الفکر التربوی عند المتکلمین المسلمین و دوره فی بناء الفرد و المجتمع

    از ویکی‌نور
    الفکر التربوی عند المتکلمین المسلمین و دوره فی بناء الفرد و المجتمع
    الفکر التربوی عند المتکلمین المسلمین و دوره فی بناء الفرد و المجتمع
    پدیدآوراناحمد عرفات قاضی (نویسنده)
    ناشرالهیئة المصریة للکتاب
    مکان نشرمصر
    سال نشر1996م
    چاپ1
    موضوعتعلیم و تربیت
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره

    الفکر التربوی عند المتکلمین المسلمین و دوره فی بناء الفرد و المجتمع، اثر احمد عرفات قاضی، پایان‌نامۀ دورۀ دکتراى نگارنده در رشتۀ فلسفۀ اسلامى است که در 1994 از آن دفاع شده و اینک جامه طبع پوشیده است. موضوع بحث، کمابیش تازه و نیز مهم و مفید است.

    برخلاف انتظار مسبوق به عنوان کتاب، رنگ غالب بحث‌های این نوشتار کلامى است و نه تربیتى؛ با این حال، ارزش تربیتى این اثر در جاى خود محفوظ است. نگارنده از آراى کلامى و تربیتى مرتبط با آن در فرهنگ امامیه یاد نکرده است.

    نگارنده در پیشگفتار کتاب نسبت به امامیه اظهارات ناروایى کرده است، مثلا اختلاف میان بنى هاشم و بنى امیه را برخاسته از عصبیت قبیل‌های خوانده است؛ چنانکه، در بحث امامت و وظایف تربیتى دولت، امامت را از فروع دین دانسته و از زبان دیگران به شیعه اعتراض کرده است.

    نگارنده در بیان تأثیر نگرش‌های کلامى (فلسفى)، متکلمان در رویکرد‌های تربیتى آنها چندان موفق نیست؛ بمثل، در این اثر حجیم، از تأثیر جهان‌بینى کلامى بر تعیین هدفها و یا اصول تربیتى، اثرى نیست و یا نمى‌توان از متن کتاب دریافت که بالاخره چه فرقى میان نظام تربیتى معتزله با اشاعره و این دو فرقه با دیگر فرق اسلامى وجود دارد. دیگر آنکه نگارنده به آثار منفى احتمالى این نحل کلامى بر تربیت اصیل و ناب اسلامى اشاره نکرده است.

    نتیجه‌گیریها و پرداخت مطالب خوب است و از منابع اصیل استفاده شده است؛ اما، لازم بود نگارنده به دلیل چشم‌پوشى از بیان نگرش‌های معتزله و اشاعره به هستى و خدا و جهان اشاره مى‌کرد و معلوم مى‌داشت که چرا تنها به انسان آن هم در سطحى محدود پرداخته است‌؟ آیا نگرش‌های هستى‌شناخت و خداشناخت و جهان‌شناخت آنها در نظام تربیتى مورد نظرشان دخیل نبوده است‌؟

    با این همه، این کتاب در نوع خود تازه و خواندنى است و اکثر بحث‌‌هایش در فارسى پیشینه ندارد. نگارنده مطالب کتاب را در پیشگفتار و دو باب چند فصلى و یک خاتمه بسامان کرده است.

    پیشگفتار این کتاب کاوشى است در تحولات اجتماعى و فرهنگى جامعه اسلامى در صدر اسلام و تأثیر آن در تفکرات تربیتى و نیز پیدایش علم کلام، و در آن به مطالب زیر اشاره شده است: نیم نگاهى به وقایع عصر راشدین، برخى از عوامل مؤثر در تحولات اجتماعى و فکرى قرن اول اسلام (عصبیت عربى، درگیرى میان فرهنگ اسلامى و دیگر فرهنگها، درگیرى بین اسلام و دیگر دینها و نحله‌ها، اختلاف بر سر امامت و انتقال حکومت به بنى امیه و انتقال مقر حکومت از مدینه به شام)، موضع معتزله در برابر بنى امیه، زمینه‌‌های اجتماعى و فرهنگى و تربیتى فروپاشى حکومت بنى امیه، موضع معتزله در برابر بنى عباس، حمایت ابو حنیفه از عباسیان تا پیش از اقدامات ضدعترتى آنها، تقسیم موضع معتزله به دو مرحله مخالفت و موافقت، افول ستارۀ بخت معتزله، رابطۀ معتزله و شیعه و ماهیت تربیتى آن، رابطۀ اشاعره با صوفیه و ماهیت تربیتى آن.

    باب اول. تربیت و طبیعت انسان:

    در فصل‌های چهارگانۀ این باب، از انسان از آن روى که موضوع تربیت است، بحث مى‌شود و به نگرش‌های انسان‌شناختى معتزله و اشاعره اشاره مى‌شود.

    فصل اول. ماهیت تربیت و پیوندش با فلسفه: این فصل حاوى کاوشى در تعریف تربیت در لغت و اصطلاح در میراث و متون اسلامى و بویژه متون کلامى است و در آن به واژگان مترادف تربیت در متون اسلامى هم اشاره مى‌شود تا معلوم آید که متکلمان، تربیت را در معنایى جز آنچه صوفیان و فیلسوفان به کار مى‌برند، به کار برده‌اند؛ از این گذشته، در این فصل با معناى تربیت در غرب امروز و سهم آن در تفکرات تربیتى جدید عرب آشنا مى‌شویم. موضوع دیگر این فصل، انسان به اعتبار موضوع تربیت است و در آن به رابطۀ تربیت با فلسفه و تحول مفهوم تربیت از دیرباز تا پیدایش اسلام اشاره مى‌شود و از چگونگى ارتباط موضوع تربیت در هرجامعه با مشکلات آن جامعه یاد مى‌شود و از تربیت یونانى، اسپارتى و عرب جاهلى سخن به میان مى‌آید و اشار‌های مى‌شود به اینکه اسلام مى‌آید و تربیت، معنایى تازه مى‌یابد که اندکى با آن در این فصل آشنا مى‌شویم.

    فصل دوم. طبیعت انسان در نگاه معتزله و اشاعره: نوع نگرش هرمکتب تربیتى به انسان (موضوع تربیت)، خشت اول آن مکتب تربیتى است؛ لذا، در این فصل کوشش مى‌شود نگرش معتزله و اشاعره به انسان، از لابه‌لاى رویکرد‌های آنها به ماهیت انسان، تحلیل‌های روان‌شناختى آنها از انسان، و نظر آنان دربارۀ فطرت انسان کشف و معرفى شود. نگارنده براى تحقق این مهم به نکات زیر مى‌پردازد: انسان از نگاه معتزله، بررسى سه دیدگاه در میان معتزله نسبت به انسان، معرفى دیدگاه اکثریت، انسان در منظر اشاعره، دو نگرش دراین‌باره: یکى پیش از غزالى و دیگرى مذهب غزالى و پس از او؛ نگرش غزالى به انسان کامل، انسان در نگاه فخر رازى؛ فطرت انسان در تفکر اسلامى، مفهوم فطرت از زبان معتزله، مفهوم فطرت در میان اشاعره، فطرت و ابن تیمیه، نظر رازى و غزالى، انسان و تکلیف و مسؤولیت، تعریف تکلیف، شروط تکلیف در مکتب اعتزال و اشعرى.

    فصل سوم. اراده و فعل انسان و رابطۀ آن با تربیت: اراده مدخل طبیعى کاوش در رفتار آدمى است. از سویى تربیت اراده از عوامل مهم رشد و تحقق انسانیت است؛ گذشته از اینها، اراده در حوزۀ روان‌شناسى قرار دارد و متکلمان اشعرى و معتزله ضمن بحث از اراده، به انگیزه‌ها و امیال آدمى نیز پرداخته‌اند و از ارتباط ارادۀ انسان با ارادۀ خداوند نیز یاد کرده‌اند که هریک داراى نقش و تأثیر تربیتى است؛ لذا، در این فصل و در پى بازشکافت پیوند اراده و تربیت، از اراده در مکتب معتزلیان یاد مى‌شود و به تحلیل آنها از اراده اشاره مى‌شود و از ارادۀ الهى سخن مى‌رود و از عناصر سه‌گانه اراده در نگاه معتزله یاد و با روان‌شناسى جدید مقایسه مى‌شود؛ سپس، اراده از منظر اشاعره بررسى مى‌شود و از رهگذر آن به دیدگاه ابوالحسن اشعرى، ابو بکر باقلانى، جوینى، ابو حامد محمد غزالى و فخر رازى دربارۀ اراده انسان اشاره مى‌شود.

    بحث دوم این فصل، دربارۀ فعل انسان و تربیت است: مسأله فعل انسان با شناخت و تفسیر رفتار او و میزان مسؤولیت انسان در برابر افعالش و نیز روش‌های تربیت انسان از طریق شناخت چگونگى هدایت و تعدیل رفتار او پیوند وثیق دارد. در فرهنگ اسلامى از مسأله فعل انسان تحت عناوینى چون: قضا و قدر، جبر و اختیار، آزادى اراده، قدرت و افعال عباد یاد و از دید کلامى، فلسفى، اخلاقى در آن کاوش شده است. در این فصل، براى تبیین نگرش معتزله و اشاعره به فعل انسان، ابتدا از فعل و ارادۀ آزاد انسان در مکتب اعتزال یاد مى‌شود و به اختلاف نظرها در این مکتب، نسبت به فعل انسان اشاره مى‌شود و از ادله معتزله بر آزادى اراده انسان گفته مى‌شود. معتزله به ارادۀ آزاد آدمى باور دارند؛ اما، این آزادى را مطلق نمى‌دانند و از تأثیر اوضاع و احوال محیط بر انسان در این مقوله غفلت نمى‌کنند و در قالب دو مقولۀ «لطف» و «انگیزه‌ها» از این محدودیت یاد مى‌کنند. معتزلیان نسبت به این مقوله رویکرد واحد ندارند؛ چنانکه، مى‌توان از دیدگاه ابو هذیل علاف و نظّام و ناشى و ضرار یاد کرد که در عین اعتقاد به کلام معتزلى، نظرشان در باب ارادۀ انسان غیر از نظر جمهور معتزله است. نکته بعدى، فعل انسان در نظر اشاعره است و در آن از نظریه کسب، تحول مفهوم کسب در نظر باقلانى، قدرت حقیقى انسان در نگاه جوینى، رأى صوفیان دربارۀ فعل انسان، فعل انسان در نگاه غزالى، غزالى و تحلیل فعل انسان یاد مى‌شود.

    بحث فرجامین این فصل، قدرت انسان براى انجام کار و نیز خیر و شر است و نگارنده در آن، از قدرت در نگاه معتزله مى‌گوید، به اختلاف نظر آنها در این باب اشاره مى‌کند، از قدرت پیش از فعل مى‌گوید، به قدرت از منظر اشاعره مى‌پردازد، از قدرت همراه و هم‌زمان با فعل یاد مى‌کند و با اشارتى کوتاه به خیر و شر در نگاه معتزله و اشعریان، فصل را به انجام مى‌برد.

    باب دوم. نقش اجتماعى تربیت:

    در این باب به نقش تربیت در رشد معنوى انسان و جامعه که اساس دیگر جنبه‌‌های رشد در آدمى است اشاره مى‌شود؛ لذا، بحث با کاوشى در علم به این اعتبار که یگانه راه نهضت است آغاز مى‌شود؛ پس از این، گفتگو از نقش تربیت در رشد و حفظ جامعه اسلامى است، که شروع آن، شرحى است بر نقش حاکم در حفظ شعائر دین و پیشگیرى از حملات دشمنان و تحقق عدالت و امنیت در جامعه؛ براى این مهم لازم است حاکم، خود شایستگى حکومت داشته باشد؛ از این‌روست که معتزله و اشاعره براى حاکم شروط تربیتى مهمى برشمارده‌اند. علما نیز از راه اعمال اصل تربیتى امر به معروف و نهى از منکر، باید در حفظ جامعه اسلامى بکوشند. این نقش امروزه نیز بر عهدۀ معتزله و اشاعره است.

    نگارنده در شرح آنچه آمد به نکات زیر مى‌پردازد: علم از نگاه معتزله، نقد تعریف علم از نگاه معتزله، علوم ضرورى و کسبى، خیال و ارتباطش با علم، نظریۀ معتزله در باب خیال، تعریف خیال، خیال و خیر و شر، علم از نگاه اشاعره، نظریۀ باقلانى، دیدگاه جوینى، رأى غزالى و رازى، خاطر در نگاه اشاعره، نظریۀ جوینى، غزالى، مکى و رازى دربارۀ خاطر.

    امامت و وظایف تربیتى دولت در اسلام، بحث دیگر این باب است که در آن پس از اشاره به جزو اصل دین و یا فرع دین بودن امامت در نگاه مکتب‌های اسلامى، به تعریف امامت مى‌پردازد و شروط تربیتى حاکم را برمى‌شمارد و به وظایف امام (حاکم) اشاره مى‌کند.

    مبحث دیگر این باب، دلالت‌های تربیتى اصل امر به معروف و نهى از منکر است که در آن، این مهم را از نگاه معتزله که آن را از اصول دین شمارده‌اند و نیز اشاعره که آن را از فروع دین دانسته‌اند، وامى‌کاود و از وجوب امر به معروف و نهى از منکر مى‌گوید و شروط امر به معروف و نهى از منکر و محتواى تربیتى آن را از نگاه معتزله یادآور مى‌شود؛ سپس، به دیدگاه‌های اشاعره نسبت به امر به معروف و نهى از منکر و شروط آن اشاره مى‌کند و از محتسب و مراتب احتساب و نقش تربیتى امر به معروف و نهى از منکر مى‌گوید.

    بحث سوم از این فصل، دربارۀ وظایف تربیتى دانشمندان است و در آن، ابتدا از ضرورت آموزش و نقش زیرساختى معلم در آن سخن مى‌رود؛ آنگاه، به نقش معلم در تربیت و تعلیم از دید معتزلیانى چون جاحظ و نیز دیدگاه اشاعر‌های چون غزالى اشاره مى‌شود و با بحثى کوتاه دربارۀ آموزش زن، فصل پایان مى‌پذیرد.

    فصل سوم این باب، تلاش براى پاسخ به این پرسش است که چگونه مى‌توان از اندیشۀ تربیتى معتزله و اشاعره براى جبران توسعه‌نیافتگى جهان اسلام استفاده کرد؟

    نگارنده در پاسخ به این پرسش از برخى جنبش‌های فکرى و رهبران آنها در جهان اسلام نام مى‌برد و مدعى است اینها از اندیشه‌‌های کلامى معتزله و اشاعره و حتى جز اینها متأثرند. وى پس از این به تلاش‌های برخى از دولت‌مردان براى ایجاد تحول در نظام آموزشى کشور‌های اسلامى (مصر) و نتایج خوب و بد آن مى‌پردازد و از هدف‌های استعمارى غرب در گسترش نظام جدید آموزشى در کشور‌های اسلامى یاد مى‌کند.

    بهره پنجم تحول اندیشۀ تربیتى در اسلام[۱].

    پانویس

    1. رفیعی، بهروز، ص69-76

    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتابشناسی تحلیلی توصیفی تعلیم و تربیت در اسلام (گزیده منابع عربی)، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ یکم، 1381ش

    وابسته‌ها