندهی کتاب به واقع از عهدهی این کار به خوبی بر آمده است و هم جامعترین تحلیل و تفسیر را از این منظر ارائه داده است، هم بهترین و هم اوّلین را که شایستهی تقدیر است، چاپهای مکرّر آن نیز نشان از استقبال اهل خرد و اندیشه از این کتاب است. | ||
نویسنده متنی روان را در این اثر به مانند دیگر آثار خود ارائه داده و پیچ و تابهای غیر ضروری را در کار نوشتن خود مقرّر نداشته است با این حال برخی از سخنان او از بابت فهم و معنا اندکی مشکل به نظر میرسد، هر چند وی سعی کرده ابیات مولانا را که گاه بسیار پیچیده هستند، برای خوانندهی مشتاق سهل و ساده کند ولی نشان دادن امواج خروشا برای کسانی که دریا و موج و ساحل را ندیده باشند به واقع دشوار است. | نویسنده متنی روان را در این اثر به مانند دیگر آثار خود ارائه داده و پیچ و تابهای غیر ضروری را در کار نوشتن خود مقرّر نداشته است با این حال برخی از سخنان او از بابت فهم و معنا اندکی مشکل به نظر میرسد، هر چند وی سعی کرده ابیات مولانا را که گاه بسیار پیچیده هستند، برای خوانندهی مشتاق سهل و ساده کند ولی نشان دادن امواج خروشا برای کسانی که دریا و موج و ساحل را ندیده باشند به واقع دشوار است. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
نویسنده در صفحهی 16 اشاره میکند، [[مولانا]] در لابه لای حکایات خود که در [[مثنوی معنوی]] آورده بارها ازعقل سخن گفته و از آن دفاع نموده است. و لذا به زعم مؤلّف مولانا موضع خود را در برابر عقل به طور کامل آشکار کرده است، منتها اگر نگرشی اصولی و کلّی و دقیق به تمام آثار [[مولانا]] در کار نباشد قهراً استنباطهای غلط حاصل میشود و این غلط فهمیدن را به حساب آن میگذارند که [[مولانا]] عقل را باور ندارد و سخنان ضدّ عقل میگوید. مولانا در همین صفحهی 16 با صراحت و با استناد به ابیان [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] به این عقول اشاره میکند: عقل ایمانی، عقل اوّل، عقل کامل، عقل کلّ، عقل کلّی، عقلِ عقل، و از همه مهمتر عقل احمد است که بعداً هر یک را تشریح و تحلیل کرده و توضیحاتی درخور و ارزشمند میدهد. | نویسنده در صفحهی 16 اشاره میکند، [[مولانا]] در لابه لای حکایات خود که در [[مثنوی معنوی]] آورده بارها ازعقل سخن گفته و از آن دفاع نموده است. و لذا به زعم مؤلّف مولانا موضع خود را در برابر عقل به طور کامل آشکار کرده است، منتها اگر نگرشی اصولی و کلّی و دقیق به تمام آثار [[مولانا]] در کار نباشد قهراً استنباطهای غلط حاصل میشود و این غلط فهمیدن را به حساب آن میگذارند که [[مولانا]] عقل را باور ندارد و سخنان ضدّ عقل میگوید. مولانا در همین صفحهی 16 با صراحت و با استناد به ابیان [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] به این عقول اشاره میکند: عقل ایمانی، عقل اوّل، عقل کامل، عقل کلّ، عقل کلّی، عقلِ عقل، و از همه مهمتر عقل احمد است که بعداً هر یک را تشریح و تحلیل کرده و توضیحاتی درخور و ارزشمند میدهد. | ||
نویسنده در بخشی از کتاب خود میگوید: عقل و دل، در پیشگاه اندیشهی [[مولانا]] در بدو امر مقامییکسان و مُقامیمشابه دارند، و هردو آنان را «عرشی» و عقل را «نورانی» پنداشته است. با در نظر داشتن روایات حاصله از بزرگان دین، عقل را «صادرنخستین» و اوّلین موجود روحانی تلقّی کرده و با عقل پنداشتن موسی(ع) به آن ارج و بهایی که باید داده است. از همه مهمتر حکایت پندی است که پیغمبر اسلام صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم به [[امام علی علیهالسلام|امام علی | نویسنده در بخشی از کتاب خود میگوید: عقل و دل، در پیشگاه اندیشهی [[مولانا]] در بدو امر مقامییکسان و مُقامیمشابه دارند، و هردو آنان را «عرشی» و عقل را «نورانی» پنداشته است. با در نظر داشتن روایات حاصله از بزرگان دین، عقل را «صادرنخستین» و اوّلین موجود روحانی تلقّی کرده و با عقل پنداشتن موسی(ع) به آن ارج و بهایی که باید داده است. از همه مهمتر حکایت پندی است که پیغمبر اسلام صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم به [[امام علی علیهالسلام|امام علی علیهالسّلام]] میدهد و از بین همهی امور وی را به عقل میخواند و به سوی عاقلش روانه میسازد<ref>متن، ص 18</ref>. | ||
نویسنده همواره عقل را منظر [[مولانا]] هادی تلقّی کرده و آنچه که اسباب خلاف و فرود انسانیّت انسان میشود و آدمی را خطا و انحطاط میکشاند مقولهی وهم است. توهّم وقتی که در انسان قوّت بگیرد راه خطا نیز در پیش او صورتبندی میشود و در عمل هم بدان میگراید، چنانکه فرعون و دیگر شخصیتهای منفی در قرآن انحرافشان از همین وهم و توهّم بوده است. در بخش دیگری از متن آمده است: بر همین اساس که عقل و توهّم را از هم سوا میکند در مورد عقل دست به یک تقسیم بندی دیگر میزند، ضمن اینکه عقل را با واژههایی چون عقل اوّل، عقل بحثی34، عقل ایمانی، عقل تحصیلی35، عقل کامل، عقلِ عقل، عقل احمد، عقل بخششی36 و عقل مکسبی همراه میکند، اعتقادش بر این است که عقل در اساس دوگانه است و این دوگانه بودن را در ضمن حکایتی در دفتر چهارم [[مثنوی]] آورده است<ref>متن، ص 25</ref>. | نویسنده همواره عقل را منظر [[مولانا]] هادی تلقّی کرده و آنچه که اسباب خلاف و فرود انسانیّت انسان میشود و آدمی را خطا و انحطاط میکشاند مقولهی وهم است. توهّم وقتی که در انسان قوّت بگیرد راه خطا نیز در پیش او صورتبندی میشود و در عمل هم بدان میگراید، چنانکه فرعون و دیگر شخصیتهای منفی در قرآن انحرافشان از همین وهم و توهّم بوده است. در بخش دیگری از متن آمده است: بر همین اساس که عقل و توهّم را از هم سوا میکند در مورد عقل دست به یک تقسیم بندی دیگر میزند، ضمن اینکه عقل را با واژههایی چون عقل اوّل، عقل بحثی34، عقل ایمانی، عقل تحصیلی35، عقل کامل، عقلِ عقل، عقل احمد، عقل بخششی36 و عقل مکسبی همراه میکند، اعتقادش بر این است که عقل در اساس دوگانه است و این دوگانه بودن را در ضمن حکایتی در دفتر چهارم [[مثنوی]] آورده است<ref>متن، ص 25</ref>. | ||
نویسنده در بخشیهای از این کتاب به بررسی ماهیت عقل جزئی میپردازد و کار و شیوهی آن را تحلیل و تفسیر میکند، مثلاً میگوید: عقل جزئی توان ادراک حقیقت را ندارد، یا میگوید: عقل جزئی از آنجا که همنیشن وهم و ظن است روی به نور و حقیقت ندارد و در گمراهی است و گمراه کننده است. در تعابیری دیگر میگوید: این عقل به سان کر مادرزاد است و چون کرکسان مردارخوار سروکارش با پلیدیها و جیفههاست. علم تقلیدی نیز ماحصل و بازتاب فعالیّت تاریک او به حساب میآید. عقل جزئی در برابر عقل کل، چون پوستی است در برابر مغز. و از آنچه که خام و سطحی بوده و جز پوست نیست چیزی جز سیاه شدن اوراق و هدر رفتن دفترها نمیتوان انتظار داشت. عقل جزئی در مصاف با هواهای نفسانی کاملاً ضعیف و بی تدبیر است. عقلی است «ماده» و مغلوب هوای نفسی «نر» . خواهش و خواستش چنان است که او را غلام طبع سرکش کرده و با سرعتی هرچه تمامتر به سوی زیان و خسران در حرکت است<ref>متن، ص 34</ref>. | نویسنده در بخشیهای از این کتاب به بررسی ماهیت عقل جزئی میپردازد و کار و شیوهی آن را تحلیل و تفسیر میکند، مثلاً میگوید: عقل جزئی توان ادراک حقیقت را ندارد، یا میگوید: عقل جزئی از آنجا که همنیشن وهم و ظن است روی به نور و حقیقت ندارد و در گمراهی است و گمراه کننده است. در تعابیری دیگر میگوید: این عقل به سان کر مادرزاد است و چون کرکسان مردارخوار سروکارش با پلیدیها و جیفههاست. علم تقلیدی نیز ماحصل و بازتاب فعالیّت تاریک او به حساب میآید. عقل جزئی در برابر عقل کل، چون پوستی است در برابر مغز. و از آنچه که خام و سطحی بوده و جز پوست نیست چیزی جز سیاه شدن اوراق و هدر رفتن دفترها نمیتوان انتظار داشت. عقل جزئی در مصاف با هواهای نفسانی کاملاً ضعیف و بی تدبیر است. عقلی است «ماده» و مغلوب هوای نفسی «نر». خواهش و خواستش چنان است که او را غلام طبع سرکش کرده و با سرعتی هرچه تمامتر به سوی زیان و خسران در حرکت است<ref>متن، ص 34</ref>. | ||
آخرین عبارت متن کتاب نیز چنین است: بدین سان مولوی با بیان حقیقت عقل، انواع عقل، رابطهی عقل و عشق و ترجیح عشق بر عقل و تکیه بر نبوّت و وحی و توجّه دادن به مردان ربوبی و اولیاءالهی که به منزلهی | آخرین عبارت متن کتاب نیز چنین است: بدین سان مولوی با بیان حقیقت عقل، انواع عقل، رابطهی عقل و عشق و ترجیح عشق بر عقل و تکیه بر نبوّت و وحی و توجّه دادن به مردان ربوبی و اولیاءالهی که به منزلهی عقلهای کلّی هستند و چون شمس منیر در بین مردم میدرخشند آنچه که پیش از او ناگفته یا مبهم مانده بود به وضوح و به تمامیبیان کرده و نه تنها مسیر بعدیها را به خوبی مشخّص و هموار نموده بلکه مسئولیّت خویش را در «دفاع از عقل» تمام کرده است<ref>متن، ص 63</ref>. | ||