با علامه در المیزان از منظر پرسش و پاسخ

    از ویکی‌نور
    ‏با علامه در المیزان از منظر پرسش و پاسخ
    با علامه در المیزان از منظر پرسش و پاسخ
    پدیدآورانشمس، مراد علی (گردآورنده)
    ناشراسوه
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1384 ش
    چاپ1
    شابک964-8653-34-8
    زبانفارسی
    تعداد جلد2
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    با علامه در الميزان از منظر پرسش و پاسخ، اثر مرادعلى شمس (متولد 1337ش)، مشتمل بر مباحث گوناگون به‌گونه پرسش و پاسخ، به‌صورت مستند و با ذكر منابع بر اساس ترجمه تفسير الميزان است. نام كامل كتاب، عبارت است از: «با علامه در الميزان از منظر پرسش و پاسخ در زمينه‌هاى معارف و علوم قرآنى و حديثى، مباحث علمى، فلسفى، اخلاقى، تاريخى و اجتماعى، اعتقادى، فقهى».

    ساختار

    كتاب حاضر، از دو جلد (جلد اول، شامل مقدمه نویسنده و متن اصلى شامل موضوعات از الف تا پايان سين و جلد دوم، شامل موضوعات از شين تا پايان ياء) تشكيل شده است.

    روش نویسنده، گزارش استنادى است و به همين جهت از عبارات ترجمه تفسير الميزان به‌صورت نقل قول مستقيم و گاه از روش اقتباس استفاده كرده و در همه موارد، مطالبش را به‌صورت مشخص به منابع مستند كرده و در صدد گزارش و توصيف نظر علامه طباطبايى بوده است.

    اين كتاب، در مجموع حاوى تعداد 1512 پرسش و پاسخ است كه اين پرسش‌ها بر اساس ترتيب الفبايى موضوعاتشان تنظيم شده‌اند.

    گزارش محتوا

    هرچند درباره محتواى اين اثر، گفتنى‌ها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال به بيان چند نكته اكتفا مى‌شود:

    1. نویسنده در مقدمه‌اش كه در تاريخ جمعه چهارم مهر 1382 در اسدآباد نوشته، بر چند نكته تأكيد كرده است:
      يك- تفسير الميزان به‌حق گنجينه‌اى از علوم و معارف قرآنى است، به‌طورى‌كه كمتر مسائلى درباره عقايد و اخلاق و اعمال مطرح مى‌شود كه علامه طباطبايى به آن نپرداخته باشد؛ لذا مى‌توان گفت اين كتاب ارزشمند، يك دائرةالمعارف قرآنى است؛
      دو- چون اين تفسير، حجم گسترده‌اى دارد (20 جلدى عربى / 20 يا 40 جلد ترجمه فارسی) و فرصت مراجعه براى همگان ميسر نبوده، به جهت گسترش فرهنگ قرآنى كوشيدم مضامين عالى آن را در قالب «پرسش و پاسخ» استخراج و تنظيم كنم و اين مجموعه را «با علامه در الميزان» ناميدم؛
      سه- در تأليف اين اثر، سعى بر اين بوده است كه محتواى متن به رسم امانت حفظ گردد و درعين‌حال تلخيص و تصرّفاتى جزئى كه خللى به متن وارد نيايد، به‌ناچار، به جهت سامان دادن به پرسش و پاسخ‌ها و حتى‌الامكان كوتاه شدن پاسخ‌ها به‌طورى‌كه درخور حوصله خوانندگان عزيز نيز باشد، صورت گرفته است؛
      چهار- لازم به ذكر است كه در تأليف اين اثر بيشترين مراجعه به ترجمه‌هاى گران‌قدر اين تفسير قيّم بوده است، به‌طورى‌كه در پنج جلد اوّل (عربى)، از ترجمه‌هاى متفاوت آن استفاده شده است؛ لكن در پانزده جلد بقيه (از 6 تا 20) تنها از ترجمه حجت‌الاسلام [[موسوی، محمدباقر|سيد‌ ‎محمدباقر موسوى همدانى بهره برده‌ام و بعضا، برخى مطالب را نيز با متن عربى الميزان تطبيق نموده‌ام و آدرس دقيق پاسخ‌ها و آيات در پاورقى‌ها از الميزان مترجم ذكر شده است و قابل توجه اينكه هر جا در پاورقى از الميزان، بدون اشاره به 20 جلدى و يا 40 جلدى ياد شده است، منظور همان الميزان مترجم 20 جلدى است.[۱]
    2. نویسنده در پاسخ پرسش از منظور از «كم خنديدن» و «گريه زياد» در آيه شريفه «فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»، نظر علامه را چنين گزارش كرده است: منظور از كم خنديدن، همان خوشحالى ناپايدار دنيوى است كه از ناحيه ترك جهاد و امثال آن به ايشان دست داده و منظور از گريه زياد، گريه در آخرت و در عذاب دوزخ است كه حرارتش شديدتر است؛ زيرا آن چيزى كه خنده و گريه متفرع بر آن شده است، همان مضمونى است كه در آيه قبلى.[۲]بوده و آن خشنودى از تخلّف و دورى از حرارت هوا و گرفتار شدن به حرارت دوزخ است. پس اينكه امر كرد و فرمود: «بايد كم بخندند و زياد بگريند»، براى افاده اين معناست كه آثار اعمال ايشان موجب اين شد كه كم بخندند و بسيار گريه كنند.[۳]
    3. نویسنده در پاسخ پرسش از مقصود از اضطرار در آيه «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ...»، از علامه نقل كرده است كه: مراد اين است كه خدا دعاى دعاكنندگان را مستجاب و حوائجشان را برمى‌آورد و اگر قيد اضطرار را در بين آورد، براى اين است كه در حال اضطرار، دعاى داعى از حقيقت برخوردار است و ديگر گزاف و بيهوده نيست؛ چون تا آدمى بيچاره و درمانده نشود، دعاهایش آن واقعيت و حقيقت را كه در حال اضطرار واجد است، ندارد.[۴]
    4. نویسنده در مورد وجه تسميه «قرآن» نوشته است: كلمه «قرآن»، اسم كتابى است كه خداى تعالى آن را بر پيامبر گرامى‌اش محمّد(ص) نازل كرده و به اين جهت كه خوانده مى‌شود (خواندنى شد)، به اين نام ناميده شده است؛ قبلا از جنس خواندنى‌ها نبود و به‌منظور اينكه درخور فهم بشر شود، نازلش كرد و در نتيجه كتابى خواندنى شد؛ چنان‌كه فرمود: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»؛ «ما آن را (قرآن را) كتابى خواندنى و عربى كرديم؛ باشد كه شما دركش كنيد».[۵]
    5. نویسنده در پاسخ به اين پرسش كه چه غرض و هدفى در سوره مبارکه يوسف(ع) محوريت دارد، به نقل از علامه چنين پاسخ داده است: غرض اين سوره (يوسف) بيان ولايتى است كه خداوند نسبت به آن بنده‌اش دارد كه ايمان خود را خالص و دلش را از محبت او پر كرده و ديگر جز به‌سوى او به هيچ سوى ديگرى توجه نداشته باشد. چنين بنده‌اى را خداوند، خودش عهده‌دار آموزش شده، او را به بهترين وجهى تربيت مى‌كند، كه هرچند اسباب ظاهرى همه در هلاكتش دست به دست هم داده باشند، او را بزرگ مى‌كند؛ هرچند حوادث، او را خوار بخواهند، عزيزش مى‌كند؛ هرچند نوائب و ناملايمات روزگار، او را به‌سوى ذلّت بكشاند و قدر و منزلتش را منحط سازد... هرپيشامدى كه در طريق تكامل او سدّ راهش مى‌شد، خداوند عين همان پيشامد را وسيله رشد و پخته شدن او و باعث موفقيّت و رسيدن به هدفش قرار داد.[۶]

    وضعيت كتاب

    براى كتاب حاضر، افزون بر فهرست اجمالى موضوعات.[۷]، فهرست‌هاى فنى - آيات، روايات، اعلام و كتب -.[۸]و همچنين فهرست تفصيلى موضوعات.[۹]و فهرست منابع.[۱۰]، فراهم شده است.

    همچنين نویسنده، نمودار درختى تحت عنوان «اصول اخلاق فاضله» ترسيم كرده است.[۱۱]

    كتاب حاضر، مستند است و نویسنده ارجاعاتش را به‌صورت پاورقى آورده: در اين پاورقى‌ها به‌طور معمول، نویسنده، منابع را با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده و البته گاهى به‌ندرت مطلبى توضيحى را افزوده است.[۱۲]، ولى با بررسى اجمالى، هيچ پاورقى انتقادى مشاهده نشد.

    نویسنده گاه از جدول براى تفهيم مطالب استفاده كرده است.[۱۳]

    پانويس

    1. ر.ک: مقدمه كتاب، ج1، ص21-23
    2. سوره توبه، آيه 81
    3. ر.ک: متن كتاب، ج1، ص645-646
    4. ر.ک: همان، ج1، ص666
    5. ر.ک: همان، ج2، ص323-324
    6. ر.ک: همان، ج2، ص814-815
    7. مقدمه كتاب، ج1، ص5-19 و ج2، ص5-20
    8. متن كتاب، ج1، ص853-902 و ج2، ص835-887
    9. همان، ج1، ص903-973 و ج2، ص889-970
    10. همان، ج1، ص975-978 و ج2، ص971-973
    11. همان، ج1، ص979 و ج2، ص974
    12. ر.ک: همان، ج2، ص306، پاورقى 1
    13. ر.ک: همان، ج1، ص845-846

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها