الكافي شرح البزدوي

    از ویکی‌نور
    الكافي شرح البزدوي
    الكافي شرح البزدوي
    پدیدآورانقانت، فخرالدين سيد محمد(محقق) حسام‌الدین السیغناقی، حسین بن علی (نویسنده)
    ناشرمکتبة الرشد للنشر و التوزيع
    مکان نشرعربستان - رياض
    سال نشر1422ق. = 2001م.
    چاپچاپ اول
    زبانعربی
    تعداد جلد5
    کد کنگره
    ‏ب4 ک9025 / 155/6 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الكافي شرح البزدوي، عنوان اثری است 5 جلدی به زبان عربی از حسام‌الدین حسین بن علی بن حجاج سغناقی (متوفى 711ق)، در شرح مطالب «اصول بزدوی» علی بن محمد بن حسین بزدوی (متوفی 482ق)، در موضوع اصول به طریقه فقها. فخرالدین سید محمد قانت، تحقیق این اثر را به‌عنوان رساله دکترایش انجام داده است و سپس توسط مكتبة الرشد للنشر والتوزيع، به چاپ رسیده است.

    سبب و انگیزه تألیف این شرح توسط سغناقی، درخواست برخی از دوستان و نزدیکانش و اصرارشان بر نوشتن شرحی بر اصول بزدوی توسط او بوده است و خود سغناقی در مقدمه این شرح، به این امر تصریح کرده است[۱].

    ساختار

    کتاب، در دو بخش تنظیم شده است:

    1. بخش اول، دراست و بررسی و مطالعه محقق پیرامون شرح حاضر است (در ضمن چهار فصل)؛
    2. بخش دوم، متن تحقیق‌شده شرح حاضر است که مقداری از آن در جلد اول و بقیه در سایر مجلدات گنجانده شده است.

    محقق، از 79 منبع از منابعی که سغناقی در نگارش این اثر از آن بهره برده، یاد می‌کند که به جهت رعایت اختصار، خواننده کنجکاو را به مراجعه به محل آن ارجاع می‌دهیم[۲].

    گزارش محتوا

    الكافي از اهم کتاب‌های اصولی حنفیان از اهل تسنن است که به طریقه فقها تألیف شده است؛ مقصود از طریقه فقها، طریقه‌ای است که بر تقریر قواعد اصولی، مطابق با مقتضای فروع فقهی‌ای که از پیشوایان نقل شده، استوار است؛ به این معنا که علمایی که این روش را در پیش گرفته‌اند، قواعدی را که فکر کرده‌اند پیشوایانشان در اجتهاد و استنباط احکام فقهی در نظر داشته‌اند، در پرتو فروع فقهی منقول از آنها، وضع کرده‌اند. علمای حنفیه به پیروی از این روش مشهورند؛ تا جایی که این روش به روش حنفیه معروف شده است. امتیاز این روش همان اثر عملی آن است؛ بنابراین، روش مزبور تحقیقی عملی - تطبیقی پیرامون فروع فقهی منقول از ائمه مذهب و استخراج قوانین و قواعد و ضوابط اصولی‌ای است که آنان در اجتهاد و استنباط احکام مد نظر داشته‌اند.

    اهمیت اثر حاضر از‌آن‌روست که شرح کتاب «كنز الوصول إلی معرفة الأصول» مشهور به اصول بزدودی است که مشتمل بر اکثر ابواب و مباحثی است که اصولیان درباره آنها بحث کرده‌اند و در نزد علما از اهمیتی والا برخوردار است؛ لاجرم شرح آن، که اثر حاضر باشد، همان اهمیت را دارا خواهد بود.

    افزون بر این شرح حاضر، حاوی متون بسیار و نقل قول‌های فراوانی از مصادر مختلف است که در صدر آنها المبسوط ابوبکر محمد بن احمد سرخسی و اصول وی است.

    همچنین این کتاب مشتمل بر تحلیل آرای اصولی و فقهی دیگران و تفسیر آیات قرآنی و احادیث نبوی شریف است و نویسنده، نهایت سعی را در جمع و حسن ترتیب و تنظیم کتاب، به خرج داده است و اهتمام فراوانی در مسائل اصولی و فقهی و منطقی و عقلی در این کتاب داشته است؛ ازاین‌رو این کتاب، در نوع خودش کتاب مهمی است و ارزش وقت گذاشتن برای مطالعه را دارد[۳].

    شیوه شارح، به شرح زیر است:

    1. به‌خاطر تسهیل بر خوانندگان، او قطعه مناسبی از متن اصل را می‌نویسد و سپس به شرح جامع مسائل آن و توضیح دلایلش می‌پردازد.
    2. او غالبا در متن با عبارت «قوله... إلی آخره»، آغاز می‌کند و گاهی هم به عبارت «قوله» اکتفا می‌نماید و عبارت «إلی آخره» را ذکر نمی‌کند.
    3. نصِّ عبارت متن را ذکر می‌کند و جز در موارد نادر، از این امر تخطی نمی‌کند.
    4. در بیشتر موارد، در ترتیب و تنظیم مباحث، از ماتن تبعیت می‌کند.
    5. شرح را با کلمات تفسیری «أي»، «معنی»، «يعني»، «اعلم» و... آغاز می‌کند (بیشتر از لفظ «أي» استفاده می‌کند).

    گاهی هم به شرح و تفصیل عبارت می‌پردازد و در پایان می‌نویسد: «و هذا معنی قول الشيخ...».

    1. گاهی متن را به شکل سؤال و جواب شرح می‌کند و در آن از عبارات «فإن قيل:...، قلت:...»، «فإن قلت:...، قلت:... یا قلنا:...» بهره می‌برد.
    2. گاهی در اثنای شرحش می‌گوید: «قال شيخي:...» و منظورش محمد بن محمد بن نصر است، گاه می‌گوید: «قال أستاذي یا الإستاذ الكبير» و مقصودش فخرالدین محمد بن محمد بن الیاس مایمرغی است و گاه می‌گوید: «قال القاضي الإمام» و مرادش قاضی ابوزید دبوسی است.
    3. گاهی برخی از کلمات را یا برخی از مقاصد را با زبان فارسی قدیم، توضیح می‌دهد.
    4. در شرح مطالب، شیوه حد وسط و اعتدال بین توسعه و اختصار را در پیش گرفته است؛ البته در پاره‌ای از موارد که نیاز به توضیح بوده، سخن را گسترده آورده است.
    5. گاهی فواید صادره از علمای پیشین را ذکر می‌کند.
    6. غالبا در ذکر مسائل، متعرض اختلاف حنفیان با مذهب شافعیان می‌شود و گاه نیز از اختلاف با مالکیان، یاد می‌کند و البته ادله هر مذهبی را ذکر کرده و سپس در آن مناقشه کرده و سپس رأی حنفیه را ترجیح داده و اختیار می‌کند.
    7. به نقل آرای ائمه حنفیه و علمای آنان، به‌خصوص سابقینشان مانند جصاص، عیسی بن ابان، کرخی، زفر و دیگران، اهتمام دارد.
    8. در هر مسئله، ابتدا به ادله نقلیه و سپس به ادله عقلیه، استدالال می‌کند.
    9. به مسائل فرعی از کتاب‌های حنفیان و فتاوای ائمه اقدمین آنان مانند ابوحنیفه و ابویوسف و محمد و زفر و دیگران، استشهاد می‌کند.
    10. بر صحت عبارت منقول از مصدر آن، تأکید می‌کند و ازاین‌رو، خطاهایش کم است.
    11. منظورش از «مبسوط»، مبسوط شمس‌الائمه سرخسی است و در هنگام ذکر «مبسوط شيخ‌الإسلام»، مرادش مبسوط شیخ‌الاسلام اسبیجانی است.
    12. گاهی به ذکر یک یا دو کلمه از یک آیه، اکتفا می‌کند.
    13. «عندنا» را به‌کار می‌برد و علمای حنفیه را قصد می‌کند.
    14. «عامة العلماء» را استعمال می‌کند و جمهور علما را اراده می‌نماید[۴].

    امتیازات این شرح:

    1. شرحی است مستقل که شارح در آن از کسی تقلید نکرده؛ برخلاف عادت اغلب شارحان.
    2. بر سایر شروح مقدم است؛ زیرا شارح آن، سغناقی، 16 سال قبل از علاءالدین احمد بخاری صاحب «كشف الأسرار» از دنیا رفت و این امر به‌حسب عادت دلالت بر این دارد که سن نویسنده، از بخاری و دیگر شارحان بیشتر بوده و عادتا کسی که سن بیشتری دارد مقدم در تألیف است.
    3. حاجی خلیفه در صفحه 112 «كشف الظنون» در هنگام ذکر کتاب بزدوی، «الکافی»، سغناقی را مقدم بر دیگر شارحان بزدوی، نام می‌برد که به نظر محقق کتاب، این امر دلالت بر تقدم شرح وی بر سایر شروح بزدوی دارد.
    4. عبدالعزیز بخاری از این شرح استفاده کرده؛ هرچند تصریح به آن نکرده، چنان‌که عادت اوست[۵].

    وضعیت کتاب

    فهارس آیات، احادیث و آثار، اعلام، کلمات غریبه و مصطلحات، فرق و قبایل، انهار و اماکن، امثال، اشعار، مراجع و موضوعات در آخر جلد پنجم ذکر شده است. صفحات 128 تا 135 کتاب، حاوی رونوشت تصاویر نسخه‌های خطی کتاب است.

    پانویس

    1. ر.ک: القسم الأول (الدراسة)، ج1، ص87-88
    2. ر.ک: همان، ص93-116
    3. ر.ک: همان، ص117-120 و پاورقی ص117
    4. ر.ک: همان، ص88-93
    5. ر.ک: مقدمه محقق، ج1، ص17-19

    منابع مقاله

    مقدمه محقق و دراست وی (بخش نخست کتاب).

    وابسته‌ها