نصوص الكلم علی كتاب فصول الحكم

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


    نصوص الكلم علی كتاب فصول الحكم، شرح ابوفراس محمد بدرالدین حلبی (1298-1362ق)، بر کتاب «فصوص الحكم» محمد بن محمد فارابی (257 یا 259-339ق) است که به کوشش علی اوجبی مورد تحقیق قرار گرفته و منتشر شده است در ابتدای این اثر مقدمه‎ای به قلم رسول جعفریان آمده است.

    در واقع این اثر، حواشی‎ای چند در شرح و تبیین برخی از مشکلات رساله فصوص الحكمة فارابی است. این حواشی شامل 54 عنوان است[۱].

    در ابتدای کتاب شرح زندگانی نویسنده و شارح، سپس متن فصوص و در ادامه شرح آن آمده است.

    در متن کتاب فصوص الحكمة شماره‎هایی در پرانتز گنجانده شده که همان ‎طور که بیان شد، به عدد 54 می‎رسد. این شماره‎ها همان مواردی است که شارح آن‎ها را به‎عنوان ابهامات فصوص در نظر گرفته و بعد از پایان کتاب فصوص الحكمة، به شرح و رفع ابهام از آن‎ها می‎پردازد.

    برخی از فصوص مثل فص اول دارای هشت ابهام است که نویسنده در طی هشت عنوان، به شرح و ابهام‎زدایی آن می‎پردازد و برخی از فصوص مثل فص چهارم و پنجم هیچ ابهامی در نظر شارح در آن وجود ندارد[۲].

    عنوان اولی که شارح درصدد رفع ابهام از آن است، واژه «فص» است. وی در توضیح فص می‎گوید: فص هر چیز به معنای خلاصه و گزیده آن چیز است[۳].

    فارابی در فص اول، تمامی ماهیت‎های موجود را مرکب از ماهیت و هویت می‎داند و تصریح می‎کند که این دو متفاوت از یکدیگرند؛ یعنی چیستی پدیده، عین هویت او نیست؛ زیرا اگر این‎گونه بود، می‎بایست هرگاه که ماهیت انسان را (به‎عنوان‎مثال) تصور می‎کردیم، هویت او هم تصور می‎شد و با علم به ماهیتش، به وجودش پی می‎بردیم...[۴]. شارح در توضیح آن می‎گوید: اگر ماهیت انسان عین وجودش باشد، هرآینه علم به ماهیت انسان باید همان علم به وجودش باشد؛ درصورتی‎که ‎چنین نیست؛ زیرا زیاد پیش می‎آید که ما انسان را تصور می‎کنیم و به دنبال آن معنای وجود و ماهیت و حیثیت آن در ذهنمان خطور نمی‎کند[۵].

    شارح در ادامه می‎گوید: اگر کسی بگوید: «چنین نیست که تصور ماهیت، جدا از تصور وجود باشد؛ زیرا تعقل و تصور ماهیت همان تعقل و تصور وجود است»، ما در جواب او می‎گوییم: این مطلب صحیح نیست؛ زیرا اگر ‎چنین بود، به‎مجرد تصور ماهیت در ذهن، باید وجود نیز حاضر می‎شد؛ درصورتی‎که چنین نیست و چه‎بسا بسیاری از ماهیت‎ها را می‎توان در ذهن تصور کرد، درصورتی‎که وجودی در خارج ندارند[۶].

    فارابی در فص شصت‎وچهارم چنین می‎گوید: موضوع، همان چیزی است که حامل صفات و احوال گوناگون است، مانند آب نسبت به انجماد و جوشش؛ چوب نسبت به صندلی و در و لباس نسبت به سیاهی و سفیدی[۷]. شارح بر این تعریف فارابی اشکال گرفته است و می‎گوید: ظاهر این تعریف، «ماده» را در بر نمی‎گیرد. ایشان بعد از تعریف «ماده» و ارتباط آن با «موضوع»، اقسام «ماده» را برشمرده است[۸].

    محقق درباره این اثر می‎گوید: ازآنجاکه تنها متن موجود از نصوص الكلم، نسخه‎ای به شکل چاپ سنگی است که در سال 1325ق، در مطبعة السعادة مصر به طبع رسیده و خوشبختانه نمونه‎ای از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می‎شود، همان اساس کار قرار گرفت؛ اما چون این شرح، حاوی متن فصوص الحكمة نیز بود و نگارنده توفیق این را داشت که سال‎ها پیش فصوص را به‎همراه مهم‎ترین شرح آن به خامه سید اسماعیل حسینی شنب‎غازانی تصحیح و منتشر سازد، نصوص «S»، با شرح یادشده «M» مقابله و تفاوت‎ها در پاورقی‎ها ثبت گردید. در موارد اندکی نیز که متن نصوص غلط می‎نمود، به آن‎ها نیز اشاره شد. شماره‎های داخل پرانتز بیانگر شماره حاشیه محشی است[۹].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه محقق، صفحه هفتاد و متن کتاب، ص39
    2. ر.ک: متن کتاب، ص3، 5 و 6
    3. ر.ک: همان، ص39
    4. ر.ک: همان، ص3
    5. ر.ک: همان، ص39 و 40
    6. ر.ک: همان، ص40
    7. همان، ص35
    8. ر.ک: همان، ص80
    9. ر.ک: مقدمه محقق، صفحه هفتادودو

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.