تأویلات باطنی در شهود معنوی رنگ و نور

    از ویکی‌نور
    تأویلات باطنی در شهود معنوی رنگ و نور
    تأویلات باطنی در شهود معنوی رنگ و نور
    پدیدآورانکاظم محمّدی (نویسنده)
    عنوان‌های دیگررساله‌ی نوریه
    ناشرانتشارات نجم کبری
    مکان نشرایران ـ کرج
    سال نشر1400 ش
    چاپ1
    شابک7-60-2905-964-978
    موضوعنوربخش خراسانی، نوربخشیه، آداب طریقت، نقد و تفسیر.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏ 34/293 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تأویلات باطنی در شهود معنوی رنگ و نور نوشته‌ی کاظم محمّدی کتابی است فلسفی ـ عرفانی که اختصاصاً به رنگ و نور از دیدگاه عرفان و فلسفه می‌پردازد. امّا چنانکه از داخل متن کتاب پیداست این اثر شرحی است مفصّل و مبسوط به رساله‌ای از امیر سید محمد نوربخش از عرفای نامدار قرن هشتم و از خلفای شیخ نجم‌الدّین کبری در خصوص «نور» با نام رساله‌ی نوریه(نوربخش). گر چه نویسنده‌ی کتاب حاضر، یعنی کاظم محمّدی قبلاً هم کتابی با این عنوان را از شیخ علاءالدوله سمنانی منتشر کرده بود که در آن رساله گذشته از مقدّمه و تصحیح کتاب، به شرح مختصر آن نیز پرداخته بود. امّا از بابت حجم بین این دو کتاب تفاوت بسیار زیادی وجود دارد.

    توجّه به رنگ و نور که نویسنده اصالت و اعتبار مفهومی‌آن را در عرفان به شخص شیخ نجم‌الدّین کبری برمی‌گرداند و وی را بانی نظریه‌ی رنگ و نور قلمداد می‌کند البتّه بی جهت نیست، زیرا نجم‌ کبری نخستین کسی است که در عرفان از طریق مشاهدات و رؤیاهای سالکان که با رنگ و نور مواجه می‌شدند حالات ایشان را تأویل و کار سلوکی ایشان را متذکّر می‌شد. کتاب ارزنده‌ی شیخ نیز با نام فوائح الجمال که توسّط کاظم محمّدی تصحیح و منتشر شده نیز بر این امر گواه است، ضمن این که در آثاری که کاظم محمّدی درباره‌ی نجم کبری و دیگر مشایخ بزرگ از خلفای او نوشته است همین مقوله را تأیید و تأکید می‌کند.

    به هر جهت کتاب تأویلات باطنی در شهود معنوی رنگ و نور در استمرار دیگر مشایخ مکتب کبرویه است که هر یک به نوعی به تفسیر رنگ و نور پرداخته و آن را بسیار با اهمیّیّت شمرده‌اند. غیر از نامبردگان کسانی به مانند: نجم‌الدّین رازی، مجدالدّین بغدادی، سعدالدّین حموی، نورالدّین اسفراینی، سیف‌الدّین باخرزی، عزیزالدّین نسفی، امیر علی همدانی و برخی دیگر در همین باره مطالبی را نوشته و در آثار خود دارند.


    ساختار

    کتاب تأویلات باطنی در شهود معنوی رنگ و نور، اثری است فلسفی ـ عرفانی در یک جلد با بیانی روان به زبان فارسی و در حجمی‌ زیاد در 660 صفحه. که به بیان مفهومی‌فلسفی ـ عرفانی به مانند رنگ و نور می‌پردازد و غرض آن آشنا ساختن خواننده با تأویل شهود و دیدنی‌های معنوی با محوریّت رنگ و نور در هر شیئی است. لفظ تأویلات ما را مستقیماً به فضای فلسفه‌ی هرمنوتیک می‌کشاند و از سویی با دنیایی معنوی در حوزه‌ی دین و عرفان نزدیک می‌سازد و در اینجا نیز قهراً هر سه مورد اعتبار است و می‌توان کتاب را در هر سه موضوع دخیل دانست. کتاب با مقدّمه‌ای آغاز می‌شود و بعد از آن مطالب مقدّماتی که خواننده باید با آن آشنا شود مورد نظر قرار می‌گیرد، به عبارتی از نقش کلمات، تأویلات باطنی، رنگ و نور، ترویج تشیّع، لاهیجی و نوربخش، قیام نوربخش، نامه‌ی نوربخش به شاهرخ، ماجرای مدویّت، طریقت و مکتب نوربخش، وفات نوربخش و کتاب حاضر را می‌توانیم قبل از ورود به بحث اصلی که شرح رساله‌ی نوریه‌ی سیّد محمّد نوربخش است را ببینیم. در واقع با قید مقدّمه ما خلاصه‌ای از زندگی، سلوک و اندیشه‌های سیّد محمّد نوربخش را بانضمام چالشهای دیده و گفته شده را مرور می‌کنیم تا به شرح رساله نوریه برسیم.

    شرح رساله چنانکه در فهرست مطالب آن دیده می‌شود دارای 51 شماره است که هر شماره به موضوعی اختصاص داده شده است که البتّه در سیر بحث و شرح جمله جمله‌ی کتاب تدوین شده است. شماره‌ی 1 به تبیین رساله اشاره می‌کند و بیان می‌دارد:

    رساله‌ی حاضر یکی از آثار ارزشمند شیخ المشایخ حضرت امیر سیّد محمّد نوربخش است. لحن آغازین و حتّی شیوه‌ی پردازش مطالب این اثر از نوع نگارشهای حکما و فیلسوفان اسلامی‌است و همین نشان از آن دارد که حضرت شیخ با اندیشه‌های فیلسوفان بزرگ یونانی به مانند: سقراط، افلاطون و ارسطو؛ و همینطور از حکمت و فلسفه‌ی اسلامی‌ و حکیمان مسلمان به مانند: فارابی، ابن سینا و سهروردی به خوبی آشنا بوده و در مواردی نیز همچون ایشان به مسائل می‌نگریسته است و حتّی در جایی از او نقل شده که در برخی موارد خود را همتای شیخ الرّئیس ابوعلی سینا می‌دیده است. نوع کلمات آغازین این رساله، چیزی مانند نوشته‌های شیخ اشراق را به یاد می‌آورد خاصّه که از بین صفات حضرت حق، «نورالانوار» را لحاظ کرده که مورد توجّه سهروردی و دیگر اشراقیونِ قبل و بعد از او بوده و اساس مکتب نوریّه و اشراقیّه‌ی سهروردی را رقم زده است. آنان که با طریقت و مکتب عرفانیِ کبرویه که سیّد محمّد نوربخش یکی از مشایخ نامدار آن است آشنا باشند می‌دانند که «نور» و «رنگ» و کاربرد آن در عرفان و تصوّف، از ابداعات حضرت شیخ نجم‌الدّین کبری بوده است که مریدان و شاگردان او یکی پس از دیگری از آن یاد کرده و در آثار و نوشته‌های خود آن را بسط و گسترش داده‌اند[۱].

    در ذیل شماره 2 که عنوان تقاضای نگارش مطرح شده انگیزه‌ی نوشتن این رساله مطرح شده است، چنانکه از متن آن معلوم است شخصی به نام شیخ شهاب‌الدّین که هویّت او کاملاً معلوم نیست از شیخ تقاضای نوشتن این رساله را می‌کند، ولی از القابی که در همان ابتدا به این فرد نسبت داده می‌شود حکایت از آن دارد که وی در آن زمان شناخته شده و فرد بزرگی محسوب می‌شده است. این او بوده که از سیّد محمّد نوربخش تقاضا کرده تا مطالبی یا کتاب و رساله‌ای در باره‌ی نور بنویسد، و عزیز بودن خاطر وی سبب نوشتن همین رساله شده است.

    کتاب حاضر از ابتدای شرح تا صفحه 133 به نوعی مستقیماً با نور سر و کار دارد بدین معنا که نور از دیدگاه عرفان و غلسفه معنا و تفسیر می‌شود، نور همتا و همراه علم تعریف می‌گردد، از تعیّن اوّل و ثانی در عرفان نظری سخن به میان می‌آید و نور و روشنایی را در فلک شناسی مورد بحث قرار می‌دهد. از آن پس بخش اصلی کتاب که تأویلات است در ارتباط با رؤیت و دیدنی‌ها مطرح می‌شود و طبق اطوار سبعه‌ی معنوی که در مکتب کبرویه توسّط کسانی به مانند نجم‌الدّین کبری، نجم‌الدّین رای، نورالدّین اسفراینی و به ویژه علاءالدّوله سمنانی مطرح می‌شود بحث تطویلی مستمر می‌یابد به نوعی که هر بحث با متفرّعات آن ذیل اطوار واقع می‌شود و اطوار نیز با شماره از یک تا هفت را در بر می‌گیرد. بحث کتاب با مسئله‌ی حشر اجساد و با استناد به ماجرای عزیر نبی و ماجرای چهار مرغ خلیل در ذیل شماره 51 به پایان می‌رسد و در انتها نیز کتاب‌شناسی و نمایه را می‌توانیم شاهد باشیم.


    گزارش محتوا

    کتاب تأویلات باطنی در شهود معنوی رنگ و نور اثری است فلسفی ـ عرفانی با رویکردی تحلیلی ـ نقدی که به مسئله‌ی نور، وجود، سلوک باطنی انسان، رؤیتها و شهودات معنوی و تحلیل و تأویل هر یک می‌پردازد. عنوان کتاب تا اندازه‌ای گویای باطن اثر است و معلوم می‌کند که در چه بابتی سخن خواهد گفت. مقوله‌ی تأویلات و نیز رنگ و نور به قدر کافی گویا هست، ضمن این که سیّد محمّد نوربخش نیز در ادامه‌ی مکتب عرفانی کبرویه به مانند مؤلّف کتاب نگرشی صرفاً عرفانی را مورد مداقّه قرار می‌دهند امّا این روش در ساخت و پرداخت حالات روحی و معنوی سالکان کاربرد دارد و در واقع شیوه‌ای برای تحلیل حالات باطنی سلوکی سالکان است تا هم مرتبه‌ی ایشان معلوم شود و هم ادب و آداب ادامه‌ی راه را بتوان برای ایشان باز کرد و تشریح نمود.

    مقدّمه‌ی مشروح کتاب به شرح موقعیّت و چالشهای سیّد محمّد نوربخش می‌پردازد و موقعیّت و کار او را در سلوک مشخّص می‌کند و در واقع اطلاعاتی مفید به خواننده می‌دهد تا با نویسنده‌ی رساله‌ی نوریه (نوربخش) آشنا شود و بداند که تحلیل کننده‌ی معنوی و تأویلگر رؤیاها و شهودات باطنی چه کسی است. در همین مقدّمه معلوم می‌کند که وی مرید خواجه اسحق ختلانی است امّا در کنار طریقت در دیگر علوم هم استادانی برجسته داشته است که برخی عبارتند از: ابن فهد حلّی از مفاخر علمای امامیه، میر سیّد شریف جرجانی و امیر سیّد علی شریف شیرازی. از وی آثار متعدّدی در دست است که در خصوص دین، عرفان و فلسفه است که در صفحات 28-27 به این آثار اشاره شده است. در خصوص شیعه بودن مکتب کبرویه و مشایخ این طریقت سخنانی در این کتاب دیده می‌شود از جمله در طریقت شیعی مؤلّف رساله نیز از صفحه 30 تا 34 نکاتی گفته شده است.

    از شاگردان و مریدان نامدار سیّد محمّد نوربخش که در کتاب هم به وی اشاره شده است اسیری لاهیجی است، وی با شرحی که بر منظومه گلشن راز شیخ شبستر نوشته که از بهترین شروح نیز هست شهرتی بایسته یافته ودر عین حال منظومه‌ای هم او خود دارد که در آن بسیار از سیّد محمّد نوربخش یاد کرده و مقام علمی‌و کرامات وی را مدّ نظر قرار داده است. مثنوی اسرار الشّهود وی حاوی این نکات است که از جمله وی را «غوث اعظم» خوانده است.

    سیّد محمّد نوربخش به تحریک استاد و مرشد خود ناخواسته وارد سیاست شد و بر علیه خلیفه‌ی وقت شورید که با بی تدبیری برخی از طرّاحان نهضت وی با شکت مواجه شد و او نیز اسیر و زندانی شد ولی با شهرتی که داشت و یاران زیادی که وی را تبعیّت می‌کردند از زندان آزاد ولی چندین نوبت تبعید شد تا دیگر نتواند جماعتی را جمع کند و بر علیه حاکم قیام نماید. نویسنده ماجرای قیام او و کم و کیف آن را در همین مقددّمه متذکّر شده است[۲].

    بخش دیگر مقدّمه مربوط است به طریقت و مکتب نوربخش که در آنجا مشخّصات راه و طریقت او بیان شده و شجره‌ای هم که مربوط به عرفان و طریقت وی است را روایت نموده است. این شجره در دو قسمت است، یکی از شیخ خود تا زمان شیخ نجم‌الدّین کبری و یکی هم از زمان خود تا به زمان حاضر. از اسامی‌شجره چنین بر می‌آید که از زمان او تا حضرت نجم کبری 8 شیخ فاصله بوده و از زمان تا به دوره‌ی حاضر در این شجره 25 شخص فاصله است. یعنی از زمان حاضر تا زمان شیخ کبری مجموعاً 33 شیخ حضور یافته‌اند[۳]. وفات سیّد محمّد نوربخش در ماه ربیع الأوّل سال 769 هجری قمری در 73 سالگی رخ داده است.

    استاد کاظم محمّدی در خصوص این کتاب در بخشی از مقدّمه می‌گوید: این کتاب از بابت تأویلاتی که در آن برای اشیاء و حیوانات وجود دارد، برای اهل فن می‌تواند بسیار مفید باشد. برخی از تأویلات به راستی شگفت و عجیب است و تعیین حالات سالکان در هر طور از اطوار سبعه نیز بسیار عالی و خواندنی است و شیخ نوربخش با دقّتی تمام از آن مسائل سخن گفته و در واقع از اطوار هفتگانه پرده برداشته و آن را برای مشتاقان روشنتر کرده است. چیزی که در این اثر بر ارزش آن می‌افزاید این که شیخ نوربخش سه تجربه از مشاهدات و وقایعی را که دیده برای ما بیان نموده و اتّفاقات خاصی که برای وی صورت گرفته را صادقانه و البتّه بسیار عجیب توضیح داده و خواننده را در جریان یافته‌ها، دیده‌ها، و رسیده‌های خود قرار داده است[۴].

    در فهرست مطالب چنانکه دیده می‌شود از تأویلات گوناگون سخن به میان آمده است. تأویلات اطوار سبعه از آن جمله است که بحث بسیار پیچیده‌ای دارد. غیر از آن از تأویل دیدنی‌ها، تأویل رؤیت حبوبات، تأویلات سباع و طیور و اشجار سخن رفته و در این بین در برخی مراتب مترادفاتی در عالم معنا نیز ذکر می‌شود که با تفسیری خاص به خواننده اعلام می‌شود کما اینکه در اطوار سبعه تحلیلهای خاصی را از نویسندگان کبرویه در منابع گوناگون شاهد هستیم که در این کتاب به برخی از آنها هم اشاره شده است. در تأویلات اطوار سبعه که روش تحلیل و تفسیر خاص حالات سالکان است بحث اصلی کتاب را در باب تفسیر می‌توانیم ببینیم که البتّه تا اندازه‌ای پیچیده است، نویسنده شرحی دقیق از آن را در کتاب علاء الدّویه سمنانی پیر عارفان تفسیر کرده است.

    لطائف سبعه یا اطوار فوق عقل که در مکتب کبرویه اساس معنویت آن را تشکیل می‌دهد به ترتیب عبارتند از لطیفه‌ی قالبی، نفسی، قلبی، سرّی، روحی، خفی، و حقّی که هر کدام در مسیر خود با یک پیامبر باطنی همراه می‌شوند که شرح آن در متون کبرویه باید دیده شود، چنانکه حضرات انبیاء: آدم، نوح، ابراهیم، موسی، داوود، عیسی و محمّد علیهم السّلام در این باره الگویی خاص اند. این تحلیل با مترادفات مفهومی‌خود نیز در مواردی دیگر تطبیق می‌شود که طبع، نفس، قلب، روح، سرّ، خفی و أخفی از آن نوع است و یا با صدر، قلب، شغاف، فؤاد، حبّة القلب، سویداء القلب و مهجة القلب همراه می‌شود[۵].

    همین که رو به آخر کتاب می‌رویم مباحث بسیار پیچیده تر و دشوارتر می‌شود، زیرا با مقولاتی چون حجابهای نورانی و ظلمانی و تجلّیات مختلف مواجه می‌شویم و سیّد محمّد نوربخش تجربیّات باطنی و سلوکی خود را یکایک بیان می‌کند و شارح و نویسنده نیز با تحلیل انتقادی به شرح آن می‌پردازد که گاهی در برخی امور با هم دچار چالش نیز می‌شوند و البتّه شواهدی را که شارح به دست می‌دهد چنین می‌نماید که حق به جانب اوست. از دیگر مواردی که در کتاب وجود دارد و مهم است بحث مراتب تجلّی است و در همینجا بحث عمیق بقا و فنای صوفیه پیش می‌آید که تفسیرهای دشواری را در این متن و شرح آن شاهد هستیم. چنانکه می‌خوانیم: و عالمی‌بی نهایت از نور کبود که نور ملکوت سفلی است و سیران در آن عالم ابتدای سیران در صفت الباطن و آن که حضرت حق به همین رنگ تجلّی فرمود، علامت کمال تزکیه‌ی نفس است؛ و عالمی‌بی‌نهایت از نور سرخ، بدایت ملکوت علوی است و تجلّی به همین رنگ علامت کمال تصفیه‌ی قلب است و عالمی‌بی نهایت از نور زرد، وسط ملکوت علوی است و تجلّی به همین رنگ، علامت تجلیه‌ی سرّ است و عالمی ‌بی نهایت از نور سفید، نور نهایت ملکوت علوی است و تجلّی به این رنگ، علامت کمال تجلیه‌ی روح است و عالمی‌بی نهایت از نور سیاه، نور جبروت است و تجلّی به همین رنگ، علامت کمال تجلیه‌ی خفاست از کثرت ماسوی الله و عالمی‌ بی نهایت بی رنگ، نور لاهوت است و چون در این عالم کثرت بلکه اثنینیت، محال است جز فنا نیافت و آن که در واقعه هم واقعه را عرض کرد، علامت کمال تربیت است از پیر به سبب کمال ارادت در باره‌ی پیر و چون در ملکوت که عقول و نفوس معلّقه است به عالم اجسام سیران به کمال رسید، بالای عرش که لامکان است سیران نمود و این سیری است در عقل کل و نفس کل که علم الله است و حیات الله است و این سیر، سیر فی الله است و نهایت ندارد و از حد و عد بیرون است، یعنی سنین سرمدی است تا آنجا که عدد بود، سنین ربوبیت یا سنین الوهیت بود، چون بی عدد شد، سرمدی است و آن عالم لاخلا و لاملا است. لا خلا لوجود الحیوه والعلم فیه ولاملا لعدم الجسم فیه»[۶].

    ویژگیها

    کتاب تأویلات باطنی در شهود معنوی رنگ و نور به مانند دیگر آثاری که از کاظم محمّدی به انتشار رسیده در راستای دین، عرفان و فلسفه است که می‌توان برای آن نکاتی را متذکّر شد:

    1. نام کتاب کاملاً پیچیده است، زیرا الفاظ تأویل، باطن، شهود، و معنا را در کنار رنگ و نور نشانده است.
    2. کتاب در نوع خود از بابت شرح و تفسیر کم نظیر است.
    3. توجّه به رنگ و نور عرفانی آنهم با این سبک و سیاق بسیار خاص است.
    4. کتاب از بابت تحلیل و انتقادی بودن از امتیازات خاص آن است
    5. نویسنده در این اثر به مانند دیگر آثار خود صراحتی در گفتار دارد و نقدهایی مهم و کارساز را برای خواننده ارائه می‌دهد. خاصه که در برخی موارد با استاد معنوی خود برخوردهای فکری شدید هم دارد.
    6. استفاده از منابع گسترده عرفان و فلسفه و به چالش و نقد کشیدن آنها نیز از موارد قابل توجّه اثر است.


    وضعیت کتاب

    تأویلات باطنی در شهود معنوی رنگ و نور، تألیف کاظم محمّدی

    کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مهم و بلند نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 660 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب با تمام زیرمجموعه‌های آن درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همینطور نمایه‌ی کامل وجود دارد.

    پانویس

    1. متن، صص 66-65
    2. مقدّمه، صص 55-43
    3. مقدّمه، صص 61-59
    4. مقدّمه، صص 64-63
    5. مقدّمه، صص 147-145
    6. متن، صص 545-544

    منابع مقاله

    مقدّمه و متن کتاب

    وابسته‌ها