جرعه‌ای از زلال قرآن

    از ویکی‌نور
    جرعه‌ای از زلال قرآن
    جرعه‌ای از زلال قرآن
    پدیدآورانمرکز فرهنگ و معارف قرآن (محقق) محمدی گلپایگانی، ابوالقاسم (نویسنده)
    ناشربوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1380 ش
    چاپ1
    شابک964-371-493-9
    موضوعتفاسیر شیعه - قرن ۱۴
    زبانفارسی
    تعداد جلد6
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏98‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏3‎‏ج‎‏4‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    جرعه‌اى از زلال قرآن اثر آيت‌الله ميرزا ابوالقاسم محمدى گلپايگانى (گلپايگان 1286- 1358ش قم) است كه در آن تعدادى از سوره‌هاى قرآن كريم شرح و تفسير شده است. اين تفسير قبل از پيروزى انقلاب اسلامى در مسجد جامع گلپايگان هر شب بعد از نماز مغرب و عشا به صورت سخنرانى براى عموم نمازگزاران بيان شده و بعد از پيروزى انقلاب اسلامى به همت گروه پژوهش‌هاى نوآمد قرآنى مركز فرهنگ و معارف قرآن و با تصحيح حجةالاسلام اسماعيل محمدى کرمانشاهى در شش جلد منتشر شده است.

    ساختار

    در آغاز كتاب، مصطفى محامى در مقدمه‌اى به معرفى نویسنده و تفسير او و چگونگى تصحيح و انتشار اين اثر پرداخته است. اين كتاب در شش مجلد به سامان رسيده و مشتمل بر شرح و تفسير ترتيبى 21 سوره از قرآن كريم به ترتيب ذيل است: 1. سوره‌هاى اسراء، كهف و مريم؛ 2. طه، انبياء و حجّ، 3. مؤمنون، نور و فرقان؛ 4. شعراء، نمل و قصص، 5. عنكبوت، روم، لقمان، سجده و احزاب؛ 6. سبأ، فاطر، يس و صافات.

    اين تفسير به زبانى ساده و روشن براى عامه مردم نوشته شده است. در تصحيح كتاب حاضر از منابع معتبر قديم و جديد و در بين منابع تفسيرى بيشتر از تفسير گرانقدر مجمع البيان استفاده شده است. همچنين از ترجمه قرآن سيد جلال‌الدين مجتبوى و گاه از ترجمه قرآن محمد مهدى فولادوند استفاده كرده است.[۱]

    گزارش محتوا

    درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:

    1. نویسنده در تفسير خودش براى تفهيم مطالب به مردم از روايات اهل‌بيت(ع) به وفور استفاده كرده است.
    2. نویسنده در بخشى از مباحث كتاب چنين نوشته است كه ما از دين و دستورهاى آن از نظر عقل سه انتظار داريم: 1- معرفى خدا و راه معرفت به او و پرستش ذات ذوالجلال وى؛ 2- بيان كردن قواعد و قوانينى كه مكمل انسانيت و ملكات فاضله باشد؛ 3- تنظيم و ابلاغ موازينى كه ضامن توافق و سازگارى صحيح بين افراد و اجتماع باشد. با نظرى دقيق و خالى از تعصب به ديگر كتب مذهبى و سنجش آن كتب با قرآن مجيد، درك خواهيم كرد كه آنچه قرآن نسبت به اين سه اصل بزرگ -كه قوام ديانتى ما را تشكيل مى‌دهد- بيان داشته، اَقوَم و استوارترين راه است. در حقيقت قرآن راهى را به انسان نشان مى‌دهد كه در نظر عقل و در واقع بهترين راه است.[۲]
    3. نویسنده مفسر در مورد افسانه غرانيق نوشته است: اهل تشيع اين گفتار را كفر محض مى‌دانند. حتى امام فخر رازى كه امام‌المشككين نام دارد اين بيان را مردود دانسته است. شيعه عقيده دارند آنگاه كه نبى محترم مشغول تلاوت سوره نجم بود به قسمت وَ مَنَاة الثَّالِثَة الْأُخْرَى[۳]كه رسيد مشركان بنا به عادت خود همهمه و غوغا كردند و جمله «تلكَ الغرانيقُ العُلى...» را بيان كردند و در بين گفتار پيامبر(ص) القا نمودند. افرادى كه دور از آن مكان بودند آن گفتار را به حساب كلام پيامبر(ص) آوردند و شاد شدند و پس از اتمام سوره به سجده افتادند زيرا تمنى در پاره‌اى از استعمال‌هاى زبان عرب به معناى قرائت ذكر شده است. با اين تأويل مقصود از شيطان، شيطان انسى است كه در اثناى قرائت پيامبر(ص) القاى باطل نموده است.[۴]
    4. مفسر محترم در مورد آيه «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّى لَوْ لاَ دُعَاؤُكُمْ...»[۵]چنين نوشته است: اين آيه شريفه به دو کیفیت تفسير شده است: 1- اين‌كه به گروه مشركان بگو: خدا چه اعتنايى دارد كه شما را معذّب كند، اگر موضوع شرك و بت‌پرستى شما نباشد و اگر اين نبود كه شما مردم و يكديگر را به بت‌پرستى دعوت نمى‌كرديد، خدا چه اعتنايى داشت كه عذابتان كند؟ شما تكذيب آيات را نموديد و گفتار الهى را باور نكرديد و تابع حقّ نشديد؛ در نتيجه به زودى عذاب الهى بر شما لازم و همراه مى‌گردد. 2- شايد اين نظر مناسب‌تر باشد و آن اين‌كه خداوند چه اعتنايى به شما دارد اگر حساب دعا و عبوديت شما نباشد. مقصود از دعا را در آيه كريمه، عبوديت دانسته‌اند يعنى شما در نظر بارى‌تعالى وزنى نداشتيد اما حكمت ايجاب مى‌كرد كه پيامبرانى بفرستد و راه توحيد را به شما بنماياند و طريق درك منفعت معنوى را به شما يادآور شود[۶]
    5. نویسنده در بخشى از جلد پنجم كتاب چنين مى‌نويسد كه خداى تعالى در اين سوره مبارکه (عنكبوت) پس از افتتاح به الم -كه رمزى است بين آن مبدأ با پيامبر اكرم(ص)- مردم را متوجه عمومیت دستگاه امتحان براى مكلفان مى‌فرمايد.... اين استفهام انكارى «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ»[۷]متوجه تمام مكلفان مى‌شود كه بدانند وصول به درجات معنوى و مراتب اخروى به صرف گفتار نيست؛ بلكه تحمّل شدايد لازم دارد؛ مشقاتى دربر دارد كه فرد مؤمن بايد آن مصائب را جهت وصول به آن مدارج از صميم قلب بپذيرد و استقبال كند؛ همان‌گونه كه مردان حقيقى چنين كردند[۸]
    6. وى همچنين يادآور شده است كه سنت خداوند، يارى پيامبران است. پروردگار جهانيان در طول تاريخ بشر مردان وارسته‌اى را براى هدايت مردم عنايت كرد و عنان رهبرى را به يد با كفايت آنان سپرد[۹]

    وضعيت كتاب

    در آغاز هر جلد از اين اثر، فهرست مطالب و در پايانش فهرست منابع تصحيح آمده است. در پايان جلد ششم، نمايه (آيات، روايات معصومان(ع)، اعلام، مكان‌ها و موضوعات) نيز آمده است. پاورقى‌هاى كتاب را مصحح اثر فراهم آورده است و در آن گاه نام و نشان سوره‌ها و آيات، شماره جلد و صفحه كتاب مورد استناد، معانى لغات و گاه توضيحات اجمالى يا تفصيلى ذكر كرده است.

    پانويس

    1. همان، ص15
    2. متن كتاب، ج 1، ص37- 38
    3. النجم/ 20
    4. همان، ج 2، ص235- 236
    5. الفرقان/ 77
    6. همان، ج 3، ص246
    7. عنكبوت/ 2
    8. همان، ج 5، ص20- 21
    9. همان، ج 6، ص211- 212

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.


    وابسته‌ها