تفسير ابن عربي

    از ویکی‌نور
    تفسیر إبن عربي
    تفسير ابن عربي
    پدیدآورانرباب‏، سمیر مصطفی (گردآورنده) ابن عربی، محمد بن علی (نویسنده)
    ناشردار إحياء التراث العربي
    مکان نشربیروت - لبنان
    سال نشر1422 ق یا 2001 م
    چاپ1
    موضوعتفاسیر عرفانی
    زبانعربی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏100‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ت‎‏7‎‏ ‎‏1380
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تفسير ابن عربى، تفسيرى است به زبان عربى، مشتمل بر تأويلات عرفانى از آيات قرآنى، منسوب به محيى‌الدين بن على بن محمد بن احمد بن عبدالله طايى حاتمى، معروف به ابن عربى.

    ساختار

    تفسير ابن عربى كه در دو جلد تنظيم شده و مشتمل بر همه قرآن است (جلد اول، از آغاز قرآن تا پايان سوره كهف را در بر گرفته و جلد دوم، از آغاز سوره مريم تا پايان قرآن را)، با خطبه‌اى ادبى و سرشار از اصطلاحات عرفانى آغاز مى‌شود.

    مؤلف، با بيان رموز مندرج در«بسم الله الرحمن الرحيم»، به تأويل سوره فاتحه پرداخته و البته چنان‌كه خود اشاره نموده، فقط بعضى از آيات اين سوره و سوره‌هاى ديگر را تأويل كرده كه تعداد آنها در بيست سوره اول، به اين شرح است:

    4 آيه از سوره فاتحه؛

    200 آيه از بقره؛

    128 آيه از آل عمران؛

    83 آيه از نساء؛

    67 آيه از مائده؛

    96 آيه از انعام؛

    56 آيه از اعراف؛

    39 آيه از انفال؛

    29 آيه از توبه؛

    34 آيه از يونس؛

    53 آيه از هود؛

    65 آيه از يوسف؛

    26 آيه از رعد؛

    21 آيه از ابراهیم؛

    23 آيه از حجر؛

    45 آيه از نحل؛

    55 آيه از اسراء؛

    66 آيه از كهف؛

    50 آيه از مريم؛

    69 آيه از طه.

    مى‌توان گفت: مؤلف، به‌طور متوسط 48% آيات را تأويل كرده است.

    گزارش محتوا

    مؤلف، ضمن ذكر سابقه انس خود با قرآن، با ذكر اين سخن پيامبر اكرم كه قرآن ظهر و بطن دارد، منظور از ظهر را تفسير و منظور از بطن را تأويل دانسته و با بيان رأى خود درباره تأويل، فهم خويش را از آيات بيان كرده و البته يادآور شده كه متعرض آياتى كه تأويلى براى آنها نداشته يا نيازى به تأويل نداشته‌اند، نگرديده است.

    وى، به معناى ظاهرى آيات توجه داشته و گاه، به آنها تصريح كرده (براى نمونه: ج 1، ص444)، ولى گاه، برخلاف انتظار خواننده، وجهى از معنا را برگزيده است كه موجه نيست (براى نمونه: ج 2، ص353).

    او كوشيده است كه اصطلاحات قرآن و سنت را با اصطلاحات فلسفى و عرفانى تطبيق دهد؛ براى نمونه، جبرائيل را عقل فعال و ميكائيل را روح فلك ششم و اسرافيل را روح فلك چهارم و عزرائيل را روح فلك هفتم دانسته است..[۱]هم‌چنين در جاى جاى تفسير خود، از احاديث و روايات بهره برده است.

    هرچند، روش اصلى اين تفسير، توجه به معانى باطنى آيات با عنايت به اصول عرفان نظرى ابن عربى است و از اين جهت آن را از جمله تفاسير باطنى و جداى از تفسير صوفيه دانسته‌اند..[۲]، ولى نمونه‌هايى از تفسير اشارى نيز در آن ديده مى‌شود (براى نمونه: ذيل آيه 26 سوره بقره و آيه 95 سوره انعام؛ ذهبى، ج 2، ص441 - 442).

    در اين اثر، مكررا مصطلحات عرفان نظرى ابن عربى به كار رفته و تفسير بر مبناى آن مصطلحات و مفاهيم قرار داده شده است؛ از جمله اصطلاح «وحدت وجود و موجود».

    مؤلف، از مراتب سه‌گانه توحيد (توحيد افعال و توحيد صفات و توحيد ذات)، سخن به ميان آورده (براى نمونه: ج 1، ص9) و متناظر با اين مراتب، از جنات ثلاث ياد كرده است؛ يعنى از جنت افعال و جنت صفات و جنت ذات و گاه با تعابير ديگرى نظير جنات النفس و جنات القلب و جنات الروح، سخن گفته است..[۳]

    وضعيت كتاب

    كتاب، توسط سمير مصطفى رباب تحقيق و تصحيح شده است.

    اين اثر، در 1283 و 1317 در قاهره و در 1301 در لكهنو به‌عنوان تفسير ابن عربى به چاپ رسيد. چاپ منقح از آن نيز با نام «تفسير القرآن الكريم»، به‌عنوان اثر ابن عربى، به كوشش مصطفى غالب، در بيروت (چاپ اول، 1968 و چاپ دوم، 1978) منتشر شد.

    با دلايل متعدد مى‌توان نشان داد كه اين تفسير اثر ابن عربى نيست و نوشته عبدالرزاق كاشانى است و همان است كه با عنوان «تأويلات» در زمره آثار او ذكر شده است؛ از جمله اين دلايل است:

    1. در كليه نسخه‌هاى خطى اين تفسير، آن را از عبدالرزاق كاشانى دانسته‌اند..[۴]؛
    2. نویسنده اين تفسير، يكى از مشايخ خود را نور‌الدين عبدالصمد معرفى كرده..[۵]، در صورتى كه نام مشايخ ابن عربى به‌دقت احصا گرديده و در ميان آنها نامى از چنين شخصى نيامده است..[۶]، ولى در شرح حال كمال‌الدين عبدالرزاق كاشانى آمده كه وى مريد شيخ نور‌الدين عبدالصمد نطنزى بوده است..[۷]؛
    3. در اين تفسير، ذيل آيه 40 سوره نمل..[۸]، جمله‌اى از «ابن اعرابى رحمه‌الله» نقل شده كه براى مشخص شدن اينكه اين ابن اعرابى، همان ابن عربى است يا خير، مقايسه آن جمله با عبارتى از ابن عربى در فصوص، روشن‌گر است..[۹]؛
    4. مقايسه تطبيقى اين اثر با آراى تفسيرى ابن عربى در آثارش، از جمله فصوص، مى‌تواند مؤيد اين باشد كه نویسنده اين كتاب، ابن عربى نيست؛ در فصوص، به 237 آيه استناد شده كه مى‌توان آنها را در تفسير منسوب به ابن عربى بازجست و آنها را با يك‌ديگر مقايسه كرد؛ در 103 مورد، آنچه در فصوص آمده با آنچه در تفسير آمده كاملا متفاوت است، از جمله ابن عربى، درباره فرعون و توبه او نظر منحصربه‌فردى داشته..[۱۰]كه در اين تفسير نيامده و به جاى آن، تفسير متداول آيه ذكر شده است..[۱۱]هم‌چنين ابن عربى در تفسير آيه 32 سوره فاطر، نظر خاصى داشته..[۱۲]كه در اين تفسير نيامده است..[۱۳]ابن عربى، در فصوص، اسحاق را فرزندى دانسته كه حضرت ابراهیم براى قربانى برد..[۱۴]، اما در اين تفسير، مطابق نظر مشهور، اسماعيل آمده است..[۱۵]؛
    5. مؤلف، در جاى جاى تفسيرش به احاديثى از ائمه استناد كرده است (بيش از 35 بار از على(ع)؛ براى نمونه: ج 1، ص17، 53، 97، 153، 334، 436، 696 و ج 2، ص26، 171، 527، 545، 612، 755. براى احاديث منقول از امام صادق(ع): ج 1، ص4، 450، 462 و ج 2، ص491، 758. علاوه بر اينها مؤلف، در نه موضع، رواياتى را از ديگر معصومان بدون ذكر نام آورده است).

    وى در مواضع متعدد، به تكريم على(ع) پرداخته..[۱۶]و نزول آيات «ولايت»..[۱۷]،«اذن واعية»..[۱۸]،«النبأ العظيم»..[۱۹]و«نجوى»..[۲۰]را در شأن آن حضرت و نزول سوره دهر و آيه «مودت» را در شأن اهل‌بيت دانسته..[۲۱]و به ظهور حضرت مهدى(عج) نيز اشاره نموده است (براى نمونه: ج 1، ص14، 79، 460، 653، 748 و ج 2، ص450، 560، 642 - 663).

    با توجه به اين مطالب، مؤلف برخلاف ابن عربى، اعتقادات شيعى داشته است؛ بنابراین، جاى ترديد نيست كه اين اثر، نه از ابن عربى، بلكه از شاگرد مكتب او، عبدالرزاق كاشانى است.

    پانويس

    1. ج 1، ص72 - 73
    2. رشيد رضا، ج 1، مقدمه، ص18
    3. ج 2، ص21 و 656
    4. ذهبى، ج 2، ص437
    5. عبدالرزاق كاشى، ج 2، ص228
    6. جهان‌گيرى، ص98 - 106
    7. جامى، ص480 - 482
    8. عبدالرزاق كاشى، ج 2، ص206
    9. قيصرى، ج 2، ص227 - 229
    10. قيصرى، ج 2، ص415 - 416 و 439 - 440
    11. عبدالرزاق كاشى، ج 2، ص764
    12. قيصرى، ج 1، ص307 - 308
    13. عبدالرزاق كاشى، ج 2، ص319
    14. قيصرى، ج 1، ص318
    15. ج 2، ص345
    16. ج 1، ص575، 754 و ج 2، ص328، 545، 755
    17. مائده: 55
    18. حاقه: 12
    19. نبأ: 2
    20. مجادله: 12
    21. عبدالرزاق كاشى، ج 2، ص432 - 433