الشريعة

    از ویکی‌نور
    ‏الشريعة
    الشريعة
    پدیدآورانآجری، محمد بن حسین (نويسنده)

    سیف النصر، ولید بن محمد نبیه (محقق)

    ارنؤوط، عبدالقادر (مصحح)

    قريوتی، عاصم بن عبد الله (مصحح)

    خشان، علی بن حمد (مصحح)
    ناشرمؤسسة قرطبة
    سال نشرمجلد1: 1996م , 1417ق ,

    مجلد2: 1996م , 1417ق ,

    مجلد3: 1996م , 1417ق ,
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الشريعة، تألیف ابوبکر محمد بن حسین آجری (متوفی 360ق) کتابی است در سه جلد به زبان عربی با موضوع حدیث و کلام اسلامی. مؤلف در این کتاب، از مسائل عقایدی بر روش اهل سنت و حدیث و اثر بحث می‌کند. هرچند که در بخش قابل‌توجهی از کتاب از خصائص النبی(ص) و فضائل صحابه صحبت کرده است. وی در این اثر اقوال خوارج و جهمیه و قدریه و مرجئه و رافضه (شیعه) را رد کرده است. وی تقریباً در حجمی تقریباً معادل نیمی از کتاب به رد شیعه پرداخته است. نویسنده در این اثر علی‌رغم تلاشش بر اثبات عقیده سلفیه، بیش از این‌که متعرض علم کلام و رد شبهات متکلمان شود، به عرضه عقیده سلف بر اساس نقل (روایات و آثار) پرداخته است.

    کتاب به تحقیق ولید بن محمد بن نبیه سیف‌الناصر رسیده و شیخ عبدالقادر ارنوط و دکتر عاصم بن عبدالله قریوتی بر آن مقدمه نوشته‌اند.

    ساختار

    کتاب سه جلد دارد؛ جلد اول حاوی مقدمه محقق و محتوای مطالب است و جلدهای دوم و سوم در ادامه محتوای مطالب.

    گزارش محتوا

    مؤلف در این کتاب، از مسائل عقیدتی بر روش اهل سنت و حدیث و اثر بحث می‌کند. هرچند که در بخش قابل‌توجهی از کتاب از خصائص النبی(ص) و فضائل صحابه صحبت کرده است. وی در این اثر اقوال خوارج و جهمیه و قدریه و مرجئه و رافضه (شیعه) را رد کرده است. وی این فرقه‌ها را اهل هوا و بدعت می‌نامد و کلامی از ابوالقاسم اصفهانی نقل می‌کند با این مضمون که: برخی از علما گفته‌اند، اصولی که فرقه‌ها در آن به گمراهی رفته‌اند، هفت است. اهل تشبیه در ذات الهی گمراه شدند، جهمیه در صفات خدا، قدریه در افعال الهی، خوارج در وعید، مرجئه در ایمان، معتزله در قرآن و رافضه در امامت.[۱]

    آجری دلایل کتاب و سنت و آثار علمای سلف را در اثبات عقیده فرقه ناجیه (از نظر وی) در نقض کلام اهل بدعت توضیح داده است. وی تقریباً در حجمی تقریباً معادل نیمی از کتاب به رد شیعه پرداخته است.[۲]

    مصنف معمولاً مختصر اعتقادش در تراجم ابواب را ذکر می‌کند، سپس آن را با ذکر خلاصه آنچه از نصوص در اثبات عقیده سلف و اصحاب حدیث آمده، تکمیل می‌کند. وی سپس شروع به استدلال با آیات قرآنی می‌کند و سپس احادیث نبوی. او در احادیث نبوی معمولاً از میان طرق احادیث، اعلای آن و از میان احادیث، اقوای آن‌ها را ذکر می‌کند و در صورت نبود روایت معتبر، روایات ضعیف را با رعایت مرتبه از قوت به ضعف ذکر می‌کند. نویسنده پس از احادیث نبوی به ذکر آثار سلف می‌پردازد و در اینجا نیز مراعات ترتیب را کرده و از اقوال صحابه شروع کرده سپس به سراغ بعدی‌هایشان می‌رود. گاه می‌شود که شرح یا تعلیقه یا استدالالی از خودش بر نصوص، میان این موارد فاصله می‌اندازد. البته این‌که ذکر شد، شیوه غالب مصنف در تألیف این کتاب است که گاه نیز از آن تخطی می‌کند.[۳]

    نویسنده در این اثر علی‌رغم تلاشش بر اثبات عقیده سلفیه، بیش از این‌که متعرض علم کلام و رد شبهات متکلمان شود، به عرضه عقیده سلف بر اساس نقل (روایات و آثار) پرداخته است.[۴]

    این کتاب بیست‌وسه فصل دارد. فصل اولش حاوی پنج باب است که در آن‌ها از تشویق بر تمسک به سنت، تحذیر از تفرقه و اهل بدعت و رأی و دوری از آنان، ذم خوارج که سگان اهل آتشند، شنوایی و اطاعت از والیان امر هرچند جائر باشند و بحث در قعود در فتنه، بحث شده است. در فصل دوم کتاب نیز در چهار باب درباره مذمت جدال و خصومات در دین، بحث در ایمان به اینکه قرآن کلام الهی است، مذمت قائلان به مخلوقیت قرآن یا واقفان در این مسئله و بحث در مذمت لفظیه توسط رسول خدا(ص)، بحث شده است. سومین فصل نیز در ابواب مختلفی درباره رد بر مرجئه و اثبات عقیده سلف در ایمان و کفر تارک الصلاة بحث می‌کند.

    در فصل‎های چهارم، پنجم و ششم، بحث از ابواب ایمان به قدر و رد بر قدریه(به تعبیر وی مجوس این امت) به میان می‌آید.

    مؤلف در فصول هفتم و هشتم در رد جهمیه و معتزله و حلولیه صحبت می‌کند. در این دو فصل نظر به الله تعالی در آخرت و مسئله علو و نزول و صفات و اثبات صورت و اصابع و دست و قبض برای خدا، تصدیق می‌شود.

    ایشان در فصل نهم کتاب، از مذاهب کسانی که شرایع واجب التصدیقی مانند شفاعت و حوض و... را تکذیب می‌کنند، تحذیر می‌کند.

    فصل دهم به تصدیق و ایمان به عذاب قبر، منکر و نکیر، دجال، نزول عیسی، ایمان به میزان، به این‌که بهشت و آتش مخلوقند، ایمان به این‌که اهل جنت دائماً در آن ابدی هستند و این‌که کفار و منافقین خالد در آتشند، می‌پردازد.

    نویسنده در فصل یازدهم تا سیزدهم به بیان فضائل پیامبر اکرم(ص) و صفات ایشان و معجزات آن حضرت می‌پردازد. در همین فصل درباره وفات آن حضرت(ص) نیز بحث می‌شود.

    نویسنده در فصل چهاردهم کتاب فضائل صحابه و دلایل کتاب و سنت بر آن را بیان کرده است. وی همچنین به بیان فضائل مهاجرین و انصار نیز در این فصل پرداخته است.

    در فصل پانزدهم کتاب، بحث از عشره مبشره و ذکری از خلافت خلفای اربعه به میان می‌آید.

    شانزدهمین فصل دربردارنده فضائل شیخین و امر به اقتدا به آنان است. در این فصل فضائل خلیفه اول و دوم و همچنین ماجرای قتل وی مطرح می‌گردد.

    هفدهمین فصل از کتاب، در ذکر فضائل خلیفه سوم و ماجرای قتل اوست.

    نویسنده در فصل هجدهم کتاب جامع مناقب امیرالمؤمنین علی(ع) و ماجرای شهادت آن حضرت را توضیح می‌دهد. در فصل نوزده، مناقب و فضائل حضرت فاطمه زهرا(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مطرح می‌گردد. بیستمین فصل کتاب، در فضائل ام‌المؤمنین حضرت خدیجه کبری(س) است و فضائل اهل‎‌بیت(ع) و فضل نسب شریف آنان و فضیلت جعفر بن ابی‎طالب و حمزه سید الشهداء و عباس و فرزندش و ذکر آنچه از محبت بنی‌هاشم، اهل‎‌بیت پیامبر(ص) واجب است و بیان فضل قریش.

    نویسنده در فصل بیست و یکم از فضائل طلحه و زبیر و سعد و سعید و عبدالرحمن بن عوف و ابوعبیده جراح صحبت می‌کند و در همین فصل از مذهب علی(ع) درباره سه خلیفه پیشین بحث می‌نماید.

    بیست و دومین فصل کتاب با مدفن دو خلیفه اول در کنار پیامبر خدا(ص) و ذکر وفات آن حضرت(ص) و صفت قبر شریفش آغاز می‌شود و در آن درباره عایشه و فضائل وی و قصه إفک بحث می‌گردد.

    بیست و سومین و آخرین فصل کتاب درباره معاویه بن ابی سفیان و موضع اهل‎‌بیت(ع) درباره وی و بالعکس صحبت می‌کند و در این بخش، فضائل عمار بن یاسر و عمرو بن عاص نیز مطرح می‌گردد. همچنین از مشاجرات میان اصحاب رسول خدا(ص) و لعن بدگویان به صحابه و نیز مطالبی درباره شیعیان نیز صحبت می‌شود و کتاب با قصیده‌ای در سنت از فرزند ابوداود سجستانی پایان می‌یابد.[۵]

    وضعیت کتاب

    نسخه خطی این اثر دو جلد داشته که از بیست‌وسه فصل تشکیل شده بوده است. جلد اولش از فصل اول تا دوازدهم و جلد دوم از فصل سیزده تا آخر کتاب را در بر می‌گرفته است.[۶]

    نام کتاب به دلیل نام‌گذاری خود مؤلف و تسمیه علما به این اسم و آنچه در غلاف کتاب ثبت شده، «الشريعة» است و این‌که ابن تیمیه از آن به کتاب السنة للآجری یاد کرده، ظاهراً به دلیل تسمیه کتاب به اسم موضوعش بوده وگرنه نام کتاب به دلیل‎های ذکر شده، «الشريعة» است و دلیل بر این توجیه هم این است که ذهبی می‌نویسد: و له –یعنی آجری- کتاب الشريعة في السنة.[۷]

    استفاده از احادیث ضعیف بلکه موضوع مثلاً در شماره‌های 85، 348، 279، 117 و 347، ذکر اسرائیلیات و منامات که در مباحث علمی جایگاهی ندارند، اعتماد نویسنده به برخی از عقاید و بنا کردن بحث بر آن بدون اثبات مطلب با استناد آن به نص محکم مانند «قضیه إقعاد علی العرش»، عدم استیفای ادله قرآنی در ابوابی از کتاب مثلاً در باب اثبات صفت «یدین» و باب تحذیر از مذاهب حلویه و اغفال از طرح ابوابی که در اثبات عقیده اهل حدیث دارای اهمیت فراوانی هستند، از مهم‎ترین ایراداتی می‌باشد که محقق بر نویسنده کتاب گرفته است.[۸]

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه کتاب.

    وابسته‌ها