ترجمه روزنامه‌جات هندوستان (اخلاق و عادات اهالی ایران...)

    از ویکی‌نور
    ‏ترجمه روزنامه‌جات هندوستان (اخلاق و عادات اهالی ایران...)
    ترجمه روزنامه‌جات هندوستان (اخلاق و عادات اهالی ایران...)
    پدیدآورانشیرازی، حسین (مترجم)

    ميرزا محمد قزوینی (نویسنده)

    حسینی اشکوری، صادق (گردآورنده)
    عنوان‌های دیگرترجمه روزنامجات ھندوستان (اخلاق و عادات اهالي ایران...)
    ناشرمجمع ذخائر اسلامى مؤسسه تاريخ علم و فرهنگ
    مکان نشرایران - قم ایران - قم
    سال نشرمجلد1: 1392ش , 2013م,
    شابک978-964-988 -532 -2
    موضوعمطبوعات و سياست - ھند - تاريخ

    مطبوعات - هندي

    روزنامه‌نگاري - هند
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ترجمه روزنامه‌جات هندوستان (اخلاق و عادات اهالی ایران...)، اثر سید حسین شیرازی، معروف به مترجم هندی (مترجم اخبار و روزنامه‌های هندوستان در دربار ظل‌السلطان، فرزند ارشد ناصرالدین شاه قاجار (درگذشته 1336ق)) است. این نسخه خطی که از مصنفات ولتر فیلسوف فرانسوی ترجمه شده و در آن از اخلاق و عادات ایرانیان و سلطنت نادرشاه افشار سخن به میان آمده، به کوشش سید صادق حسینی اشکوری منتشر شده است.

    ساختار

    کتاب، مشتمل بر مقدمه ناشر و متن اثر است که به شیوه داستان‌وار و گاه با ذکر عناوینی نگارش شده است.

    گزارش محتوا

    در اولین سطرهای متن کتاب مقایسه میان پیشرفت در ایران و عثمانی صورت گرفته و سبب آن مطرح شده است: «مملکت ایران این وقت بیش از آنچه ممالک عثمانی حالت تمدن حاصل نموده از مدنیت بهره‌مند شده و ترقی کرده بود؛ قدر صنایع بیشتر معلوم و اخلاق اهالی ملایم‎تر و نظم و انتظام مملکتی زیاده از آنکه در عثمانی مشاهده می‌شد، در اینجا در کار بود و فقط این نتایج را نباید از خوبی اقلیم دانست، بلکه در امتداد پانصد سال اعراب در این مملکت در کار صنایع مراقبت کرده بودند و اصفهان و شیراز و قزوین و کاشان و شهرهای عمده دیگر بنا نموده؛ برعکس عثمانی‌ها که گذشته از اینکه شهری آباد نکردند، بلاد زیاد را از بی‌مواظبتی به ‎دست خرابی دادند»[۱]‎.

    نویسنده همچنین پیشرفت فلسفه و نجوم ایرانیان را این‌گونه توصیف می‌کند: «در سنوات هزاروششصد و هزاروهفتصد مسیحی، فیلسوفی ایران تقریباً با فیلسوفی ما در یک‎ درجه بوده و در آن اوان در علم نجوم معمول در این مملکت مراقبت می‌نمودند و چنان‌که پیش ذکر کردیم، هیچ ملتی در دنیا مثل اهالی ایران این علم را پیروی ننموده است...»[۲]‎.

    وی همچنین ملت ایران را شایسته پیشرفت و ترقی دانسته است: «... ملت ایران جماعتی بوده‌اند مایل به مشارکت و اجتماع و تمدن و شایسته و مستعد ترقی و خوشبختی و فی‌الحقیقه در سلطنت شاه عباس که آن را شاه عباس بزرگ نیز نامیده‌اند، این مملکت در اوج سعادت و اقبال بوده است»[۳]‎. برخلاف شاه عباس کبیر شاهان بعد از او افرادی نالایق بودند، ولذا «رفته‌رفته سلطنت ایران رو به تزلزل گذاشته تا آنکه اشتغال سلاطین آخری دودمان صفویه به عیش و تنعم و بی‎حالی و غفلت آنها از امور ملکی یکباره اسباب زوال سلطنت این سلسله گردید»[۴]‎.

    بررسی بخشی از تاریخ هندوستان، بخش دیگری از کتاب را به خود اختصاص داده است. داستان اورنگ زیب و به قتل رساندن سه برادر و به بند کشیدن پدر خود، از وقایعی است که توجه خواننده را به خود جلب می‌کند. نویسنده اگرچه در ابتدای این داستان شیوه اورنگ زیب را تخطئه کرده، می‌نویسد: «در ایران، بلکه در عثمانی نیز پسری را ندیده‌ایم که راه مخالفت پدر خود را پیش گرفته، به او یاغی شود»، اما در انتهای آن با تفسیری سطحی از خوشبختی، معتقد است که عاقبت بدکاری و گنهکاری نیز می‌تواند سعادت و خوشبختی باشد: «نتایج اعمال این شخص [اورنگ زیب] اقوی دلیل است بر اینکه خوشبختی فقط سزای نیکوکاری نیست، بلکه بدکاران نیز به مقامات عالیه می‌رسند؛ چه، این شخص که خون برادران خود را ریخت و پدر خود را نیز به قتل رساند در هر اقدامی به مقصود خود فایز گشت و در سال هزار‎وهفتصدوهفت که درگذشت، صدوسه سال از عمر او گذشته بود و هیچ سلطانی در مدتی با این طول و با این خوشبختی سلطنت نکرده است»[۵]‎.

    در رابطه با حکومت نادرشاه و فتوحات او در بخشی از سطور کتاب چنین آمده است: «نادرشاه سه ولایت را که کشمیر و کابل و ملتان باشد جدا و مجزا نموده، ضمیمه ایران ساخت و چند ملیون باج و خراج بر هند مقرر نمود. مختصر حکومت هند برعهده یک نفر فرمان‎فرما و مجلسی که نادر تشکیل داده بود مفوض گشت. نواده اورنگ زیب عنوان شاهنشاهی و اسم پادشاهی تمام عالم را داشت، اما رسمی از آن در میان نبود. چندان دست‌بسته و بی‌تسلط که گویا مطلقا وجودی ندارد»[۶]‎.

    فقر و تنگدستی مردم هندوستان و قرار داشتن ثروت این کشور در دست حکام و سلاطین، از دیگر مسائلی است که مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است: «مسئله در مد نظر است که بدواً حل آن نهایت صعب می‌نماید و آن این است که این همه طلا و نقره که از نیکی دنیا به فرنگ می‌آید و از آنجا به هندوستان رفته، در این مملکت ناپدید می‌گردد، چرا باید باز ملت هندی همیشه فقیر و بی‌بضاعت و به جزئی اجرتی در کارها قانع باشند. ولی جهت آن را اهل بصیرت دانند و موجه است که این وجوه کثیره و مبالغ خطیره، عاید عموم اهالی نمی‌شود، بلکه به دست تجار می‌رسد و آنها عمده آن را به حکام می‌دهند و حکام نیز قسمت معتدبه از آن به سلطان تقدیم و باقی را پنهان می‌کنند»[۷]‎.

    جنگ چین با فرانسه یکی دیگر از وقایع تاریخی است که از روزنامه کوه نور نقل شده است: «آخرالامر خاقان چین به دولت فرانسه اعلان جنگ داد و در تاریخ 23 ماه حال مابین ایشان جنگ شروع گردید»[۸]‎.

    بسیاری از صفحات کتاب مربوط به نزاع انگلیس و روسیه بر سر تصاحب بخش‌های بیشتری از هندوستان و افغانستان و تعیین سرحدات است: «آن‎طوری‌که روس‎ها درباره تعیین سرحدات تجویز کرده‌اند، قطعات بسیاری از بلاد افغانستان در قبضه و تصرف ایشان خواهد افتاد. وکلای روس به همین نهج نقشه تمام حدود را حاضر کرده، بر روی میز می‌گذارند و برای اجرای تجاویز و نقشه‌هایی که در دست دارند سعی و کوشش بلیغی به‌کار می‌برند»[۹]‎.

    مؤلف در فقرات دیگری از اثر، در توجیه حضور استعماری انگلیس در هندوستان، به ایجاد اختلاف بین مسلمانان و هندوها دامن زده است: «مقصود ما در مملکت هندوستان و نگاهداشتن لشکر و سپاه نه همین برای خطرهای خارجی مملکت است، بلکه عمده افواج ما در هندوستان برای محافظت چندین کرور رعیت بیچاره و تجار و محنت‎کشان و زراعت‎کاران این مملکت است که از شر مسلمانان مغرور و ظلم طایفه... و شورش طاغیان فرقه‎ پنداری آسوده باشند که از دست قتل و غارت و جنگ‎های متواتره این طوایف مذکوره به تنگ آمده‌اند»[۱۰]‎.

    مؤلف، نسبت به حاکمان و مردم افغانستان و مخالفان سلطه و استعمار انگلیس نیز تعبیرات زشتی به‌کار برده است: «و به امیر کابل بفهمانیم که حتی‌الامکان رعایت احسان حکومت انگلیس را مد نظر داشته باشد و با طوایف و قبایل افاغنه به‌طرزی رفتار و سلوک نماید که باعث قوام و دوام حکومت او در افعانستان باشد و خیالات متعصبانه وحشیانه که قبایل افاغنه درباره حکومت انگلیس در مد نظر دارند، در اصلاح آن بکوشد تا فرق مزبوره دوست و محب قلبی دولت مشارالیها گردند»[۱۱]‎.

    وضعیت کتاب

    این کتاب، تصویر نسخه خطی اثر و فاقد فهرست مطالب است.

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها