ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب

    از ویکی‌نور
    ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب
    ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب
    پدیدآورانثعالبی، عبدالملک بن محمد (نویسنده) ابراهيم، محمد ابوالفضل (محقق)
    ناشرالمکتبة العصرية
    مکان نشرلبنان - صيدا
    سال نشر1428ق. = 2007م.
    چاپچاپ يکم
    شابک9953-34-214-8
    موضوعانصاري، مرتضي بن محمد امين، 1214 - 1281ق. - کنگره‌‏ها

    اصول فقه شيعه - نقد و تفسير

    عقل گرايي (اسلام) - نقد و تفسير

    عقل و ايمان
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏/ث7ث8 / 2522 PJA
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب، اثر ابومنصور عبدالملک ابن محمد بن اسماعیل ثعالبی نیشابوری (۳۵۰- ۴۲۹ ق/ ۹۶۱- ۱۰۳۸م)، کتابی است مشتمل بر مضاف و مضاف‌الیه‌ها و اسم‌های منسوب مهمی که تا روزگار مؤلف، در کتب تاریخی، جغرافیایی و ادبی متداول بوده است.

    این کتاب با تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم به چاپ رسیده است.

    انگیزه نگارش

    ثعالبی این کتاب را پس‌ازاینکه در ۶۰ سالگی به نیشابور برمی‌گردد، تألیف می‌کند و آن را به دوست و حامی محبوبش ابوالفضل میکالی (۴۳۶ق/ ۱۰۴۵م) تقدیم می‌کند[۱]

    اهمیت کتاب

    کتاب از آثار دوره کمال و پختگی ثعالبی است[۲] که علاوه بر ارزش بسیاری که در حوزه زبان و ادبیات عربی دارد، حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره مسائل تاریخی- فرهنگی ایران و زبان فارسی است[۳].

    ساختار

    مقدمه محقق، آغازگر کتاب می‌باشد. ثعالبی کتاب را در یک مقدمه و ۶۱ باب، با نظم و نسق شگفت‌انگیزی که از ذهن منظم و منسجم او حکایت می‌کند، پرداخته است. کمتر موضوعی می‌توان یافت که حاوی مضاف و منسوب‌هایی باشد و در این کتاب مغفول مانده باشد. تردیدی نیست که بسیاری از موضوعات این کتاب به نحوی با فرهنگ مردم ایران مربوط است که می‌توان به دو دلیل مهم آن اشاره کرد: نخست آنکه ذاتاً تاریخ و فرهنگ ایران و اعراب، به‌ویژه در دور بعد از اسلام، درهم تنیده شده است و نقش ایرانیان در ایجاد این فرهنگ- که بهتر و دقیق‌تر آن است که آن را فرهنگ اسلامی بنامیم تا فرهنگ عربی- بسیار پررنگ بوده است. دلیل دیگر آنکه ثعالبی خود ایرانی بوده و علاقه او به ایران، به‌ویژه زادگاهش نیشابور، از خلال سخنان و برخی از اشعارش- که در وصف یکی از مناطق نیشابور است- هویداست. او در سخن از نیشابور بی‌اختیار به اطناب می‌گراید و مثلاً درباره گِل نیشابور بیش از موضوعات دیگری که درخور تفصیل و اطناب‌اند، داد سخن می‌دهد[۴].

    شاید مهم‌ترین الگوی ثعالبی در تدوین این کتاب، آثار جاحظ (متوفی ۲۵۵ق)، به‌ویژه «التبصر بالتجارة» باشد و اینکه او را جاحظ نیشابور نامیده‌اند، بی‌سبب نباشد. جاحظ در یکی از باب‌های این کتاب، به ذکر تحفه‌ها و طرائفی می‌پردازد که از شهرها و سرزمین‌های دیگر می‌آورند. روشن است که جاحظ تنها به ذکر برخی از مضاف و منسوب‌های شهرها پرداخته، اما ثعالبی این مفهوم را گسترده‌تر کرده و آن را به خدا، پیامبران، فرشتگان و شیاطین، اشخاص، قبایل، طبقات مختلف مردم، حیوانات، پرندگان، عناصر طبیعت و جز آنها تعمیم داده است. هریک از مواردی که ذکر شد، تقسیم‌بندی‌های ریز دیگری دارد که تنها از کسی ساخته است که اطلاعات وسیع و متنوع و ذهن منظمی داشته باشد[۵].

    گزارش محتوا

    در مقدمه محقق، به موضوع کتاب اشاره گردیده[۶] و در مقدمه مؤلف، به موضوع ابواب کتاب[۷].

    برای فرهنگ ایرانی ثمار القلوب می‌تواند مهم‌ترین اثر ثعالبی تلقی شود، زیرا عناصر فرهنگ و تمدن ایرانی در این کتاب بیشتر و منسجم‌تر مطرح شده و مورد بحث قرار گرفته است[۸].

    در این کتاب فواید تاریخی با اسلوبی خاص مطرح شده که این اسلوب را ثعالبی مضاف و منسوب نامیده و در حقیقت عبارت است از سخنان و تعابیر پرکاربرد و رایج در زبان عام و خاص، مانند غراب نوح، ذئب یوسف، عصای موسى و جز آن[۹].

    با توجه به اینکه این ترکیب‌های اضافی مذکور در کتاب، به شیوه‌ای که ثعالبی در این اثر تدوین کرده، در منبع دیگری توضیح داده نشد‌ه‌اند، بسیار حائز اهمیت می‌باشند. مؤلف، غالب این مدخل‌ها را ریشه‌یابی کرده، ماجرا یا واقعه تاریخی مربوط به آن را کاملاً توضیح داده و برای بیشترشان شواهد مثالی نیز از شعرهای عربی آورده است. در بیان اهمیت کار ثعالبی همین بس که بدون دانستن پشتوانه معنایی این ترکیب‌ها، فهم معنای جمله یا بیتی که ترکیب موردنظر در آن به کار رفته، دشوار خواهد بود[۱۰].

    برخی از مضاف و منسوب‌های کتاب، به شهرهای ایران اختصاص دارد که آنها را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد:

    1. محصولات و اشیاء مشهور و مایه نازش شهرهای ایران، شامل محصولات کشاورزی و دامداری، مانند شکر اهواز، عناب گرگان، سیب قومس، گلابی نیشابور، عسل اصفهان و جز آنها؛ یا محصولات صنعتی دنیای قدیم، مانند کحل اصفهان، گِل نیشابور، بردهای ری، سَبَج نیشابور، شانه‌های ری، و جز آنها.
    2. یا اینکه مربوط به سازمان اداری در ادوار مختلف است، مانند عشر فارس، عشر اهواز، یا اینکه به مشاغل و پیشه‌های معروف شهرها اختصاص دارد، مانند کارگران سیستان، ملاحان بخارا، صوفیه دینور، قاضی ایذج، و جز آنها.
    3. برخی از مضاف و منسوب‌های شهرهای ایران با ویژگی‌های اقلیمی مثبت یا منفی شهرها ارتباط دارد، مانند هوای گرگان، شِعْب بَوّان در فارس و جز آنها.
    4. برخی از مضاف و منسوب‌ها جنبه‌های طنزآمیز و گاه تحقیرآمیز شهرها را نشان می‌دهد، مانند دزدان طوس، دزدان ری، گربزان مرو و جز آنها[۱۱].

    برخی دیگر از مضاف و منسوب‎ها به نحوی با فرهنگ، تمدن و باورهای مردم ایران ارتباط دارد. این ارتباط به چند شکل قابل تبیین است؛ یا به صورت مستقیم به یکی از عناصر تمدن و فرهنگ ایرانی اشاره دارد، یا اینکه با یکی از مظاهر فرهنگ و تمدن ایرانی شباهت دارد و رگه‌هایی از اندیشه ایرانی در آن یافت می‌شود و یا اینکه ارتباط آن به سبب اختلاف و ضدیت آن با مظاهر تمدن و فرهنگ ایرانی است، مثلاً خروسی که بی‌موقع می‌خواند، بدشگون است. گرچه در میان مردم ایران نیز این باور وجود دارد، اما باوری ایرانی نیست و از فرهنگ اعراب به فرهنگ مردم ایران راه یافته است. نیز چنین است نحس دانستن روز چهارشنبه که اصالتی عربی دارد و در فرهنگ ایران قبل از اسلام سابقه نداشته است[۱۲].

    به‌منظور آشنایی بیشتر با محتوای مطالب، از میان مجموع مضاف و منسوب‌های کتاب، به برخی از موارد مرتبط با باورهای عامه اشاره می‌شود:

    1. حجّام ساباط: در بیکاری و فراغت به او مثل می‌زنند. می‌گویند او هر روز مادرش را بیرون می‌آورد و حجامت می‌کرد تا مردم کارش را ببینند و به او مراجعه کنند تا سرانجام خون مادرش خشکید و مرد. از قضا روزی خسرو پرویز را حجامت کرد و خسرو او را بی‌نیاز گردانید.
    2. باران‌خواهی: عرب‌های جاهلی برای طلب باران گاوهایی را جمع می‌کردند و به دم و پای آنها هیزم‌هایی از درخت «سَلَع» می‌بستند و بر سر کوه برده و آتش می‌زدند که به این رسم «نارالاستمطار» گفته می‌شد.
    3. بلاگردانی: برای بلاگردانی کنیز سیاهی پیشاپیش عروس راه می‌رفت و در برابر او می‌ایستاد تا زیبایی‌های عروس بیشتر جلوه‌گر شود و او بلاگردان زیبایی عروس باشد.
    4. طیرالعراقیب: اعراب دیدن برخی از پرندگان را برای شتر به فال بد می‌گیرند و در اصطلاح به آن طیرالعراقیب می‌گویند. گویا دیدن این پرنده سبب می‌شود که شتر را پی کنند.
    5. اشیاء مبارک و ستودنی: در فرهنگ عرب فراخی کف دست ستودنی و تنگی و کوچکی آن مایه نکوهش است. کف دست پیامبر(ص) نیز پهن بوده است. در میان دانه‌ها نیز گندم ارجمندی دارد و ام‌الطعام است.
    6. سعد و نحس ایام هفته: اعراب به ثقل‌الاربعاء، یعنی سنگینی چهارشنبه معتقدند و چهارشنبه را سنگین‌ترین روز هفته می‌دانند. ثعالبی به نقل از مزدوجی شاعر، چهارشنبه را روزی انباشته از وحشت، نحسی و شومی می‌داند که در این روز بخشیدن و گرفتن از خویشاوندان و نزدیکان خطاست. نیز وی حدیثی از پیامبر(ص) نقل می‌کند که در آن آخرین چهارشنبه هر ماه نحس دانسته شده است. افزون بر چهارشنبه، غالباً یکشنبه نیز چنین است و ثعالبی نیز از حدّالاحد یعنی تیزی روز یکشنبه سخن گفته است. بر این اساس برخی حوادث ناگوار و عذاب‌های الٰهی در این دو روز وقوع یافته است. قدار بن سالف و هم‌پیمانان او از قوم ثمود، شتر صالح را در چهارشنبه پی کردند و سپیده‌دم یکشنبه بر آنها عذاب نازل شد[۱۳].

    در پایان اشاره به این نکته ضروری است که «ثمار القلوب» نخستین اثری نیست که مضاف و منسوب‌ها را جمع‌آوری کرده است؛ قبل از ثعالبی نیز کتاب‌های دیگری تدوین شده که در بخشی از آنها، به مضاف و منسوب‌ها و عمدتاً مضاف و منسوب‌های مربوط به اماکن و شهرها پرداخته‌اند، که ازجمله می‌توان به «البلدان» یعقوبی، «البلدان» ابن‌ فقیه، و «المسالک و الممالک» ابن‌ خردادبه اشاره کرد. چنین طرحی بعد از ثعالبی نیز سابقه دارد، اما ابتکاری که او در این امر نشان داده و حوزه شمول مضاف و منسوب‌ها را گسترده کرده، در نوع خود بی‌سابقه است[۱۴].

    وضعیت کتاب

    رضا انزابی‌نژاد این کتاب را به همین نام، به فارسی ترجمه کرده است[۱۵].

    فهارس عامه کتاب، شامل فهرست مضاف و منسوب؛ شعر؛ رجز؛ ابیات؛ اعلام؛ امم و قبایل؛ بلاد و امکنه و فهرست منابع، در انتهای آن آمده است.

    در پاورقی‌ها، علاوه بر ذکر منابع[۱۶] و توضیح برخی از مطالب متن[۱۷]، به اختلاف نسخ اشاره شده است[۱۸].

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. طباطبایی، حسن، برگرفته از سایت مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش‌های ایرانی و اسلامی)، مدخل «ثمار القلوب»
    3. شیخ، محمد، پژوهش‌های ادبیات تطبیقی بهار 1395، دوره چهارم - شماره 1 علمی-پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (‎22 صفحه - از 101 تا 122).

    وابسته‌ها