الأمثال (هروی)

    از ویکی‌نور
    الأمثال
    الأمثال (هروی)
    پدیدآورانابوعبید، قاسم بن سلام (نویسنده) قطامش، عبدالمجید (محقق)
    ناشردار المأمون للتراث
    مکان نشر[بي جا] - [بي جا]
    سال نشر1400ق. = 1980م.
    چاپچاپ يکم
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏/الف2 الف8 / 2522 PJA
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الأمثال اثر ابوعبید قاسم بن سلام بن عبدالله هروی بغدادی (متوفی 224ق) کتابی است پیرامون ضرب‌المثل‌های عربی که توسط عبدالمجید قطامش تحقیق و تصحیح شده است.

    اهمیت کتاب

    از ابوعبید، آثار فراوانی در زمینه‌های گوناگون، برجای مانده است. وی به امثال عرب، توجه ویژه‌ای داشته، تا آنجا كه امثال را مظهر حكمت عرب در دو دوره جاهلیت و اسلام دانسته است. اثری که او در زمینة امثال تألیف كرده است، در تاریخ كتب امثال عرب، جایگاهی ویژه دارد. اگرچه پیش از او كسانی چون مفضل بن محمد ضبی و مؤرج بن عمرو سدوسی آثاری در این زمینه پرداخته بودند، اما جامعیت كتاب حاضر، آثار پیشین را تحت‌الشعاع قرار داد و مؤلفان بعدی نیز كمابیش از آن بهره جستند[۱].

    ساختار

    کتاب با مقدمه نویسنده آغاز شده و مطالب که دربردارنده بیش از 1400 ضرب‌المثل می‌باشد، به ترتیب موضوع، در 19 فصل و 259 باب و 11 باب تکمیلی، گردآمده است.

    نویسنده ‌ از احادیث‌ نبوی‌، حكایات‌، اشعار و اخبار دوره‌های‌ جاهلى‌ و اسلامى‌ بهره‌ گرفته‌ است‌. او نخست‌ به‌ تعریف‌ ضرب‌المثل‌ مى‌پردازد و سپس‌ ضمن‌ رعایت‌ جانب‌ اعتدال‌ و برشمردن‌ سلسله اسناد، به‌ ریشه آنها اشاره‌ای‌ دارد. او بیش‌ از همه‌ به‌ روایت‌ اصمعى‌، ابوعبیده‌ و ابوزید انصاری‌ اعتماد دارد. امانت‌داری‌ و وسواس‌ علمى‌ وی‌ تا بدانجاست‌ كه‌ اگر نام‌ راوی‌ مثل‌ را نداند، آن‌ را به‌ «یكى‌ از علما» منسوب‌ مى‌كند[۲].

    نویسنده باب‌های کتاب خود را معمولا چنین آغاز می‌کند: (... «یکی از دانشمندان نامی، یا خودش و یا به ندرت شخص ناشناخته‌ای [احد علمائنا] و از این قبیل) گوید: از جمله امثال ایشان در این باره (یا: در امثال خود گویند و نظایر آن)... و آن‌گاه مثل را می‌آورد». ابوعبید غالبا منابع خود را در داخل باب نیز می‌آورد یا از خود یاد می‌کند. وی در لغت، بیشتر به سه استاد خویش: اصمعی، ابوعبیده و ابوزید انصاری استناد می‌کند. در این کتاب، برای هیچ‌یک از این سه تن- که کتاب‌های تراجم و طبقات، آثاری در زمینه امثال به ایشان نسبت داده‌اند- کتابی ذکر نشده است. ابوعبید جز در یک مورد، نام هیچ کتابی را به دست نداده است[۳].

    خواننده به هنگام مطالعه کتاب، متوجه می‌شود که نویسنده در ذکر منابع کتاب، (راویانی که در مقدمه از آنان نام برده)، حداکثر امانت را به کار برده است. حتی هنگامی که نمی‌تواند منبع را با ذکر نام مشخص کند، حداقل توضیح می‌دهد که این مثل یا آن روایت «از یکی از دانشمندان ماست» و گاه می‌نویسد: «نمی‌دانم آن را از چه کسی شنیده‌ام» و گاه نیز از زبان مردم روایت کرده است؛ بنابراین، روایت ابن خالویه، مبنی بر اینکه ابوعبیده کتاب «الامثال» ابن اعرابی و نضربن شمیل را گرفته و در کتاب خود گنجانده، درست نیست، زیرا ابوعبید در هیچ‌جایی از کتاب، از این دو روایت نکرده است و با توجه به امانتداری علمی فراوانی که در وی سراغ داریم، اگر کوچکترین نکته‌ای را از ایشان گرفته بود، بی‌گمان از ایشان نام می‌برد[۴].

    گزارش محتوا

    نویسنده به دنبال مقدمه کوتاه کتاب، احایث مثل شده را آورده است. وی که در اصل لغوی است، همیشه به شرح لغوی امثال پرداخته است، اما پیش از این کار، در بسیاری موارد و معمولا در آغاز هر فصل و هر باب، به منابع خود اشاره کرده است. سپس غالبا به زبان رایج آن روزگار، به بیان مثل پرداخته و آنگاه، مشکلات نحوی و لغوی را با استناد به روایات دانشمندان، شرح داده یا به کتاب «الغریب» خود، اشاره کرده است؛ زیرا عرب‌های معاصر وی، همیشه معنای همه مثلها را درنمی‌یافتند و حتی مواردی هست که دانشمندان اذعان داشته‌اند که با اینکه موارد کاربرد یک مثل را می‌دانند، ولی معنای واقعی و منشأ آن را نمی‌دانند و گاه نیز می‌بینیم که در شرح یک مثل، سخت اختلاف نظر دارند[۵].

    نویسنده گاه اصل مثل و مأخذ آن را به دست می‌دهد؛ مثلا می‌گوید: «این یا آن مثل از فلان بیت شعر یا از فلان حرفه و نظایر آن گرفته شده است». در پاره‌ای موارد، کاربرد مثل را نیز با عبارت «یضرب لکذا و کذا» مشخص کرده است. با آنکه همه امثال عموما در باب‌های مختلف دسته‌بندی شده‌اند، وقتی مثلی تکرار شود و یا بنا به ضرورت بار دیگر از آن سخن به میان آید، ابوعبید به فصل و باب پیشین، اشاره می‌کند[۶].

    ابیاتی که در کتاب آمده است، هرچند زیاد نیست و غالبا نام گوینده آنها یاد نشده، یا شواهدی بر معانی کلمات است و یا گویای آنکه محتوای مثل، به صورت شعر نیز آمده است. چنین ابیاتی معمولا «بیت سائر» نامیده می‌شود[۷].

    نویسنده در بیان داستان‌های امثال، کاملا صرفه‌جوست. وی غالبا به چند کلمه اکتفا کدره و اشاره کرده است که این مثل را فلان یا بهمان گفته است، یا اینکه ما از اینجا و آنجا درمی‌یابیم که این مثل کی و کجا به کار می‌رود. راویان ابوعبیده در داستان‌های مفصل امثال- که معمولا حوادث آنها در دوران جاهلیت روی داده- عبارتند از: مفضل ضبی و ابن کلی. ولی بیشتر داستان‌های توضیحی کوتاه که به اوایل دوران خلافت بازمی‌گردد و با شخصیت‌های تاریخی ارتباط دارد- و همچنین داستان‌های فاقد راوی معین- را ابوعبید شخصا روایت کرده است و به ندرت از اصمعی روایت کرده است. دلیل روشن این مطلب اشتغال ابوعبید به علم حدیث است و شاید پاره‌ای از این داستان‌ها چنان نزد عامه شایع بوده است که ابوعبید ذکر منابع را لازم ندیده است[۸].

    شاهد این مطلب، کلمه «یروی» است که در آغاز این داستان‌ها، آمده است. بی‌گمان هر مسلمانی دست‌کم یک‌بار هم که شده، می‌بایست ماجرای خطبه حجاج بن یوسف که پاره‌ای از عباراتش به صورت مثل‌های مشهور درآمده، یا ماجرای ملاقات ابن زبیر و مختار در مکه و از این قبیل ماجراهای مشهور را شنیده باشد. در مورد سخنان حکما نیز وضع بر همین منوال است. این سخنان نیز به صورت مثل درآمده بودند؛ گرچه ابوعبید برای آنها، مأخذی ذکر نکرده است[۹].

    فروانی احادیثی که در کتاب پراکنده است، دلیل احاطه نویسنده بر حدیث است. وی به ندرت این احادیث را از دیگر دانشمندان روایت کرده است. ابوعبید سندی ذکر نمی‌کند، بلکه می‌گوید: «یروی عن»، «قد روینا عن»، «في بعض الحدیث» و نظایر آن. وی این احادیث را از پیامبر(ص) و یا یکی از صحابه، مانند عمربن خطاب، عثمان، علی(ع)، عایشه، ابوموسی، ابن عباس، عکرمه، ابودرداء، ابن مسعود و دیگارن روایت کرده است. آوردن این‌گونه احادیث، در درجه اول، برای جلب توجه خواننده به این مطلب است که مضمون مثل را در حدیث نیز می‌توان یافت. این سخن، درباره شواهد شعری نیز صدق می‌کند. کار جمع‌آورندگان متأخر امثال که کتاب وی را نقل کردند و این احادیث را مثل پنداشتند، از بی‌توجهی آنان ناشی می‌شود. ابوعبید غالبا حدیث و مثل قبلی را با عبارتی مانند: «منه» یا «مثله» ارتباط می‌دهد. در مورد بسیاری از تعبیرهای لغوی نیز همین کار را می‌کند. دلیل آنکه وی تعبیر لغوی را در همه موارد مثل نمی‌داند، آن است که نمی‌گوید «من امثالهم»، بلکه می‌گوید «من قولهم» یا «من دعائهم» و نظایر آن. این نکته، جمع‌آورندگان بعدی امثال را به اشتباه انداخته است، زیرا تفاوت‌های دقیق بین این عبارات را مراعات نکرده‌اند. البته خود ابوعبید نیز این قاعده را همیشه مراعات نمی‌کند و گاهی برخی از آن تعبیرها را مثل دانسته است. به همین دلیل است که در آثار گردآورندگان متأخر، تعبیرهای لغوی جزو امثال آمده است، هرچند تعریف آنها بر مثل، منطبق نمی‌شود. ابوعبید در برخی از امثال، یادآور شده است که: «این مثل قدیمی است»، «مشهور» است و یا «متداول» وغیره، اما تنها در یک‌جا گفته است که این مثل، فقط در شام معروف است[۱۰].

    وضعیت کتاب

    كتاب الامثال ابوعبید و جایگاه آن در میان آثار مربوط به امثال عرب توسط رودلف زلهایم به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است[۱۱].

    این اثر نخست به عنوان متن در «مجموعة التحف‍ـة البهی‍ـة» در 1302ق در استانبول به چاپ رسیده است، سپس همراه با «ترجمة التین»، بخشی از آن در 1936م توسط برتو در گوتینگن طبع شده است[۱۲].

    این کتاب، توسط دانشمندانى‌ چند از جمله‌ ابوالفضل‌ منذری‌ و ابوالمظفر محمد بن‌ آدم‌ هروی‌ (د414ق‌) شرح‌ شده‌ است‌؛ اما در این‌ میان‌ شرح‌ ابوعبید بكری‌ (د487ق‌) با عنوان‌ «فصل‌ المقال‌ فى‌ شرح‌ كتاب‌ الامثال»‌، از همه‌ جامع‌تر و مشهورتر است‌[۱۳].

    پانویس

    1. ر.ک: پاکتچی، احمد، ج5، ص707
    2. ر.ک: مجیدی، مریم؛ میرانصاری، علی، ج10، ص196
    3. رودولف، زلهایم، ص78
    4. همان، ص90
    5. رودولف، زلهایم، ص90- 91
    6. همان، ص91
    7. همان
    8. همان
    9. همان، ص91- 92
    10. همان، ص92
    11. ر.ک: پاکتچی، احمد، ج5، ص707
    12. همان، ص709
    13. ر.ک: مجیدی، مریم؛ میرانصاری، علی، ج10، ص196

    منابع

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. پاکتچی، احمد، «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، ج 5، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1378.
    3. مجیدی، مریم؛ میرانصاری، علی، «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، ج 10، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1380.
    4. رودولف، زلهایم، «امثال کهن عربی»، ترجمه احمد شفیعیها، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، چاپ اول، 1381.

    وابسته‌ها