تاریخ دولت اسلامی در اندلس

    از ویکی‌نور
    ‏تاریخ دولت اسلامی در اندلس
    تاریخ دولت اسلامی در اندلس
    پدیدآورانعنان، محمد عبدالله (نويسنده) آیتی، عبدالمحمد (مترجم)
    ناشرکیهان
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرج1 و ج2 در 1380ش، ج 3 در سال 1369ش، ج 4 و 5 در سال 1370ش
    چاپجلدهای 1 و 2 و 5 چاپ دوم - جلدهای 3 و 4 چاپ اول
    شابک964-458-117-2
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏/ع9ت2 38/1 DS
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی (متوفی 1392ش) از دو کتاب ارزشمند «دولة الإسلام في الأندلس» در دو جلد و «نهایة الأندلس و تاريخ العرب المتنصرين» در یک جلد، نوشته مورخ مصری محمد عبدالله عنان (متوفی 1986م) است. آیتی، ترجمه این آثار را با نام مذکور در پنج مجلد منتشر کرده است.

    ساختار

    هر جلد از کتاب حاوی مقدمه مؤلف، ابواب و فصول متعددی است. نویسنده در سراسر کتاب کوشیده است که حوادث و شخصیت‌ها و صحنه‌ها را با قلمی نقادانه و در چهارچوبی از اسناد و نصوص قرار دهد و خود را از هرگونه احساسات و اهواء و گرایش‌های قومی و دینی برکنار نگه دارد.

    گزارش محتوا

    کتاب دولت اسلامی در اندلس حاوی برهه‌ای از تاریخ دولت اسلامی اندلس، از آغاز فتح تا پایان خلافت اموی و دولت حمودی، یعنی تا نیمه قرن پنجم هجری یا نیمه قرن یازدهم میلادی است. با پایان گرفتن این عصر، دوره‌ای از تاریخ اندلس که مهم‌ترین و گسترده‌ترین و درعین‌حال پرفراز و نشیب‌ترین دوره‌هاست پایان می‌گیرد که خود از دو بخش تشکیل شده است:

    بخش اول (ابواب اول و دوم) شامل فتح افریقیه و اندلس و عصر والیان است و پس‌ازآن تاریخ دولت امویان اندلس از آغاز نهضت آن تا آغاز عهد عبدالرحمان الناصر یعنی از سال 22 تا سال 300ق برابر با سال 643 تا 912م است.

    بخش دوم (ابواب سوم و چهارم) شامل تاریخ خلافت اموی و روی‌کار آمدن دولت عامری است، سپس فروپاشی آن دو دولت و حوادثی که هم‌زمان با آنها رخ داد. از هرج‌ومرج‌ها و اغتشاش‌ها و شورش‌ها و دعوی‌های استقلال در این نقطه یا آن نقطه و روی‌کار آمدن دولت بربری بنی‌حمود در جنوب اندلس و آغاز عصر ملوک‌الطوایف، یعنی از سال 300 تا 450 ق برابر با سال 912 تا 1058م[۱]‏.

    از جمله بناهایی که ساخت آن در عصر الناصرلدین‌الله آغاز و تا پایان حیاتش یعنی سال 250ق بی وقفه ادامه داشت و در عهد پسرش الحکم المستنصر ادامه یافت و در سال 329ق به پایان رسید «قصر الزهراء» بود. قصر و شهرک الزهراء برعکس دیگر پایتخت‌ها و بناهای شهریاران مدت درازی نپایید. تنها چهل سال مرکز خلافت بود، یعنی از سال 329ق که الناصر در آن داخل شد تا پایان دوره پسرش المستنصر سال 366ق. پس از او وزیر محمد بن ابی‌عامر (الحاجب المنصور) زمام امور دولت را به‌دست گرفت و فرمانروایی را به شهرکی تازه که خود بنا کرده بود منتقل نمود و آن را الزهره نامید. بدین‌طریق الزهرا دیگر به‌عنوان یک مرکز رسمی رونقی نداشت. تقدیر چنین خواسته بود که تنها در عهد مؤسس آن و یا جانشین او که در تکمیل بنای آن کوشید مرکز خلافت باشد. قیام الحاجب المنصور در واقع پایان قدرت دولت اموی در اندلس بود و ازآن‌پس خلفای آن سلسله از خلافت جز نامی نداشتند[۲]‏.

    اما آن حادثه بزرگی که سبب ازهم فرو ریختن این بناهای عظیم اموی شد و خلافت بنی‌امیه و دولت عامری را متزلزل ساخت و اندلس را به ورطه سقوط کشید همانا جنگ عظیم داخلی بود. در ربیع‌الاول سال 401ق نیروهای بربر به سرکردگی سلیمان المستعین در حرکت آمد و رهسپار قرطبه شد تا آن را از هشام المؤید و واضح حاجب که زمام امور هشام را در دست داشت بستاند. اینان برسر راه خود به مدینة الزهراء آمدند و محافظان و ساکنان آن را کشتند و باغ‌ها و سرای‌ها را خراب کردند و مسجد و قصر را آتش زدند و چند ماه در آنجا ماندند. به نظر می‌رسد که این ضربه بسیار کاری بوده است، زیرا چون مهاجمان از آنجا بیرون رفتند از شهر جز ویرانه‌ای بر جای نمانده بود و ازآن‌پس نام الزهراء از تاریخ اندلس برافتاد و تنها به‌عنوان ویرانه‌هایی متروک از آن یاد می‌شود[۳]‏.

    در سال 633ق/1236م که قرطبه به‌دست اسپانیایی‌ها افتاد، دوره شوربختی و فروپاشگی حکومت اسلامی در اندلس فرا رسید. در آن دوره طومار حیات خلافت اسلامی اندلس پیچیده شد. هرچند قرطبه اهمیت سیاسی خود را از آغاز شورش و سقوط دولت اموی از دست داده بود، ولی مدتی هیبت خلافت کهن را همچنان حفظ کرده بود؛ اما خرابه‌های الزهراء پس از افتادن قرطبه به‌دست اسپانیایی‌ها تا چندی که نمی‌توان دقیقاً مدتش را معلوم کرد هنوز برجای بود. قرطبه نیز چون در سایه فرمانروایی فرمانروایان جدید درآمد به‌سرعت همه نشانه‌های عصر اسلامی را از دست داد تا آنجا که امروز از آن همه بناهای اسلامی چیزی جز مسجد جامع آن باقی نمانده است. این مسجد به کلیسای بزرگ تبدیل شده ولی هنوز هم بسیاری از شکوه و رونق عصر اسلامی را حفظ کرده است[۴]‏.

    در جلد دوم کتاب، دوره ملوک‌الطوایف مطرح شده و شامل دومین دوره از تاریخ اندلس است. عصر ملوک‌الطوایف هفتاد یا هشتاد سال از تاریخ اسپانیای مسلمان را دربر می‌گیرد. آغاز آن فروپاشی خلافت اندلس پس از برافتادن دولت عامری در سال 399ق/ 1009 م و تقسیم آن دولت بزرگ به واحدهای متعدد است. پایان آن نیز با استیلای مرابطون است که نخست برای نجات ملوک‌الطوایف به اندلس آمده بودند پس از چندی بر سراسر آن استیلا یافتند و اندلس را نیز ضمیمه امپراطوری بزرگ مغرب نمودند. این حوادث میان سال‌های 483 تا 502ق/1090 تا 1108 م واقع شد[۵]‏.

    در جلد سوم، عصر مرابطین و موحدین مطرح شده که قبل از هر چیز به تاریخ مغرب وابسته است و تاریخ اندلس اندک مکانی از آن را اشغال کرده است؛ زیرا اندلس یا شبه‌جزیره اندلسی در این صدوپنجاه سال تحت فرمان مغرب و داخل دو امپراطوری بزرگ مرابطین و سپس موحدین بوده است[۶]‏.

    در جلد چهارم، عصر موحدین در مغرب و اندلس از آغاز فرمانروایی دومین خلیفه آن ابویعقوب یوسف بن عبدالمؤمن یعنی از سال 558ق/1163م تا انحلال و سقوط آن در عهد آخرین خلفای آن ادریس ملقب به ابودبوس یعنی تا سال 668ق/1269م مورد بررسی قرار گرفته است. از این جلد ترجمه «نهاية الأندلس و تاريخ العرب المتنصرين» آغاز می‌شود[۷]‏.

    در جلد پنجم کتاب، ابتدا به مملکت غرناطه پرداخته شده است. پس‌ازآن غمنامه پایان دولت اسلام در اندلس با غلبه قشتالیان بر غرناطه آخرین شهر اسلامی در اندلس به نوشتار آمده است. فاجعه اخراج عرب‌های مسیحی شده از موضوعات دردناک این جلد است. آنان متهم شدند که «می‌خواهند چون پدرانشان مسلمان باقی بمانند... خلاصه آنکه آنان به مسیحیت ایمان ندارند زیرا نمی‌خواهند ایمان بیاورند و نمی‌خواهند کارهایی کنند که آنان را مسیحی جلوه دهد»[۸]‏.

    نویسنده در تألیف این کتاب که ممزوجی از تاریخ مشرق و مغرب و اسلام و مسیحیت است کوشیده است تا روایات و نصوص عربی و فرنگی را به دقت بررسی کند و قول ارجح را بیرون بکشد و تا آنجا که میسر بوده است یک رأی مستقل به‌وجود آورد. آنچه باید در نظر گرفته شود این است که در تاریخ اندلس همچون تاریخ جنگ‌های صلیبی میان روایات مسلمانان و مسیحیان تباین و تناقض آشکار دیده می‌شود. این یا آن روایت تحت تأثیر انگیزه‌های ملی یا دینی قرار گرفته است. ولی روایات اسلامی در آنچه مربوط به تاریخ اندلس است به‌طورکلی کمتر تحت چنین تأثیراتی است و از دقت و اعتدال خاصی برخوردار است؛ اما روایات مسیحیان گاه اغراق‌آمیز و متکلفانه است و از انصاف و دقت به‌دور. سبب این است که روایات اولیه مسیحی درباره اسپانیای مسلمان، غالباً تصنیف بعضی از کشیش‌های متعصب است و مورخان متأخر اسپانیا تا اواخر قرن دوازدهم، تاریخ اسپانیا را فقط از یک نوع منابع مسیحی می‌نوشتند و در دیگر منابع نمی‌نگریستند و حتی از تحقیق در منابع عربی تن می‌زدند، درحالی‌که تاریخ اسپانیای مسلمان قسمت اعظم تاریخ اسپانیا را در قرون وسطی دربر دارد و حتی یکی از پرشکوه‌ترین صفحات آن است[۹]‏.

    همچنین همان‌گونه که خود گفته است در فصول کتاب سعی کرده در گسترش مطالب راه اعتدال بپیماید؛ و آن‌سان که از ایجاز مخل دوری جسته است از پرگویی و تطویل کلام نیز پرهیز کند؛ مگر در مواردی مهم و موقعیتی حساس[۱۰]‏.

    وی امتیازات این نسخه نسبت به چاپ پیشین را این‌گونه تشریح می‌کند: این چاپ جدید (چاپ سوم دولت اسلامی در اندلس) متضمن اضافات و نصوص جدیدی است که آنها را مخصوصاً از بخش دوم تاریخ ابن حیان اقتباس کرده‌ام. نسخه‌ای که در جامع القرویین یافتم این‌گونه اسناد را شامل است. خوشبختانه من نخستین کسی هستم که از این اسناد استفاده می‌کنم. علاوه بر آن بسیاری مطالب و اسناد را نیز از منابع مسیحی و قشتالی به‌دست آوردم. طی مسافرت‌هایی که در سال‌های اخیر به مادرید کرده‌ام به این دسته اخیر از منابع و اسناد دست یافتم. یکی دیگر از امتیازات این چاپ بر چاپ‌های پیشین این است که متضمن نقشه‌ها و عکس‌های تاریخی است که برای نخستین بار کتاب به آنها مزین می‌شود[۱۱]‏.

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب و منابع و مآخذ به تفکیک منابع اسلامی و اندلسی و منابع اروپایی و فهرست راهنما مشتمل بر فهرست اشخاص، جای‌ها و کتاب‌ها در انتهای کتاب ذکر شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: جلد اول، مقدمه مؤلف، ص2-1
    2. ر.ک: همان، متن کتاب، ص433-431
    3. ر.ک: همان، ص433
    4. ر.ک: همان، ص435
    5. ر.ک: جلد دوم، مقدمه مؤلف، ص2-1
    6. ر.ک: جلد سوم، مقدمه مؤلف، ص3
    7. ر.ک: جلد چهارم، مقدمه، صفحه نه و ده
    8. ر.ک: جلد پنجم، متن کتاب، ص383
    9. ر.ک: جلد اول، مقدمه مؤلف، ص5-4
    10. ر.ک: همان، ص6
    11. ر.ک: همان، ص7

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها