تنبيه وسنی العين بتنزيه الحسن و الحسين عليهم‌السلام في مفاخرة بني السبطين

    از ویکی‌نور
    تنبيه وسنیالعين بتنزيه الحسن و الحسين عليهم‌السلام في مفاخرة بني السبطين
    تنبيه وسنی العين بتنزيه الحسن و الحسين عليهم‌السلام في مفاخرة بني السبطين
    پدیدآورانعاملی موسوی، محمد بن علی (نویسنده) رجایی، سید مهدی (محقق)
    ناشرکتابخانه عمومی آیت‌الله‌مرعشی نجفی(ره)
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1387 ش
    چاپ1
    موضوعآل ابوطالب - نسب نامه - متون قدیمی تا قرن ۱۴

    حسن بن علی(ع)، امام دوم، 3 - 50ق.

    حسین بن علی(ع)، امام سوم، 4 - 61ق.

    سادات (خاندان) - نسب نامه

    نسب شناسی
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏53‎‏/‎‏7‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏2‎‏ت‎‏9
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تنبيه وسنى العين بتنزة الحسن و الحسين في مفاخرة بنى السبطين اثر عربى سيد محمد بن على بن حيدر بن محمد بن نجم‌الدين عاملى موسوى، نقد ديدگاهى است كه در كتاب «عمدة الطالب في أنساب آل ابي‌طالب» درباره ترجيح اولاد امام حسن(ع) بر اولاد امام حسین(ع) ارائه شده است.

    ساختار

    كتاب در يك جلد و داراى مقدمه محقق و مقدمه مؤلف و خاتمه می‌باشد و متن كتاب فاقد هرگونه فصل‌بندى و يا باب‌بندى و... می‌باشد.

    يكى از ويژگى اين اثر بهره گيرى مؤلف از کتاب‌ها و رساله‌هايى است كه تنها به دليل زندگى وى در مكه و دسترسى او به آثار موجود در آنجا، به آنها دستيابى داشته است.

    گزارش محتوا

    هدف اصلى مؤلف، انتقاد از ابن عنبه به خاطر موضع او در ترجيح فرزندان امام حسن(ع) بر فرزندان امام حسین(ع) است. داستان اين ترجيح از خبر مربوط به ازدواج امام حسین(ع) با شهربانو آغاز مى‌شود. ابن عنبه با توجه به اخبار رسيده درباره شهربانو و انكار آن، مسأله را از روى انگيزه مذهبى زيدى و امامى بررسى تحليل كرده و بر آن است كه اماميه اين مسأله را با انگيزه ترجيح فرزندان امام حسین(ع) بر فرزندان امام حسن(ع)مطرح كرده‌اند. وى با اشاره به اين كه اين مطلب مورد انكار بسيارى از نسب‌شناسان و مورخان قرار گرفته، عبارتى را نقل مى‌كند كه دقيقا همان عبارت موضوع اصلى اين كتاب است.

    اين مطلب سبب شده است تا مؤلف در نخستين بخش كتاب درباره اصل خبر ازدواج امام حسین(ع) با شهربانو، گزارشى را ارائه كرده و سپس به سراغ ساير استدلال‌هاى ابن عنبه درباره عرب و عجم و ملوكيت برود.[۱]

    مؤلف به مناسبت آن كه يكى از استدلال‌هاى اصلى ابن عنبه چنين است كه عرب، پادشاهى را فضيلت نمى‌شمرد، نادرستى آن را با ذكر برخى از نمونه‌ها برشمرده و رفتن به دنبال سلطنت را يك فضيلت دانسته و به همين مناسبت، شروع به نقل رواياتى در فضيلت سلطان از منابع مختلف كرده است. وى مصداق اين روايت را نه تنها سلطان عادل متقى، بلكه سلطان غير اسلامى نيز دانسته و احترام به وى را لازم مى‌شمرد. جالب است بدانيم كه خود وى اشعارى در ستايش سلطان مراد عثمانى دارد.

    نكته ديگر در كلام ابن عنبه آن است كه مى‌گويد برخى از عوام، بحث از اجتماع نبوت و ملك در على بن حسین(ع) کرده‌اند. مؤلف در اين‌جا نيز به پاسخ‌گويى برخاسته و مى‌گويد: ما اصرارى در اين باره از سوى بنى الحسين(ع) نديده‌ايم. تنها اشارتى كه در متون كهن آمده همان وصف «ابن الخيرتين» براى امام سجاد(ع) است كه در ربيع الابرار (334/1) زمخشرى آمده است.[۲]

    وى مى‌گويد كه بنى الحسين(ع)مفاخر زيادى دارند و او تمامى آن‌ها را در ابياتى كه سروده، در حاشيه عمدة الطالب نسخه خود درج كرده است. او البته در مقام مقايسه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نيست. چون طرح اين بحث را در مقايسه آنان، ناروا مى‌داند.

    سخن بعدى ابن عنبه اين است كه اين مطلب، يعنى شرافت ياد شده، حتى اگر درست باشد، چيزى نيست. اما مؤلف اصرار دارد كه چرا چيزى نيست؟ همين لقب «شريف» كه اكنون به شرفا به كار مى‌رود، نشانگر آن است كه ملك و پادشاهى، فخر است و عرب هم به آن افتخار دارد و در هر زمان براى همه از حسنى و حسینى، مطرح بوده است. كسى كه مادرش از يك خاندان سلطنتى باشد، بر كسى كه پدرش اهل بازار يا صعلوك باشد برترى دارد. شگفت آن كه در اين‌جا به اين نكته اشاره دارد كه بنى الحسين(ع)، نه تنها به ولادت خود از يزدجرد ياد مى‌كند كه به ولادت خود از ابوبكر هم كه خليفه اول بوده ياد كرده‌اند. سپس شعر شريف رضى را به عنوان شاهد آورده است.[۳]اين اشاره به ام فروه، مادر امام صادق(ع) دختر قاسم بن محمد بن ابى‌بكر است.

    نویسنده سپس به سراغ نكته بعدى ابن عنبه مى‌رود. او گفته بود: اگر اين امر فضيلت باشد، براى بنى الحسن هم هست؛ زيرا فاطمه بنت الحسين(ع) که گفته مى‌شود با على بن الحسين(ع) از يك مادر بوده‌اند، مادر اولاد حسن بن حسن بن على بن ابى‌طالب(ع) است. نویسنده مى‌گويد: اكنون روشن شد كه او نيز اصرار دارد تا اولاد امام حسن(ع) را هم داخل در ولادت از كسرى نمايد.

    اما آخرين مطلب ابن عنبه، به گونه‌اى است كه بحث مفاضله را به سوى امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برده و گفت كه حسن(ع) امام برادرش حسین(ع) بوده، اما عكس آن نبوده است. مؤلف كه يك شيعه امامى است و حد امامت را بسيار والا مى‌داند، معتقد است اين مطالب درباره اولاد امام حسن(ع) و امام حسین(ع) رواست، اما طرح آن، درباره خود آن دو بزرگوار، چه از سوى زيدى يا امامى، جسارت است.

    مؤلف هنگامى كه به شرح آخرين نكته ابن عنبه مى‌رسد، وارد بحث تازه‌اى مى‌شود كه اشاره به سخنى از ابن ابى‌الحديد در مقايسه ميان رفتار امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در قيام و عدم قيام است. ابن ابى‌الحديد مى‌گويد كه امام حسین(ع) به دليل قيامش ولو بدون ياور، سبب شد تا قدرش نزد مردم بالا رفته و كسانى او را بر امام حسن(ع) ترجيح دهند. سپس خودش مى‌افزايد: از نظر ما هر دو مساوى هستند. زيرا يكى به آيه«الا ان تتقوا منهم تقاة» عمل كرده و ديگرى به «اعزاز دين» پرداخته است.[۴]و[۵]مؤلف با اشاره به سخن ابن ابى‌الحديد، اشاره به آن دارد كه بسا كسانى، اگر مفاضله‌اى باشد، امام حسین(ع) را بر برادرش ترجيح دهند. وى حتى بعد از نقل استدلال ابن ابى‌الحديد در مساوات، آن را مورد انتقاد هم قرار داده است.

    نویسنده اين نكته ابن عنبه كه گفته بود امام حسن، امام برادرش حسین بوده نه به عكس را با استفاده از مطلبى از «البحر الزخار» درباره يكى از امامان زيدى و برادرش، چنين توجيه مى‌كند كه تقدم زمانى امامت امام حسن(ع)، دليل بر فضل نيست.[۶]طبعا در اينجا بحث‌هاى ديگرى هم مطرح شده كه به صرف اين كه در مباحث كلامى شيعه تازه است، اهميت داشته و براى تفصيل، بايد اصل كتاب را مطالعه كرد.

    مؤلف از اين كه ابن عنبه در آخرين عبارتش جمله «مما تقوّله الامامية» را آورده، ناراحت شده و به مناسبت، مقايسه‌اى ميان ديدگاه‌هاى اماميه و زيديه درباره حسنين(ع)آورده است. به نظر وى اماميه با توجه به ديدگاه خود درباره عصمت هر دو امام، از اصل، در پى مفاضله ميان آن‌ها نبوده است.

    نویسنده در اين‌جا به مناسبت، ستايشى از شیعیان نخستين دارد كه در برخورد با صحابه و عترت، روشى معتدل دارند. افرادى كه وى انتخاب مى‌كند، مانند عبدالرزاق بن همام، از شیعیان ى هستند كه ميانه‌رو بوده و بيشتر متشيع‌اند تا شيعه. وى درباره آنان، عباراتى را از ذهبى، ابن عبدالبر در استيعاب و منابع ديگر نقل مى‌كند و مى‌كوشد تا نشان دهد كه مواضع آنان تا چه اندازه عاقلانه و معتدل است. وى فهرستى نسبتا مفصل از اين قبيل شیعیان كه در ميان صحابه و تابعين هستند، به دست داده است.[۷]

    وى براى تأييد عقيده خود كه به زيديه نشان دهد اماميه كمترين مفاضله‌اى ميان حسنين نداشته و به هيچ صورتى امام حسن(ع) را كمتر از امام حسین(ع) نمى‌دانند، به بيان مطالبى كه سيد مرتضى در «تنزيه الانبياء و الائمه» درباره امام مجتبى(ع) آورده پرداخته است اما پيش از آن، شرح حالى كوتاه از سيد مرتضى با استفاده از خود كتاب «عمدة الطالب» به دست داده است.

    فصل بعدى كتاب به همين مناسبت، اثبات امامت امام مجتبى(ع) است كه طى صفحات طولانى با استفاده از مآخذ تاريخى و غيره، در اين باره بحث شده است. همين طور، بحثى طولانى درباره عصمت امام حسن(ع)آورده شده است.[۸]

    علت صلح امام حسن با معاويه نيز در ادامه اين بحث آمده و در اين‌جا نيز مقايسه‌اى ميان آنچه سيد مرتضى در «التنزية» آورده، با مطالب «تاريخ الاسلام» ذهبى انجام داده است. تكيه عمده وى روى نقاط ضعف سپاه امام و مردم عراق است.[۹]

    بحث بعدى وى درباره قيام امام حسین(ع) و علت آن است. اشاره شد كه اصل اين بحث به خاطر نكته‌اى بود كه ابن ابى‌الحديد گفته بود و آن اين كه هر دو امام ياورى نداشتند. يكى قيام كرد و ديگرى نكرد. مؤلف كه قائل به عصمت است، در بخش قبل كوشيد تا علت صلح را نشان دهد. در اين بحث، علت قيام امام حسین(ع) شرح داده مى‌شود. وى بحث را با عبارات سيد مرتضى در «تنزية الانبياء و الائمة»، درباره علت قيام امام حسین(ع)آغاز كرده و سپس كوشيده است تا با استفاده از مآخذ تاريخى، ديدگاه خود را اثبات كند.

    عمده منبع اين بخش به لحاظ ديدگاهى، نظرات سيد مرتضى و به لحاظ تاريخى مطالبى است كه ذهبى يا ابن حجر درباره وقايعى كه منجر به قيام كربلا شد آورده‌اند. در لابلاى اين مباحث مى‌توان ديدگاه‌هاى تازه‌اى را كه متفاوت با برخى از نگاه‌هاى رايج در اين زمينه، در ايران صفوى بوده ملاحظه كرد. به خصوص از زاويه تمسك به منابع عمومى تاريخى و نگاه معتدل نویسنده. اين بحث مى‌تواند ديدگاه جالبى را درباره واقعه عاشورا به دست دهد. نویسنده براى قانع كردن مخالفان، از قيام حره و قيام عبدالله بن زبير و اين كه شورش عليه يزيد جايز بوده استفاده كرده و بدين ترتيب ديدگاه ابن عربى مالكى ناصبى را كه گفته بود امام حسین(ع) با شمشير جدش كشته شد، نقد كرده است.[۱۰]

    در ادامه، مرورى بر فضائل اهل‌بيت(ع) و ياد برخى از اعلام آنان، از جمله امامان اثناعشر(ع) شده است. اين بخش كتاب، بيش از همه منقول از «الصواعق المحرقة» و افزوده‌هايى است كه مؤلف از منابع ديگر در اين زمينه دارد. منهاى آن‌چه كه از مآخذ مشهور در اين باره نقل كرده كه يكى از آن‌ها، «ارشاد» شيخ مفيد است كه گه‌گاه اشاراتى به شخصيت‌هاى معروف علوى و تاريخ زندگى آنان دارد كه بايد آن‌ها را مطالب تازه اين بخش دانست.

    نویسنده پس از اشاره كوتاهى كه به اميرانى از نسل سادات حسنى دارد، در ادامه به معرفى شخصيت‌هايى از فرزندان امام حسین(ع)مى‌پردازد و سپس با نقل عبارتى از «النفحة»، فصلى درباره برخى از ملوك هند كه به زعم او از سادات بوده‌اند آورده و سپس توضيحاتى بر آن افزوده است.

    وضعيت كتاب

    تصحيح كتاب توسط سيد مهدى رجائى صورت گرفته است. فهرست مطالب در انتهاى كتاب آورده شده و همچنين مطالب در پاورقى مستند شده است.

    پانويس

    1. متن كتاب، ص47
    2. همان، ص65
    3. همان، ص66
    4. همان، ص70
    5. شرح نهج‌البلاغه:65
    6. ص 71
    7. همان، ص95 تا 85
    8. همان، ص120 تا 99
    9. همان، ص146 121
    10. همان، ص153 148

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. جعفریان، رسول: «مفاضله ميان حسنين يا منازعه ميان اماميه و زيديه (همراه تحليلى تازه درباره قيام امام حسین(ع))».

    وابسته‌ها