خمخانه وحدت

    از ویکی‌نور
    ‏خم‎خانه وحدت
    خمخانه وحدت
    پدیدآورانعلاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد (نویسنده) حقیقت، عبدالرفیع (گردآورنده)
    عنوان‌های دیگرشرح احوال و آثار و افکار و مکاتبات او
    ناشرکومش
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1385ش ,
    شابک964-7000-52-9
    موضوعشعر عرفانی- قرن 8ق.

    شعر فارسی - قرن 8ق.

    علاء الدوله سمناني، احمد بن محمد، 659 - 736ق. - سرگذشت‌نامه
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏5566‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏8
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    خم‎خانه وحدت، مجموعه‌ای از اشعار شیخ علاءالدوله سمنانی، عارف بزرگ قرن هفتم و هشتم هجری است که به‌انضام شرح احوال و آثار و افکار و مکاتبات او، با اهتمام عبدالرفیع حقیقت (رفیع)، گردآوری، تصحیح، چاپ و عرضه شده است.

    ساختار

    کتاب، مشتمل است بر: یک مقدمه از مصحح به تاریخ مهر 1385، اشعار و سخنانی پراکنده در موضوعات مختلف (از علاءالدوله، مصحح و خواجوی کرمانی)، مقدمه دیگری از مصحح به تاریخ اردیبهشت 1362 و عناوین و موضوعات مختلف و متنوع در رابطه با علاءالدوله.

    در واقع، مطالب اصلی این مجموعه در دو بخش تنظیم شده؛ بخش اول، حاوی عناوین و موضوعات مختلف و متنوع در رابطه با علاءالدوله است و بخش دوم، مشتمل بر اشعار فارسی و عربی از کلیات دیوان وی.

    گزارش محتوا

    در دو مقدمه مصحح، به شرح درخواست چاپ و انتشار کتاب از سوی خوانندگان کتب عرفانی و نیز به معرفی کتاب و چگونگی تصحیح آن، اشاره شده است.[۱].

    برخی از مطالب بخش اول این مجموعه عبارت است از:

    الف)- تحقیقی پیرامون نهضت تصوف در دوره ایلخانان: به اعتقاد نویسنده، تصوف ایرانى، واکنشى بود بر ضد فساد و اوضاع اجتماعى و اخلاقى و افتخار و مباهات اجدادى و دینى قوم غالب تازى که فرمانرواى سیاسى کشور ایران شده بودند و از سوى دیگر کوششى بود براى طهارت باطن بدون دادن امتیاز به گروهى، آن‏چنان‌که بتوان بدون هیچ‎گونه رابطه و حائلى به حق و حقیقت واصل شد. سیر این رگه طلائى تفکر والاى ایرانى در اثر حاضر، تا پایان قرن نهم هجرى مورد بحث و تحقیق قرار گرفته است و فعالیت‎هاى فکرى ایرانیان از دو جنبه منفى (دست شستن از امور دنیوى و زهد و فنا) و مثبت و فعالانه (آگاهى و انعکاس دادن نارضائى عمومى مردم از حرص و ثروت و زندگى کاهلانه و پرتجمل و مشحون از ظلم و گناه بزرگان فئودال و امیران و فرمانروایان) در مقابله با فکر زمخت قوم غالب تازى همراه با اندیشه گسترده و آزادمنشانه آریایى بیان گردیده است. در این دوره (یعنى دوره استیلاى مغولان بر ایران) لبه تیز این مبارزه فکرى و سیاسى متوجه قوم غالب دیگر، یعنى چنگیزیان و سپس تیموریان و دیگر گروه‌هاى باقى‏مانده از دوران قبل، یعنى فرمانروایان و حکام منفع ت‏طلب و متعصب محلى ایران است.[۲].

    ب)- در فاصله قرن‌هاى پنجم تا نهم هجرى، نفوذ تصوف بیش‏ازپیش در ایران استوار گردید. ویرانى کشور و فقر و فلاکت عامه مردم پیش از هجوم سلجوقیان در قرن پنجم هجرى و غزان در قرن ششم و مغولان در قرن هفتم و لشکریان تیمور در قرن هشتم و نهم هجرى به رواج نظر بدبینانه تصوف «منفى» نسبت به زندگى جسمانى و جهانى کمک کرد و تبلیغات به سود دست شستن و دورى از امور دنیوى و فعالیت اجتماعى و فقر اختیارى و غیره تا اندازه‏‌اى مؤثر واقع شد. در این دوره‏‌ها خانقاه‌هاى پراکنده درویشان و صوفیان به شکل سلسله‏‌هاى بزرگ اخوت درآمدند که هریک پیرو طریقتى از صوفیگرى بوده و اولیائى و مؤسسانى داشتند که سلسله یا طریقه به نام ایشان خوانده می‌‏شد و ایشان نیز به‌نوبه خود جانشینان یا شیوخى داشتند. هریک از این سلسله‏‌ها یا طریقه‌‏ها انتشار وسیع یافته بودند. در این دوران بر اثر ایجاد شعبه‏‌هاى مختلف، تصوف، مسلکى به‌طور کامل و یکدست و واحد نبود و جریان‌هاى گوناگون تصوف و عرفان ایرانى، چه آنهایى که تابع مذهب رسمى (تسنن) بودند و چه آنهایى که مخالف آن بودند، در یک امر با هم پیوستگى و وجه مشترک داشتند که هر فردى می‌تواند از طریق تزکیه نفس و رهایى از هوس‎هاى جسمانى و ترک علائق دنیوى و پرهیزکارى و سیر و سلوک، به راهنمایى پیرى بى‏واسطه، به حقیقت تام واصل گردد و خود مستقیم با خداوند تماس پیدا کند و در مرحله عالى که «حقیقت» نامیده شده است، به خداوند بپیوندد و متصل گردد. شرط لازم این پیوستگى این بود که شخص به اختیار از دنیا و «من» خویش دست بکشد و به مرحله ایثار رسیده، خود را «فنا» سازد تا در ذرات حق مستحیل گردد. اما متأسفانه با گذشت زمان بیشتر طریقه‌‏هاى تصوف در ایران روزبه‌روز به‌سوى انحطاط و فساد رفتند و در نتیجه به‌صورت معجزه‌‏نمایی‌هاى عامیانه درآمدند و به پرستش عده کثیرى شیخ زنده و مرده که به «درک حق» نائل آمده بودند پرداختند و به زیارت مراقد و آثار ایشان سرگرم شدند‏[۳].

    ج)- معرفی سلسله‌ها و مشایخ بزرگ تصوف در ایران، در قرن‌های هفتم و هشتم هجری.

    د)- معرفی شیخ علاءالدوله سمنانی و نقل شرح احوال وی، از کتاب «العروة»، وارستگی و بی‌نیازی شیخ، آثار وی.

    ه)- معرفی صوفی‌آباد یا خداداد، شیخ عبدالرحمن اسفراینی، شیخ کمال‌الدین عبدالرزاق کاشانی، شیخ تقی‌الدین علی دوستی سمنانی، امیر اقبال سیستانی، شیخ خلیفه مازندرانی، اخی محمد دهستانی، شیخ محمود مزدقانی، میر سید علی همدانی و سید محمد نوربخش[۴].

    و)- ذکر شیخ علاءالدوله از «روضات الجنات و جنات الجنان»، ذکر شیخ علاءالدوله از «مجالس المؤمنين»، مشاهیر معاصر شیخ علاءالدوله سمنانی، متن نامه علامه قطب‌الدین شیرازی به شیخ علاءالدوله سمنانی، جواب شیخ علاءالدوله سمنانی به مکتوب شیخ حسن نخجوانی، مکتوب شیخ علاءالدوله سمنانی به مولانا تاج‌الدین کرکهری و نامه‌های شیخ علاءالدوله به شیخ عبدالرحمن اسفراینی[۵].

    در بخش دوم، اشعار شیخ علاءالدوله سمنانی، از کلیات دیوان او، آورده شده است. شیخ علاءالدوله، علاوه بر تصانیف فراوانی که داشت، به شعر و شاعری نیز رغبتی تمام داشته و بیشتر مواقع، افکار و آمال خود را به نظم درمی‌آورده است. از میان ارادتمندان متعدد شیخ علاءالدوله، خواجوی کرمانی شاعر معروف، مشهورتر از همه است، که مدتی از دوران سلوک را در خدمت شیخ در صوفی‌آباد سمنان گذرانده و در آنجا معتکف بوده است. دولت‌شاه سمرقندی در ضمن شرح احوال خواجوی کرمانی می‌گوید: «در اثنای سیاحت، به صحبت حضرت شيخ‎ العارفين قدوة ‎المحققين سلطان الواصلین ركن ‎الملة و الدين علاءالدوله سمنانی (قدس الله سره العزيز) رسید و مرید شیخ شد و سال‎ها در صوفی‌آباد، اشعار شیخ را جمع نموده و این را در حق شیخ می‌گوید:

    هر کو به ره علی عمرانی شدچون خضر به سرچشمه حیوانی شد
    از وسوسه و غارت شیطان وارست مانند علاءالدوله سمنانی شد[۶]

    به‌منظور آشنایی با سبک شعر علاءالدوله، به برخی از اشعار وی، اشاره می‌شود: جمله هستی ز توست:

    جهان را بلندی و پستی ز توستتویی هست و آن جمله هستی ز توست
    غلط کرد آن‌کس که گفت این تویی بگو ره نماید مه دین تویی
    همه چیز را رسم و آئین ز توستیقین نور چشم جهان‌بین ز توست
    تو هستی منزه به ذات و صفات ز فیض تو پیدا شد این کاینات

    .

    سوی خم‎خانه:

    ای اهل خرابات کجاییت کجاییت زود از سر تعجیل بیاییت بیاییت
    کان عاشق ما مست در این کوی فتاده استزود از سر لطف و کرمش در بگشاییت
    در دیده عزت به کمال رخ دلدارهین دست بگیریدش و راهش بنماییت

    ای عشق:

    ای عشق طبیب درد مایی دیوانه عشق را دوایی
    تو آب حیات جاودانیاز کوثر لطف ایزد آیی
    سیمرغ هوای لامکانیز آشانه خاص کبریایی
    در دیده عقل و چشم ایمانماننده کحل توتیایی

    طاعت آزادگان:

    صد خانه اگر به طاعت آباد کنی به زآن نبود که خاطری شاد کنی
    گر بنده کنی ز لطف آزادی را بهتر که هزار بنده آزاد کنی

    خوشا دلی:

    خوشا دلی که ز دلدار خود خبر دارد خوش آن‌که بر سر کویش شبی گذر دارد
    جمال دوست نبیند هر آن‌که عاشق نیستبه عشق کی رسد آن‌کس که کار خر دارد
    درون جان سفری عاشقانه خواهم کردخوشا کسی که در این ره سر سفر دارد
    چو جای زهد و صلاح است عاشقی را کوبه پیش تیر بلا جان خود سپر دارد[۷]

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب، در ابتدای کتاب آمده و در پاورقی‌ها به توضیح و یا تذکر برخی از موارد، پرداخته شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه اول، ص3 و مقدمه دوم، ص13-‎14
    2. ر.ک: متن کتاب، ص17
    3. ر.ک: همان، ص17-‎18
    4. ر.ک: همان، ص20-‎102
    5. ر.ک: همان، ص105-‎151
    6. سمنانی، شیخ علاءالدوله، ص85
    7. ر.ک: متن کتاب، بخش دوم، ص1-‎7

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. سمنانی، شیخ علاءالدوله، «چهل مجلس»، تحریر امیراقبال سیستانی، به اهتمام عبدالرفیع حقیقت (رفیع)، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ اول (ویرایش دوم)، 1379.

    وابسته‌ها